شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا
نقد فیلم صیاد رویا ساخته لارنس کاسدن ۲۰۰۳
باز هم امریکاییها قرار است دنیا را نجات دهند و باز هم این دنیا جایی جز خود امریکا نیست و باز هم راه نجات آنان چیزی جز جنگ نیست. دنیای آنها به منطقه دور افتادهای در آمریکا محدود است که نجات دهندهاش اغلب جوانی کم عقل و کودک مانند خواهد بود.
امریکاییها تا کی قرار است دنیا را نجات دهند و تا کی قرار است این مضمون تکراری را بر تماشاگران داخلی و خارجی تحمیل کنند؟ این تم اگر هم در پس ذهن نویسنده و کارگردان فیلم نبوده، در ناخودآگاهشان وجود دارد و آموزش و دریافتهایشان آنگونه بوده است که همیشه به فکر نجات جهان با مدیوم بیانی خود بودهاند. گذشته از این سیاست احمقانه امریکایی که تمام دنیا را بیعقل میپندارد، فیلم به تنهایی مشکلات جبران ناپذیری دارد. فیلمنامه فیلم ((صیاد رویا)) پرنقصترین بخش فیلم است. هیچ چیز از فیلمنامه روشن نمیشود.
آن کودک عقب مانده چگونه و چرا باید دنیا را نجات دهد؟ چگونه نیروی عجیبی در خود میپرورد؟ چهار جوان چرا مدتها از او بیخبر بودهاند و چطور میشود که به یکباره متوجه او میشوند؟ شخصیت محوری فیلم یعنی آن پسر بچه عقب مانده در طول یک ساعت فیلم گم و در صورت نیاز ناگهان پیدا میشود. هر جایی که فیلمنامه نویس به مشکل برخورده هجویهای را مطرح کرده است. آن کرمها بالاخره از بدن خود انسان بیرون میآیند یا به وسیله تخمها زاده میشوند؟
هر دو نوع روش تکثیر دیده میشود و این موضوع بیننده را سردرگم میکند. اگر زاییده انسان است معنی خاص خود را دارد و اگر عامل بیرونی است، بر انسانها تحمیل میشود. در نوع اول انسان موجودی گناهکار شناخته میشود و در نوع دوم کاملا بیگناه است و گناهکار همان موجودات متافیزیکی هستند.بالاخره کدامیک موضوع فیلم است؟
فیلمنامه نویسان از بین چهار جوان دو نفر را میکشند و آن دو نفر باقی مانده را همانند خیر و شر به جان هم میاندازند. چرا آن دو؟ چرا دو نفر دیگر نتوانستهاند نقش خیر و شر را ایفا کنند؟ چهار جوان هر کدام شغلی دارند و زندگی خود را دنبال میکنند و در طول فیلم هیچکدام بر دیگری برتری نمییابند. این انتخاب بر چه اساسی صورت گرفته است؟ وارد شدن موجود بیگانه در بدن یکی از جوانها که بعدا به صورت شر ظاهر میشود به سطحیترین شکل ممکن صورت گرفته است. مادهای قرمز رنگ وارد چشم جوان شده و او تبدیل به دو شخصیت متفاوت میشوده شخصیت جدید که مثلا قرار است شر باشد، به لهجه بریتانیایی حرف میزند که متفاوت از شخصیت واقعی جلوه کند و این یعنی دستکم گرفتن تماشاگر. هیچ خلاقیت و تفکری در فیلمنامه صورت نگرفته است.
داستان استفن کینگ عینا و بدون اینکه مدیوم ادبیات (کلمه) به مدیوم سینما (تصویر) تبدیل شود، بر پرده نقش بست است. موجود بیگانه که فقط در یک صحنه ظاهر میشود، (همانجایی که مادهای قرمز رنگ را بر بدن جوان وارد میکند) همان بیگانه آشنای همه فیلمهای علمی / تخیلی است. پاها و دستهای درازی دارد و چشمانش بزرگ و رنگین است. آخرین نمونه دیده شده این بیگانه در ((نشانهها)) ساختهام نایتشیامالان بود که باعث پایین آمدن سطح ساختاری فیلم شد.
کارگردان و نویسنده فیلمنامه و مسوولین جلوههای ویژه هیچ تلاش خلاقانهای در به وجود آوردن موجودی فرازمینی که کاملا از تخیل آدمی سرچشمه میگیرد ننمودهاند. فیلم دنباله روی همان کلیشهها و شکلهای شناخته شده و البته قابل قبول گذشته است که از E.T شروع شد. تمام سازندگان این بیگانهها که سطحینگاری را پایه خود قرار دادهاند از E.T وام میگیرند. با دیدن این بیگانگان متافیزیکی، فقط و فقط یاد این فیلم میافتیم. فیلم شامل زندگی چهار جوان است و مقاطع کوچکی از زندگی پرماجرای کودکی آنان را نشان میدهد.
برگشت به گذشته تنها نکته مثبت فیلم است که بسیار تصویری ارائه میشود و نوشتههای زیر تصویر بیاستفاده باقی میماند. در حالی به گذشته برمیگردیم که چهار پسر بچه با فرمها و تیپهای دوران بزرگسالی مشخص هستند و هشدار نوشتاری ((بیست سال قبل)) دست کم گرفتن بیننده است. تصویر، کاملا گویای این موضوع است و آن نوشتهها مطلقا اضافی به نظر میآیند. شخصیت مورگان فریمن یعنی کلنل کرتیس آنقدر کمرنگ است که اگر نبود هیچ کمبودی در فیلمنامه ایجاد نمیشد. اگر شخصیتی در فیلمنامه، کارکردی نداشته باشد، سوال برانگیز است، چون قرار است همه آدمهای فیلم کاری انجام دهند و هر کدام بخشی از بار قصه را بردوش بکشند.
فریمن عملا هیچ کار خاصی انجام نمیدهد و به هیچ عنوان به کار فیلم نمیآید و به نظر میرسد شخصیت او را به اشتباه وارد این فیلم کردهاند. او برپا کننده جنگی است که هیچ نتیجهای ندارد و حتی صحنههای مربوط به وی بیشتر به فیلمهای جنگی شبیه است تا به فیلمهای علمی / تخیلی.
((صیاد رویا)) ملغمهای است از سینمای جنگ، سینمای دلهره، سینمای وحشت، سینمای علمی / تخیلی، سینمای اجتماعی / انتقادی و سینمای روانشناختی . همه این تمها در فیلم بررسی میشود ولی در نهایت سردرگم میماند.
صحنههایی که فرماندهان نظامی با هلیکوپتر و هواپیماهای نظامی بر موجودات بیگانه حمله میبرند یاد آور سینمای جنگ است و البته هجویهای از آن را ارائه میدهد. بیماری مرموزی که عدهای از مردم ساکن آن منطقه را مبتلا کرده است، بیدلیل در هالهای از
ابهام میماند. چرا آنها قرنطینه شدهاند؟ این بیماری چه ربطی به هجوم موجودات بیگانه دارد؟
سینمای تجاری امریکا با داشتن امکانات فراذهنی و فوق حرفهای، در فیلم مزبور در حد فیلمهای علمی / تخیلی دهه هشتاد عمل میکند. هیچ خبری از جلوههای ویژه میخکوب کننده سینمای وحشت و یا دلهرههای هراسانگیز نوع هیچکاکی نیست.
((صیاد رویا)) به دلیل فقدان توانایی لازم برای ایجاد هراس و دلهره بدون استفاده از عناصر خارجی، به جلوههای ویژه و موجودات بیگانهای متوسل شده که البته در این بخش هم کاملا ناموفق مانده است. نه دلهره ایجاد میکند و نه وحشت این موجودات بیگانه کلیشهای تا کی قرار است موضوع اصلی فیلمها شوند؟
منبع : سورۀ مهر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات ایران مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور رهبر انقلاب رئیس جمهور دولت دولت سیزدهم
تهران هواشناسی شهرداری تهران تعطیلی مدارس هلال احمر حوادث سیل پلیس تصادف قتل بارش باران آموزش و پرورش
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو گاز خودرو بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات نفت پالایش و پتروشیمی مسکن بازار خودرو
نمایشگاه کتاب فضای مجازی کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران رضا عطاران تلویزیون سینما دفاع مقدس سریال مهران مدیری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
فناوری
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر رئال مادرید سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر ایران بازی
هوش مصنوعی اپل ناسا گوگل ماهواره ایلان ماسک فیبرنوری سامسونگ
ورزش چاقی فشار خون توت فرنگی آسم حیوانات کبد چرب