جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سوغات


سوغات
ریان بن الصلت می گوید: وقتی كه تصمیم گرفتم به عراق بروم و خواستم برای وداع نزد حضرت امام رضا (ع) بروم، با خود گفتم چون او را وداع كنم از او پیراهنی از جامه های تنش بخواهم تا مرا در آن دفن كنند و چند درهمی پول بخواهم از مال او كه برای دخترانم چند انگشتر بسازم. چون او را وداع كردم، به سبب دوری از او بسیار ناراحت شدم و گریه سر دادم و فراموش كردم كه آنها را بخواهم. وقتی از خانه او بیرون آمدم مرا صدا كرد كه بازگردم، به من گفت آیا دوست نمی داری كه چند درهمی به تو بدهم تا برای دختران خود انگشتر بسازی؟ آیا دوست نمی داری كه پیراهنی از جامه های تن خود به تو دهم؟ گفتم ای آقایم! در خاطرم بود كه از تو بخواهم. اندوه دوری از تو باعث شد كه فراموش كنم. پس پیراهنی از زیر بالش بیرون آورد و جا نماز را نیز بلند كرد و چند درهم به من داد، آنها را شمردم ۳۰ درهم بود. (منتهی الامال ج ،۲ ص ۳۵۴).
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید