یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مرگ داوطلبانه


مرگ داوطلبانه
چند نکته است که برای ادامه بحث به سرعت در مورد آنها توضیحی ارائه می دهم. نکته اول درباره علم اخلاق و فلسفه اخلاق است.
دانش فلسفه اخلاق، غیر از علم اخلاق است. علم اخلاق به ارزش گذاری افعال آدمیان می پردازد. چه چیزی اخلاقاً خوب یا بد است؟ معیار اخلاقی بودن یک فعل چیست؟ سود رسانی به دیگران یا اطاعت از فرامین الاهی است؟ و یا به سود رساندن به جامعه است؟ و یا ارضاء نفس و لذت شخصی است؟
دانش فلسفه اخلاق در شکل، شیوه و کسوت جدید اندکی بیش از یک قرن پیش توسط جورج ادوارد مور با نوشتن کتاب «مبانی اخلاق» پایه گذاری شد. هرچند بحث های مربوط به فلسفه اخلاق و اخلاق فلسفی در آثار دانایان یونان و به خصوص در رساله جمهوریت افلاطون و اخلاق نیکوماخوس ارسطو مطرح شده است. مباحثی چون چیستی فضیلت و رذیلت، چیستی ارزش و ضد ارزش در آثار افلاطون و ارسطو مورد بررسی قرار گرفته است. اما اینها در حقیقت اخلاق فلسفی و فیلسوفانه است. یعنی تحلیل فلسفی در باب واژه ها و گزاره های اخلاقی است.
دانش فلسفه اخلاق معرفتی درجه دوم است. در واقع علمی است که درباره علم دیگری بحث می کند. موضوع فلسفه اخلاق، دانش اخلاق و خود علم اخلاق است؛ گزاره های اخلاقی، مفاهیم اخلاقی، معیار اخلاقی، ارزیابی های اخلاقی و آن چیزی که داوری اخلاقی گفته می شود در واقع نوعی معرفت شناسی اخلاق است. اما در خود علم اخلاق که دانشی دستوری و هنجاری است، ما به ارزش گذاری می پردازیم: چه چیز خوب است باید انجام داد، چه چیز بد است باید از آن اجتناب کرد. بنابراین تفاوت فلسفه اخلاق و علم اخلاق اینگونه است.
نکته دوم اینکه من اتانازی را از دیدگاه ادیان، متکلمان، تئولوژی و الاهیات بررسی نمی کنم. بلکه از دیدگاه فلسفه اخلاق که در واقع دانشی است که متعلق موضوعش علم اخلاق است به این موضوع می پردازم.
نکته سوم اینکه پدیده مرگ ملموس و مشهود ما آدمیان است. ما به انحاء مختلف پایان حیات را تجربه می کنیم. مرگ عزیزان، طبیعت و پائیز و بهار و حیات دوباره، مرگ حیوانات با ابزارهای مختلف، به شکل طبیعی یا حوادث طبیعی و بیماری ها همه روزه پیش روی ماست. اما در روزگار ما در اثر رشد فناوری علم پزشکی، بحثی دیگر تحت عنوان اتانازی مطرح شده که ریشه آن یونانی به معنی مرگ خوشایند و رضایت بخش است. اما در واژگان ترمینولوژی و فنی تر، آن را به مرگ به کمک پزشک معنی کرده اند.
توضیح کوتاه اینکه بیمارانی که لاعلاج شناخته می شدند و نگهداری آنها هزینه بر بود و خود بیمار رنج غیرقابل تحمل و جانکاهی را تحمل می کرد و وارث و خویشان منتظر خلاص شدن از بلاتکلیفی بودند و یا اینکه نگهداری بیمار برایشان امکان پذیر نبود، این وضع مناقشه هایی را پدید آورد که آیا پزشک یا پرستار یا تیم پزشکی و یا خود بیمار با اعلام رضایت می تواند خاتمه حیات خود را بخواهد؟
از اینجا به بعد پای مباحث حقوقی و فلسفی پیش می آید. در اعلامیه حقوق بشر از حق حیات سخن گفته شده است. اما از حق مردن، چگونه مردن، شیوه و ابزار مرگ بحثی به میان نیامده است. آیا آدمی حقی به عنوان حق مردن دارد؟ اگر جواب مثبت است فرق آن با خودکشی چیست؟ اگر پزشک اجازه داشته باشد به حیات بیمار به خاطر خلاصی بخشیدن او از رنج خاتمه دهد، تفاوت آن با قتل و آدم کشی چیست؟
اینجا بود که بحث هایی برای فیلسوفان اخلاق مطرح شد، همانگونه که قبلاً برای حقوقدانان مطرح بود که حق تصمیم گیری با کیست؟ خود بیمار؟ خانواده بیمار؟ پزشک معالج؟ جامعه؟ یا قانونی در پارلمان گذرانده شود؟ این بحث مناقشات زیادی در هلند، استرالیا و ایتالیا پدید آورد. حتی دستگاه ها و داروهایی خاص برای خاتمه دادن به حیات ابداع و مشخص شد. بعد از این بود که برای اتانازی یا مرگ مهرورزانه انواعی تعیین شد. اتانازی داوطلبانه و غیرداوطلبانه. خشن، ملایم، به کمک ابزار، بدون ابزار، با رضایت بیمار یا بدون رضایت بیمار.
اما آن چیزی که برای فیلسوفان اخلاق بیشتر مناقشه برانگیز است، مرگ داوطلبانه است که خود بیمار یا خانواده بیمار برای پایان دادن به حیات بیمار اعلام آمادگی می کنند. موافقان و مخالفان دلایلی در این زمینه اقامه کرده اند.
در روزگار ما در این زمینه دو فیلسوف اخلاق آثار زیادی از خود برجا گذاشته اند. جیمز راشلز، استاد دانشگاه آلاباما در بیرمنگام انگلیس، که فوت کرد و دیگری نیز پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی که هگل و مارکس شناسی شهیر است، که درباره اتانازی هم تحقیقاتی به انجام رسانده است. او رئیس مرکز تحقیقات بایو مدیکال و اخلاق پزشکی دانشگاه پرینستون آمریکاست. پیتر سینگر عمل گرا و فایده باور است. او معتقد است نگهداری بیمار برای جامعه هزینه بر بوده و با توجه به کمبود فضای معالجه و درمان صحیح نیست بیماری لاعلاج را نگه داشت. دیگر اینکه خود بیمار رنج می برد و این امر نوعی مهرورزی به بیمار به حساب می آید. از طرفی این امر اتفاقاً جزو وظایف پزشک است زیرا پزشک برای کاهش و حذف رنج بیمار تلاش می کند. اگر بتواند رنج را برای همیشه از بیمار بگیرد این امر مغایر اخلاق پزشکی نیست.
یکی از دلایل مخالفان اتانازی این است که با نقش حرفه ای پزشکان تضاد دارد. کار پزشک درمانگری است نه کشتن و از بین بردن وگرنه اعتمادی به پزشکان باقی نمی ماند. ولی موافقانی چون پیتر سینگر معتقدند این امر نوعی شفقت و انسان دوستی نسبت به بیمار است و خانواده ای را از رنج و هزینه نجات می دهد و جا را برای بیمارانی که مراجعه می کنند خالی می کند. همه این موارد باعث می شود اتانازی را جائز بدانند.
یکی از دلایل مخالفان اتانازی دلایل دینی است. کاتولیک ها طرفدار این دلیل اند. ژان پل دوم و بندیکت شانزدهم به این آیه انجیل استناد می کنند که عیسی گفته است: من آمده ام حیات بیاورم نه مرگ. اتانازی مخالف پیام مسیح است. در قرآن هم چنین آمده است: پیامبر و خداوند پیامی به شما می دهند که موجب حیات شماست. اگر اجابت کنید به حیات دست می یابید. آیات دیگری هم وجود دارد.
کسانی مثل پیتر سینگر مدافع سرسخت اتانازی اند و جنجال های زیادی بین تئوریسین های کاتولیک پدید آورده اند. این بحث نخستین بار توسط کشیشی کاتولیک به نام جوزف فلچر در ۱۹۵۴ رسماً با نوشتن کتابی مطرح شد. ولی معمولاً از دهه ۱۹۶۰ به بعد در ایالت اورگن آمریکا و استرالیا، هلند و ایتالیا مطرح شد. ولی بحث را در کتاب های اخلاق پزشکی فراتر می برند و معتقدند در یونان باستان در سوگند بقراط این مسئله مطرح شده است. چنانچه پیتر سینگر در کتاب های اخلاق کاربردی و اخلاق علمی چنین می گوید. او معتقد است در آثار یونانیان قدیم و در تاریخ هرودت آمده که در هنگام نقل و انتقال و هنگام جنگ، افراد قبیله که نمی توانستند افراد بیمار را حمل کنند خودشان آنان را از بین می بردند. حتی در آثار سن توماس و آگوستین قدیس در کتاب شهر خدا به این مسئله اشاره شده است. اما در دهه ۶۰ بود که به این قضیه به طور علمی پرداخته شد.
در مجموع آن چیزی که دلیل طرفداران اتانازی است توجه به فردیت فرد، اصول لیبرال دموکراسی، کاهش رنج بیمار، حذف هزینه های زائد از جامعه و از بلاتکلیفی درآوردن خویشاوندان است. اما مخالفان معتقدند اراده الاهی، شفای معجزه آمیز و بهبودی غیرقابل پیش بینی به دلیل رشد و پیشرفت دانش پزشکی احتمالات و دلایلی است که نمی توان اتانازی را مجاز دانست.
جیمز راشلز فقط در موارد خاص که تیم پزشکی به نتیجه می رسد که بیماری امید بهبود ندارد، اتانازی را جائز می داند اما نه در همه موارد.
بحث همچنان گشوده است. فیلسوفان اخلاق، حقوقدانان، متألهان و تئولوگ ها باید در این زمینه پاسخ دهند که انتخاب حق مردن جزو حقوق بشر است یا نه؟ راه حل پیشنهادی کاتولیکها این است که باید از بیماران در آستانه مرگ، مراقبتهای ویژه دم مرگ به عمل بیاید. کشیش برای آنها دعا بخواند و برنامه های تسلی بخشی برایشان به مرحله اجرا درآورد که احساس درد زیادی نکنند. این امر با تعالیم دینی ما صد در صد موافق بوده و به طور مطلق نمی توان اتانازی را پذیرفت.
از دید فقها بحث همچنان باز است. این نکته قابل تأمل است که در ادیان دیگر غیر از اسلام، متکلمان و فیلسوفان درباره اتانازی بحث کرده اند. ولی در اسلام و آن هم در طی دو دهه گذشته، فقط بعضی فقیهان ابراز نظر کرده اند. خوب است در این زمینه بحث به ابعاد کلامی و فلسفی کشیده شود.
متن پیش رو سخنرانی دکتر همایون همتی با عنوان «اتانازی از دیدگاه فلسفه اخلاق» است که پنج شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷ در دومین کنگره اخلاق پزشکی ایران در سالن همایش های بین المللی صدا و سیما ایراد شد.
سخنران: همایون - همتی
خبرنگار: سعید - بابایی
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید