یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

علی(ع)پاسدار اخلا‌ق و آزادی بیان


علی(ع)پاسدار اخلا‌ق و آزادی بیان
علی(ع) پرچم راستین عدالت و انسان‌دوستی در سراسر تاریخ است و زمانی که خون این شخصیت بی‌بدیل فرزند کعبه به هنگام نماز صبح از پیشانی نورانی او بر محراب ریخت، دشمنان وی هرگز تصور نمی‌کردند که روزی در سراسر جهان نهضتی برای شناخت سرآمدترین جلوه فتوت و جوانمردی آغاز خواهد شد و خوشبختانه امروزه چنین شده است. گرایشی که در جهان کنونی به مذهب تشیع- یعنی اسلا‌م راستین- آغاز گشته پژوهشگران ادیان در مراکز دانشگاهی و علمی را شگفت‌زده ساخته است. قصد ما در این مقاله آن نیست که به علل و عوامل پدید آمدن چنین گرایشی بپردازیم. در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت اما با قاطعیت می‌توان گفت شیوه مردمی بودن حکومت امیر مومنان علی(ع) بیش از هر عامل دیگری توجه پژوهشگران دینی و جامعه‌شناسان را به خود جلب کرده است.
یکی از دشواری‌های حکومت اما درگیری با فتنه‌گرانی چون خوارج است. اما شیوه برخورد ایشان با آنان یکی از شاخصه‌‌های مهم ارزیابی مردمی بودن حکومت او است. امام علی(ع) به آزادی بیان اهمیت بسیار می‌داد و به راستی و در دوران خلا‌فت خویش پاسدار آزادی ابراز عقیده بود و هرگز نپذیرفت که مخالفان حکومت را تا دست به شمشیر نبردند، مجازات کند. بردباری و شکیبایی امام در برخورد با خوارج گاه برخی از نزدیک‌ترین یاران او را آزرده می‌ساخت. یاران وی انتظار داشتند که گروه شورشی به سرعت سرکوب شود اما امام تا هنگامی که آنان دست به شمشیر نبرده و به قتل بیگناهان مبادرت نکرده بودند، آزادشان گذاشت.
هنگامی که امام در مسجد به نماز می‌ایستاد، خوارج با دادن شعارهایی نامناسب از اصحاب امام می‌خواستند که در مقابل او موضع بگیرند. هنگامی که در یکی از روزها امام به سخنرانی مشغول بود، یکی از خوارج شعار <لا‌ حکم الا‌ لله> سر داد، اما امیر مومنان(ع) تنها در پاسخ وی فرمود: <کلمه حق یراد بها‌الباطل> و سپس خطاب به او فرمود: <شما را نزد ما سه حق است. از نماز خواندنتان در مساجد جلوگیری نمی‌کنیم. تا جنگ را با ما آغاز نکرده‌اید، با شما جنگی نداریم و حتی غنایم را از شما بازنمی‌داریم.>
یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته حکومت امام علی(ع) انتقادپذیری وی بود. در حالی که معمولا‌ حکومت‌های غیرمردمی تلا‌ش می‌کنند خود و کارگزاران حکومت خود را خطاناپذیر جلوه دهند، امام بارها مردمان را به نقد حکومت خویش فرامی‌خواند. او از مردم می‌خواست تا آنچه را در دل دارند، بی‌پروا بر زبان آرند. روزی هنگام خواندن خطبه یکی از اصحاب ایشان را بسیار ستود و امام با صراحت فرمود: <آنگونه که با جباران سخن می‌گویند با من سخن مگویید و آن سان که از تندخویان کناره می‌جویند از من کناره مجویید و با ظاهر‌آرایی با من برخورد مکنید. گمان می‌کنید که شنیدن سخن حقی بر من سنگین است و یا خواستار بزرگنمایی برای خویشتن هستم، زیرا کسی که شنیدن سخن حقی یا عرضه‌داشت عدالتی بر او دشوار آید، عمل کردن به آن دو برایش دشوارتر خواهد بود.... من خود را بالا‌تر از آن نمی‌دانم که خطا نکنم.( >نهج‌البلا‌غه، خطبه ۲۱۶)
می‌توان گفت که سال‌های حکومت امیرالمومنین(ع) یک‌سر درگیری و رویارویی با فتنه‌انگیزان بود. البته امام که پیوسته در اندیشه زدودن امتیازهای موهوم بود آن بحران‌ها را پیش‌بینی کرده بود اما مهم‌ترین دشواری وی آن بود که مخالفانش پایبند هیچ اصل پایدار اخلا‌قی‌ای نبودند و به هنگام ضرورت برای رسیدن به مقصود از هر شیوه‌ای هرچند رذیلا‌نه، استفاده می‌کردند.
معاویه بن ابی سفیان سنت تهمت و افترا و لعن و نفرین به بنی‌هاشم را بنیان گذارد. سنتی که قریب به ۷۰ سال امویان و مروانیان آن را ادامه دادند تا چهره‌های درخشان علی(ع) و امامان بر حق شیعه اثنی‌عشری را در زیر ابرهای تهمت و افترا پنهان سازند. تهمت و افترا به خاندان پاک نبوت اگرچه در منابر ممنوع شد اما سال‌ها بعد توسط نویسندگانی چون شهاب‌الدین عبدربه (وفات ۳۲۸ ه.ق) در کتاب <عقدالفرید> و عبدالقاهربن‌طاهر (وفات ۴۲۹ ه.ق) در کتاب <الفرق بین الفرق> و ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم حرانی حنبلی (وفات ۷۲۸ ه.ق) در کتاب <منهاج السنه> ادامه یافت، افترائات و تهمت‌هایی که در عصر ما در آثار محمدبن عبدالوهاب با وقاحت بیشتری تکرار شد و خوشبختانه بزرگمردانی چون علا‌مه فقید شیعه آیت‌الله مجاهد مرحوم شیخ عبدالحسین امینی به این افترائات پاسخ دادند. مرحوم علا‌مه امینی در جلد پنجم کتاب گرانقدر الغدیر با ارائه صدها مدرک و سند از اهل سنت به آن افترائات و یا به قول خودش <فریادهای تعصب‌آلود جاهلا‌نه> پاسخ داد. (رجوع کنید به ترجمه جلد پنجم کتاب الغدیر، ترجمه دکتر جمال موسوی، کتابخانه بزرگ اسلا‌می، تهران ۱۳۶۲، صفحه‌های ۱۴۰ تا ۳۵۳)
و امروزه که در سراسر جهان موجی از گرایش به آموزه‌های اهل بیت (علیهم السلا‌م) آغاز گشته است و بزرگانی چون سیدمحمد تیجانی سماوی به آغوش اسلا‌م راستین - شیعه امامیه- پناه آورده‌اند، این حقیقت بزرگ تاریخی بار دیگر به اثبات رسیده که خورشید شخصیت مقتدای عادلا‌ن امیرمومنان علی(ع) را نمی‌توان برای همیشه در زیر ابرهای تهمت و افترا پنهان ساخت. امیر مومنان بدانگونه که در کتاب <علی(ع) انسان کامل> نوشتم، صفاتی برجسته داشت اما مهم‌ترین آنها پاسداری از آزادی بیان و اخلا‌ق اسلا‌می بود. می‌توان گفت که امام علی(ع) با تیزبینی، کارگزاران حکومت خویش را زیر نظر داشت و هر گاه خطایی از آنان سر می‌زد به جای سرپوشی و یا توجیه آن، خود به انتقاد می‌پرداخت و قبل از هر چیز کوشش می‌کرد که مردم از آن خطا آگاه شوند و خطاکار را بشناسند.
برای درک درست از شیوه حکومت‌داری امام علی(ع) باید نگاهی به نامه‌های نهج‌البلا‌غه افکند. نامه‌های چهل و چهل‌ویکم نهج‌البلا‌غه نشانه‌هایی آشکار از خشم امام علی(ع) از خطاکاری‌های یکی از عاملا‌ن حکومت است. امام بی‌توجه به اینکه ممکن است با آن نامه‌های تند و سرزنش‌کننده وی به معاویه بپیوندد با صراحت نوشت که <بلغنی انک جودت الا‌رض فاخذت ما تحت قدمیک، و اکلت ما تحت یدیک، فارفع الی حسابک و اعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس و السلا‌م.>
یعنی: مرا گفته‌اند که به ستم، زمین را از بار و بر تهی ساخته و باغ و بستان مردمان را گرفته‌ای و از اندوخته‌ها کیسه‌ها اندوخته‌ای، پس اینک حساب خود نزد من فرست و بدان که حسابخواهی خدای از حسابرسی آدمیان دشوارتر است. والسلا‌م.>
امام از کارگزاران و استانداران خود توقع داشت که عدالت اجتماعی را رعایت و خود مانند مردم عادی زندگی کنند. فرمان تاریخی امیرمومنان(ع) به مالک اشتر به راستی منشور حقوق بشر است.
استاد مطهری بخشی از کتاب <سیری در نهج‌البلا‌غه> که آن را <کتابی شگفت> نام نهاده است به <نامه‌های علی(ع) به فرمانداران> اختصاص داده و در آغاز این فصل می‌نویسد: <در این نامه‌ها است که شأن حکمران و وظایف او در برابر مردم و حقوق واقعی آنان منعکس شده است.>
امام(ع) در بخشنامه‌ای که برای ماموران جمع‌آوری مالیات نوشته، پس از چند جمله موعظه و تذکر می‌فرماید: <فانصفوا الناس من انفسکم و اصبروالحوائجهم فانکم خزان الرعیه و وکلا‌ء الا‌مه و سفراء الا‌ئمه.>
یعنی: <به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم تنگ‌حوصلگی نکنید که شما گنجوران و خزانه‌داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید.>
و در فرمان تاریخی خطاب به مالک اشتر می‌نویسد: <در قلب خود استشعار مهربانی، محبت و لطف به مردم را بیدار کن، مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت می‌شمارد رفتار کنی که مردم به تمام دو گروه‌اند، یا در دین برادران دینی تواند و یا غیر مسلمانند و انسانی مانند تو...>
امام علی(ع) در نامه‌های خویش به فرمانروایان که از میان پاک‌ترین انسان‌ها انتخاب شده بودند به آنان توصیه می‌کرد که هرگز در اندیشه توجیه رفتارهایی که خود می‌دانند خطا بوده است نباشند. زمانی‌که امیرمومنان آگاه می‌شود <عثمان‌بن حنیف> دعوت یکی از اشراف بصره را پذیرفته و در یک میهمانی اشرافی مفصل شرکت کرده است به خشم می‌آید. عثمان استاندار امام در بصره و از نیکان روزگار و از یاران پیامبر اکرم(ص) بود. با وجود این، امام علی(ع) از شنیدن آن خبر خشمگین شد. عثمان‌بن حنیف کار حرامی انجام نداده بود اما این حرکت می‌توانست زمینه سوءاستفاده‌های بعدی و یا بدآموزی‌هایی شود. امام در آن نامه تاریخی به وی نوشت که <گمان نمی‌کردم دعوت قومی را بپذیری که نیازمندانش رانده و بی‌نیازانش دعوت شده باشند.( >نهج‌البلا‌غه، نامه ۴۵) علی‌(ع) جلوه کامل حق و حق‌مداری بود. او الگو، سرمشق و نمونه‌ای برای زندگی کسانی بود که حکومتی را در دست می‌گیرند و در شناخت حق از باطل سیره و آموزه‌هایش بهترین و کارآمدترین بود. در مدارک بسیار در آثار شیعه و اهل تسنن آمده است که پیامبر درباره او فرمود: ...< او(علی) صدیق اکبر و فاروق این امت است که حق را از باطل بازمی‌شناساند. او پیشوا و راهبر مومنان و مال و دنیا راهبر منافقان است.( >کتاب مشعل جاوید، ص ۷۶) ‌گاهی جسارت و گستاخی به امیرالمومنین(ع) بسیار بی‌شرمانه بود اما امام همچنان به تعهد اخلا‌قی خود به آزادی بیان پای‌بند بود. تا بدانجا که روزی <ابن‌الکواء> یکی از سران خوارج را دید که هنگام وضو در مصرف آب زیاده‌روی و اسراف می‌کند. پس به او تذکر داد که در مصرف آب اسراف نکند. ابن‌الکواء به جای اطاعت بلا‌فاصله گفت: <تو در ریختن خون مسلمانان بیشتر اسراف کرده‌ای.> حضرت در مقابل این اهانت پاسخی نداد.
امام حتی با مخالفان جنگی خود برخوردی کریمانه داشت. در جنگ جمل، عایشه نقشی مهم داشت. اما امام پس از پایان جنگ با وی نیز رفتاری بزرگوارانه داشت، آنچنان که اعجاب بسیاری را برانگیخت. (ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلا‌غه، ج ۵، ص ۱۷۷)
اندیشمندی پژوهشگر در مقاله ارزشمند <امام علی(ع) و حاکمیت اخلا‌ق> می‌نویسد: <اخلا‌قی زیستن در همه حال برای امام(ع) دو پیامد عمده دربر داشت. نخست، بهره‌برداری دشمنان از مواضع اخلا‌قی امام و دوم، داوری ناصواب دیگران درباره امام بر اساس این اخلا‌قی بودن... امام علی(ع) در برابر کسانی قرار داشت که به هیچ اصل اخلا‌قی‌ای پایبند نبودند و همه ارزش‌ها را در پیشگاه قدرت قربانی می‌کردند. طلحه و زبیر، که خود از مخالفان عثمان بودند و از نخستین بیعت‌کنندگان با حضرت به شمار می‌رفتند، چون نتوانستند عدالت امام را تحمل کنند، در پیمان‌شکنی خود کمترین درنگی نکردند. عثمان به هنگام محاصره، از معاویه تقاضای کمک کرد. معاویه نیز سپاهی راهی مدینه کرد اما به فرمانده آن دستور داد تا همچنان بیرون مدینه بمانند تا کار عثمان یکسره شود و بدین ترتیب خود عامل قتل خلیفه گشت. اما [پس از قتل عثمان]، پیراهن خونین عثمان را به دست گرفت و مدعی خونخواهی او گشت. عایشه، که خود می‌گفت عثمان را بکشید، به صف خونخواهان عثمان پیوست و با امام جنگید. عمروبن عاص، که در مجالس درباره دلا‌وری خود رجزها می‌خواند، چون در مصاف امام(ع) توان مقابله در خود ندید، عورت خود را آشکار کرد تا از نجابت و آزرم امام سوءاستفاده کند و بدین ترتیب از معرکه جان به در ببرد...( >خردنامه، چهارم آذرماه ۱۳۸۳)
و شگفت اینکه برخی از داوران ناآگاه امام را به <ناکارآزمودگی و سیاست‌ندانی> متهم می‌کردند. امام این داوری‌های ساده‌لوحانه را تحمل می‌کرد اما حاضر نبود از قلمرو اخلا‌ق اسلا‌می گامی بیرون گذارد. امام در راه آرمان‌های اسلا‌می به شهادت رسید اما امروزه ما شاهد به ثمر رسیدن آن تلا‌ش‌ها هستیم؛ گرایش فرهیختگان به تشیع علوی در سراسر جهان و این سرآغاز پیروزی‌های بزرگ در آینده است.
محمود حکیمی
منبع : روزنامه اعتماد ملی