یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

زندان جایی‌ست


زندان جایی‌ست
زندان جایی‌ست++++پشت آن شیشه++++که این ورش++++-خاک گرفته سخت++++دستت نمی‌رسد لیس بزنی پاک شیشه شیشه++++صدای تو اینور نمی‌آید از آنور++++نمی‌شنوم که بمیرد از درد که صدایم نمی‌رسد++++ دوباره می‌بینم++++سرش را گرفته روی شانه‌هاش++++دستش از شانه‌هاش آویزان++++درد مثل مرگ یکبار می‌آید و تمام.
++++باز نگاه می‌کنم++++بنگ بنگ++++باید بکوبند به گونه‌هاش++++ بنگ بنگ++++ بنگ++ بنگ++++ اما سیاه می‌شود بی آنکه صدا بیاید از آنور، به اینور، از اینور، به آنور، ذوقمرگِ چشمهای خون‌گرفته‌اش می شوم که رنگ شقایق است قرمز. قرمز. اه اه اه این دل من بود؟ گند می‌زنم++++ دوست دارم دنیای سرخوشی‌هارا++++هارا++++خنده هاها خن هاها ده هاها ده خن - ده ها - ده - خن - ده - ها- هاها خن هاها++++
حالا مرا می‌زنند باز پشت شیشه که خاک گرفته سخت دستت نمی رسد لیس بزنی پاک شیشه را ببینی حالا مرا می‌زنند باز صدای تو اینور نمی آید از آنور بزن نمی‌شنوم که بمیرد از کر شدم نمی‌شنوم که بمیرد از کر شدم نمی‌شنوم ها؟ سرش را گرفته روی شانه هاش دستش از شانه هاش آویزان مثل مرگ یکبار می‌آید و تمام
تو به من از پشت شیشه من به تو از پشت
دست آن چیزی است که می شود کاسه کرد زیر خون پاشید روی دیوار بلند بلند
از گلوی خودم می‌آید خون از
از س زانوی خودم می‌آید خون از
از زر کمر خودم می آید خون باز
از پشت پای خودم می‌آید خون ببین ببین
از این جا می‌آید از اینجا خون خون ببین
اینها را بدهید دست خودم کنار دیوار بگذارم یکی یکی یکی یکی یکی بنگ بنگ

++++ این دیوار آن دیوار و آن دیوار و آن دیوار ++++ شیشه شیشه
تماشا کنند خون خون ببین ما داریم تماشاشا ببین ببین ذوقمرگ شدم دارن د نگاه می کنن د — به شما ببین به من ببین به من
یک
دو
سه
خلا +++++ ص +++++

ساقی قهرمان
منبع : مجله شعر


همچنین مشاهده کنید