جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
فرانسویها، اعراب و یهودیها
میگویند حدود ۱۵ هزار نیرو در مراکش وجود دارد. سوای افسرها و افسرهای بیماموریت، نیروهای نظامی اینجا اکثرا عرب و سیاهپوستاند، البته سوای لژیونرهای خارجی. سربازهای عرب و سیاهپوست آدمهای خطرناک و بیشرفیاند، البته آدمهای خوب هم بینشان یافت میشود، ولی هیچکدام شان حق رفتن به شهر را ندارند، مگر با اجازه کتبی.
سواره نظام عرب (از نشانشان مشخص است که دارای درجه دو افسری هستند) در فرم خوبیاند، گردان زرهای اعراب فرم زیاد خوبی ندارد، کیفیتشان در حد هنگ درجه دو هندیهاست. تعداد سواره نظامهای سنگالی بسیار است، (صدایشان میزنند تریلیروس- احتمالا به خاطر تفنگهایشان باشند- آرمشان یک لنگر است) شرایط فیزیکی بسیار خوبی دارند و میگویند خوب رژه میروند. آنها در نقاط مشخصی از شهر کشیک میایستند. علاوه بر این سوارهنظامهای محلی (نمیدانم تعدادشان چقدر است، اما این اواخر یک آتشبار خیلی بزرگ پر از اسلحه دیدم، اسلحههایی بزرگتر از ۷۵ میلیمتری.) سیاهپوستهایی هستند که همیشه دست به شلیک اند. آنها فقط در نقش راننده ظاهر میشوند و افسرهای بیماموریت سفیدپوست را جابهجا میکنند و به نظر هم نمیرسد خیال استفاده از اسلحهشان را داشته باشند.
اعراب برای این کار استفاده نمیشوند، احتمالا به خاطر این باشد که همیشه دلشان میخواهد بیش از حد بدانند. به تمام نیروها دستور آماده باش داده شده تا در لحظه مهم وارد عمل شوند. در تپه غربی شهر استحکاماتی درست کردهاند و آنها را پر از اسلحه کردهاند تا بتوانند به بخش عربنشین «در زمان دردسر احتمالی» حمله کنند. با تمام اینها فرانسویهای محلی به هیچ وجه علاقهای به بحران اروپا نشان نمیدهند، به قدری این عدمعلاقه شدت دارد که آدم اصلا خیال نمیکند قرار است جنگی در بگیرد. روزنامهها اصلا روی این موضوع کار نمیکنند، کسی به جنگ اشارهای نمیکند، مگر اینکه یکی دیگر به آن اشاره کند و هیچ کس نمیشنود در کافهها بحثی درباره جنگ پیش بیاید. از مردی فرانسوی درباره این موضوع سوال کردم، جواب داد مردم اینجا به خوبی میدانند که اگر جنگ شود «همینجا از فرانسه بسیار امنتر است.» همه از اینجا میروند، اما فقط جوانان هستند که به اروپا کشیده میشوند. دوباره بازگشایی مدارس همچون فرانسه، به تعویق افتاده است.
اطمینان داشتن درباره میزان فقر در اینجا کار آسانی نیست. بدون شک استان به خاطر دو سال خشکسالی پیش آمده دوران بسیار بدی را پشت سر گذاشته است، تمام مزارع اطراف شهر به همان حالت صحرایی شکل خودشان برگشتهاند، به شدت خشک شدهاند، آنقدر که حتی از وجود علفهای هرزه هم خالی شدهاند. در نتیجه بسیاری از محصولات، مثل سیبزمینی، نایاب شدهاند. آورگان شهرهای خشکسالیزده را مدام پس و پیش میکنند، ولی در نهایت فرانسویها هرطوری شده آذوقهشان را تهیه میکنند. میگویند در مزارع بزرگ گندم فرانسویها، زنهای کارگر مشغول کار هستند، در زمانی هم که کار پیدا نمیشود زنها گلهای به شهر حجوم میآورند، گفته میشود آمار فحشها در چنین مواقعای بسیار بالا میرود.
شکی نیست فقر موجود در شهر از استانداردهای فقر اروپایی بسیار پایینتر است. هزار نفر هزار نفر و صد نفر صد نفر آدم در خیابان میخوابند، گدایان، مخصوصا کودکان گدا، به صورت گروهی همه جا هستند. جالب است که این اتفاق فقط شامل حال محلات توریستی نیست، بلکه در محلههایی که خود مردم منطقه ساکنش هستند، هر فرد اروپاییای به دنبالش یک دسته کودک گدا در حرکت است. اکثر گدایان به یک «سوو» (بیست «سوو» برابر نیم پنی است) رضایت میدهند. دو حادثه روشنگر: از پسری ۱۰ ساله خواستم برایم یک تاکسی بگیرد، وقتی پسر با تاکسی برگشت یک صدم فرانک بهش دادم (یعنی یک چهارم پنی، ناچیز است اما در مقابل استانداردهای اینجا پولی بسیار اضافی است.) در همان حال دو جین پسر مشغول گدایی بودند و زمانی که دیدند دارم یک مشت سکه از جیبم در میآورم، طوری طرفم حجوم آوردند که خون از مغزم داشت بیرون میزد.
به خودم مسلط شدم و پول را به پسر دادم، تعدادی کودک سر او ریختند، مجبورش کردند مچش را باز کند و پولش را ازش دزدیدند. روزی دیگر داشتم به یک غزال در پارکی عمومی تکه نانی میدادم، کارگر عربی آمد و یک تکه از نان را خواست. تکهای نان دادم و او آن را با سپاسگذاری در جیبش گذاشت. تنها فکری که برای ذهن انسان پیش میآید این است که در محلههای مشخصی مردم، به خصوص جوانان، در نومیدی تمام دچار فرهنگ زشت توریسمگرایی شدهاند و باعث شده است خیال کنند اروپاییها بیش از حد ثروتمند هستند و به راحتی گول میخورند. بسیاری از جوانان در نقش راهنما و مترجم ظاهر میشوند، اما در اصل از راه تهدید کردن پول در میآورند.
وقتی کسی در اینجا بخواهد از طریق کارهای فنی مثل نجاری، آهنگری، باربری و کارهایی از این دست پول در بیاورد چیزی بیشتر از روزی یک یا دو درهم درآمد ندارد. این کارها بسیار کمدرآمد هستند، اما نانوایی اینطور نیست، اعراب هر وقت بتوانند نان میخورند. نان خیلی گران است. یک قرص نان سفید نامرغوب (نانهای اروپایی بسیار دوست داشتنیاند) قیمتش یک فرانک است، یعنی یازدهونیم درهم. از روی عادت نان همیشه نصفه فروخته میشود. کمترین خرجی که یک عرب، عربی که بیخانمان است، در طول روز انجام میدهد به دو فرانک میرسد. فرانسویهای فقیرتر روزی ۱۰ فرانک خرج میکنند، گاهی هم روزی هشت فرانک.
فقر در بخش یهودی نشین بدتر است، از بخشهای عربنشین خیلی بدتر است. سوای خیابان اصلی، که خیلی هم باریک است، کوچههایی که آنجا زندگی میکنند عرضش فقط شش فوت است و بیشتر خانهها اصلا پنجره ندارند. انبوه جمعیت بیش از حد تصور است و کوچهها بوی تعفن میدهند، مردم در کوچههای تنگ روی دیوارها ادرار میکنند. اما با این حال مشخص است که گاهی مردم پولداری هم در میان این چرک و کثافت زندگی میکنند. حدود ۱۰ هزار یهودی اینجا در شهر زندگی میکنند. اکثر کارهای مربوط به آهنگری و نجاری پای آنهاست. در بین آنها گاهی افراد بسیار ثروتمند هم پیدا میشوند. میگویند اعراب نسبت به اروپاییها، به یهودیها دیدی مثبتتر دارند. تن و لباسهای یهودیها از اعراب کثیفتر است. ممکن نیست تشخیص دهیم تا چه اندازه مقید هستند، اما تمامی جشنهای یهودی را برپا میکنند. با وجود فقر، گدایی در بخش یهودینشین، کمتر از بخش عربنشین نیست.
در مراکش فرانسویها نظرشان نسبت به اعراب، درست شبیه نظری است که آنگلو ـ هندیها به هندیها دارند، درست بر خلاف کازابلانکا. فرانسویهای اینجا بر خلاف کازابلانکا، کارهای پستی مثل رانندگی تاکسی انجام نمیدهد، هر چند پیشخدمتهای فرانسوی در رستورانها دیده میشوند. در بخش یهودینشین جماعت بسیار فقیری از فرانسویها زندگی میکنند که دیگر به نظر میرسد «محلی شدهاند»، اما نمیشود آنها را از یهودیها باز شناخت. نسبت اعرابی که فرانسه صحبت میکنند، از هندیهایی که انگلیسی صحبت میکنند خیلی بالاتر است، در اصل هر عربی که ارتباط بیشتری با اروپاییها داشته، فرانسویاش بهتر است. در ضمن فرانسویها همیشه سعی میکنند با اعراب فرانسه صحبت کنند و آنها هم هر طور شده ـ حتی اگر نفهمند ـ هم جوابشان را یک جوری میدهد. اکثر فرانسویهایی که مدت زیادی است اینجا دارند زندگی میکنند کمی عربی یاد گرفتهاند، اما دردی ازشان دوا نمیشود.
مراکش، بیست و هفتم سپتامبر ۱۹۳۸
دیگر روزنامه محلی که در اینجا خوانده میشود نامش اخبار مراکش است، کمی متمایل به راست است. (از سایر روزنامهها ضد روستر و بیشتر همسو با پسا فرانکویهاست)
دیگر روزنامه محلی که در اینجا خوانده میشود نامش اخبار مراکش است، کمی متمایل به راست است. (از سایر روزنامهها ضد روستر و بیشتر همسو با پسا فرانکویهاست)
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
غزه آمریکا طالبان توماج صالحی حجاب رئیسی رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل وزارت بهداشت
خودرو دلار ارز قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی قیمت سکه مسکن سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران کتاب مهران مدیری تئاتر شعر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین روسیه حماس اوکراین طوفان الاقصی جنگ اوکراین اتحادیه اروپا ترکیه انگلیس
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال فوتسال تراکتور لیگ برتر انگلیس تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک همراه اول بنیاد ملی نخبگان تسلا فیلترینگ ناسا تبلیغات ایلان ماسک اپل
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس داروخانه پیری دوش گرفتن