جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

المپیک، سکوی پرتاب دموکراسی


المپیک، سکوی پرتاب دموکراسی
مقاله‌ای که پیش‌رو دارید المپیک را به مثابه محور و اساس دگرگونی سیاسی در چین می‌پندارد. این مقاله هر چند چهار روز پیش از برگزاری‌های بازی‌های المپیک نگاشته شده اما مترجم با کسب اجازه و پوزش از محضر خوانندگان محترم تنها تغییراتی در «زمان» افعال ایجاد کرد. از آنجا که مقاله مذکور زمینه‌های فروپاشی احتمالی رژیم اقتدارگرای چین را با نگاهی به بازی‌های المپیک به بررسی می‌پردازد لذا مطالعه آن خالی از لطف نیست. دوام و بقای چشمگیر حزب کمونیست چین (CCP) از پس از جنبش دموکراسی‌خواه سال ۱۹۸۹ بسیاری از اندیشمندان را به تردید در خصوص چشم‌اندازهای دموکراتیزاسیون در چین سوق داده است. هیچ پیش‌بینی‌ای به نظر درست‌تر از این نمی‌رسد که حزب کمونیست تا سال‌های آینده- اگر نگوییم دهه‌ها - کنترل چین را به عهده خواهد داشت. هیچ پیش‌بینی‌ای مضحک‌تر از این نیست که بگوییم حزب کمونیست به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود.
البته چشم‌انداز دموکراتیزاسیون در چین هرگز آنقدر که باید، مطلوب نبوده است. به راستی، برگزاری بازی‌های المپیک ممکن بود تبدیل به یک بحران بزرگ با اثرات گسترده و مهیب گردد. در واقع، فعالان و فعالیت‌های مخالف حزب کمونیست از المپیک به عنوان ابزار فشاری برای سوق دادن کشور به سوی دموکراتیزاسیون استفاده کرده و فشارهای خود را همچون دانشجویان در المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی (که با قتل‌عام مرگبار ۳۰۰ دانشجو یک روز قبل از آغاز بازی‌ها خاتمه یافت) افزایش دادند. در عین حال المپیک می‌توانست زمینه دموکراتیزاسیون را فراهم آورد آنگونه که المپیک سال ۱۹۸۸ در کره جنوبی چنین کرد. رهبری حزب کمونیست کاملا از این خطرات آگاه بوده و نسبت به مخالفان خود بسیار سختگیر بود. هرچند رهبری حزب قادر به کنترل پیامد حوادثی که می‌توانست منجر به فروپاشی آن شود، نبود.
● عدد جادویی ۲۰۲۵
پیش از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹، هر چند اطلاعات در خصوص بحران اقتصادی و ساختاری اتحاد شوروی از سوی منابع مختلف اطلاعاتی و جاسوسی برای سیاست‌سازان در دسترس بود اما تحلیلگران و اندیشمندان بر این باور بودند که اتحاد شوروی نه تنها فرو نمی‌پاشد که رشد هم خواهد کرد.
همچون اتحاد شوروی در سال ۱۹۸۹، چین نیز در حال حاضر با دشواری‌های سخت اجتماعی، جمعیتی، سیاسی، ساختاری، قومی و اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند. اینها تنها بخشی از ابعاد بسیار مشکل‌ساز پرجمعیت‌ترین کشور دنیاست. و به همین ترتیب، بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران فرآیند بنیادین و چشمگیر دموکراتیک را در آینده نزدیک در این کشور پیش‌بینی نمی‌کنند. همچون مورد شوروی، دانشمندانی مثل «هری. اس. راون» استدلال می‌کنند که چین فرو نخواهد پاشید بلکه به تدریج رشد خواهد یافت و تا سال ۲۰۲۵ تبدیل به یک دموکراسی می‌شود». در همین حال، رونالد اینگلهارت و کریستین ولزل در سال ۲۰۰۵ پیش‌بینی کردند که «چین طی دو دهه آینده- عمدتا تا سال ۲۰۲۵ - به یک دموکراسی لیبرال گذر خواهد کرد». کسانی که مثل «مینکسین پی» به نظریه‌های تطور اقتصادی اعتراض و انتقاد دارند به عزم حزب کمونیست برای دفاع از حاکمیت و انحصار بلامنازع خود با تمام ابزار‌های لازمه اشاره کرده و توانایی این حزب را برای طرح استراتژی‌های جدیدی که می‌تواند «چشم‌انداز حاکمیت آنها طی دو دهه آینده را بیشتر کند» برجسته می‌سازند.
البته شرایطی که در چین امروز وجود دارد و شرایطی که در چین سال ۱۹۸۹ - یعنی زمانی که جنبش دموکراسی‌خواه در «تیان آن من» شکل گرفت - وجود داشت، به نحو چشمگیری به یکدیگر شبیه است. در ۱۹۸۹، فساد و تورم فراگیر مهم‌ترین موضوعات سیاسی بودند. این دو موضوع دقیقا امروزه نیز دو مشکل اساسی چین است. فساد آنچنان در این کشور فراگیر و غیر قابل کنترل شده است که «هو جین تائو» رئیس‌جمهور چین اخیرا آن را پذیرفت و قول به نابودی فساد در این کشور داد. فراتر از آن، تورم در حال رسیدن به سطوح بسیار خطرناکی است که البته با بیکاری گسترده در میان شهرنشینان تشدید شده است. سلسله مراتب و سطح پایین‌تر این «چین دوم» نمی‌تواند تداوم چندانی داشته باشد و نظریه‌پردازان و متفکران دولت چین هشدار داده‌اند که «افزایش قیمت مسکن و مواد غذایی نارضایتی را میان اکثریت فقرای شهری دامن می‌زند».
افزون بر این، اعتراض‌های شهری طی سال‌های اخیر تبدیل به پدیده‌ای رایج در چین شده است. به‌طور مثال، در سال ۲۰۰۵ آمار دولتی حاکی از ثبت ۸۷ هزار اعتراض بود که در برخی از این اعتراض‌ها به‌طور ناخواسته از سلاح استفاده می‌شد که ماهیت این اعتراض‌ها را بسیار خشن می‌نمود و برخی دیگر شامل اعتراض‌های ده‌ها هزار نفری بود. به علاوه، آکادمی علوم اجتماعی چین گزارش داد که ۲۰درصد از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های چین در سال ۲۰۰۷ همچنان بیکارند. هزاران نفر از این فارغ‌التحصیلان در کشورهای غربی و دموکراتیک دانش آموخته‌اند. این جوانان بسیار باسواد، بیکارانی در قلب پکن هستند که می‌توانند تبدیل به سربازان پیاده یک جنبش جدید دانش‌آموزی دیگر شوند.
● دموکراسی به مثابه امری غیر قابل انتظار
تجربیات دموکراتیک دهه‌های اخیر سه درس مهم به ما آموخته است. اول، جنبش‌های اجتماعی دموکراتیک غالبا در زمانی که انتظار آن را نداریم شکل می‌گیرند و موفقیت دموکراسی‌سازی نیز در نامناسب‌ترین شرایط صورت می‌گیرد. دوم، دموکراتیزاسیون موفقیت‌آمیز و ضعف برخاسته از آن به گونه‌ای ظریف با فرصت‌های سیاسی که در درون یا خارج از سیستم می‌تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد مرتبط است. سوم، شرایط و فرصت‌ها به‌طور طبیعی منجر به دموکراتیزاسیون نمی‌شود؛ مردم باید از این فرصت‌ها بهره‌برداری کرده و استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی که می‌توانند بر رژیم فائق آیند را شکل دهند. دموکراتیزاسیون مبتنی بر واقعیات انتزاعی یا تصمیمات روشنفکرانه نخبگان نیست بلکه مبتنی بر خواست‌ها و فشارهای موثری است که دارندگان قدرت را به استعفا واداشته و یا آنها را وامی‌دارد که با اصلاحات سیاسی موافقت نمایند. وقتی فشارهای موثر بر رژیم اقتدارگرا وارد آمد، ستون‌های دیکتاتوری سست و یا شکسته می‌شود و نخبگان حاکم مجبور به مذاکره یا استعفا می‌شوند. همانگونه که مدت‌ها پیش «فردریک داگلاس» بیان داشت «قدرت هیچ چیزی را بدون درخواست و فشار به کسی نمی‌دهد. هیچگاه چنین نبوده و نخواهد بود که قدرت به خودی خود چیزی را به کسی بدهد.» لذا درخواست برای دموکراسی در چین طی برگزاری بازی‌های المپیک و ابراز این درخواست‌ها می‌توانست لرزه‌هایی سخت ایجاد کند.
ظهور سریع و گسترش جنبش‌های اجتماعی دموکراتیک غالبا باعث تعجب عمیق متخصصان می‌شود. تنها در ماه‌های اخیر دو جنبش غیرمنتظره سربرآورد. اولین آن در سپتامبر ۲۰۰۷ پس از آن آغاز شد که راهبان برمه‌ای به خیابان‌های رانگون آمده و یک جنبش دموکراتیک را به راه انداختند. سرکوب وحشیانه این جنبش منجر به «تاثیر انعکاسی» این حرکت و بالتبع محکومیت‌های بین‌المللی و فشارهایی شد که مذاکرات دولتی با «آنگ سان سوکی» رهبر مخالفان در خصوص قانون اساسی جدید را تسهیل کرد. پنج ماه پیش از المپیک، راهبان تبتی یک جنبش اعتراضی علیه دولت چین را آغاز کردند که مثل آتش به سایر بخش‌های این کشور سرایت کرده و محکومیت‌های بین‌المللی علیه چین را به ارمغان آورد. در واکنش، روشنفکران چینی توماری اعتراضی برای دولت چین و سایر اعضای حزب کمونیست ارسال داشتند. جالب توجه آنکه یکی از دادستان‌هایی که پرونده جنبش ۱۹۸۹«تیان آن من» را در دست داشت در زمره این جنبش تومارنویس‌ها بود که از سوی «فانگ لیژی» روشنفکر چینی آغاز شده بود.
دگرگونی‌های غیرمنتظره در رویکردهای مردمی- یعنی تغییر از ترس به خشم- غالبا با حوادثی شگرف و البته نمادین همراه است که اساسا میزان و اندازه بی‌عدالتی ادراک شده و میزان انگیزه مقاومت در توده مردم را تغییر می‌دهد. طی این زمان‌های خاص، مردم ناگهان درمی‌یابند که دیگران نیز در این احساسات و نگرش‌ها سهیم و مشترکند و درمی‌یابند که رژیم قدرتمند دیروز به راستی ضعیف و شکننده است. بسیاری از اندیشمندان استدلال می‌کنند که چنین دگردیسی‌هایی در افکار عمومی در چین امروز کاملا ناممکن است، چراکه چینی‌ها در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری ملی‌گرا و مادی‌گرا شده‌اند و اینکه روشنفکران و دانشجویان چینی بیشتر به فکر یک دولت سالم و کارآمد هستند تا دموکراتیزاسیون. در هر حال، اینگونه استدلال این پویایی که به جنبش ۱۹۸۹ منتهی شد را درک نمی‌کنند. بسیاری از فعالان دانشجویی- چه رسد به کارمندان دولتی- خود هیچ نمی‌دانستند که به آرامی در حال اشتغال و مشارکت در یک جنبش عظیم هستند. حادثه دگرگون‌کننده‌ای که در سال ۱۹۸۹ جریان امور را به‌طور گسترده‌ای تغییر داد زمانی شروع شد که گروهی از دانشجویان اعتصاب غذا کردند. تا زمانی که این اعتصاب برقرار بود بسیاری از مردم و دانشجویان با این جنبش همراهی کردند. البته این اعتصاب غذا بنیان‌های اخلاقی مشروعیت دولت را به چالش کشید و مردم را به لحاظ احساسی به حرکت در آورد. در فاصله چند روز، بدون اینترنت یا موبایل، بیش از یک میلیون نفر مثل کارمندان دولتی، پرسنل پلیس و ارتش و مطبوعات دولتی و غیره به خیابان‌های پکن (و جاهای دیگر چین) ریختند و با دانشجویان به ابراز همدردی پرداختند. آیا اینگونه حوادث شگرف می‌توانست دوباره طی این بازی‌های المپیک به وقوع بپیوندد؟
● المپیک به مثابه یک جرقه
بسیاری از مباحث تا پیش از برگزاری بازی‌های المپیک حول موضوعاتی مثل: احتمال تحریم بخشی از المپیک یا تحریم کلی آن به دلیل سوء استفاده‌های حقوق بشری چین، حمایت این کشور در نسل‌کشی دارفور و موضوع تازه سرکوب شدید شورش تبت، می‌گردید. توجه اندکی به این مسئله شده است که چگونه المپیک می‌تواند تبدیل به پنجره‌ای از فرصت‌ها برای اعتراض باشد. المپیک به‌طور بالقوه می‌توانست باعث برافروختن جرقه‌ای در خرمن جنبش‌های قدرتمند مردمی باشد که در نهایت می‌توانست منجر به دموکراتیزاسیون به واسطه چند راه ممکن گردد.
به‌طور نمادین، اولین جرقه زده شده است؛ این جرقه همان مشعل المپیک بود. در مدت ۵ ماه مشعل المپیک مسیری ۸۵ هزار مایلی در ۲۰ کشور را پیموده است. تظاهرات در شهرهای مهمی مثل پاریس، لندن و سان‌فرانسیسکو بسیار چشمگیر بود. حوادث احمقانه‌ای حتی پیش از روشن شدن مشعل المپیک آغاز شده بود. فعالان هوادار تبت به مراسم زنده روشن شدن مشعل حمله برده و باعث مختل شدن برنامه و شرمسار کردن «لی کی» رئیس کمیته سازمان‌دهی پکن شدند. سایر معترضینی که با شورش تبتی‌ها همراه شدند ضربه سختی به چهره بین‌المللی چین زدند و دولت را کاملا از خطرات گسترده برگزاری المپیک آگاه ساخت.
المپیک پنجره‌ای چندهفته‌ای را گشود که طی آن تقریبا دو میلیون توریست از چین دیدار کردند. همچنین بیش از ۲۰ هزار روزنامه‌نگار که نماینده شبکه‌های رسانه‌ای خارجی بودند نیز حضور داشتند. این روزنامه‌نگاران می‌توانستند به شکار نمونه‌هایی از تظاهرات و سرکوب پرداخته و آن را به صورت زنده برای صدها میلیون نفر از مردم چین و سایر کشورهای دنیا مخابره کنند. برخلاف قتل‌عام وحشیانه فعالان دانشجویی مکزیکی که ۱۰ روز پیش از بازی‌های المپیک ۱۹۶۹ سعی در جلب توجه جهان نسبت به خود داشتند اما توانایی دولت چین برای سرکوب اعتراضات در پکن بی‌نهایت محدود بوده و در وضعیت فعلی داخلی و بین‌المللی این کشور نتیجه معکوس می‌دهد.
اعتراض‌های سیاسی در مخابره زنده اخبار از مراسم بازگشایی المپیک- و حتی طی بازی‌ها- و در مراسم مختلف اعطای مدال‌ها می‌توانست زنجیره‌ای از حوادثی را ایجاد کند که منجر به بحران سیاسی می‌شد. تظاهر‌کنندگان می‌توانستند از سپر انسانی توریست‌ها میان خود و نیروهای پلیس و نیز تماس فوری با بینندگان چینی و خارجی در تمام دنیا از طریق موبایل‌های مردم و شبکه‌های مهم خبری استفاده کنند. هر گروه کوچکی از تظاهرکنندگان از این توانایی برخوردار بودند که به‌طور بالقوه جرقه‌ای را موجب شوند که چینی‌ها و بینندگان بین‌المللی آنها را در صدر اخبار نشاند. تحت این شرایط ابزارهای حزب کمونیست تحت فشارهای مختلف داخلی، بین‌المللی و درونی (نخبگان) قرار می‌گرفت که می‌توانست منجر به بازگشایی سیاسی چشمگیری در سیستم شود.
بسیاری از گروه‌ها در چین علاقه‌مند بودند که از المپیک به مثابه ابزاری برای انتقال صدای خود بهره گیرند. تبتی ها- که خودمختاری‌شان از سوی چین انکار می‌شود- به احتمال زیاد در زمره کاندیداهایی هستند که برای مشتعل ساختن اعتراض‌ها می‌کوشیدند اما در عین حال گروه‌های زیرزمینی بسیاری نیز وجود داشتند. به‌طور مثال، اعضای فالون گونگ «گروه مادران تیان آن من» (مادران جوانانی که در حادثه سال ۱۹۸۹ کشته شدند) توماری به دولت نوشته و از آنها خواستند تا در خصوص میزان واقعی تلفات ۱۹۸۹ صادق باشند. این گروه که از سوی «دینگ زیلین» نامزد جایزه صلح نوبل هدایت می‌شدند توانستند حادثه تیان آن من را به یاد فرزندان کشته شده خود به نمایش بگذارند. مهاجران ناراضی شهری و معترضان کارگر نیز تهدید بالقوه‌ای برای رژیم بودند. فعالان دانشجویی، کارگران و سایر گروه‌های زیرزمینی نیز می‌توانستند برای بهره‌برداری از وضعیت‌های خاص المپیک بهره‌برداری کنند.
اعتراضات حتی ممکن است در ارتباط با افتضاحات سازمانی غیرقابل پیش‌بینی طی بازی‌ها افزایش یابد. به‌طور مثال، دولت چین برنامه‌ای را برای کاهش آلودگی وحشتناک هوا در پکن به اجرا در آورده بود تا طی بازی‌ها آسمانی صاف داشته باشد. ناکامی در دستیابی به این هدف ملی در صورتی که در ماه اوت قهرمانان با ترکیبی از مه و دود، رطوبت و حرارت در پکن مواجه می‌شدند می‌توانست به پایانی تلخ منجر شود. در صورتی که قهرمانان المپیک مشکلات محیطی پکن را به مثابه عاملی که در توانایی‌شان برای ارائه یک بازی خوب تاثیر می‌گذاشت تلقی می‌کردند همین ممکن بود باعث شرمساری چینی‌ها شود. به‌طور مثال، بخشی از قهرمانان انگلیسی که در چین آموزش می‌دیدند دچار مشکل آسم شده و سلامتی‌شان در پکن با خطر مواجه بود. آلودگی هوا نیز برای دوندگان ماراتن می‌توانست خطرناک باشد. «هایله گبرسلاسی» - رکورددار دوی ماراتن- نیز به همین دلیل از ماراتن کنار کشید. اگر سلامتی قهرمانان طی بازی‌ها با خطراتی مواجه می‌شد، می‌توانست زمینه یک اعتراض همگانی را باعث شود. مشکلات ساخت و ساز و یا حمل و نقل نیز تاثیرات مشابهی دارند. زلزله استان «سیچوان» حتی وضعیت را برای حزب کمونیست بدتر کرده بود. روزنامه‌نگاران دستورالعمل‌های دولتی را نادیده گرفته و آنچه که می‌دیدند گزارش می‌کردند. جامعه مدنی لحظه غیرمنتظره‌ای از انسجام، اتحاد، سازمان‌دهی و بسیج را تجربه کرد. دولت کاری نمی‌توانست انجام دهد مگر اینکه سوار بر این موج شود.
● اقدام علیه دیکتاتوری
دولت چین کاملا از پتانسیل خطرناکی که المپیک می‌توانست بر حاکمیت آنها تحمیل کند آگاه بودند. این ترس که المپیک بحران سیاسی را تسریع خواهد کرد منجر به تکاپوی زودهنگامی می‌شود تا دولت «عوامل مشکل‌ساز» را مجبور به سکوت کرده یا با آنها برخورد کند. به‌طور مثال، مسوولان دولتی چین اعلام کردند که تنها به شرکت‌های مجاز دولتی اجازه انتقال داده‌ها و اطلاعات به صورت صوتی و تصویری بر روی اینترنت را خواهند داد. دولت ۵۱ مخالف اینترنتی را زندانی کرد و بیش از ۲۵۰۰ وب سایت را مسدود کرد. آنها همچنین فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد (NGOs) را نیز محدود کردند. دولت چین از ترس واژگونی خود حتی تعدادی از نیروهای ویژه پلیس چین را برای آموزش در زمینه ضد تروریسم و کنترل جمعیت به اسرائیل روانه کرد. عفو بین‌الملل نیز افزایش تخلفات حقوق بشری را در ارتباط مستقیم با المپیک پکن می‌دانست. این سوءاستفاده‌های حقوق بشری بازتاب‌دهنده نگرانی عمیق دولتمردان چینی نسبت به اعتراض‌های غیرخشن طی بازی‌های المپیک بود که می‌توانست سبب ساز یک انقلاب رنگین باشد.
مخالفان رژیم از نقطه ضعف رژیم و اینکه چگونه از المپیک برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند آگاه بودند. ابداع تاکتیک‌های مقاومت برای احتراز از نظارت دولتی در این زمینه بسیار مهم است. فعالان می‌توانستند از تلفن همراه (با سیم کارت‌های مختلف) و پیام‌های نوشتاری و متنی استفاده کنند تا به‌طور موثر به سازمان‌دهی و اقدام هماهنگ بپردازند. این ابزارها پیش از این در سراسر چین و در سایر رژیم‌های غیردموکراتیک مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اینترنت به ویژه راه‌های جدیدی از مقاومت و همکاری را پیشنهاد می‌دهد که رژیم به‌رغم وجود ۳۰ هزار پلیس ویژه اینترنت در مورد آن چیزهای کمی می‌داند. مهم‌ترین سلاح اما تفکر، تاکتیک و توانایی‌های استراتژیک برای بهره‌برداری از فرصت‌هایی است که قدرت فیزیکی را بی‌اثر می‌کند. «هریت جاکوب» از این شیوه در قرن ۱۹ خوب استفاده کرد. «چه کسی می‌تواند برده را متهم به حقه‌بازی کند؟ آنها دائما مجبور به توسل به چنین راه‌حلی هستند. این [حقه‌بازی] تنها ابزار فرد ضعیف و فرودست در برابر قدرت ستمگران است». در بازی‌های المپیک، زمانی که میلیون‌ها توریست به علاوه ۲۰ هزار روزنامه‌نگار از تمام جهان به پکن آمدند، ممکن بود وضعیت قدرت تغییر یابد، فرصت‌های بیشتری پیش آید و این حقه‌بازی و نیرنگ‌بازی بسیار بااهمیت خواهد بود.
جان ففر/ ترجمه: محمدحسین باقی
منبع : روزنامه کارگزاران