پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راهبرد اصولگرایی


راهبرد اصولگرایی
از اهداف و راهبردهای دشمنان انقلاب، برای تضعیف نظام اسلامی ایران، ایجاد تفرقه و دودستگی میان کارگزاران نظام است، تا هم از شکل گیری یک نظام فکری- تصمیم گیری منسجم و کارآمد جلوگیری کند و هم توانمندی و قابلیت های فکری- مادی کشور را به جای مهار بحران های بالقوه و حل مشکلات مردم، متوجه و سرگرم مشکلات کاذب و تحمیلی بسازد؛ در این راستا، رسانه های صوتی، تصویری، دیداری و نوشتاری آنان، با ایجاد جنگ روانی- رسانه ای به تنوع های فکری موجود دامن زده، با ایجاد سه مرحله مشکل، چالش و در نهایت بحران تصمیم گیری، توجه کارگزاران نظام را به جای مقابله با تهدیدهای نوین خارجی و داخلی، به سمت اختلاف ها و کشمکش های درونی، مدیریت و کانالیزه می کنند. به همین دلیل، ضرورت دارد که رجال سیاسی نظام اسلامی، برای خنثی سازی و تضعیف اهداف دشمنان و منافقان، از حرکت ها و موضع گیری های واگرایانه دوری جسته، به سمت وحدت کلمه، وحدت رویه و انسجام فکری- تصمیم گیری حرکت کنند، زیرا از نظر منافقان و دشمنان نظام و انقلاب، هیچ گونه تفاوتی میان اصول گرایان سنتی و اصلاح طلب وجود ندارد و آنان تمام طیف ها، احزاب و جریان های ارزشی و اصولگرا را به عنوان دشمن خود تلقی و ارزیابی می کند و آنان را مانعی در راه تحقق اهداف سلطه گرانه خود می دانند. به همین دلیل، از نظر آنان بهترین راهبرد برای نابودی و استحاله نیروهای نظام اسلامی، برنامه ریزی برای افزایش بی اعتمادی و ایجاد منازعه میان جریان های وفادار نظام است و در این راستا، عناصر ساده لوح، آگاهانه یا ناآگاهانه، همراه با ستون پنجم دشمن، به افزایش جو بی اعتمادی در میان ساختارها و کارگزاران نظام کمک می کنند.
● راهکارهای فراروی انسجام
۱) دوری از انحصارگرایی و محدودکردن دامنه اصولگرایی
رهبر معظم انقلاب، به منظور همگرایی و افزایش کیفی و کمی اصولگرایی، به مفهوم «اصولگرایان اصلاح طلب» اشاره فرمودند.
ایشان در دیدار با کارگزاران نظام، در ۲۹ خرداد ۱۳۸۵ فرمودند: «هرکس و هر جریانی که به مبانی انقلاب پایبند باشد، از هر جریانی که باشد، جزو اصولگرایان است... و هر کاری که از لحاظ علمی، عملی، دینی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی که در جهت پیشرفت مردم عزیز باشد، یک حرکت اصلاحی است و مردم از آن حمایت می کنند.»
مقام معظم رهبری اصلاحات را به مفهوم صحیح آن از مبانی اصول گرایی برشمردند و افزودند: «اصلاحات اصولگرایانه و اصولگرایی مصلحانه، درهم تنیده هستند و با اصطلاحات آمریکایی و اصلاحات رضاخانی که در واقع افسادات هستند و نه اصلاحات، کاملا متفاوتند.»
در این چارچوب، هرگونه نگاه انحصاری و مرزبندی شده به جریان اصولگرایی و محدودکردن آن به افرادی خاص، کمک آگاهانه یا ناآگاهانه به عملیاتی شدن اهداف منافقان و دشمنان نظام است که اختلاف افکنی و فروپاشی جبهه اصولگرایی را هدف گرفته اند، زیرا موجب می گردند که طبقه ای توانمند و معتقد به مبانی انقلاب، از خدمتگزاری به نظام انقلاب اسلامی با انگ ها و تخریب سیاسی محروم گردند و این مهم ترین آفت برای جبهه اصولگرایان است؛ به همین منظور توصیه می گردد که جریان های اصولگرا، به صورت منعطف عمل کنند و کانال های لازم برای انتقادهای سازنده را به وجود آورند.
نهادینه شدن دو اصل «اصولگرایی» و «اصلاح طلبی»، از شاخصه های مثبت یک نظام پویا، فعال و ارزشی است.
اصولگرایی، یعنی اینکه کارگزاران نظام از اهداف انقلاب، آرمان های امام راحل(ره)، بنیادهای حکومتی دین مبین اسلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری و عدم برخورد گزینشی با آن لحظه ای غفلت نکنند و در نظام تصمیم گیری کلان کشور به این محورها توجه کنند.
اصلاح طلبی نیز به این معناست که متناسب با شرایط متغیر و سیال داخلی و خارجی، قوانین و نظام تصمیم گیری کشور را طوری تدوین، مدیریت و اجرا کرد که دو اصل منافع ملی و مصالح عالیه نظام به صورت حداکثر نسبی تأمین گردد.
۲) رجال سیاسی منتسب به جریان اصولگرا، باید نقطه شروع همگرایی را از موضوع هایی شروع کنند که بر روی آنها اتفاق نظر و تفاهم نسبی وجود دارد؛ مانند راهکارهای افزایش خدمت رسانی به جامعه، اعتقاد به نظریه ولایت فقیه به عنوان مرجع پایانی حل اختلاف، اعتقاد به آرای ملت، عدالت اجتماعی، کمک به افزایش مشارکت حداکثری مردم در نظام های انتخاباتی کشور، ضرورت مقابله با تهاجم نرم افزاری دشمنان و...
از طرفی تفاوت مشی و نظر افراد امری طبیعی است و نباید دستاویز تفرقه افکن در جبهه اصولگرایی قرار گیرد. رجال سیاسی اصولگرا، در مورد موضوع های مورد اختلاف باید به یک رو به مرضیه الطرفین دست یابند و هر یک از احزاب و جریان های اصولگرا، با تعدیل خواسته های حداکثری خود، دستیابی به تفاهم را امکان پذیر نمایند، زیرا برآیند اختلاف افکنی رشد سرطانی نیروی سومی خواهد بود که خواهان اضمحلال تمام طیف های اصولگراست.
در این میان، یک حزب، یک جریان و یا گروهی از رجال سیاسی اصولگرا نباید به بیماری جزم گرایی مبتلا گردند و خود را از مشاوره (که در دین اسلام بسیار تأکید شده است) با دیگر طیف های اصولگرا بی نیاز بدانند، زیرا مبادله افکار و عقاید در میان طیف های مختلف اصولگرا، خود می تواند بستر لازم را برای همدلی و تفاهم فراهم آورد و از لحاظ روانی نیز تأثیر منفی بر مخالفان نظام اسلامی ایران دارد.
از طرفی رجال سیاسی حاکمیت، باید رابطه خود را با نخبگان علمی- مذهبی حوزه گسترش دهند و از راهنمایی های مراجع تقلید در امر حکومت بهره مند گردند، زیرا بافت جامعه شناسی ایران تا حدود زیادی، متأثر از آموزه های علمی-فقهی حوزه است و هرگونه تقویت مثلث حاکمیت- حوزه و دانشگاه می تواند، جریان اصولگرایی را در درون جامعه نهادینه سازد.
۳) تهیه منشور اصولگرایی، با مشارکت هر دو طیف اصولگرایان سنتی و اصولگرایان اصلاح طلب، توصیه می شود که رجال سیاسی از میان طبقه های مختلف اصولگرا، با تهیه و تدوین اساسنامه و منشور اصولگرایی بر حول محورهای آن حرکت کند، تا هم از اعمال سلیقه های شخصی و جناحی جلوگیری گردد، و هم بهتر بتوان یک چشم انداز مشخص و معینی را از برنامه های میان مدت و بلندمدت جبهه اصولگرایی ترسیم کرد.
در این میان، برگزاری جلسات میان دوره ای میان احزاب اصولگرا، به دعوت از عناصر شاخص طیف های اصولگرا در کنگره سالانه هر حزب و تمرکز بیشتر بر روی موضوع های کلان تا اندازه ای می تواند در تسریع فرآیند شکل گیری منشور اصولگرایی مثمر ثمر باشد.
۴) افزایش تعامل میان جریان های اصولگرا، با رسانه های جمعی (تلویزیون، مطبوعات، رادیو و اینترنت)؛ تفاوت حزب و جبهه در این است که حزب یک جمعیت تک بعدی و تک صدایی است؛ ولی جبهه جامعه ای چندصدایی با اهداف معین و از پیش تعیین شده است که خروجی های آن باید توسط یک ارگان تبلیغاتی ساماندهی شود، به همین دلیل جبهه اصولگرایی یا انتصاب یک مدیراطلاع رسانی، تلاش می کند که از تشویش اذهان عمومی جلوگیری کند.
در این میان، صدا و سیما به عنوان یک نهاد اصولگرا، بیشترین تأثیر را بر طیف وسیعی از جامعه دارد و بیشتر مخاطبان آن را طبقه متوسط و زنان جامعه تشکیل می دهند.
در مرحله بعد مطبوعات و اینترنت قرار دارند که بیشتر مخاطبان آن نخبگان آکادمیک، تجار و قشر جوان هستند.
به همین دلیل، توصیه می گردد که جبهه اصولگرایی، با انتخاب برنامه های هدفمند و کانالیزه شده در رسانه های ارتباط جمعی، قدرت نرم و تأثیرگذاری خود را در سطح کلان جامعه افزایش دهد.
● پیامدهای واگرایی
مهم ترین پیامدهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی واگرایی میان اصولگرایان عبارت است از:
۱) ترسیم غیرعادی بودن شرایط داخلی کشور در میان انظار داخلی و خارجی در این میان، ستون پنجم دشمن و منافقان با نفوذ در میان ساختارها و احزاب سیاسی، تلاش می کنند که فضای سیاسی-امنیتی داخل کشور را به صورت ملتهب نشان دهند و به گونه ای القا کنند که انسجام فکری-رویه ای لازم میان رجال سیاسی اصولگرا برای مهار تهدیدهای بالقوه سیاسی-امنیتی وجود ندارد.
مخالفان نظام اسلامی ایران، برای گسترش واگرایی فکری میان احزاب ارزشی و ولایت محور برنامه ریزی می کنند و از ابزارهای جنگ روانی-رسانه ای بهره می گیرند.
ایالات متحده متوجه شده است که تهدیدهای برون مرزی به تنهایی، قابلیت تغییر رفتار یا تغییر رژیم را ندارد، به همین دلیل تلاش می کنند که از مؤلفه های تفرقه انگیز درون ساختاری بهره برداری کرده و دشمنی اصولگرایان با سلطه گران را به افزایش اختلاف در میان ساختارها و نیروهای ارزشی تبدیل سازد. آنگاه از طریق تهاجم نرم افزاری برنامه ریزی و اختلاف را وارد فاز چالش و در نهایت بحران کند که می تواند، به بحران های مشروعیت، تصمیم گیری و مشارکت مردمی منتهی گردد که هر سه می تواند، موجب اضمحلال ساختارهای اصولگرا و در نهایت تضعیف بنیادهای انقلاب و نظام اسلامی ایران گردد.
از طرفی هزینه های مهار بحران بسیار بیشتر از حل اختلاف است و نیز شانس دستیابی به تفاهم نسبی در اختلاف های بنیادین، بسیار کمتر از اختلاف های سطحی است؛ به همین دلیل نیروهای اصولگرا به منظور حفظ دستاوردهای نظام و انقلاب نباید اجازه دهند که مشکلاتشان از فاز اختلاف های سطحی به فاز دوم (چالشی) و در نهایت فاز سوم (بحران) تبدیل گردد، زیرا هنگامی که بحران تصمیم گیری در میان اصولگرایان عمیق گردد، دشمنان قسم خورده نظام ایران که در اطراف مرزهای کشور، مترصد موقعیت مناسب هستند، تلاش می کنند که برنامه های سخت افزاری خود را عملیاتی سازند.
۲) هرگونه کاهش همگرایی در میان اصولگرایان می تواند، در سطح جامعه باز خورد منفی به وجود آورده و انسجام ملی را با تهدید مواجه سازد. هدف دشمنان این است که مردم با صف بندی و انتساب خود به جریان های مختلف اصولگرا، به جای اینکه منافع ملی را دنبال کند، به ابزاری برای تأمین منافع جناح یا گروهی خاص تبدیل گردند.
از طرفی وجود چند دستگی میان جریان اصولگرا می تواند، بسترهای دلسردی مردم و کاهش مشارکت آنان را در فرآیندهای تألیف، تسریع و قانونگذاری فراهم کرده و آنان را با جریان سوم همراه کند که با اهداف مستترمنافقان و دشمنان عجین شده است.
احزاب سیاسی معاند و ضدانقلاب و از طرفی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در پی این هستند که از لحاظ جامعه شناسی سیاسی، فضای داخلی ایران را به گونه ای ترسیم کنند که شکاف سیاسی- اجتماعی میان بدنه حاکمیت اصولگرا و بافت اجتماعی وجود دارد و این شکاف روز به روز در حال گسترش است؛ در نتیجه نیروهای ولایت محور و ارزشی باید راهبرد خود را طوری مدیریت و کانالیزه کنند که مسیر نمایی آن به سمت ائتلاف و همگرایی هدایت شود و بسترهای لازم را برای شکل گیری یک جبهه اصولگرایی منسجم فراهم سازد و طبیعی است که پیروان یک جبهه بسی فراتر از یک حزب اصولگراست و این امر خود می تواند، نظام تصمیم گیری مخالفان نظام را مختل سازد.
۳) هرگونه چند دستگی میان اصولگرایان و فاصله گرفتن از شکل گیری یک جبهه منسجم می تواند، به ایجاد احزاب و گروه های سیاسی متعارفی و مخالف نظام در کشور کمک کند.
احزاب سیاسی متعارض برنامه ریزی می کنند که با ایجاد فضای بی اعتمادی و دامن زدن آن، میان جریان های ولایت محور، بسترهای لازم را برای افزایش شانسی حضور خود در شطرنج سیاسی داخلی مهیا کنند که به همین دلیل هرگونه افراط و تفریط در جریان های اصولگرا می تواند، دامنه مانور آنان را کاهش دهد و متعاقباً مقداری از جمعیت فعال جامعه را به سمت انفصال و انزواگرایی سوق دهد.
در این میان، احزاب غیرارزشی تلاش می کنند که از آب گل آلود ماهی بگیرند و با تأثیرگذاری بر جمعیت، جای پایی برای خود در ساختار اجتماعی- سیاسی بیابند. به همین دلیل توصیه می گردد که جبهه پیروان اصولگرایی، از یک رویکرد و رویه اعتدال محور پیروی کنند و در آن محافظه کاران سنتی (مانند جامعه روحانیت مبارز، حوزه علمیه قم، حزب مؤتلفه اسلامی و...) و نومحافظه کاران (مانند آبادگران، حامیان دولت و...) با تعدیل خواست های خود، به یک اجماع عقلی مرضیه الطرفین در مورد موضوع مهم داخلی و خارجی دست یابند.
▪ کاهش مشروعیت احزاب و جریان های اصولگرا
هرگونه افزایش واگرایی میان طیف های اصولگرا موجب می شود آنان در تبلیغات نظام های انتخاباتی کشور، لیست های متعدد ارایه دهند و علاوه بر اینکه هزینه های مادی تبلیغات را افزایش می دهد، از طرفی موجب سردرگمی پیروان احزاب اصولگرا و ریزش آرای انتخاباتی خواهد شد و در نتیجه نیروی اصولگرا (در انتخابات ریاست جمهوری) یا جریان های اصولگرا (در انتخابات مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و شوراهای شهر و روستا) با پشتوانه مردمی کمی به پیروزی می رسد که می تواند، پشتوانه و مشروعیت آن فرد یا نهاد سیاسی را کاهش دهد که پیامد آن کاهش قدرت مانور و چانه زنی آنان در معادلات سیاسی- امنیتی داخلی، منطقه ای و بین المللی است.
هرگونه افزایش مشروعیت و پشتوانه مردمی احزاب اصولگرا می تواند، قدرت نرم افزاری آنان را در دفاع منافع ملی و مصالح عالیه نظام افزایش دهد.
۴) کاهش توان نرم افزاری جمهوری اسلامی ایران
منافقان و دشمنان نظام و انقلاب، با تأسی از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» به منظور کاهش نقش و نفوذ قدرت نرم ایران در نظام عقیدتی- سیاسی و امنیتی خاورمیانه برنامه ریزی می کنند، از ابزار «اختلاف» بهره بگیرد و در این میان برنامه ریزی می کنند تا بسترهای لازم را برای گسترش واگرایی قومی، فرقه ای و اصولگرایی در داخل کشور به وجود آورده و تقویت کنند که در صورت عدم اتخاذ یک پاداستراتژی مناسب، می تواند در میان مدت تهدیدهای نوینی را علیه امنیت ایران به وجود آورد؛ در نتیجه پیش از اینکه معضل های فراروی نظام، وارد فاز چالش و در نهایت بحران گردد، ضرورت دارد انسجام فکری- رویه ای لازم میان طیف اصولگرایان برای مقابله با تهاجم نرم افزاری صورت پذیرد، زیرا هزینه چهار معضل بسیار کمتر و کارآمدتر از حل چالش با بحران است.
مهم ترین ابزارها و تاکتیک های نرم افزاری ایالات متحده برای تضعیف جبهه ولایت محوری و اصولگرایی عبارت است:
▪ ایجاد و گسترش شایعه، از طریق رسانه های ارتباط جمعی که در این راستا، در آخرین اقدام خود، شایعه بیماری شدید مقام معظم رهبری یا وجود اختلاف های بنیادین میان حوزه های علمیه و دولت را مطرح ساختند.
▪ ایجاد جنگ روانی و الگوپذیری از استراتژی «چماق و هویج»
رسانه های صوتی، تصویری، دیداری و نوشتاری غرب، به ویژه آمریکا نوعی جنگ روانی را به وجود می آورند و دامنه تهدیدها و نقاط ضعف را چنان بزرگ نمایی می کنند که یک تصویر مجازی منفی از نگرش رجال سیاسی- نظامی و موقعیت داخلی ایران را در میان افکار عمومی منطقه و بین المللی ایجاد سازند و با تهدید به اعمال تحریم های گسترده یا حمله نظامی غافلگیرانه بر اثر تداوم فعالیت های صلح آمیز هسته ای و اتهام نقض حقوق بشر و اعزام ناوهای نظامی خود به خلیج فارس، نوعی اخلال در نظام فکری اصولگرایان به وجود آورده و انسجام رویه را در میان کارگزاران اصولگرای نظام ایرانی برای اتخاذ بهترین واکنش مناسب در قبال تهدید ها تضعیف کنند.
مصطفی دلاورپوراقدم
منبع : روزنامه کیهان