جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بقا در قرن ۲۱


بقا در قرن ۲۱
بقای سیارۀ زمین به صورت نگرانی جدی و فوری در آمده است ، شرایط کنونی ایجاب می نماید که در تمام بخشها- علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی اقدامات فوری صورت گیرد ، این شرایط همچنین توجه بیشتری را از جانب تمام افراد بشر اقتضاء می نماید. ما باید همراه تمامی مردم روی کره زمین ، انگیزه مشترکی بر علیه دشمن مشترک بیابیم: هر اقدامی که تعادل محیط ما را تهدید کند، یا از میراث ما برای نسلهای آینده بکاهد دشمن مشترک ماست. امروز این انگیزه به هدف اعلامیۀ وانکوور در مورد بقاء تبدیل شده است. کانادا ، ۱۵-۱۰ سپتامبر ۱۹۸۹
● بشر در مقابل مسئلۀ بقاء
سیاره ما بی ثبات است – موتور سوزانی است و پیوسته در حال دگرگونی. در حدود ۴ میلیارد سال پیش ، زندگی بر سطح کرۀ زمین آغاز گردید و در محیط آن که در معرض دگرگونیهای ناگهانی و غیر قابل پیش بینی قرار دارد، رشد یافت. کشف انرژی رایگان موجود در زغال سنگ و نفت ( سوخت سنگواره ای ) در بیش از ۲۰۰ سال پیش انسان را قادر نمود که بر کل سطح سیاره سیطره یابد. در مدت زمانی چنان کوتاه که در باور نمی گنجد نوع بشر تقریباً مهمترین عامل ایجاد دگرگونی های بدون برنامه ریزی و بی فکرانه در سطح قاره بوده است: سلطۀ بشر بر طبیعت در طول تاریخ عواقبی سخت و بی مانند برای نوع بشر به ارمغان آورده است:
▪ افزایش سریع رشد جمعیت در ۱۵۰ سال اخیر از یک میلیارد تا ۵ میلیارد ، که این رشد در دوره ۳۰-۴۰ سالۀ اخیر دوبرابر بوده است.
▪ به همین نسبت افزایش استفاده از زغال سنگ و نفت موجب آلودگی سیاره ، آلودگی هوا و تغییر سطح دریا شده است.
▪ نابودی سریع محیط طبیعی زیست که در ضمن موجد بلیۀ عظیم و جبران ناپذیر نابودی کامل کرۀ مسکون – یعنی سیستم حیاتی طبیعت خواهد شد.
▪ هدر دادن بی رویۀ منابع مادی و نبوغ بشر در راه جنگ و تهیه تدارکات برای جنگ.
و نظامهای سیاسی و اقتصادی که تنها به منافع کوتاه مدت می اندیشند و هزینۀ واقعی تولید محصول را در نظر نمی گیرند ، به خیال آنکه منابع سیاره پایان ناپذیرند، به خود اجازه می دهند این چنین در طبیعت دخل و تصرف نمایند . وضعیتی که انسان درگیر آن است از بین رفتن تعادل میان نوع بشر و حیات دیگر موجودات زندۀ ساکن کرۀ زمین است.بعکس، درست در این زمان که ما در موقعیتی هستند که قادرند خلاقیت انسانی و نیز تکنولوژی مورد نیاز برای جبران این وضعیت را فراهم آورند ، و هماهنگی میان انسان و طبیعت را بازیابند. تنها چیزی که فقدان آن محسوس است ، ارادۀ اجتماعی و سیاسی است.
● ریشه های مسئله
منشاء وضع ناگوار کنونی ما اساساً پیشرفت برخی از زمینه های علوم است که عمدتاً در شروع این قرن به طور کامل رشد یافته بودند. این پیشرفتها که به شکل ریاضی در نقشه صنعتی قدیمی جهان نشان داده شده اند ، به انسان نیروی غلبه بر طبیعت را عطاء کردند که تا همین اواخر رفاه مادی روز افزون و ظاهراً بی پایانی را به بشر ارزانی می داشت. انسان با سوء استفاده از این نیرو خواست تا ارزشهایش را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفتهای علمی به کار کیرد . از طرفی ارزشهای مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگهای پیشین بودند، سرکوب شدند. سلب مفهوم انسانیت که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسان است، دقیقاً در راستای علمی ای است که نسبت به جهان و انسان وجود دارد.از این دیدگاه جهان به صورت ماشین ، و انسان تنها به صورت چرخ دندانۀ آن نگریسته می شود.
شناخت انسان(نسبت به خود) عامل تعیین کنندۀ اساسی ارزشهای اوست. این ادراک ، مفهوم«خود» را در ارزیابی منافع شخص تعیین می کند.بنابراین فقر ایدئولوژیکی همراه با نگرش انسان به خود به عنوان چرخ دندانۀ ماشین موجب کاهش ارزشها می شود. با این حال پیشرفتهای علمی قرن حاضر نشان داده اند که این دیدگاه ماشینی (مکانیکی) نسبت به جهان را نمی توان تنها در زمینه علمی محض نگاه داشت .بنابراین مبنای عقلانی در مورد شناخت ماشینی بشر ، ارزش خود را از دست داده است.
● دیدگاهی دیگر
در علوم معاصر، تصویر صنعتی خشک و بی انعطاف از جهان جای خود را به مفاهیمی داده است که جهان را متشکل از داده های خلاق دایمی تصویر میکند، که هیچ قانون مکانیکی قادر نیست آن را به زور متوقف نماید. به این ترتیب؛انسان خود به صورت وجهی از این انگیزش خلاق درآمده، چنان به کمال با کل جهان در ارتباط است که در چهارچوب صنعتی پیشین قابل بیان نبود.در نتیجه، «خود» آدمی از حالت جرخ دندانۀ بی ارادۀ یک ماشین عظیم فراتر رفته، به وجهی از انگیزۀ خلاقۀ آزاد بدل می شود که بی واسطه و اساساً به جهان به صورت یک کل واحد پیوند می خورد.
بر همین اساس ، ارزشهای انسانی در این دیدگاه جدید علمی به ارزشهایی بسط می یابد که با ارزشهای پذیرفته شده در فرهنگهای پیشین سازگاری دارند.ما در چارچوب پندارهای مشترک انسانها که در سایه پیشرفتهای علمی و فرهنگی اخیر حاصل شده است می توانیم آینده ای را تصور کنیم که در آن انسان خواهد توانست زندگی ای با عظمت و هماهنگ با محیط زیست خود داشته باشد.نوع بشر حداکثر بهره گیری را از جهان خارج می نماید و از ظرفیت زندگی در محیط متحول فرهنگی – اجتماعی نیز به حد اعلی استفاده می برد . بینش رو به رشد بشر در زمینۀ علوم دلالت بر این امر دارد که انسان می تواند ایمان گمشده و تجربیات معنوی خود را دوباره به دست آورد. بحران کنونی ، که در نتیجۀ تصرف سیاره از سوی بشر به وجود آمده است، برای تدارک فردا و فرداهای دیگر ، به دیدگاههای جدیدی که ریشه در فرهنگهای مختلف دارند، نیاز دارد:
▪ درک عالم یتناهی به هم پیوسته ای که آهنگ حیات را تکرار می کند، به بشر اجازه خواهد داد که دوباره با طبیعت یکی شود و ارتباط خود را در فضا و زمان با کل حیات و جهان ماده درک کند.
▪ تشخیص اینکه یک موجود انسانی وجهی از پروسۀ سازنده ای است که به جهان شکل می دهد ، دید بشر را نسبت به خود بسط می دهد و او را قادر می سازد که خودخواهی را که سبب اصلی نا هماهنگی (ناسازگاری) میان افراد بشر ، و میان انسان و طبیعت است، کنار گذارد.
▪ پراکندگی و تجزیه وحدت میان جسم – ذهن – روح ناشی از تأکید زیاد و بیش از حد بر یکی از این سه عنصر است ، از میان برداشتن این پراکندگی به بشر امکان می دهد که بازتاب منظومۀ کیهانی و قانون عالی وحدت بخش آن را در درون خود بیابد.
چنین دیدگاههایی پندار بشر را در مورد طبیعت تغییر می دهند و او را به دگرگون سازی ریشه ای الگوهای توسعه، یعنی ریشه کن کردن بی سوادی، جهل و بدبختی، پایان مسابقه تسلیحاتی ، ارائه پروسه های یادگیری و نظامهای آموزشی و ایده های جدید، اجرای شیوه های توزیع مناسبتر جهت تامین برابری اجتماعی؛ طرح نوینی برای زندگی بر پایۀ کاهش ظایعات و در دادن منابع، توجه به حفظ تنوع موجودات زنده، اختلافات اقتصادی- اجتماعی ، و بعد فرهنگی که ورای مفاهیم کهنه و پوسیدۀ قدرت است ، فرا می خوانند.
برای نیل به این اهداف ، استفاده از علوم و تکنولوژی ضروری است، و این روند زمانی نتیجۀ مطلوب خواهد داد که علم و فرهنگ دست به دست هم داده ، به درک هرچه بهتر این اهداف ، و طرح ریزی روش واحدی برای فایق آمدن بر چند پارچگی – که به نابودی ارتباطات فرهنگی انجامیده است- کمک کنند.
اگر ما نتوانیم علوم و تکنولوژی را دوباره به سمت نیازهای اساسی سوق دهیم،پیشرفتهای کنونی در زمینه انفورماتیک (اندوخته دانش)؛ و مهندسی ژنیتیک ( طراحی ژن انسانی ) به نتایج زیانبارو غیر قابل جبرانی برای آینده بشر منتهی خواهند شد.
مهلت کم است – هرگونه تعلل و تاخیری در برقراری صلح اقتصادی – فرهنگی در جهان ما را ناگزیر می سازد که بهای سنگین تری برای بقا بپردازیم.
ما باید چند مذهبی بودن جهان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم ، همچنین باید نیاز به نوعی آزادی بیان را ، که مذاهب را قادر می سازد که علیرغم اختلافشان با یکدیگر همکاری داشته باشند،قبول کنیم . این امر به ما کمک می کند تا شرایط بقای بشر را فراهم آوریم و ارزشهای مشترک مسئولیت بشر ، حقوق بشر و شأن انسان را بالنده سازیم. این است میراث مشترک بشریت که از درک ما نسبت به اهمیت فوق العاده وجود انسان و وجدان بیدار نو یافته جهان سرچشمه می گیرد.
دانشمندانی که دراین سمپوزیوم شرکت کرده بودند عبارتند از:
۱) پروفسور دانیل اگیدزی اکیم پونگ از کانادآ، رییس انجمن ریاضی دانان کانادا.
۲) پروفسور ریتان دامبرشواز برزیل ، استاد ریاضیات و رئیس پیشین دانشگاه توسعۀ دانشگاهی کامپیاس.
۳) آقای اندره چورکی، مولف مطالعات مذهبی.
۴) آقای پی یر دانسه رو از کانادا، استادمحیط زیست دانشگاه کانادا(کبک مونترال)
۵) پروفسور نیکلا دالاپرتا از ایتالیا، استاد دانشکدۀ مطالعات پیشرفته.
۶) دکتر مهدی از مراکش ، معاون مدیر کل یونسکو.
۷) دکتر سانتیاگو جنوه از مکزیکو ، استاد پژوهش دانشگاه مکزیکو.
۸) پروفسور کارل گوران هدن از کشور سوئد رئیس اکادمی جهانی هنر و دانش.
۹) دکتر الکساندر کیبک از انگلستان رئیس کلوپ رم.
۱۰) خانم الئورا بارییری ماسیتی از ایتالیا ، استاد مطالعات آینده جهانی.
۱۱) دکتر دیبگی ماک لارن از کانادا.
۱۲) پروفسور یوجیزو ناکامارا از ژاپن ، فیلسوف ، مولف و استاد دانشگاه .
۱۳) آقای لیساندرو اوتیرو ، مولف از کوبا.
۱۴) آقای میشل راندوم از فرانسه ، نویسنده و ناشر.
۱۵) پروفسور سوجاتموکر از اندونذی ، رئیس قبلی دانشگاه ملل متحد.
۱۶) پروفسور هنری استاپ از ایالات متحده آمریکا ، استاد فیزیک در دانشگاه برکلی و دانشگاه کالیفورنیا.
مترجم:محمد مجتبی زاده
کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان


همچنین مشاهده کنید