جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


سیمای اندیشه نیما


سیمای اندیشه نیما
شعر یک واکنش خیال انگیز در زبان است و اگر این واکنش در زبان با زمان و مکان یکسو نباشد خشک می شود و اگر شاعر با تفکر عمیق به یک نگاه تازه، پویا و جان دار دست یابد به رابطه زنده و تازه زبان در شعر دست خواهد یافت. به همین دلیل پیش روان نوآوری در روند تحولات ادبی با تجهیز اندیشه های نوین وارد میدان شده اند زیرا بدون اندیشه نوین، توان درک دگرگونی در ساخت ادبی ناممکن است و چون شعر، هنری است زبانی، پس نخستین نشانه نوآوری، حادثه آفرینی در زبان است.
شعر نیما هم طور دیگری است شعرش اگرچه ظاهری تلخ و بی مزه دارد اما باطن کلامش همچون میوه ای شیرین است که باید خواننده، پرده های تلخ و پوست آن را جدا کند و محتوای خوش طعم آن را بچشد. نیما به قول خودش رودخانه ای است که از هر کجای آن می توان آب برداشت هرچند این رودخانه در مسیر خود گاهی به خاشاک تن می دهد ولی شگفتا که هرچه از سرچشمه یا آن لحظه های آغازین جوشش فاصله می گیرد، زلال تر می شود. نیما به زندگی و اشیا دگرگونه نگاه می کند و برای بیان این برداشت ها، به بیان خاصی نیازمند است و همین موضوع تفاوت بارز نیما با دیگر شعراست.
در میان اشعار نیما، آثار نمادین و سمبلیک نیز وجود دارد. او با سمبلیسم فرانسه و اشعار مالارمه آشنایی داشت. نیما در مورد سمبل بر این عقیده بود که «سمبل» شعر را عمیق می کند، دامنه می دهد، وقار می دهد و خواننده، خود را در برابر عظمتی می یابد.
اگرچه او به سمبل علاقه دارد اما تمام موازین این مکتب را در آثارش به کار نمی برد. مکتب سمبلیسم در اروپا در قرن ۱۹ با «گل های بدی» بودلر و شاعران دیگری چون رمبو پدید آمد. با این وجود این مکتب با فضای شعر نیما متفاوت است حتی در شعر سپید و شعر آزاد پس از نیما هم تفاوت دارد. تعدادی از اشعار نیما رمانتیک هستند ولی باید گفت که علاوه بر این رمانتیسم، نیما شعر را به عالم درون سوق داد. یعنی اندیشه ها و عناصر خیال را به محوطه نهفته شعر کشانده و همان طور که گفته شد، باید ظاهر شعرش را کنار زد تا به باطن خوش طعم آن رسید. نماد در شعر نیما عمدتاً در کلیت شعر نهفته است، نه در واژه های معینی چون: مرغ آمین، مانلی و... وجود سمبل از عوامل مهم پیچیدگی و ژرفای پاره ای از شعرهای نیما است. بسیاری که از درک پیچیدگی شعر نیما به خاطر عدم درک جهان معاصر و تازگی های آن ناتوان بوده و هستند، این موضوع را ناشی از ناتوانی یا بی ذوقی او تلقی کرده یا می کنند. نادر نادرپور منتقد می نویسد: «نیما در سنگلاخ پیچیدگی و ابهاماتی می افتد که تاکنون نیز دوام دارد. شعرش چه از لحاظ معنا و چه از لحاظ شکل، جز خودش، هیچ کس از آن چیزی نمی فهمد و این در واقع نقطه عطف ذوق نیما است.» اما آن چه که بر این نکته تأثیر بسیار می گذارد حالت روایی و داستان سرایی اوست. سمبل در شعر نیما به علت درونی بودن اندیشه ها و نهفتگی آن ها، سمبل درونی است و با تفکر به این نماد دست می یابیم اما در دوره بعد از نیما در شعر آزاد یا سپید سمبل تنها با واژه هایی خاص بروز می یابد مثلا سرو سمبل آزادگی، لاله سمبل شهادت و...
اگرچه نیما در استفاده از سمبل معنایی چیره دست است اما سمبل مورد نظر او با شعر سنتی تفاوت هایی را دارد. به طور مثال در شعر سنتی که گرایش عرفان گونه نیز داشته است کاربرد سمبل جنبه عرفانی و لاهوتی دارد به نوعی که برای بیان فلسفه یا روشن ساختن هستی نامحسوس به کار می رود. «سیمرغ» عطار سمبل «وحدت» است و یا «رند» در شعر حافظ که سمبل «انسان کامل» است؛ اما با ژرف نظری در شعر نیما عمدتاً در پیوند با واقعیت پیرامون و زندگی ملموس و محسوس شکل می گیرد و متعلق به این جهان است. «مرغ آمین» در شعرش نماد «رستگاری و سعادت» است:
او نشان از روز بیدار ظفرمندی است
به نهان تنگنای زندگانی دست دارد
سمبل در شعر قدما، نه به صورت قراردادی اما یک صورت همسان دارد «یار» در کلام عرفانی در میان شعرای عارف همواره «باری تعالی» است اما سمبل در شعر نیما مخلوق اندیشه اوست و واژه ای مانند «مرغ آمین» تنها در کلام او نماد محسوب می شود اگرچه ممکن است به ندرت از سمبل های او در شعر شعرای پس از او نیز نشانی بیابیم. گرایش و تمایل نیما به سمبل به طور عمده به علت گریز از فشار ناشی از واقعیت گویی نبوده بلکه او برای سمبل احترام و ارزش خاصی قائل بوده است. یکی از شاعران پیرو او معتقد است که باید برای گریز از سانسور به سمبل روی بیاوریم اما سمبل در کلام نیما راز نهفته ای است که تنها او با اندیشه منحصر به خود بدان دست یافته است.
در شب سرد زمستانی
کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمی سوزد.
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فرو بسته به یخ، ماهی که از بالا می افزود.
محمدرضا پاشایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید