یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

استاد علی تجویدی


استاد علی تجویدی
سال پیش بود که به دیدار استاد علی تجویدی رفتم با دیگر دوستان از طرف یک روزنامه بعد از ظهر خوبی بود. چند نفر از دوستان ساز نواختند و با استاد و همسرش صحبت کردیم .مهربانی از چهره این زوج سالخورده پیدا بود . این خصوصیت را هر کس که با خانواده تجویدی برخورد داشته می داند از جمله محمد رضا محمد زاده پرستار مخصوص استاد تجویدی.
متن پیش رو گفت و گوی فاضل جمشیدی خواننده و معاون اجرایی خانه موسیقی است با پرستار مخصوص استاد. تولد حضرت زینب (س) و روز پرستار بهانه خوبی است برای صحبت کردن با کسی که روزهای زیادی است همدم و انیس یکی از بزرگان موسیقی کشور است.
● آقای محمد زاده از خودتان بگویید واینکه چه عاملی باعث شد این حرفه را انتخاب کنید؟
محمد رضا محمدازده متولد ۱۳۴۲ از شهرستان رودسر هستم.
وقتی دیپلمم را گرفتم زمان جنگ بود و باید برای سربازی به جبهه می رفتم. در جبهه کار پرستاری از مجروهان جنگی را به دلیل علاقه زیادی که به این حرفه و مخصوصاً روپوش سفید داشتم انجام می دادم. البته این موضوع ناگفته نماندکه من قبل از این ماجرا حدود ۱۱ سال در مطب با پزشک جراحی به طور تجربی کار می کردم و به این حرفه کم و بیش وارد بودم.
اینها همگی علاقه من را روز به روز بیشتر کرد تا اینکه در سال ۱۳۶۴ در بیمارستان شهید چمران استخدام شدم. به دلیل علاقه زیادی که به بیماران خاص در منزل دارم، گاهی وقت های پرستاری در منزل را هم انجام می دهم. تا اینجا خدا را شکر می کنم که خوب پیش رفتم به امید اینکه از این به بعد هم بتوانم بیماران و اطرافیانشان را راضی نگهدارم.
● آشنایی شما با موسیقی ایرانی در چه حدی است؟
من عاشق موسقی اصیل ایرانی هستم و کارهای اصیل را زیاد گوش می دهم اما علاقه ای به موسیقی حدید امروزی ندارم حتی قبل از اینکه با استاد آشنا شوم، کارهایش را زیاد گوش می دادم اما از شخصیت بزرگشان اطلاع چندانی نداشتم و حالا که کارهای آقای تجویدی را می شنوم احساس آشنایی فوق العاده زیادی می کنم.
● شنیده ام که از ابتدا قرار بود فقط برای چند روز پرستار استاد باشید. حالا مدت زیادی است که نگهدای از استاد را انجام می دهید آیا راضی بودید که این زمان طولانی شود؟
بله یکی از روزهای جمعه سال ۱۳۸۲ بود که در بیمارستان ۲۴ ساعت کشیک بودم . فردی از بستگان استاد که از پرسنل قدیمی بیمارستان هستند راجع به وضعیت بیماری و جسمی او با من صحبت کرد و گفت : ما پرستاری را برای استاد فرستادیم اما ایشان پرستار را قبول نکردند، وقتی در این زمینه نظر همکاران را جویا شدم همگی شما را معرفی کردند. نظر خودتان چیست ؟ من هم گفتم اشکالی ندارد ولی باید با بیمارم صحبت کنم. ۸ اردیبهشت ۱۳۸۲ اولین روزی بود که وارد خانه استاد شدم و قرار بود که فقط برای دو تا سه روز پرستارش باشم. این زمان به یک هفته تبدیل شد. دیدم که آقای تجویدی احساس نارضایتی نمی کنند. به همکارم گفتم استاد میل دارند من بروم. گفت: نظر خودت چیست؟ من هم با برخوردی که از این خانواده بزرگ و صمیمی دیده بودم اطلاً نمی خواستم از آن خانه بیرون بیایم و در این مدت دو سال و اندی هم با رضایت کامل خود و خانواده ام اینجا مانده ام .به طوری که نه تنها خودم بلکه خانواده و اطرافیانم هم با استاد انس و الفت عجیبی پیدا کرده اند.
به هر حال امیدوارم که خداوند به ایشان عمر طولانی و به من نیرو و توان دهد تا بتوانم از حضورشان استفاده کنم.
● به نظر شما پرستاری از یک چهره شاخص هنری با پرستاری از یک فرد معمولی چه تفاوت هایی دارد ؟
این دو خیلی با یکدیگر تفاوت دارند. به نظر من افراد هنرمند از روحیه بسیار حساسی برخوردار بوده و زود رنجند و دل دادن به این افراد به دلیل وضعیت روحی آنها کار مشکلی است. بیماران عادی یا قهر می کنند یا از پرستار و بیمارستان شکایت می کنند، ولی استاد فاقد چنین شخصیتی است.
● به عنوان شخصی که مدت زیادی را در کنار استاد سپری کردید از اخلاق و منش ایشان بر ایمان بگویید؟
با توجه به درد و کهولت سنی که ایشان دارند، با آغوش باز و مهر و محبت فراوان از میهمانانی که به ملاقاتشان می ایند پذیرایی می کنند. دوست دارند با همه مهربانی کنند، با هیچ کس با لحن بد صحبت نمی کنند، نام من را همیشه با احترام صدا می کنند.
یادم می آید زمانی بود که استاد از درد پشت بسیار رنج می بردند، وقتی به ایشان می گفتم امروز ملاقات دارید، دردشان را کمتر احساس می کردند، فقط به من تذکر می دادند، طوری نشانم دهید که درد پشتم مشخص نشود تا در حضور میهمانان و همکارانم شرمنده نشوم.
ایشان هم در لحظه ای که ملاقات کنندگان حضور داشتند با اشاره به من نشان می دادند که درد دارم یا نه، تا من برای جابه جایی ایشان اقدام کنم.
به هر حال طوری که من از گوشه و کنار شنیدم و خودم هم در مورد شخصیت موسیقیدان های بزرگی که به سن بالا می رسند پرسیدم، این است که این دسته از افراد در سنین بالا سکوت می کنند و پذیرای کسی نیستند. ولی در کل این خانواده (استاد، همسر، فرزندان و نوه ها) با همه افراد صمیمیت عجیبی دارند و به گفته شوکت خانم (همسر استاد)، در این خانه از ساعت ۵ عصر به روی همه باز است، هر کس می خواهد استاد را ببیند، قدمش روی چشم.
● استاد با شما در زمینه مراقبت های پزشکی همکاری می کنند؟
بله، هرکاری که از ایشان بخواهم انجام می دهند و به من در این زمینه کمک زیادی می کنند. حتی در حال حاضر پاهای استاد حرکت نمی کنند و درد دارند، تمام کارهای فیزیوتراپی را بدون این که از طرف استاد اعتراضی شنیده شود خودم انجام می دهم، ولی اگر شخص دیگر به پاهایشان دست بزند با اعتراض ایشان روبرو می شود. به هر حال وقتی من کنارشان هستم درد را کمتر احساس می کنند. در اینجا خاطره ای به ذهنم می رسد که برایتان تعریف می کنم.
من چند روزی به دلیل مشکلی که داشتم، نتوانستم اینجا بیایم، شخص دیگری جای من آمده بود، استاد اسم آن شخص را اصلاً صدا نمی کردند وقتی آمدم، رفتم پیش استاد، به هم نگاه کردیم، دیدم از گوشه چشم های معصومشان اشک سرازیر می شود. من هم نتوانستم طاقت بیاورم و از اطاق بیرون آمدم و به همسرشان گفتم که شما بروید صورت استاد را پاک کنید. در این مدت استاد هم از ناحیه پا زخم بستر گرفته بودند و هم این که خیلی ضعیف و لاغر شده بودند، بالاخره با همکاری صمیمانه ای که خودشان با من داشتند توانستم زخم بستر را در مدت یک هفته با تعجب همگان خشک کنم. به هر حال این موضوع چیزی نیست جزل دل، دل من و استاد به هم گره خورده، هر چند که سنم خیلی پایین تر از ایشان است.
● از همسر استاد برایمان بگویید؟
شوکت خانم با عزت و احترام کامل با استاد برخورد می کنند. به رغم سن بالایی که دارند حتی شب ها که من نیستم همانندی مادری دلسوز و مهربان روی صندلی کنار تخت استاد می نشینند و منتظرند تا کاری را برایشان انجام دهند. البته ایشان با دستپخت فوق العاده ای که دارند غذاهایی درست می کنند که من حتی در خانه خودمان چنین غذاهایی نخورده ام. به نظر من در این زمانه چنین همسری کمیاب است. به عنوان مثال در بیمارستان به بستگان بیمار می گوییم که بیمارتان نیاز به همراه دارد، اما برخی از اطرافیان بیمار، بدون این که کوچک ترین توجهی داشته باشند بیمار را بدون همراه رها می کنند و می روند.
●راجع به میهمانان و شاگردان استاد که به ملاقتشان می آیند توضیحاتی بفرمایید؟
دوستان قدیمی، خانوادگی، شاگردان، افراد هنرمند و ... برای این که استاد معذب نباشند، با تعیین وقت قبلی به دیدارشان می آیند. این را هم بگویم روزهایی که دور و برش شلوغ می شود و اشخاص زیادی برای دیدنش می آیند حالش بهتر است و شب آرامش کامل دارد و راحت می خوابد، اما روزهایی که کسی به ملاقاتش نمی آید کسل می شود، نه حرف می زند و نه می خندد.
از شاگردان استاد، آقایان بهرنگ زاده، علی فاموری، خانم زره گر بیشتر به دیدارشان می آیند. آقای کشاورز هم یکی دیگر از شاگردان استاد هستند که در شیراز آموزشگاه موسیقی دارند و هر موقعی که به تهران بیایند در اولین فرصت از استاد ملاقات می کنند. گاهی اوقات هم بهرنگ زاده، علی فاموری و نوه اش برای استاد ساز می زنند که تاثیر بسزایی در روحیه استاد دارد.
● انتظارات شما از جامعه هنری در رابطه با استاد چه بوده؟ فکر می کنید که این انتظارات برآورده شده است؟
جامعه هنری به آقای تجویدی واقعا می رسند. مدتی بود که استاد می گفتند: من از دید همگان رفتم و دیگر کسی به من توجه نمی کند. وقتی که جامعه هنری این موضوع را شنیدند، خیلی سریع با برنامه ای تنظیم شده به ملاقات استاد آمدند. آقای روشن روان، جمشیدی و ... بسیار زحمت می کشند. من در همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و از زحمات فراوان این جامعه کمال تقدیر و تشکر را به جا می آورم.
● کدام یک از کارهای استاد را بیشتر گوش می دهید؟
آتش کاروان و کودکی. خود آقای تجویدی هم آهنگ کودکی را از دیگر کارهایشان بیشتر دوست دارن
● آرزوی شما به عنوان یک پرستار چیست؟
تنها آرزویی که من دارم این است که بتوانم دل بیماران را به دست بیاورم. وقتی از اینجا با خیال راحت می روم، خیلی خوشحال هستم چون توانسته ام دل استاد را به دست بیاورم.
به نظر خودم اگر توانستی دل بیماری را به دست آوری و دعای بیمار بدرقه راهت باشد خیلی از مشکلات و شکست های زندگی، خود به خود کمرنگ و ناپدید می شود، چون به این موضوع خیلی اعتقاد دارم.
من شکستی در زندگی خورده بودم که دعای بیماران من را نجات داد و در عرض یک سال تمام زندگی ام دگرگون و مشکلم حل شد و این را مدیون دعای بیماران هستم.
وقتی در محیط کارم تمام بیماران از عملکردم راضی هستند همین موضوع کفایت کرده و تمام خستگی شیفت شب را از تنم بیرون می کند.

منبع: چهره برگزیده چهارمین همایش
منبع : چهره‌ های ماندگار