شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


۲۰ سال در غم مرغ شباهنگ آواز ایرانی


۲۰ سال در غم مرغ شباهنگ آواز ایرانی
به عقیده شنوندگان پروپا‌قرص برنامه‌های گل‌هایی به وی‍ژه، گل‌های رنگارنگ موسیقی ایرانی در این دوران، یک عصر طلایی را به خویش دید. این برنامه که با ابتکار و مدیریت «حسین پیرنیا»، تاسیس و ارائه می‌شد، رپرتواری عظیم در موسیقی ایرانی رقم زد که هنوز فرهنگ شنیداری ما میراث‌دار آن است. ضمن اینکه با توجه به ساختار این برنامه، از صداهای فاخر و البته خاص، استفاده می‌شد. به عنوان مثال «باقرپور بابلی» خواننده با تکنیک و کلاسیک، هیچ‌گاه در این برنامه به خدمت گرفته نشد. زیرا به زعم مدیریت این برنامه، این صدا در ژانر گل‌هایی قرار نمی‌گرفت. از این حیث پیرنیا، یکی از صداشناسان بی‌نظیر موسیقی ایرانی بود. هرچند برخی نوع انتخاب وی را قبول نداشتند؛ حتی کسی چون محمود خوشنام، در مجله موزیک، معیار انتخاب خوانندگان را بر اساس نوعی زد و بند می‌دانست. اما روی‌هم‌رفته، پس از گذشت نیم قرن از آن تاریخ، بر حسن انتخاب پیرنیا درود می‌فرستیم. یکی از خوانندگانی که هیچ‌گاه جذابیتی برای نگارنده نداشته، «محمود خوانساری» است. همواره این سوال برایم مطرح بوده که پیرنیا به چه دلیل وی را به عنوان خواننده گل‌ها به وی‍ژه برگ سبز معرفی کرده است. اما وقتی طرفداران صدای وی را می‌بینیم که عاشقانه مدهوش صدای وی هستند، راز و رمزی را در صدای وی نهان می‌بینیم. صدای خوانساری نه از وسعت خاصی برخوردار بود و نه حجم مناسبی داشت. ضمن اینکه خواننده با تکنیکی محسوب نمی‌شد. اما سوز و شوری در صدای وی بود که همواره جذابیت و طراوتی به صدای وی بخشیده است. به عقیده طرفداران صدای وی، حال و صفایی در صدای محمودی است که کمتر خواننده‌ای از آن بهره‌مند است.
صدای وی ضمن انتقال حس و احساسی خاص در مخاطب، چندان از مولفه تنوع جملات برخوردار نیست. روان و ساده و حتی تکراری است؛ گرچه تکراری است که برای عمده مخاطبان زیبا می‌نماید. به‌ عقیده برخی، محمودی بسیار تحت‌تاثیر خوانساری دیگر، ادیب خوانساری است. برخی از خوانده‌های وی به ویژه خوانده‌ای از وی در محفلی که روایت‌گر آواز شور معروف ادیب است، تا حدی گواه این ادعا است. ممکن است که شور ادیب در صدای محمودی راه یافته باشد، اما شعور آواز ادیب در صدای محموی وجود ندارد. صدای ادیب بسیار متنوع، پرتحریر و دارای سلیقه‌ای خاص در اجرای جملات و جمله‌بندی است، در حالی که آواز محمودی یکنواخت است. البته محمودی مبدع تحریری زیبا در آواز ایرانی است. تحریری که برخی آن را تحریر تودماغی و غنه‌ای می‌نامند که الحق زیبایی خاصی به آواز وی بخشیده. عمده آوازهای وی عمدتا از ساختار جمله‌بندی و محتوایی این تحریر پیروی می‌کند. شاید همین مساله موجب تنوع کم آواز وی شده است!
محمودی خوانساری در آواز ایرانی، صاحب سبک است. البته این مالکیت، ارزش چندانی برای داوری ندارد. سبک آواز محمودی بیش از آنکه تاثیریافته از ادیب باشد، تحت‌تاثیر منوچهر همایون‌پور است. نواری برآمده از محفل خصوصی در دست است که محمودی در صدد ارائه سبک همایون‌پور است، حتی در پایان ضربی معروف همایون‌پور با مطلع «در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد» را می‌خواند. محمودی حتی با صدای سعادتمند قمی هم نزدیکی دارد. گواینکه ردپای گوش کردن به صفحات ظلی در صدای وی دیده می‌شود. نوار خصوصی دیگر به سال ۱۳۴۱ از او موجود است که محمودی ابتدا درباره داریوش رفیعی صحبت می‌کند، سپس ترانه‌ای از او را می‌خواند. عمدتا خوانندگان این نسل مانند کورس سرهنگ‌زاده، صمد پیوند و. . . تاثیر زیادی از شخصیت داریوش رفیعی گرفتند. اما سهم تاثیر همایون‌پور به مراتب در شکل‌گیری آواز محمودی بیشتر بود. خارج از این تاثیرگیری‌ها آواز محمودی آواز برآمده از دل بود که هماره بر دل سوختگان می‌نشیند. به طور کلی صدای محمودی کم ارتفاع و کم مطلب، اما پر سوز و گداز است.
زندگی محمودی تراژدی خاصی را دنبال کرد. وی در سال ۱۳۵۶ در سن ۴۴ سالگی در اوج پختگی و سوختگی، آواز و موسیقی را کنار نهاد. زندگی‌اش مانند آوازش، ساده، بی‌ریا اما بسیار غم‌آلود است. از آن تاریخ به مدت ۱۰ سال تا لحظه مرگ در خانه‌ای کوچک کلنگی در منطقه نارمک، تنها (گاهی) با مادرش، در اتاقی کوچک زندگی می‌کرد (محمودی هیچ‌گاه تاهل اختیار نکرد). با توجه به خصلت درویشی‌اش، منزوی و اهل خلوت شده، کم ارتباط، اما در ارتباط فردی عمیق، همراه و فداکار بود. همین فداکاری‌اش، حتی موجب مرگش شد. وی در اصفهان، به جای یکی از دوستانش، خود را متهم معرفی کرد و چندی را در زندان به سر برد. چندی پس از زندان، به واسطه همان حساسیت ذاتی، طولی نکشید که در سن ۵۴ سالگی، رخت جهان بربست. معینی کرمانشاهی درباره محمودی نوشت: «هنرمند نازنینی که هرگز در ازای دستمزد، ناله بی غمی سر نداد و در عین نیازمندی، وارسته و بی‌نیاز عمر خود را در گوشه انزوا سپری نمود و سرانجام روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶، به صورتی ناگوار، مظلومانه و ناباورانه از غم زیستن نجات یافت و حیات مجددی را آغاز نمود. با امید شناخت قدر و منزلت چنین نوابغی در محیطی بهتر». سال‌های پسین محمودی، سال‌های تلخ، پر از غم و اندوه است. سال‌های افسرده‌حالی پردردی است که کم و بیش گریبان عمده خوانندگان گل‌هایی از جمله: قوامی، ادیب، بنان، تاج و. . . گرفت. عجبا که سهم محمودی به مراتب بیشتر بود. یک بار محمد موسوی در سال‌های آخر عمر محمودی به منزل وی می‌رود و از او تقاضای آوازی می‌کند. در آنجا محمودی آوازی می‌خواند که به گفته موسوی، اشک بر چشمان هر اهل دلی سرازیر می‌شود. آن آواز حدیث نفسی ۱۰ سال آخر زندگی محمودی بود. محمودی فردی کم صحبت بود. اهل گفت‌وگو با رسانه‌ها نبود؛ اهل عکس‌‌های روی جلد روزنامه‌های رنگی نبود. او تنها اهل دل بود. سخنش تنها در آوازش بود.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید