یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


به سمت آسمان صبح ...


به سمت آسمان صبح ...
شعر کوتاه، در ادبیات همه ملل سابقه دارد، از جمله در شعر کهن و امروز فارسی. در قالبهای کهن ما، شعر کوتاه بیشتر به صورت رباعی و دوبیتی سروده شده است. دوبیتی های منسوب به باباطاهر همدانی و رباعیات منسوب به عمر خیام، از نمونه های بارز شعر کوتاه کهن ماست. البته در کنار این دو قالب، ما تک بیت و قطعه های کوتاه هم داشته ایم که هر یک کاربرد خاص خود را داشته است.
اما در عصر حاضر، شاعران فارسی یک نوع دیگر از شعر کوتاه را نیز آزمودند و آن، شعر سپید یا نیمایی کوتاه است. بعضی ها، این نوع شعر را رباعی یا دوبیتی نیمایی نیز نامیده اند. از میان شاعران امروز، صادق رحمانی در سرودن این نوع شعر دستی دارد.این روشن است که شعر نوی کوتاه، مجال بسیاری برای هنرنماییهای زبانی ندارد و به واقع این هنرمندیها در قالبهای بلند مثل قصیده بیشتر کاربرد می یابند. آنچه در شعر کوتاه بسیار مهم است، تخیل شفاف و عاطفه سرشار است. یعنی انتظار می رود هر شعر، یک کشف تصویری را ارائه کند، یعنی روابطی تازه میان پدیده ها در آن مشاهده شود و در عین حال، این تصویرها، وسیله ای باشد برای انعکاس احساسات شاعر.با این مقدمات، عمده بحث امروز را با بررسی چند شعر کوتاه از شاعری جوان پی می گیریم.
آقای حسین حسین زاده (ارژنگ )؛یک ویژگی خوب شعرهای کوتاه شما این است که از تخیلی که در یک شعر کوتاه انتظار می رود برخوردار است. مثلاً در این شعر:
فواره زد
از بطن جنگل خاموش
پرندگان
به سمت آسمان صبح
پرواز دسته جمعی پرندگان به فواره زدن تشبیه شده است. این زیباست، چون هم تازگی دارد و هم میان فواره و گروه پرندگانی که می پرند، تشابه های جالبی می توان یافت. به واقع قطرات آبی که فواره را می سازند، می توان همانند پرندگان در حال پرواز دانست. این هم قابل یاد کردن است که پرندگان هم مثل قطرات آب، از یک نقطه مرکزی به اطراف پراکنده می شوند.
در شعری دیگر از شما نیز تشبیه خورشید به چمدانی درخشان که ماه دستگیره آن است، بسیار ابتکاری است.
چمدانی است
درخشان
با محتوایی رازآلود
و دستگیره هلال ماه
گویی
مسافر رؤیاهای ما را
به سمت آفتاب می برد
ملاحظه می کنید که اینجا شاعر یک کشف انجام داده است، یعنی شباهتی یافته است که شاید توسط هیچ شاعر دیگری بیان نشده بود. ما همه دستگیره چمدان را دیده ایم، ولی کمتر به شباهت آن به هلال ماه اندیشیده ایم.
یک تصویر خوب، تصویری است که در آن، شاعر شباهتی را بیان می کند که به راستی میان دو چیز وجود دارد، ولی کسی متوجه آن نشده است.و باز نکته جالب این که شما تصویر را در ابتدا آشکار نکرده و خواننده را تا آخرین مصراع شعر که در آن از خورشید نام می برید، در تعلیق گذاشته اید، به گونه ای که او تا آخر از خود می پرسد که این چمدان زرین چیست.
وقتی آن را دریافت، از شعر لذتی توأم با شگفتی می برد.در بیشتر موارد این کشفها را می توان یافت و به همین دلیل می توان گفت که یکی از ضرورتهای مهم شعر کوتاه در اینجا رعایت شده است.
ولی در بعضی از شعرهایتان این تصویرسازی ابتکاری دیده نمی شود و شما بیشتر به ترسیم یک حالت عاطفی پرداخته اید. این هم البته خوب است، ولی قدری در کلام احساس معمولی بودن می شود:
مردی
از بلندترین طبقه افتاد
بعد از مدتی
گویا
هیچ اتفاقی نیفتاده است
در محوطه شهر
شعر، ساده و بدون هنرمندی خاصی به نظر می آید، ولی یک احساس عاطفی خاص دارد، این که مردم این روزگار حتی به کسی که از بلندترین طبقه هم بیفتد، توجهی ندارند.
***
آقای حمید رشید ترابی ؛
البته شعر شما مثنوی است و از لحاظ قالب در شاخه شعر کوتاه جای نمی گیرد، ولی آن اصل کلی برخوردار بودن شعر از تخیل و آن هم تخیل تازه را در آن می توان بررسی کرد. شعر شما از لحاظ درونمایه معنوی خوب است، یعنی از مفاهیم ارزشمندی سخن گفته اید:
علی را هر آن کس که گردد امام
نموده برایش به حق اهتمام
علی جنگ خیبر چه ها می کند
در قلعه را چون یلان می کند
ولی این تصویرها و مضامین تازه نیست و در شعر دیگران بسیار دیده شده است. مثلاً مضمون این بیت که:
علی در رکوعش نگین می دهد
به شأنش خدا آیه ای می دهد
شاید در شعر دیگران به شکلی حتی زیباتر گفته شده باشد. شما باید در پی حرفهای تازه باشید و به قول مولانای بزرگ :
هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وارهد از هر دو جهان، بی حد و اندازه شود
محمد کاظم کاظمی
منبع : روزنامه قدس