دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا
خیانت و دورویی در قالب تفکرات روشنفکرمآبانه
مانی حقیقی گرچه با ادبیات آشناست فلسفه اروپا خوانده و در فیلم « چهارشنبه سوری » ثابت کرده که فیلمنامه نویسی هم می داند اما در ساخته اخیرش با بهره گیری از تمام مولفه های تماشاگرپسند مثل استفاده از ستاره ها طراحی صحنه مدرن فیلمبرداری تله به شیوه فیلم های روز آمریکا و پا گذاشتن در حیطه سینمای قصه گو نتوانسته یک ملودرام موفق را ارائه دهد.
حقیقی موقعیتی به نام « کنعان » را به تماشاگر نشان می دهد بدون آن که آغاز و پایانی منطقی را برای آن متصور باشد. کنعان که به گفته مانی حقیقی برگرفته از داستان « تیر و ستون » نوشته « آلیس مونرو » است بیشتر شبیه داستان های پست مدرن آمریکای شمالی مثل « ریموند کارور » و « فرانک اکانر » است و دخلی به فرهنگ و سینمای ایرانی ندارد.
فیلم بحران زندگی یک زوج مینا و مرتضی را با لجن های یک چاه فاضلاب در نخستین سکانس نشان می دهد. زندگی آنها چون مینا دلش نمی خواهد صبح ها به کسی سلام کند و کسی نگرانش باشد به بن بست رسیده و می خواهد به این دلایل قید همه چیز از جمله امنیت اجتماعی زندگی مرفه شوهر خوش تیپ و پولدار و تحصیل کرده را بزند و به آینده ای نامعلوم پیوند بخورد.
کشمکش های درونی قهرمان اصلی به همان نسبت که ذهنی و ناگفتنی است و در زیر لایه فیلم قرار دارد حقیقت ذهنیت فیلمساز نیز هست . واقعیتی که مینا می خواهد به خاطرش از مرتضی دور شود بحرانی از جنس اعتیاد زن دوم و دست بزن شوهر و سایر مشکلات اجتماعی و خانوادگی زنان این مملکت و بدبختی های معمول در یک زندگی در آستانه فروپاشی که نگاهی چند وجهی و عمیق به آن شده نیست .
حقیقی با کدهایی که می دهد ذهن مخاطب را با ابهامات بیشماری درگیر می کند. نشانه هایی که در فیلم وجود دارد علی رغم وجود قصه های فرعی که فیلمساز آنها را طراحی کرده دقیقا " به ذهن مخاطب منتقل می شود. کدهایی مثل : اسم فیلم پاره شدن مانتوی مینا وقتی برای گرفتن جواب آزمایش می رود نگاه های حسرت بارش در خانه خالی علی رضوان و درد دلهایش با او اصرار مرتضی به علی برای نصیحت کردن مینا و آشفتگی مینا و انصرافش از تصمیم وقتی ارتباط علی و خواهرش آذر را می بیند همه و همه نشانه هایی است که با نهایت محافظه کاری حقیقی به نمایش گذاشته شده تا مخاطب را از بوی گندی که در کلیت اثر ساری و جاری است آگاه کند; بوی گندی که آذر هم آنرا استشمام می کند. ابهاماتی که اساسا برای آن پاسخی طراحی نشده و حتی با یک پایان متافیزیکال برای فیلم که از نوع جهان بینی حقیقی بسیار دور است هم پاسخ داده نمی شود.
در کنعان گرچه بازی ها و شخصیت ها بسیار خوب طراحی شده اند اما ارتباط بین شخصیت ها درنیامده و آنها در کلیت اثر دست و پا می زنند. بار دراماتیک فیلم در نیمه آن به دوش شخصیت پردازش نشده ای به نام علی رضوان می افتد که توان اداره فیلم را ندارد او با ظاهری عارف مآبانه در حالی که راننده وانت است و نقش مصلح اجتماعی را بازی می کند آن قدر به زندگی مینا و مرتضی نزدیک است که یک رابطه ممنوعه را در پس زمینه ذهن مخاطب تداعی می کند.
شخصیت آذر که رنگ و بویی کاملا " سیاسی دارد و به شهادت فیلم و مچ بندهای سیاه بارها خودکشی کرده زنی سرخورده و هیستریک است و با گردش های روزانه اش با علی رضوان به نوعی خود را به او می آویزد که البته علی هم استقبال می کند. او متوقع و از خود راضی است و موقعیت مینا را درک نمی کند و حتی با او درگیری فیزیکی نیز ایجاد می کند. مرتضی علاوه بر بحران زندگی در آستانه بحران کاری نیز قرار گرفته و در ارتباط با هیات مدیره به بن بست رسیده است . ریشه های خانوادگی خود را رها کرده و تنها پناهگاه خود مادرش را نیز از دست داده است . او شخصیتی کاملا " منفعل دارد و کمکی به پیشبرد خط قصه حتی با دیالوگ های داغ و پر حرارتش در مسافرت شمال نمی کند.
ترانه علیدوستی در نقش مینا با وجود زحمات سودابه خسروی گریمور فیلم که سعی می کند او را زنی در آستانه سی سالگی و جا افتاده نشان دهد به نظر می رسد گزینه مناسبی نباشد گرچه درخشش او در نقش را نمی توان انکار کرد. البته شاید شناخت نادرست حقیقی از زنان ایرانی با این مشخصه باعث شده تمام تلاش های مینا برای رفتن جنس عاطفه حاکم بر روابط او با سه شخصیت دیگر و البته معامله ابلهانه اش با درخت برای ماندن باورپذیر نباشد او که با وجود علاقه دیوانه وار مرتضی و فرزندی که در شکم دارد به طلاق مصر است خواهرش را رها می کند و به شمال می رود با او کتک کاری راه می اندازد و تحقیرش می کند. دل مادر بیمار مرتضی را می شکند و به یکباره به زنی مبدل می شود که دلش برای دیگران شور می زند و خواب نما می شود نذر می کند و برای دیدن آذر بی طاقت می شود و تمام طبقات یک برج را می دود و از جدایی به خاطر یک گاو منصرف می شود.
در یک نگاه کلی آدم های کنعان همگی دمدمی مزاج تنها بلاتکلیف و با رفتارهایی نامتعارفند و به خودی خود و با این اشارات مینی مالیستی مانی حقیقی در فیلم هیچیک حرف روراستی را به مخاطب نمی زنند و حس همذات پنداری را بر نمی انگیزانند. علاوه بر موسیقی کریستوف رضاعی و تم کند فیلم که اعصاب و روان مخاطب را به هم می ریزد طعم تلخ خیانت و بازیچه قرار گرفتن مضامین ماورایی و البته خرافی حس بی احترامی به شعور مخاطب را به شدت القا می کند. تماشاگری که از « دریدگی پیراهن » و « کنعان » تصوری جز پاکدامنی و عفت ندارد با دروغی که مینا آخر فیلم با نگاهش و نتیجه گیری شتاب زده اش به ما به خودش و مرتضی می گوید از آخرین ساخته مانی حقیقی مشمئز می شود.
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی مجلس دولت صادق زیباکلام انتخابات دولت سیزدهم انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم حجاب
هواشناسی تهران بارش باران شهرداری تهران قتل حج تمتع سیل سازمان هواشناسی سلامت پلیس زلزله وزارت بهداشت
خودرو قیمت دلار سایپا قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی مسکن دلار گاز بورس حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب عربستان نمایشگاه کتاب تهران سالار عقیلی تلویزیون سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رضا عطاران دفاع مقدس تئاتر سریال
خورشید دانشگاه تهران کره زمین
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه آمریکا افغانستان سازمان ملل نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال مهدی طارمی پرسپولیس فولاد خوزستان لیگ برتر رئال مادرید بازی لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس هوادار
هوش مصنوعی شفق قطبی نوآوری تبلیغات دبی ایلان ماسک ناسا اپل
ویتامین خواب کودک تجهیزات پزشکی شیر کاهش وزن افسردگی فشار خون درمان ناباروری بارداری سلامت روان