یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


خالق«بهشت و جهنم»


خالق«بهشت و جهنم»
● نگاهی به زندگی و آثار ونجلیز
ونجلیز یکی از معروفترین سرایندگان و آهنگسازان یونان محسوب می شود. او تا كنون تنظیم کننده و سازنده بسیاری از آهنگ ها و تعداد زیادی موسیقی فیلم بوده. وی زیاد در انظار عمومی ظاهر نمی شود و به ندرت مصاحبه می کند. به شایعات و مسائل حاشیه ای بی توجه است و تمام تمرکز خود را به کارش معطوف می کند.
ونجلیزادیسیوس پاپاتاناسیوس در ۲۹ مارس ۱۹۴۳ در شهر کوچکی در نزدیکی والوس یونان متولد شد. از سن چهار سالگی شروع به نواختن پیانو کرد و در ۶ سالگی اولین تصنیف خود را برای عموم اجرا کرد. از همان زمان کودکی استعداد خود را در موسیقی نشان داد . والدینش سعی کردند تا با گرفتن معلم خصوصی او را تشویق کنند اما او به آموزشهای رسمی جواب نداد. خود ونجلیس در این باره می گوید: همیشه احساس می کنم که نمی توان همه چیز را از طریق آموزش های کلاسیک یاد گرفت چرا که این تجربه‌ها و اندوخته های فردی هستند که در نهایت نتیجه می دهند.
در اوایل دهه ۶۰ ونجلیز پس از اینکه مدرسه را رها کرد به اتفاق تعدادی از دوستانش گروهی به نام فرمیکس را تشکیل دادند که این گروه در زمان خود توانست هزاران نفر از طرافداران تشنه موسیقی را به استادیوم های یونان بکشاند ونجلیز حقیقتاٌ اولین هنرمندی است که موسیقی پاپ را در کشورش یونان پایه‌گذاری کرد . فرمیکس به زودی محبوبیتی عمومی در یونان پیدا کرد.
بدنبال تحولات اجتماعی که در سال ۱۹۶۸در یونان اتفاق افتاد ونجلیس یونان را ترک کرده و به پاریس رفت در آنجا به اتفاق دیموس راسوس و لاکوس گروه موسیقی "آفرودیت چایلد" را تشکیل داد این گروه در اولین انتشار خود (با آهنگ باران و اشکها) موفقیت خوبی در سراسر دنیا بدست آورد. آلبوم "آفرودیت چایلد" به مدت بیش از سه سال آهنگ شماره یک اغلب کشورهای اروپایی بود . این گروه پس از تهیه آلبوم "۶۶۶" از هم جدا شدند و ونجلیس برای مدتی در پاریس ماند و یک موسیقی فیلم برای کارگردانی فرانسوی بنام فردریک روسف ساخت و در همین زمان بود که اولین آلبوم تک نفره خود را با اجرای بسیار عالی در استادیوم المپیاکوس یونان اجرا کرد .
در سال ۱۹۷۴ بعد از موج شایعاتی که مربوط به پیوستن او به گروه موسیقی یس(ریکی وایکمنس) بوجود آمده بود به لندن رفت. همکاریش با گروه یس بیش از چندین هفته طول نکشید چرا که سمت و سوی موسیقی ونجلیس با این گروه کاملاٌ متفاوت بود . اما همین زمان اندک باعث دوستی نزدیک او با جان اندرسن شد.
ونجلیس قراردادی با یک شرکت آهنگسازی به نام RCA امضا کرد ونجلیس ۲۴ آهنگ برای این شرکت در استودیوی معروف نیمو تولید کرد . ونجلیس استودیوی نیمو را كه ساختمان معروفی است در نزدیکی ساختمان ماربل لندن, به عنوان استودیوی شخصی اش انتخاب کرد. اولین آلبومش در این استودیو "بهشت و جهنم" بود این آلبوم کلکسیونی از بهترین آهنگهای پاپ بود که توانست طلایه دار موسیقی پاپ در اروپا و ایالت متحده آمریکا شود. پس از "بهشت و جهنم " آلبوم های بعدی نیز به موفقیت هایی دست یافتند و فروش زیادی در بازارهای موسیقی بدست آوردند.
در همین دوران ونجلیس یکی از معتبرترین جوایز (اسکار) را بخاطر ساخت موسیقی فیلم ارابه های آتش در ۱۹۸۲ بدست آورد. ونجلیس با اکثر سازهای موسیقی آشنایی دارد ، او سراینده، تنظیم کننده و تهیه کننده نیزهست. تهیه بیش از ۲۰ آلبوم ، ساختن موسیقی برای بسیاری از فیلم ها(از جمله فیلم فتح بهشت كه با استقبال منتقدان روبرو شد)، برنامه های تلوزیونی ، تئاتر ورقص های باله او را تبدیل به پرکارترین آهنگسازان جهان کرده است.
سبک موسیقی ونجلیس بسیار متنوع است چنان كه در تمامی سبک‌های پاپ، راک، کلاسیک، جازآثاری خلق كرده است. خود او در مورد آثارش می گوید: "تمام تلاش من این است که به مخاطبم بگویم که هر آهنگی حاوی تفکری است، تمام کاری که من می کنم این است که موسیقی را به آنها برسانم این دیگر به عهده خود آنهاست که چه چیزی از آن بگیرند".
آلبومها:
۱۹۶۸ : پایان جهان
۱۹۶۹: ساعت پنج است
۱۹۷۲: آلبوم ۶۶۶(این آلبوم در دو سی دی منتشر شده است)
۱۹۹۴: آفرودیت چایلد(باران و اشکها آهنگ مشهور این آلبوم است)
۱۹۹۵: بزرگترین موفقیت(این البوم توسط کمپانی BRA در هلند گردآوری شده است و شامل کلکسیونی از بهترینهای آلبوم آفرودیت چایلد با کیفیت صدای بسیار بالا ، کتابچه راهنمای آن شامل عکسهای مختلف از ونجلیس و همچنین بعضی آهنگهایی که هرگز منتشر نشده اند می باشد).
۱۹۹۶ : کلکسیون کامل(این آلبوم شامل ۲ سی‌دی با بیشترین آهنگها (۴۶ آهنگ) که توسط برت وان بریدا از کمپانی BR موزیک هلند جمع آوری شده است . بسیاری از این آهنگها هرگز در هیچ کجا منتشر نشده بودند).
۲۰۰۱: آهنگها
۲۰۰۲: بابیلون عزیز
۲۰۰۴: آهنگها(این آلبوم شامل گزیده‌ای از بهترین آهنگهای آلبومهای اولیه ونجلیس می باشد که در دو سی‌دی عرضه شده است)
● گفتگوی فیکوس مارتیدرس با ونجلیس
والوس ، آتن، پاریس، لندن، .... . ونجلیس مسافرتهای زیادی داشته است مسافرتهای افسونگر، رویاگونه و بعضاٌ طاقت فرسا. فیکوس مارتیدیس مدت زمان زیادی با او همراه بوده است و ونجلیس در یکی از نادرترین مصاحبه‌هایش همه چیز و شاید هم بیشتر چیزها را درمورد خودش و کارش گفته است: "داشتن رویا و به حقیقت رساندن آن از نشانه‌های خوشبختی است و از علائم تیره روزی راکد ماندن و اسیرروزمرگی شدن است ".
فیکوس مارتیدرس: در ابتدا کمی از خصوصیات شخصی خودتان برای ما بگویید.
ونجلیس: از همان سنین کودکی داستان های اساطیری توجه مرا به خود جلب می کردند . من این داستان ها را از خانواده و اطرافیانم می شنیدم و آنها را به خاطر می سپردم هر چه زمان می گذشت این داستان ها در درون من عمیقتر می شدند. این داستان ها در درون همه ما هستند، تمامی تاریخ بشری از همان زمان آفرینش ذره های هستی (آغاز خلقت) تا تکامل کائنات همه در درونمان به صورت ذاتی وجود دارند.
اورانوسیوگیا(خدای آسمان و فرزند زمین)، مبارزات تایتان(خدای خورشید)، مبارزات ژیانتس(غولها) برای تصرف اروپا، تزیوس(قهرمان یونانی فاتح آمازون ها) و مینوتار(جانوری که نیمی از بدنش گاو نیم دیگرش انسان بود)، هرکول، پری‌های دریایی ، سیاره مریخ با دو فرزندش(ماهواره‌ها)، الهه عقل و زیبایی، و داستانهایی از این دست واقعاٌ مرا حیرت زده می کردند . هر زمان که من آنها را به خاطر می آورم به حقایق تازه ای پی می برم.
● فیکوس مارتیدرس: و ماتودیا؟
ونجلیس: ماتودیا بخش کوچکی از این داستان ها است بخشی کوچکی از خاطرات من . اما بسیار تأثیرگذار.
تابستان گذشته متدویا را دیدم حس کردم اگر ما سفری به یونان اساطیری داشته باشیم و بازگردیم مثل سفر از عالمی به عالم دیگر است.
هستی در بین ما است ، خود ما هستی هستیم. قطعه ماتودیا را اولین بار برای یکی از ماموریت های ناسا به نام ادیسه ۲۰۰۱ ساختم . پیترگیلب از نیویورک با من تماس گرفت و گفت : وقتی اولین بار متودیا را شنیدم ریتم و متن گیرای آن مرا به خلسه برد بی هیچ درنگی تصمیم گرفتم آن را برای این ماموریت انتخاب کنم.
فیکوس مارتیدرس: آقای ونجلیس حقیقتاٌ برای ما بسیار جای خوشحالی خواهد بود که شما را در جشن افتتاحیه المپیک ببینیم. آیا برای شما هم همین قدر جالب است؟ او می خندد(من از نگاهش فهمیدم که نمی توانم همه آن سوال هایی که در ذهنم است از او بپرسم. می خواستم درباره المپیک ۲۰۰۴ و مراسم افتتاحیه آن بپرسم). شما از کجا در جریان مراسم افتتاحیه المپیک قرار گرفتید؟
ونجلیس :توسط مردم دوربرم، کسانی که در روزنامه ها خوانده بودند.
فیکوس مارتیدرس: آیا فکر می کنید که مراسم به خوبی برگزار خواهد شد یا کمی احساس نگرانی می کنید.
ونجلیس: هیچ چیز نگران کننده ای برای المپیک ۲۰۰۴ وجود ندارد من نمی توانم به این سوال پاسخ دهم اما یک حس خوبی دارم از اینکه از عهده آن برخواهم آمد مثل همه یونانی ها. ما قبلاٌ هم گفته‌ایم "همه چیز خوب خواهد بود"
فیکوس مارتیدرس: شما اخیراٌ برای هیچ فیلمی موسیقی نساخته‌اید آیا این کار جز طرح های آینده شما است؟
ونجلیس: علی رغم پیشنهادات زیادی که داشته‌ام هنوز هیچ کدامشان به اندازه کافی جذاب نبوده است(او می‌خندد)
فیکوس مارتیدرس: چه اتفاقی برای ساخت فیلم زندگی سقراط با بازی شون کانری افتاد ؟
ونجلیس: من فکر می کنم ساختن فیلمی درباره زندگی سقراط، کار مثبت ، بزرگ و مناسب برای همه زمان ها است . با توجه به آشنایی که با شون کانری دارم و شخصیت استثنایی واستعداد بالایی که کانری دارد به خوبی می تواند از عهده نقش سقراط برآید . اوپیشنهاد بازی در آن را بلافاصله پذیرفت و جواب مثبت داد. ما هم دیگر را در آتن دیدیم وگفتگوها را ادامه دادیم با همه جزئیاتش، من همه مکانهایی را که فیلسوف بزرگ در آنجا زندگی کرده بود را به او نشان دادم . این فیلم محصول یونان نیست اما به تاریخ کشور ما مربوط است . پس از آن من تصمیم گرفتم که تماس هایی با برخی از مسئولین داشته باشم و همانطور که متوجه شدید ساخت فیلم به دلایل نامعلومی ناتمام ماند مثل بسیاری از موارد مهمی که در کشور ما ناتمام ماند.
فیکوس مارتیدرس: برویم سراغ نقاشی: فکر می کنید نقاشی چه تاثیری دارد؟ آیا نوعی گریز است تا نیازهای روحی ما را برآورده کند ؟ آیا اغلب نقاشی می کنید.
ونجلیس: من نقاشی را از کودکی شروع کردم نقاشی برای من مثل موسیقی است . من با هر دویشان در ارتباطم ، هر دویشان مرا به وجد می آورند ، آشفته می کنند، و مرا از خود بیخود می کنند. بعبارت دیگر نقاشی و موسیقی راه هایی هستند که هر روز در زندگیم آنها را طی می کنم . هرگز نمی توانم خودم را بدون یکی از این دو تصور کنم. البته تفاوت هایی بین موسیقی و نقاشی هست.
فیکوس مارتیدرس: چه تفاوت هایی؟
ونجلیس : موسیقی یک عامل بیرونی است در صورتی که نقاشی یک عامل درونی است بعبارت دیگر صدا ، موسیقی آن بیرون هست بیرون از من، در حالیکه نقاشی بسته به نیاز من در درون من خلق می شود.
فیکوس مارتیدرس: شما در برنامه های تلوزیونی ، مجامع عمومی و عموماٌ جاهایی که همه هستند حضور ندارید آیا می شود گفت که شما مغرور هستید؟
ونجلیس: من هرگز به چیزی و یا کسی توجه زیادی نشان نمی دهم خیلی ساده است هر یک از ماه راهی را انتخاب می کنیم و تا رسیدن به سرمنزل مقصود دنبال می کنیم.
فیکوس مارتیدرس: می‌دانیم که شما شیفته فیلم های قدیمی یونانی هستید این فیلم ها را از کجا پیدا می کنید .
ونجلیس: من فیلم های قدیمی را صرف نظر از این که مربوط به چه ژانری باشند نگه داشته‌ام و هنوز نگه می دارم . وقتی که من دور از کشورم (یونان) هستم آنها برای من حکم گنجیه را دارند. بازیگران و عواملی که این فیلمها را می سازند گوشه‌ای از تاریخ و زندگی ما هستند از همین زندگی روزمره ما، دلخوشی ها، ناراحتی ها و حتی بدبختی های ما , جزی از اصالت ما هستند.
فیکوس مارتیدرس:شما مرد خویشتن داری به نظر می رسید. ملاکتان برای انتخاب یک دوست چیست؟
ونجلیس: خوددار بودن و احترام، اما شما فکر نکنید که این تنها راه برقراری یک ارتباط است.
فیکوس مارتیدرس: و اینکه سراینده و موزیسین بزرگی مثل شما آیا باید منتظر پیشنهاد کار برای ساخت آهنگ باشد یا خودتان پشت پیانو می نشینید و این کار را دوست دارید.
ونجلیس: از همان کودکی خود را به موسیقی نزدیک حس می کردم. و تا زمانی که زندگیم به آخر برسد به این کار ادامه خواهم داد. من آهنگ می سازم همان طور که نفس می کشم و اگر برای نفس کشیدن منتظر بنشینم‌، آنوقت زمان گذشته و من خواهم مرد.
فیکوس مارتیدرس: در سال ۱۹۹۲ آقای جک لانق وزیر فرهنگ فرانسه لقب شوالیه به شما داد و همین اخیراٌ رئیس جمهور فرانسه نیز بالاترین نشان هنری را به خاطر سهمی که شما در فرهنگ یونان و اروپا داشته اید به شما اعطاء کرد آیا فکر نمی کنید بهتر است شبیه چنین مراسمی در یونان نیز برپا شود؟
ونجلیس: درست است که من یک یونانی هستم اما تعصب خاصی ندارم من خودم را لایق چنین افتخاری نه در یونان و نه در کشور شما نمی دانم من معتقدم که بهترین احترام برای کشورم اینست که مفید واقع شوم.
فیکوس مارتیدرس:بهر حال یونانی ها عادت ندارند که به کسانی که به کشورشان عشق می ورزند و افتخاری می آفرینند نشانی اعطاء کنند تا جایی که مربوط به دادن مدال است خست نشان می دهند. ونجلیس: این اتفاق در همه جای دنیا اتفاق می افتد .
فیکوس مارتیدرس: بالاخره از اینکه شما یک مرد یونانی هستید چه تصوری دارید چه چیزی یونانی ها را متفاوت می کند؟
ونجلیس : برای شناختن یونانی ها باید قرنهای گذشته آنها را جستجو کرد اگر همان روند تحقیق و اکتشافات قرون گذشته را ادامه می دادیم نتیجتاٌ حالا تمامی عناوین و افتخارات علمی را داشتیم.
فیکوس مارتیدرس: آقای ونجلیس از مصاحبه شما تشکر می کنم.
ونجلیس: خوش آمدید ، تابستان خوبی داشته باشید.
برگرفته از :
http://www.elsew.com/data/status.htm
http://efr.unigorn.nl/vangelis.htm
ترجمه ی لعیا ملک پور
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید