شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آیا اخلاق یک علم است؟


آیا اخلاق یک علم است؟
آیا اخلاق از بعضی جهات یك علم است؟ آیا اخلاق می تواند یك علم باشد؟ این سؤال زمان زیادی موضوع بحث نظریه پردازان اخلاق بوده و آنان را به دو اردوگاه بزرگ تقسیم كرده است.براساس وضعیت «تسلسل» ، علم و اخلاق، شباهت های اساسی با یكدیگر دارند و حتی اگر اخلاق واقعا یك علم نباشد، نقاط اشتراك بسیار بیشتری از آنچه مردم می پندارند میان آن دو وجود دارد. از طرف دیگر طرفداران اردوگاه«عدم تسلسل» می گویند: اخلاق و علم اساسا دو موضوع مختلف هستند كه هرگز با هم تلاقی نمی كنند.
برای پرهیز از آشفتگی احتمالی، تصریح می كنم منظور من از طرح موضوع اخلاق و علم، اخلاق به كار بستن علم نیست. البته این موضوع، شاخه ای كاملا مشروع از فلسفه و تئوری اخلاق است و جنجال های پیرامون آن، ماهیتی كاربردی نسبت به مواردی خاص از رفتار اخلاقی یا غیراخلاقی در جامعه علمی دارد.
مباحثه بر سر «تسلسلی» یا «غیرتسلسلی» بودن رابطه میان اخلاق و علم معطوف به ماهیت جست وجوی اخلاق است؛ آیا اخلاق می تواند به هر صورت موضوعی علمی باشد؟این بحث ممكن است انتزاعی و نابهنگام به نظر برسد. آیا «هیوم» در «رساله در باره ماهیت انسان» (۴۰-۱۷۳۹) به روشنی توضیح نداد كه انسان نمی تواند آنچه باید باشد (یعنی پاسخی اخلاقی) را از آنچه وجود دارد استنتاج كند؟
اما «هیوم» واقعا نمی خواست بگوید كه این كار غیرممكن است.
او می خواست بگوید اگر این كار را می كنید بهتر است آمادگی آن را داشته باشید تا عمل خود را توجیه كنید نه آن گونه بیندیشید كه برخی در دوران «هیوم» می پنداشتند؛ این استنتاج امری طبیعی است.
اما مباحثه ما در اینجا كمی پیچیده تر است؛ كانون بحث این است كه آیا اخلاق گرایان كار خود (یافتن حقایق اخلاقی) را همان گونه دنبال می كنند كه دانشمندان (ازطریق كشف) كار خود را پی می گیرند؟
بیایید با برخی از نمایندگان نظریه «تسلسل» بین اخلاق و علم شروع كنیم.
یكی از راه های پرداختن به موضوع، روش « ایدل» است كه حوزه های گوناگون را با درجات مختلفی از «علمیت» و با علومی مانند فیزیك و شیمی در یك انتها، علوم اجتماعی در وسط و اخلاق در انتهای دیگر دسته بندی می كند. «ایدل» ملاحظه می كند كه علم، عاری از ارزش نیست و میزانی از نوعی داوری مشابه تصمیم سازی اخلاقی را دربر می گیرد.
علاوه بر آن، ادبیات پیچیده تحقیقات علمی (این ایده كه «حقایق» واقعا معنای علمی ندارند مگر اینكه در قالب یك نظریه مشخص تجلی یابند كه این نظریه به نوبه خود تعیین می كند چه چیزی «حقیقت» است) همچنین زمینه ای فراهم می كند تا علم بیشتر از آنچه دانشمندان تمایل دارند بپذیرند، یك پدیده انسانی به شمار رود.
به هرحال یك مشكل اساسی در برابر طرفداران نظریه «تسلسل» از این پرسش ناشی می شود كه ایده آزمون نظریه های اخلاقی چه توجیه عقلانی ای دارد. به عنوان مثال «ویرجینیا هلد» می گوید: تجربه اخلاقی یك مفهوم مبهم در مقایسه با تحقیقات علمی است.از طرف دیگر برای طرفداران نظریه «عدم تسلسل» مانند «جان راولز» حقایق اخلاقی نسبت به حقیقت علمی، طبیعت متفاوتی دارند اگرچه هر دو لفاظی های نظری به شمار می روند.
در نظریه اخلاقی، به گفته «راولز» رسیدن به یك اجماع برسر این كه چه چیزی یك حقیقت را می سازد ممكن است،ولی فقط به این دلیل كه، این حقیقت توسط بخش هایی از بشریت ساخته شده كه یك پس زمینه مشترك و یك جهان بینی مشترك دارند.
البته پست مدرنیست ها ممكن است بگویند همین وضعیت در مورد علم نیز مصداق دارد. یكی دیگر از نظریه پردازان برجسته «تسلسل» «آلن ژیبارد» است كه اعتقاد دارد «حقایق در علوم طبیعی نقشی توضیحی دارند كه مشابهی در نظریه اخلاقی ندارد.»
مانند بسیاری از وضعیت ها، در مباحثه علم _ اخلاق ممكن است یك وضعیت میانه بین «تسلسل» و «عدم تسلسل» وجود داشته باشد. درحقیقت حتی طرفداران نظریه «عدم تسلسل» ازجمله «ژیبارد» از اطلاعات علمی استفاده بسیاری می كنند.
ایده اصلی در اینجا آن است كه یك تفاهم خوب، ایجاد شود؛ موضوع این نیست كه اخلاق یك علم است یا كاربرد یك علم را دارد، بلكه موضوع آن است كه نظریه مدرن اخلاق نمی تواند از آنچه علوم طبیعی درباره ماهیت انسان، مبانی زیست شناسانه (عصب شناسانه) تصمیم گیری و نیز درباره تكامل خود اخلاق به ما عرضه می كند غفلت نماید. این مسیری است كه توسط نویسندگانی مانند پیتر سینگر ( كتاب چپ داروینی: سیاست، تكامل و همكاری، چاپ دانشگاه ییل ۱۹۹۹) دنبال می شود.
از این منظر همكاری میان علم و اخلاق مطرح می شود. از همه اینها كه بگذریم انسان ها، آمیخته ای از رفتارهای خودپسندانه ورفتارهای مبتنی بر همكاری از خود بروز می دهند. تكامل تبارها یكی از دلایل چنین تعارض رفتاری است. به نظر نمی رسد غفلت از این میراث زیستی و صدور یك حكم كلی در این مورد برای اخلاق گرایان سازنده باشد. آنچه می تواند این فضای غیرواقعی را تغییر دهد علم است.
ماسیمو پیگلوچی *
مترجم: خسروقدیری
* ماسیمو پیگلوچی دكترای زیست شناسی و نیز دكترای فلسفه دارد.وی استاد دانشگاه سانی _ استونی بروكز در نیویورك است.
منبع : www.wei. org
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید