جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


«شهریار» تصویر یک شاعر


«شهریار» تصویر یک شاعر
در باره‌ی سریال شهریار، ساخته‌ی کمال تبریزی، حرف‌های بسیاری گفته و نوشته شده و من هم قصد تکرار آن‌ها را ندارم. به طور کلی، این سریال را می‌توان به دو بخش مربوط به جوانی و پیری شهریار تقسیم کرد.
در باره‌ی بخش اول انتقادات زیادی شده است، از جمله غیر واقعی بودن و پایین آوردن و تخفیف شأن، منزلت و شخصیت ملک الشعرا بهار، عارف قزوینی و ایرج میرزا و نیز تحریف تاریخ و ضعف در تحقیق و پژوهش که جان‌مایه‌ی چنین کارهایی باید باشد.
در بخش دوم نیز آوردن جای‌گاه شهریار از شاعری بلندمرتبه به یک انسان ساده‌لوح از معایب بزرگ این کار است که در مورد آن گفته و نوشته‌اند.
در باره‌ی خود شهریار نیز اگرچه در بخش اول سریال بسیار به‌تر از بخش دوم آن عمل شده است، اما تضعیف دیگر شخصیت‌های موجود در قسمت اول که هر کدام خودشان از مفاخر فرهنگی این مرز و بوم هستند، این بخش را زیر سؤال برده است.
به طور کلی، شخصیت‌پردازی در سریال ضعیف است. بسیاری از شخصیت‌های موجود در سریال به خوبی نمایش داده نشده‌اند، از جمله استاد صبا که مثلا به کارهای ایشان در مورد ویولن و نیز شاگردان ایشان پرداخته نشده است.
قصد ندارم مطلب را با نوشتن در مورد عیب‌ها یا نکات قوت این سریال ادامه دهم و تکرار مکررات کنم. آن‌چه مسلم است استاد شهریار از مفاخر ادبی و فرهنگی ایران زمین بوده و هست و معرفی شخصیت او باید به صورت درستی انجام می‌گرفت. هرچند عده‌یی این را که فیلمی راجع به زنده‌گی شهریار ساخته شده، موهبتی بزرگ دانسته و شهریار را از این جهت شاعری خوش‌شانس معرفی کرده‌اند. (کاری که در مورد دیگر شاعران بزرگ ایرانی انجام نشده است.)
اما چه‌گونه می‌توان زنده‌گی یک شاعر را به تصویر کشید؟ شاعر کسی‌ست که شعر می‌گوید، بنا بر این نخست باید ببینیم که «شعر چیست». به نقل از «رضا براهنی» در کتاب «طلا در مس»: «شاید بشود گفت که شعر تعریف‌ناپذیرترین چیزی‌ست که وجود دارد." هرچند از دیرباز تعریف‌های متفاوتی در باره‌ی شعر ارائه شده، اما باید گفت هیچ کدام نتوانسته‌اند شعر را آن‌چنان که باید تعریف کنند و انگار همه‌شان بر تعریف‌ناپذیر بودن شعر صحه می‌گذارند.
آن‌چه از زنده‌گی شاعر به تصویر کشیده می‌شود تنها قسمت‌هایی از زنده‌گی فردی و اجتماعی اوست که هر انسان دیگری نیز می‌تواند داشته باشد. بیش‌تر جذابیت این قبیل فیلم‌ها و سریال‌ها در به تصویر کشیدن صحنه‌های پنهان زنده‌گی شاعر از جمله مشاعره و مناظره‌ها و مخصوصا جهت‌گیری‌هایش در برابر سایر مشاهیر دوران خود و نیز گذشته است. همه می‌دانیم که در واقع حقیقت شعر همان حس یا حالتی‌ست که شاعر را وادار به سرودن آن شعر می‌کند. حال آن حالت یک احساس، یک درد، یک خشم فروخورده، یا حالت‌های عمیقی باشد که در اثر مطالعه یا مکاشفه در شاعر به وجود آمده است.
چه با یک نگرش سانتیمانتال، شعر را زاییده‌ی احساس بدانیم چه با یک دید «ریلکه»یی حاصل و بیان‌گر تجربیات درونی شاعر، به هر حال، به تصویر کشیدن آن‌چه می‌ماند کار چندان ساده‌یی نخواهد بود. مثل همان سؤالی می‌ماند که کسی در نامه‌یی از «قیصر امین‌پور» پرسیده بود: «وقتی شعر می‌گویید چه احساسی دارید؟» و قیصر جواب مفصلی در مقدمه‌ی یکی از کتاب‌هایش به آن داده بود و این سؤال را - اگر اشتباه نکنم – این گونه تعبیر کرده بود: «مثل این است که بپرسید وقتی احساسی دارید چه احساسی دارید؟» به تصویر کشیدن تجربه‌ی درونی شاعر نیز تا حدی غیر ممکن به نظر می‌رسد.
مثلا اگر کسی بخواهد راجع به زنده‌گی حافظ فیلمی بسازد، چه‌گونه می‌خواهد تجربه‌های درونی او را به تصویر بکشد، حال آن که خود حافظ می‌فرماید: هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال / با که گویم که در این پرده چها می‌بینم؟
اگر به قول «بورخس»، ادبیات را کوششی برای ارضای کنج‌کاوی و عطش خواننده بدانیم و میدانی برای تحت تأثیر قرار دادن جهان به سمت ایده‌آل‌های نویسنده، حاصل این کش‌مکش نامرئی نمی‌تواند صد در صد تصویرشدنی باشد.
بنا بر این تلاش برای ساختن فیلم از زنده‌گی شاعران با تمام جذابیت‌هایش نمی‌تواند گزارش خوبی از زنده‌گی درونی و بیرونی آن‌ها ارائه کند.
کامبیز منوچهریان
منبع : دو هفته نامه فروغ