جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آدرس بازار آهنگرها


آدرس بازار آهنگرها
«پیچیدگی» به مهم ترین مشخصه فضای سیاسی کشور ظرف چند ماه گذشته تبدیل شده است. فضای مبهم و غبارآلود، حجم انبوه نقل قول ها و کدهایی که معلوم نیست اصل و نسبشان چیست و چه میزان می توان به آنها اعتماد کرد و نهایتاً خروارها تحلیل و توصیه که از هر سو به جانب گروه ها و شخصیت های سیاسی روان است و اجازه نمی دهد «واقعیات» از «جعلیات» تمییز داده شده در جایگاه مناسب خود بنشینند و با اسلوب های صحیح تحلیل شوند سازه های اصلی این فضا هستند. تحت چنین شرایطی اتفاقات بسیار خطرناکی می تواند رخ بدهد.
«دوستان» به این دلیل که داده های واقعی برای قضاوت در مورد دیگران در اختیار ندارند یا دارند ولی قادر به تحلیل صحیح آنها نیستند، نسبت به «دوستان» خود دچار سوء تفاهم و بدگمان می شوند، در اثر جابجایی ذهنی و گاه عملی مرزهای ارزشی، دشمن به جای دوست می نشیند، «تدبیر دوست» با «نقشه دشمن» در می آمیزد و تشخیص آنها از هم دشوار می شود، معیارهای داوری و قضاوت از مصالح ملی و ارزش های اصولی به جانب حب و بغض ها و تمایلات شخصی میل می کند، لابیست ها و واسطه ها بازیگردان می شوند و با خبر آوردن و خبر بردن «بزرگان» را به انفعال می کشانند و نهایتاً بازی چنان پیچ می خورد که «ضرر مسلم»، «منفعت محض» پنداشته می شود و همه چیز به «فاجعه» ختم می شود. فاجعه فقط این نیست که دشمن دوباره به صحنه بازگردد- که چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد- همین مقدار هم که سرمایه های گرانقیمت اعتماد و برادری بسوزد و آنچه دشمن باید سال های طولانی زحمت می کشید تا بدان دست یابد دو دستی به آن هبه شود، فاجعه است؛ «خود فاجعه»!
از یک نگاه اصولی، برای دلسوزان کشور و آنها که ما رفتارشان را برخود حجت می دانیم، هیچ اولویتی مهم تر و فوری تر از «تداوم گفتمان اصولگرایی» در عرصه مدیریت کشور نیست. گفتمانی که اگر آن را به اجزاء سازنده اش تجزیه کنیم «مردمی بودن»، «کاری بودن» و «انقلابی بودن» ۳ رکن اصلی سازنده آن است. تداوم این گفتمان هم امکانپذیر نیست الا اینکه «به اندازه کافی» سرمایه اجتماعی پای کار آن آورده شود و مردم خود متقاضی حفظ آن باشند. وقتی درباره یک گفتمان سخن گفته می شود معلوم است- و بی نیاز از تذکر- که ادعای «خلوص» بی معناست و نماینده این گفتمان نه فقط می تواند بلکه حتماً اشتباهات گاه بزرگ مرتکب می شود، ولی اشتباهات او در حدی نیست که اصول بنیادین گفتمان را مخدوش کند یا بتوان در پای بندی او به آن اصول تردید کرد. از همین نکته که ادعای خلوص بی معناست می توان نتیجه گرفت پس «دفاع مطلق» هم استراتژی صحیحی نیست و باید به جای آن برای «دفاع معقول» تلاش کرد. همه تلاش دشمن و ایادی داخلی آن - که حالا دیگر حتی پیوندهای خود را تکذیب هم نمی کنند- در شرایط کنونی این است که مجموعه رفتار اصولگرایان و خصوصاً دولت در ۳ سال و چند ماه گذشته را فاقد عقلانیت، غیرقابل دفاع و یکسره ضرر جلوه دهد و همین جاست که نباید بازی خورد و مرزها را در جای درست تعریف کرد. آیا مجموعه آنچه پس از سال ۸۴ رخ داده یکسره درست است و باید از نمث و ثمین آن دفاع کرد؟
پاسخ: نه، آیا مجموعه رفتارهای دولت و اصولگرایان اولا در قیاس با مجموعه رفتارهای نادرست آنها و ثانیاً در قیاس با کارنامه گذشتگان معقول و قابل دفاع است؟ پاسخ:قطعاً و صددرصد، این جملات از مرتبه بدیهیات فراتر نمی رود اما در فضای سیاسی امروز ما محتاج یادآوری و تذکر پی درپی است تا مبادا روزی برسد که ببینیم نان خود را در سفره دیگران گذاشته و می خوریم؛ دیگرانی که به وقت نیاز و تنگنا می ایستند و به مرگ تدریجی ما می خندند.
در این یکی دوماه گذشته بسیاری دوستان به این پرسش کشیده شده اند که راه صحیح کدام است؟ ظاهراً آدرس های غلطی هم به جبهه دشمن رفته و برخی از آنها به این توهم افتاده اند که در صورت حضور در صحنه حتی از حمایت و تایید اصولگرایان بهره مند خواهند بود. کار به جایی رسیده که محمد خاتمی هم علنا می گوید در رای اصولگرایان طمع کرده است. این فضا، یعنی درز کردن آن آدرس های غلط- که طبعاً باید اندیشید از کجا و چگونه بیرون رفته- و بعد شور و شادمانی اغیار در این حد، مستقیماً به این معناست که آن سوال پاسخ درست خود را دریافت نکرده است. جالب است که توجه کنیم اصولگرایان برای یافتن پاسخ درست یک چراغ راهنمای فوق العاده نورانی و روشنگر در اختیار دارند و آن وضوحی است که در فرمایشات رهبری درباره «نقشه راه آینده» وجود دارد. مجموعه این فرمایشات «نقد» را مجاز می داند و «تخریب» را ناروا، مطابق آن علیه دولت مشفقانه حرف می توان زد اما بی بند وباری موجب خشم حضرت باری است و خلاصه این مجموعه که بر سر کار است طلاست اما نه با عیار ۲۴ بلکه با مرتبه ای پایین تر؛ اگرچه طلا همچنان طلاست و روا نیست که با مس و قلع و بلکه حلبی معاوضه شود. آنچه باید از آن ترسید و هدف پیچیده کردن فضا توسط دشمن هم جز این نیست این است که لابلای چانه زنی بر سرعیار و قیمت طلا نگاه ها و قدم ها اسیر شلوغی و «بی بند و باری» به جانب بازار آهنگرها منحرف شود و ناگاه ببینی کسی بانگ برآورده است که: «سود کردم»! تکه ای آهن پاره در دستش و طلایی که به غارت رفته و برنخواهد گشت.
برخلاف آنچه ظاهراً ممکن است به نظر برسد، به هیچ وجه پای احساسات در میان نیست و این قلم اساساً به شهادت همه آنچه تا به حال نوشته استدلال را بر هرچیز دیگری ارجح می داند.موضوع بسیار روشن است. دشمنی خطرناک و مدعی، دندان تیز کرده و به طمع افتاده، قصد و اراده بازگشت به همان جایگاهی را دارد که چندی قبل مردم یکدل و یکزبان به سبب انبوه ناملایمات از آن اخراجش کردند و حالا کسانی در اندیشه اند که این دشمن کینه توز را در جامعه دوست و «منجی» به دوستان قالب کنند تا شاید جبهه مخالفان وضع موجود علیه خودی هایی که ولو گاه ندانم کاری و بداخلاقی کنند، در دشمنی با دشمن کم نگذاشته اند تکمیل شود. کدام سوی این معادله باید ایستاد؟ ظاهراً جواب آسان است اما ترجمه این جواب آسان از تئوری به عرصه عمل سیاسی مجاهدتی با نفس و گذشتن از برخی خاطره های بد می خواهد که باید برای حصول آن از خداوند توفیق خواست.
نقشه دشمن این بار بسیار خطرناک تر و حساب شده تر از قبل است. به جرئت می توان ادعا کرد دشمن خارجی و دنباله های داخلی آن در عداوت با رهبری و دولت مورد حمایت آن و به عبارت دیگر برای مسدود کردن باب خدمت رسانی سالم و بی منت به مردم نقشه هایی تو در تو کشیده اند که تا به حال حتی اندکی از آن هم مورد بحث کافی قرار نگرفته است. انتخابات فرصتی مغتنم است که ابعاد این بازی طراحی شده در خارج و نحوه بازیگری برخی مدعیان در دل آن بهتر تشریح شود و این ضرورتی است که حتماً عملی خواهد شد. برای این کار عجله ای نیست و زمانش خواهد رسید. فعلاً مهم این است که مرزها مخدوش نشود و هرکسی همان جا بایستد که اصول و ارزش ها اقتضا می کند. هزینه های حضور-حتی حضور اشتباهی- در جبهه دشمن به روز مبادا سنگین تر از حد طاقت نازکدلان خواهد بود.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید