جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


در ابتدا کلمه بود


در ابتدا کلمه بود
الف) در دهه های اخیر، تحولات جهانی نه تنها ضرورت گفت وگو را همچون پیش نیاز اساسی و اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی آشکار ساخته، بلکه مشکلات بالقوه و بالفعلی در عرصه زندگی بشری وجود دارد همانند ضعف وفاق بین المللی بر سر اصول و قواعد عمل جمعی عام، نابسامانی های اجتماعی، تمایلات موجود در حل خشونت آمیز بحران ها و نابسامانی های حقوقی و ملی، ایجاد بستر مناسب برای «گفت وگو»ی ثمربخش از موارد اجتناب ناپذیر است. از آنجا که عوامل و شرایط ضرورت بخش و بسترساز «گفت و گو» به قوت خود باقی است، بنابراین پیگیری ابزارهای لازم برای محقق شدن اهداف طرح گفت وگوی تمدن ها موجه و ضروری است.
به طور طبیعی در میان مهم ترین و اساسی ترین دلایل چنین تداومی، موضوع فرآیند رو به رشد «جهانی شدن» قرار دارد. این پویه با بازسازی فضا و زمان و فشرده تر کردن دنیاها به شکل «دهکده جهانی» ویژگی های جدیدی را تعامل و همزیستی را ایجاد کرده است. لذا تردیدی نیست که در چنین فرآیندی که همه گستر است، اهمیت و ضرورت طرح گفت وگوی تمدن ها با گذشت زمان بیشتر شود. در اینجا به تعدادی از این دلایل به طور مختصر اشاره خواهد شد.
۱) یکی از این ویژگی ها، نسبیت فراگیر ناشی از فروریزی مرزها است. برخلاف دوران گذشته که با واحدهای اجتماعی دارای مرزهای فرهنگی - تمدنی نسبتاً بسته و نفوذناپذیر ویژگی می یافت و افراد و گروه های مختلف، نظام معنایی خود را نظامی مطلق و برتر قلمداد می کردند، امروزه فرهنگ ها و تمدن های گوناگون به هیچ روی نمی توانند از نفوذ و ورود عناصر فرهنگی - تمدنی دیگر جلوگیری کنند. این گونه عناصر در قالب شبکه های جهانی در برابر هیچ سد و مرزی متوقف نمی شوند و همواره در جوامع و واحدهای اجتماعی مختلف جریان می یابند. در واقع فرآیند جهانی شدن فضایی بسیار فراخ و بدون مرز ایجاد می کند که در چارچوب آن فرهنگ ها و تمدن های خاص توانایی بر کنار ماندن و انزواگزینی را از دست می دهند و به صورتی گریزناپذیر کنار یکدیگر قرار می گیرند.
در چنین شرایطی افراد ضمن آشنایی با فرهنگ ها و تمدن های دیگر به این باور می رسند که هیچ فرهنگ و تمدنی مطلق نیست و به تدریج مطلق اندیشی و برتری باوری فرهنگی - تمدنی جای خود را به نسبیت باوری گسترش یابنده می دهد. نسبیت حاصل از این گونه تحولات معمولاً بحران آفرین است و در انواع مختلف بحران هویت و معنا نمود می یابد. گریز از این بحران مستلزم بازسازی فرهنگی-تمدنی است و این بازسازی هم در درجه نخست از طریق گفت وگوی بین فرهنگ ها و تمدن ها صورت می گیرد. به بیان دیگر امروزه هر فرهنگ و تمدنی که بخواهد حضوری موثر در عرصه جهانی داشته باشد باید به واسطه داد و ستد با فرهنگ ها و تمدن های دیگر، «کالاهایی» مورد پسند و قابل عرضه تولید کند. از این لحاظ تداوم «طرح گفت وگوی تمدن ها» بستری مناسب و ابزاری کارآمد برای بازسازی فرهنگی - تمدنی فراهم می سازد.
۲) فشردگی بسیار پرشتاب فضا و زمان و درهم تنیدگی بی سابقه بخش ها و مناطق مختلف جهان، به شکل گیری دهکده جهانی بیش از پیش واقعیت بخشیده است. در این دهکده گستره تاثیرپذیری و تاثیر گذاری در حوزه های مختلف زندگی اجتماعی بسیار بیشتر شده است و رویداد یا تحولی در یک نقطه از جهان ممکن است زندگی افراد واقع در دورافتاده ترین جوامع جهان را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل معیارهای رایج در طبقه بندی مسائل محلی، ملی، منطقه یی و جهانی اعتبار خود را از دست می دهند و بسیاری از مسائل اهمیت جهانی پیدا می کنند.
افزایش و گسترش مسائل جهانی، دستیابی به زبانی مشترک را گریزناپذیر می سازد. به بیان دیگر جهانی شدن ایجاب می کند با امکان ها، ابزارها و معیارهایی جدید و مناسب با آن مسائل برخورد کنیم. نه تنها حل و فصل، بلکه درک و فهم مسائل مورد توجه و علاقه ساکنان «دهکده جهانی» نیز فقط در صورتی میسر است که از زاویه فرهنگ ها و تمدن های مختلف مورد بررسی قرار گیرند. در واقع باید از پشت یک منشور دربرگیرنده علایق و دیدگاه های همه تمدن ها به آن مسائل نگاه کرد. طرح گفت وگوی تمدن ها گامی است بلند برای دستیابی به چنین منشوری و تا ضرورت این تحلیل و گفت وگوی بین تمدنی از بین نرفته است، کنار گذاشتن طرح گفت وگوی تمدن ها هم به هیچ روی توجیه ناپذیر نخواهد بود.
۳) افزون بر اینها، فرآیند جهانی شدن در عین افزایش دادن همبستگی ها و درهم تنیدگی های جهانی، خودآگاهی افراد و گروه های مختلف را نیز نسبت به تمایزها و تفاوت های فرهنگی - تمدنی افزایش می دهد. تحت تاثیر این فرآیند، به موازات ادغام فزاینده انسان ها در جامعه جهانی، نوعی گرایش به متفاوت بودن و خاص ماندن شکل می گیرد. این تاثیر فر آیند جهانی شدن که با عباراتی مانند دیالکتیک خاص / عام و دیالکتیک محلی / جهانی بیان می شود، بسترسازی خاص گرایی های فرهنگی گوناگون است و در جوامع مختلف ظهور می یابد.
این خاص گرایی ها در صورتی به روابط و رویارویی پرتنش و ستیزآمیز نخواهند انجامید که شرایط و امکانات حفظ تفاوت ها و خاص ها در جامعه جهانی یا به عبارتی «جهانی اندیشیدن، محلی زندگی کردن» فراهم شود. شرایط و امکانات مورد نظر هم هنگامی فراهم می شود که فرهنگ ها و تمدن ها در جریان گفت وگو یا داد و ستدی پایدار، همزیستی مسالمت آمیز را تجربه کنند. هر گاه چنین داد و ستدی امکان پذیر نباشد روابط فرهنگی و تمدنی روابطی نابرابر، سلطه آمیز و پرتنش خواهد بود. «طرح گفت وگوی تمدن ها» طرح و تدبیری است برای جلوگیری از شکل گیری و گسترش این گونه فضای نامطلوب در جامعه جهانی.
● فرآیندهای ضرورت بخش؛ موقعیت ایران
ب) در کنار مجموعه دلایلی که تحت نام فرآیندهای ضرورت بخش گفت وگو از بعد نظری ارائه شد، موقعیت و جایگاه استراتژیک و ژئوپولتیک ایران نیز به عنوان پیشگام «طرح گفت وگوی تمدن ها» می تواند تحت همین عنوان مورد توجه جدی قرار گیرد. در این وجه نیز استدلال هایی وجود دارد.
۱) در بیشتر موارد به نتیجه رسیدن یک طرح یا پیشنهاد، مستلزم نوعی جریان سازی و فضاسازی است و آثار عملی آن پس از سپری شدن موفقیت آمیز این مرحله پدیدار می شود. به جرات می توان گفت از زمان پیشنهاد طرح گفت وگوی تمدن ها تا پایان دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی بستر و فضایی بسیار مناسب برای این طرح فراهم شده و نمودهای گوناگون پذیرش جهانی طرح مورد نظر گواه روشنی بر این ادعاست.
۲) امروزه ضرورت گفت وگوی فرهنگ ها و تمدن ها پذیرش جهانی یافته است. نیم نگاهی به موضوع ها و عناوین مقالات و کتب مختلف و دستور کارهای مراکز پژوهشی و غیرپژوهشی حکایت از آن دارد که هیچ فرد، گروه یا نهادی نه تنها چنین ضرورتی را انکار نمی کند بلکه آن را مورد تایید و تاکید قرار می دهد. علاوه بر سیاستمداران جوامع مختلف، جامعه شناسان، فرهنگ پژوهان و پژوهشگران برجسته حوزه های دیگر هم ورود فرهنگ ها و تمدن های گوناگون به عرصه گفت وگو و دادوستد سازنده را یکی از پیش نیازهای اصلی ساماندهی دهکده جهانی و حل مسائل و مشکلات عمده آن می دانند.
با این وجود بنا به علل و عواملی، «گفت وگوی تمدن ها» با نام ایران و سیدمحمد خاتمی پیوند خورده است و این توفیق البته به آسانی نصیب هر کشوری نمی شود. اگر نهادی متولی پیگیری و پیشبرد این طرح نباشد، نه تنها فرصتی طلایی برای تاثیر گذاری فرهنگی- تمدنی از ایران گرفته خواهد شد، بلکه کشور، نهاد یا افردی دیگر پرچم گفت وگوی تمدن ها را بر دوش خواهد کشید. در چنین صورتی ایران باید چندین سال صرفاً به شنیدن حرف های دیگران و مصرف «کالاها»ی آنها در این حوزه بسنده کرده و در موضعی انفعالی قرار گیرد.
۳) ایران به عنوان یک کشور غیرغربی، خواهان نقد تجدد و در مقابل مشارکت الگوهای فرهنگی - تمدنی دیگر است، لذا طرح گفت وگوی تمدن ها به منظور فراهم ساختن بستری مناسب «برای تحقق گفت وگوی واقعی میان تمدن ها» اهمیت اساسی دارد. اگر پرونده این «طرح» با پایان دوران اصلاحات در ایران به هر شکلی تضعیف شود، موقعیت مناسب فراهم آمده برای ایران در عرصه بین الملل رو به ضعف خواهد رفت.
این طرح چه دستاوردهایی برای ایران داشته و خواهد داشت؟
۱) شاید بتوان گفت مهم ترین دستاورد این طرح برای این کسب شخصیت و اعتبار بین المللی بوده است. هنگامی که رئیس جمهوری وقت ایران طرح گفت وگوی تمدن ها را نخستین بار در مجمع عمومی سازمان ملل متحد عنوان کرد مورد استقبال گرم نخبگان، سیاستمداران، عالمان و افکار عمومی جهانیان قرار گرفت و پیشنهاد وی مبنی بر نامگذاری سال ۲۰۰۱ به عنوان سال گفت وگوی تمدن ها از سوی کشورهای عضو سازمان ملل متحد تصویب شد. این استقبال چشمگیر نخبگان سیاسی و علمی جهان از پیشنهاد رئیس جمهوری ایران، بر شکل گیری تحولی مثبت در ذهنیت و تصور جهانیان نسبت به ایران و ایرانیان دلالت داشت که در روابط بین الملل و سیاست خارجی با عنوان کسب اعتبار و وجاهت بین المللی از آن یاد می شود.
البته اهمیت این تحول هنگامی برجسته تر می شود که آن را در برابر تلاش ها و اقدامات چندین ساله برای ترسیم تصویری نامطلوب از ایران در جامعه جهانی قرار دهیم. واکنش های برخی سیاستمداران به پیشنهاد خاتمی، از جمله امیر قطر، رئیس جمهوری اتریش، رئیس جمهوری روسیه، دبیرکل سازمان ملل متحد، نماینده یونسکو در سازمان ملل متحد و شخصیت های دیگر، حکایت از آن دارد که پیشنهاد طرح گفت وگوی تمدن ها بسیاری از کشورها را وادار ساخته تا به قول رئیس جمهوری روسیه «موضع گیری غخود راف نسبت به ایران تغییر دهد». اگر این تغییر موضع را بتوان نوعی کسب اعتبار و وجاهت بین المللی به شمار آورد، قطعاً باید گفت طرح گفت وگوی تمدن ها زمینه ساز افزایش قدرت ملی بوده است زیرا «یکی از عوامل و منابع قدرت، اعتبار و احترامی است که دیگر کشورها برای یک کشور قائل هستند.»
۲) کسب اعتبار و وجاهت بین المللی به واسطه طرح گفت وگوی تمدن ها همچنین امکانات و فرصت هایی مناسب برای حفظ و پیشبرد منافع ملی فراهم ساخته است. پذیرش و تصویب این طرح سبب شده است نمایندگان ایران در محافل مختلف بین المللی به این بهانه دیدگاه های خود را طرح و بیان کنند. فعال تر شدن ایران در برخی سازمان های بین المللی نیز که از پیامدهای مثبت طرح گفت وگوی تمدن ها به شمار می آید، یاری بخش دست اندرکاران سیاست خارجی در پیشبرد منافع ملی و تامین امنیت ملی بوده است.
۳) افزون بر این دو دستاورد که در صورت تداوم طرح گفت وگوی تمدن ها بیشتر خواهد شد، دستاورد مهم دیگری که این طرح برای ایران به ارمغان خواهد آورد، کمک به بازسازی فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی است. چنان که پیشتر بیان شد با نفوذپذیری و فروریزی فزاینده حد و مرزهای مختلف، جهان به یک عرصه فراخ دربرگیرنده فرهنگ ها و تمدن های مختلف تبدیل می شود. حضور موثر و موفق در این عرصه، در درجه نخست در گرو عرضه کالاها و عناصر فرهنگی تمدنی است که خریداران بیشتری داشته باشد و این مهم حاصل نمی شود مگر از طریق بازسازی فرهنگ و تمدن طبق مقتضیات و نیازهای جامعه جهانی.
نهادها و ساز و کارهای گوناگونی این بازسازی را بر عهده داشته و خواهند داشت، ولی اگر این بازسازی به صورتی روشمند و آگاهانه انجام شود، بسیار ثمربخش و سودمند خواهد بود. تداوم طرح گفت وگوی تمدن ها و ادامه کار غیررسمی آن از طریق فعالیت های شخصی سیدمحمد خاتمی، هرچند اقدام تحسین برانگیزی در زمینه شناسایی منابع غنی فرهنگی تمدنی ایران اسلامی، نحوه بازسازی و عرضه آنها در بازار جهانی و شیوه های مناسب داد و ستد فرهنگی تمدنی یا فرهنگ ها و تمدن های دیگر است اما تا زمانی که این مهم به گفتمان غالب در سیاست ایران تبدیل نشود آثار جریان سازی به همراه نخواهد داشت.
محمد تقی قزلسفلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید