سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پیغمبر (ص) و کودک بیمار


پیغمبر (ص) و کودک بیمار
عبدالله جابر روایت می کند که در سفری از اسفار به خدمت سید ابرار (ص) می رفتم. زنی پیش سید آمد و کودکی خرد در کنار گرفته بود. پیغمبر (ص) او را بستد و پیش خود بر زین کوهه نشاند، معوذتین بخواند، و برو دمید، و گفت؛ «دور شو ای دشمن خدای از او، که من رسول خدایم.» و به مادرش باز داد.چون مصطفی (ص) از آن سفر بازگشت و بدان جا رسید، همان زن پیش آمد، و دو گوسفند هدیه آورد، و گفت؛ «یا رسول الله، به برکت لفظ مبارک تو پسر من صحت یافت.»
پیغمبر (ص) او را جوابی به خوبی بگفت، و یک گوسفند قبول کرد، و او را در مقابله آن صلتی ]پاداشی[ داد و بفرمود از آن گوسفند طعام ساختند، چون حاضر آوردند از آن تناول نکرد و هیچ نخورد. و بر لفظ مبارک راند که من به نیکویی مکافات نطلبم و احسان به مجازات نجویم ]از شما پاداش و سپاسگزاری نمی خواهم، احسان من برای دریافت پاداش نیست[.

جوامع الحکایات
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید