جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


عوامل خطرپذیری، عوامل حفاظتی، روش‌های درمانی ـ بخش دوم


عوامل خطرپذیری، عوامل حفاظتی، روش‌های درمانی ـ بخش دوم
● عوامل خطرپذیری در برابر اضطراب
مدل استرس ـ آمادگی به‌عنوان الگوی کلی در آسیب‌شناسی اختلال‌های روانی پذیرفته شده است. طبق این مدل فردی که آمادگی ابتلا به اختلال‌های اضطرابی را داشته باشد، در صورت روبه رو شدن با موقعیت‌های استرس‌زا یا آسیب‌زننده علائم اضطراب را بروز خواهد داد. علت اصلی اختلال‌های اضطرابی هنوز مشخص نشده است. عوامل چندگانه مثل آسیب‌پذیری زیستی، ژنتیکی و روانشناختی و عوامل محیطی مختلف در این رابطه مطرح شده است، اما به روشنی نمی‌توان سهم آن‌ها و نحوه‌ی تاثیرهریک را مشخص کرد. اغلب عوامل آسیب پذیری پوشیده و پنهان‌اند و درصورتی‌ که عوامل برانگیزاننده وجود داشته باشند، فعال می‌شوند. اینکه چگونه بتوانیم در غیاب عوامل فعال کننده‌ی واقعی افراد مستعد را انتخاب کنیم، بسیار مشکل است. علاوه بر این، مشکلی که در رابطه با مدل استرس ـ آمادگی در خصوص اختلال‌های روانی و به ویژه اضطراب وجود دارد، این است که تعریف دقیق استرس و جدا کردن آن از سختی‌ها و دردسرهای زندگی مشکل است. ادراک وقایع و استرس‌ها گاهی مهم‌تر از خود وقایع هستند. در نهایت این عوامل، تعامل‌های پیچیده‌ای با یکدیگر دارند و تمیز تاثیر آن‌ها اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت خواهد بود.
در ادامه تعدادی از عوامل خطرپذیری برای ابتلا به اختلال‌های اضطرابی که تاکنون شناخته شده‌اند، می‌آید.
۱) خلق‌وخو یا سرشت؛
در بین عوامل سرشتی، بازداری رفتاری به‌عنوان عاملی برای بالا بردن خطر ابتلا به اضطراب پاتولوژیک شناخته شده است. بازداری رفتاری با بی‌قراری در نوزادی، ترس در نوپایی و شرم و احتیاط در کودکی و گوشه‌گیری و انزوا در نوجوانی مشخص می‌شود. ارتباط بازداری رفتاری به‌ویژه با اختلال اضطراب اجتماعی و اضطراب جدایی مطالعه شده است.
۲) آسیب‌پذیری شناختی؛
افرادی که احتمال خطر را بالا ارزیابی می‌کنند و ادراکشان از توانایی مقابله با آن پایین است، بیشتر درمعرض تجربه‌ی اضطراب هستند. این عامل به ویژه در اضطراب فراگیر مشاهده می‌شود. چنین افرادی میزان خطر را بسیار بالا و توان مقابله‌ی خود را بسیار پایین ارزیابی می‌کنند.
۳) سبک دلبستگی؛
سبک دلبستگی افراد به مادر یا مراقب متفاوت است. افرادی که سبک دلبستگی‌ آن‌ها مقاوم ـ اضطرابی است، یعنی به هنگام دوری از مادر/مراقب مضطرب و بی‌قرار می‌شوند و در حضور مراقب بی‌تا‌بند و یا از مراقب اجتناب می‌کنند، در بزرگسالی بیشتر احتمال دارد که اضطراب را تجربه کنند.
۴) اضطراب والدین و سبک فرزندپروری آن‌ها،
پژوهش‌ها نشان داده‌ است که نقش ژنتیک در اختلال‌های اضطرابی ۳۰ تا ۴۰ درصد است. بنابراین احتمال ابتلای کودکانی که والدین آن‌ها مضطرب هستند، به اختلال‌های اضطرابی بیشتر از والدین غیر مضطرب است. اما عاملی که شاید اهمیت بیشتری دارد، سبک فرزند پروری والدین است. پژوهش‌ها نشان داده است که والدین کودکان مضطرب به احتمال بیشتری رفتار اجتنابی کودک را تقویت می‌کنند. چنین والدینی که به احتمال بیشتر خود نیز مضطرب هستند، کنترل افراطی یا حمایت بیش از حد را در تربیت فرزندان خود به کار می‌برند. برای مثال اغلب افراد مبتلا به وسواس، والدین کنترل کننده‌ای داشته‌اند یا افراد مبتلا به اضطراب‌ اجتماعی کمتر در جریان تربیت خود توسط والدین، مهارت‌های اجتماعی یا اجتماعی شدن را فرا گرفته‌اند.
۵) تاثیر همسالان؛
همسالان در جریان تحول کودکان و نوجوانان به عنوان عامل کنترل‌کننده تلقی می‌شوند. مهارت‌هایی مثل جرات‌مندی، کفایت و سازگاری اجتماعی در جریان تعامل با همسالان تکمیل می‌شوند. دوستی کردن و تعامل با همسالان مضطرب چنین رفتارهایی را در کودکان تقویت می‌کند. تجربه‌ی طرد یا تهدید توسط همسالان احتمال اضطراب اجتماعی را در کودک افزایش می‌دهد.
۶) وقایع استرس آمیز و آسیب‌زا در زندگی؛
اغلب افراد مبتلا به اختلال‌های اضطرابی تجارب منفی را در گذشته‌ی خود به یاد می‌آورند که با موضوع ترس و اضطراب آن‌ها رابطه دارد. این موضوع به ویژه در فوبیاها واسترس پس آسیبی بسیار مشهود است. تجربه‌ی حوادث ناگوار یا مشاهده‌ی چنین صحنه‌هایی به عنوان علت‌های اصلی برخی اختلال‌های اضطرابی در نظر گرفته می‌شوند.
۷) جنسیت؛
احتمال ابتلای زن‌ها به اختلال‌های اضطرابی بیشتر از مردان است. علل مختلفی برای تفاوت جنسیتی در ابتلا به اختلال‌های اضطرابی عنوان شده است که به برخی از آن‌ها در قسمت اختلال‌های اضطرابی در زنان اشاره خواهد شد.
جز وسواس و اضطراب اجتماعی در سایر اختلال‌های اضطرابی شیوع در زن‌ها دو برابر مردان است.
۸) انتقال‌های زندگی؛
طلاق، تغییر شغل، ورود به دانشگاه و ... به عنوان عوامل استرس‌زا می‌توانند در بروز اختلال‌های اضطرابی سهم داشته باشند. طلاق و سایر آسیب‌های زندگی، هم ‌چنین تجربه تغییرات فاحش در زندگی عامل خطری برای فعال شدن آمادگی‌های قبلی برای اضطراب هستند.
● اضطراب ، بیماری‌های جسمانی ، سوء مصرف مواد و داروها
گاهی اضطراب ناشی از علل پزشکی و یا به علت سوء مصرف مواد یا داروهاست. اهمیت این مساله از این جهت است که در چنین شرایطی باید در وهله‌ی اول به جای رفع اضطراب(از طریق راهکار‌های روانشناختی) به مساله پزشکی و علت جسمانی یا مسمومیت دارویی یا ترک مواد پرداخته شود. از این رو متخصصین بهداشت روانی و عموم مردم باید با عواملی از این دست که در سلامتی و اضطراب آن‌ها نقش دارد، آشنا باشند.
بیماری‌های جسمانی گاهی با اضطراب همراه هستند. اغلب این علائم شبیه اختلال هراس، اضطراب فراگیر، یا وسواس‌ها و اجبارها دیده می‌شوند. برای نمونه پرکاری تیروئید و کمبود ویتامین B۱۲ منجر به علائم اضطراب می‌شوند. سندرم‌ها و برخی بیماری‌ها مانند بیماری‌های مربوط به سیستم ایمنی بدن نیز منجر به تجربه‌ی علائم اضطراب می‌شوند، در چنین شرایطی بایدعامل اصلی شناخته شده و درمان شود. یک راه برای تشخیص علت‌های جسمانی مستقیم سن بروزعلائم است. اختلالات اضطرابی قبل از ۳۵ سالگی شروع می‌شوند. توجه به تاریخچه‌ی اختلال در تشخیص افتراقی اختلال‌های اضطرابی اهمیت بسیاری دارد.
برخی از داروهایی که برای درمان مصرف می‌شوند، عارضه‌ی اضطراب، تحریک پذیری و بی‌قراری را به همراه دارند. علاوه بر این مصرف آمفتامین‌ها و کوکائین، ترک الکل و نیکوتین علائم اضطراب را به همراه خواهد داشت. مواد توهم زا مثل LSD و MDMA یا اکستازی منجر به سندرم اضطرابی حاد می‌شود که ضرورت مداخله‌ی پزشکی را ایجاب می‌کند. در چنین مواردی علائم اضطراب باید در جریان مصرف مواد و یا یک‌ ماه پس از مصرف ظاهر شود، در غیر این صورت باید به دنبال علل دیگر بود.
اما آن‌چه در خصوص تاثیر مواد بر علائم اضطراب اهمیت دارد، نقش کافئین در بروز اضطراب است. مصرف چای و قهوه در اغلب نقاط دنیا بسیار معمول است و ممکن است عوارض ناشی از آن کمتر مورد توجه قرار گیرد. جز چای و قهوه، بسیاری از محصولات روزانه ما مثل شکلات‌ها و نوشابه‌ها حاوی کافئین هستند و لازم است به این مساله توجه شود. در صورتی که میزان کافئین به ۲۵۰ میلی‌گرم برسد، احتمال مسمومیت با کافئین وجود دارد که علائمی شبیه اضطراب، بی‌قراری، تحریک پذیری، دل‌پیچه و ... در فرد ایجاد می‌کند که گاهی ممکن است علت آن توسط فرد تشخیص داده نشود.
کاربرد این موضوع ساده در زندگی روزمره می‌تواند بسیار موثر باشد. چرا که می‌توان در شرایط استرس‌زا یا موقعیت‌های اضطراب برانگیز مصرف چای و کافئین خود را کمتر کرد، یا می‌توان به افراد مضطرب و تحریک پذیر توصیه کرد برای کسب آرامش، از نوشیدنی‌ها و یا شیوه‌های مناسب دیگری مانند آرامسازی، تنفس عمیق و مدیتیشن استفاده کنند.
● عوامل حفاظتی در برابر اضطراب
همه به نوعی تجربه‌های استرس‌زا را در زندگی خود تجربه می‌کنند. گاهی حوادث آسیب‌زا برای تمام افراد یا گروه‌ها اتفاق می‌افتد، اما فقط تعدادی علائم اضطراب و ناراحتی شدید را تجربه می‌کنند. چه عامل یا عواملی باعث می‌شود تا برخی حتی در مقابل سخت‌ترین رویدادهای زندگی مقاوم باشند؟ متاسفانه پژوهش‌های اندکی در این زمینه صورت گرفته است. تعدادی از این عوامل در ادامه می‌آید.
حمایت‌های اجتماعی، سبک‌های مقابله‌ای کارآمد، کنترل، نظم بخشی هیجانی و یادگیری از جمله عوامل حفاظتی هستند.
افرادی که دارای شبکه‌ی اجتماعی گسترده و حمایت‌گری هستند، در مواجهه با حوادث آسیب‌زا و استرس‌های زندگی کمتر صدمه می‌بینند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند کسانی که هنگام روبه‌رو شدن با مشکلات و اتفاقات ناگوار دسترسی بیشتری به حمایت‌های اجتماعی در مقایسه با افرادی که تنها و منزوی هستند، دارند؛ کمتر به مشکلات هیجانی واکنش می‌دهند. این مساله به ویژه در حوادث آسیب‌زای فراگیر مثل بلایای طبیعی یا جنگ دیده می‌شود. افراد دارای حمایت اجتماعی بالا کمتر به اختلال استرس پس آسیبی (PTSD) مبتلا می‌شوند.
سبک‌های مقابله‌ای سازگارانه برای روبه رو شدن با مشکلات و استرس‌های زندگی جزء بسیار مهمی محسوب می‌شوند.
کسانی که از سبک‌های مقابله‌ای کارآمد در زندگی خود استفاده می کنند، کنترل بیشتری بر اتفاقات زندگی خود دارند، همچنین توانایی نظم بخشی به هیجان‌های مثبت و منفی خود را دارند و کمتر اضطراب‌های پاتولوژیک را تجربه می‌کنند. نظم‌بخشی‌ هیجانی مجموعه‌ای از فرایند‌هاست که باعث تقویت، تقلیل یا تداوم واکنش‌های هیجانی می‌شوند. برای مثال کسانی که از مهارت‌های حل مساله و تصمیم‌گیری صحیح برخوردارند، به جای تجربه هیجان‌های ناخوشایندی مثل غم و نگرانی یا عصبانیت، هیجان‌های منفی خود را مدیریت می‌کنند و تلاش می‌کنند تا احساس خودکارآمدی خود را افزایش دهند.
علاوه بر این، تجربه‌های یادگیری خوشایند به ویژه در اوایل زندگی و نوع فرزند پروری والدین می‌تواند تاثیر مثبتی بر روند اختلالات هیجانی بگذارد. پژوهش‌ها نشان داده است افرادی که به جای اجتناب از موقعیت‌ها و رویدادها، مواجهه و برخورد با آن‌ها را پیشه‌ی خود می‌سازند، در آینده هیجان‌هایی مثل ترس و اضطراب را کمتر تجربه می‌کنند.
به عبارت دیگر ایمن‌سازی در مقابل استرس‌های زندگی منجر به بالا رفتن توان فرد در برخوردهای آتی با هیجان‌های منفی می‌شود. از این رو به نظر می‌رسد پدر و مادر به عنوان عاملین موثر در جریان تحول کودکان، نقش موثری در مدیریت هیجان‌های منفی داشته باشند.
با این وجود همان‌گونه که درابتدای مبحث عنوان شد پژوهش در مورد عوامل حفاظتی در مقابل اختلال‌های هیجانی مثل اضطراب در ابتدای راه است و امید می‌رود پژوهش‌های آینده به شناخت بیشتر از این عوامل منتهی گردد. شناخت این عوامل در ارائه‌ی خدمات پیشگیرانه و مداخلات درمانی بسیار کمک کننده خواهد بود.
● درمان اختلال‌های اضطراب
به طورکلی، اختلال‌های اضطرابی با دارودرمانی و روان‌درمانی‌های اختصاصی یا توسط هر دو درمان می‌شوند. انتخاب درمان وابسته به مشکل و ترجیح افراد است. در صورتی‌که مشکل اضطرابی وجود داشته باشد، بایستی ارزیابی دقیق صورت بگیرد تا مشخص شود که آیا مشکل مربوط به مشکلات طبی عمومی است و یا اختلال اضطرابی وجود دارد.
زمانی که وجود اختلال اضطرابی مشخص شد، امکان وجود یک اختلال اضطرابی یا ترکیبی از آن‌ها وجود دارد. اختلال‌های همبود مثل افسردگی و سوء مصرف مواد نیز با اختلال‌های اضطرابی همراه می‌شوند. گاهی الکلیسم، افسردگی و سایر شرایط موجود به قدری تاثیر منفی بر فرد می‌گذارند که لازم می‌شود قبل از درمان اختلال‌های اضطرابی و یا همراه آن، آن شرایط را کنترل کرد.
▪ دارو درمانی
داروها باعث می‌شوند تا اختلال تحت کنترل درآمده و فرد آماده‌ی روان‌درمانی شود. داروها توسط پزشک و اغلب توسط روانپزشک تجویز می‌شوند. روانپزشک می‌تواند خدمات روان‌درمانی را نیز ارائه دهد و یا همراه روانشناس، مددکار اجتماعی و یا مشاور به ارائه این خدمات بپردازد. داروهای اصلی که برای اختلال‌های اضطرابی تجویز می‌شوند عبارتند از: ضد افسردگی‌ها و ضد اضطراب‌ها، همچنین بتابلوکرها که برای کنترل برخی از علائم جسمانی به کار می‌روند.
الف) داروهای ضد افسردگی
این داروها برای درمان افسردگی ساخته شده‌اند، اما برای درمان اضطراب نیز موثرند. مدت زمان لازم برای ظاهر شدن آثار این داروها ۴ تا ۶ هفته است، اما معمولا اثر آن‌ها زودتر ظاهر می‌شود. علاوه بر این لازم است تا این داروها به مدت کافی مصرف شوند تا ازعود بیماری جلوگیری شود.
قابل توجه است که داروهای ضد افسردگی در افرادی که سابقه فردی یا خانوادگی افسردگی دو قطبی یعنی افسردگی همراه با بی قراری،عصبانیت زیاد، پرحرفی، کاهش نیاز به خواب وافکار شلوغ دارند، ممکن است سبب تشدید بیماری شود. این افراد نیاز به داروهای دیگری طبق تشخیص روانپزشک خواهند داشت.
۱) SSRI ها
از جمله داروهای جدید ضد افسردگی هستند و بازدارنده‌های اختصاصی جذب مجدد سروتونین ( SSRI) نامیده می‌شوند. این داروها سطح انتقال دهنده‌ی عصبی سروتونین را در مغز تغییر می‌دهند.
فلوکستین، سرترالین، اس سیتالوپرام، پاروکستین و سیتالوپرام جزو SSRI ها هستند و معمولا برای اختلال هراس، وسواسی- اجباری (OCD)، استرس پس‌آسیبی(PTSD) و اضطراب اجتماعی تجویز می‌شوند. همچنین SSRI ها را در صورت همبودی اختلال‌های اضطرابی یا افسردگی تجویز می‌کنند. "ونلافکسین" داروی دیگر است که مشابه SSRI هاست و برای درمان اختلال اضطراب فراگیر (GAD) مورد استفاده قرار می‌گیرد. داروها اغلب با دوز پایین تجویز شده و به تدریج تا رسیدن به حد مناسب درمانی افزایش می‌یابند.
SSRI ها اثرات جانبی کمتری نسبت به داروهای قبلی ضد افسردگی دارند. اما آن‌ها نیز در شروع مصرف گاهی باعث تهوع می‌شوند. این علائم به مرور زمان برطرف می‌شوند. برخی نیز، با مصرف SSRI ها بد کارکردی میل جنسی را تجربه می‌کنند که معمولا با تنظیم دوز یا تغییر داروها از بین می‌رود.
۲) TCA ها
داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای ،که TCA نامیده می‌شوند، قدیمی‌تر از SSRI ها هستند. اما آن‌ها نیز گاهی برای اختلال‌های اضطرابی تجویز می‌شوند. آن‌ها گاهی باعث سرگیجه ، خواب آلودگی، خشکی دهان و افزایش وزن می‌شوند که لازم است دوز دارو تنظیم و یا داروی دیگری جایگزین شود.
نمونه‌ای از سه حلقه‌ای‌ها عبارتند از "ایمی پرامین" که برای اختلال هراس و GAD"" تجویز می‌شود و "کلومی پرامین" که برای درمان "OCD" موثر است.
۳) MAOI ها
بازدارنده‌های مونوآمین اکسیداز که MAOIها نامیده می‌شوند، قدیمی‌ترین طبقه‌ی داروهای ضد افسردگی هستند. MAOI هایی که برای اختلال‌های اضطرابی تجویز می‌شوند عبارتند از: "فنلزین" و "ایزوکربوکساید" که برای درمان اختلال هراس و اختلال اضطراب اجتماعی موثرند. افرادی که داروهای MAOI را مصرف می‌کنند نباید برخی از غذا یا نوشیدنی‌هایی را که حاوین "تیرامین" هستند، مصرف کنند.
همچنین مصرف همزمان برخی داروها مثل داروهای ضد سرماخوردگی یا ضد آلرژی با MAOI ها واکنش کرده و باعث افزایش فشار خون می‌شوند. MAOI ها با SSRI ها نیز واکنش کرده و باعث "سندرم سروتونین" می‌شوند. علائم این سندرم آشفتگی، توهم، تعریق زیاد، سفتی عضلانی، تغییر فشار خون و برخی شرایط تهدید کننده‌ی زندگی است.
ب) داروهای ضد اضطراب
بنزودیازپین‌ها برای اختلال‌های اضطرابی موثرند و عوارض جانبی کمتری ،البته به جز خواب آلودگی دارند. مشکلی که در رابطه با مصرف بنزودیازپین‌ها وجود دارد این است که افرادی که از بنزودیازپین‌ها استفاده می‌کنند، به طور مداوم به دوزهای بیشتری احتیاج پیدا می‌کنند. این داروها عمدتا برای مدت کوتاهی تجویز می‌شوند. این مساله به‌ویژه در افرادی که دارو یا الکل را مورد سوء مصرف قرار می‌دهند، جدی است.
افرادی که از بنزودیازپین ها استفاده طولانی مدت می کنند، در صورت ‌قطع یکباره‌ی آن‌ها، علائم ترک را تجربه می‌کنند . در این صورت علائم اضطراب بعد از قطع دارو برمی‌گردد. این مشکل بالقوه باعث می‌شود تا پزشکان از تجویز زیاد و دوزهای بالای این داروها خودداری کنند.
علاوه بر موارد فوق، باسپیرون نیز یک داروی ضد اضطراب جدید است که برای درمان GAD استفاده می‌شود. عوارض جانبی احتمالی آن عبارت است از سرگیجه،‌ سردرد و تهوع . برخلاف بنزودیازپین‌ها باید به طور مداوم و حداقل ۲ هفته مصرف شود تا اثر ضد اضطرابی آن ظاهر شود.
ج) بتابلوکرها
بتابلوکرهایی مثل پروپرانولول که برای بیماران قلبی استفاده می‌شوند، علائم جسمانی همراه اختلال‌های اضطرابی ( به ویژه در اختلال اضطراب اجتماعی ) را کاهش می‌دهند. زمانی که موقعیت اجتماعی قابل پیش بینی باشد ( مثل سخنرانی ) بتابلوکرها برای کنترل علائم جسمانی اضطراب تجویز می‌شوند.
▪ روان‌درمانی
روان‌درمانی توسط متخصصین آموزش‌دیده مثل روانشناسان، روانپزشک‌ها، ‌مددکاران اجتماعی و مشاوران ارائه می‌شود. روان‌درمانی به کشف عوامل به وجود آوردنده‌ی اضطراب و غلبه بر آن‌ها کمک می‌کند.
الف) رفتاردرمانی شناختی (CBT)
CBT درمان موثری برای اختلال‌های اضطرابی است. قسمت شناختی به افراد کمک می‌کند تا الگوهای تفکر منفی خود را که منجر به اضطراب می‌شوند، تغییر دهند و بخش رفتاری شیوه‌های واکنش به موقعیتهای اضطراب آور را تغییر می‌دهد.
برای مثال CBT به افراد مبتلا به اختلال هراس کمک می‌کند تا بدانند که حملات وحشت‌زدگی آنها حمله‌های قلبی واقعی نیستند. CBT به افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی می‌آموزد که چگونه بر باورهای خود در مورد قضاوت و ارزیابی دیگران غلبه کنند. زمانی‌که افراد آماده می‌شوند تا با ترس‌های خود روبه‌رو شوند، به آن‌ها نشان داده می‌شود که چگونه از تکنیک‌های مواجهه برای حساسیت‌زدایی نسبت به موقعیت‌هایی که باعث اضطراب آن‌ها می‌شود، استفاده کنند.
افراد مبتلا به "OCD" که نسبت به آلودگی و نجاست وسواس دارند، تشویق می‌شوند تا دست‌های خود را آلوده کنند و بدون شستن دست‌ها مدتی را صبر کنند. درمانگر کمک می‌کند تا شخص بتواند با اضطراب ایجاد شده، مقابله کند. پس از تمرین‌های متوالی اضطراب به مرور کاهش می‌یابد.
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی به ماندن در موقعیت‌های اضطراب‌زا تشویق می‌شوند.
آن‌ها با موقعیتها روبه‌رو می‌شوند و به تدریج اضطراب کاهش می‌یابد.
افراد مبتلا به "PTSD" برای مرور و بازگویی خاطرات آسیب‌زا در شرایط مناسب مورد حمایت قرار می‌گیرند تا اضطرابشان کاهش یابد.
CBT، تنفس عمیق و سایر مهارت‌هایی را که باعث کاهش اضطراب و ایجاد آرامش می‌شود را آموزش می‌دهد.
ب) رفتار درمانی مبتنی بر مواجهه
رفتاردرمانی برای سال‌ها برای فوبی خاص استفاده شده است. شخص به تدریج با موقعیت‌ها و موارد ترس آور روبه‌رو می‌شود. گاهی مواجهه در دفعات نخست به صورت تجسمی یا با تصاویر و سپس به صورت مستقیم صورت می‌گیرد. درمانگر در شروع درمان آن‌ها را همراهی کرده و حمایت و راهنمایی می‌کند.
" CBT" و رفتاردرمانی، هیچ‌گونه عوارض جانبی به جز تجربه‌های موقتی اضطراب در هنگام مواجهه ندارد. "CBT" به طور معمول ۱۲ هفته طول می‌کشد و به صورت فردی یا گروهی اجرا می‌شود. گروه درمانی به ویژه برای اختلال اضطراب اجتماعی موثر است.
"CBT" و رفتار درمانی نیازمند انجام تمرین و تکمیل تکالیفی است که به صورت منظم و مشخص در بین جلسات اجرا می‌گردد. پژوهش‌ها نتایج امیدوارکننده‌ای را در خصوص تاثیر" CBT" در انواع اختلال‌های اضطرابی نشان داده‌اند.
"CBT" به تنهایی و یا در ترکیب با دارودرمانی، درمان خط اول برای اختلال‌های اضطرابی شناخته می‌شود.
تدوین: ابوالفضل محمدی
دانشجوی دکترای روانشناسی بالینی انستیتو روانپزشکی تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران) ـ خبرنگار روانشناسی بالینی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید