چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا


هیاهوی قهوه و چای و قلیان


هیاهوی قهوه و چای و قلیان
نمی توان به طور قطع برای شکل گرفتن پاتوق ها تاریخ دقیقی متصور شد. همین طور هیچ مشخص نیست که کی برای اولین بار، دو نفر آدم یا بیشتر، احساس کردند که می توانند دور یک میز بنشینند و با هم درباره موضوع مبتلابه شان یا اصلاً موضوعی بی ربط گپ بزنند و به اصطلاح اولین پاتوق های تاریخ را پایه بگذارند. طبیعتاً قدمت پاتوق باید به اندازه قدمت زبان باشد و اولین پاتوق های تاریخ در درون غارها و میان جنگل ها و در دنیای بدوی شکل گرفته اند. البته انسان های اولیه الزاماً دور میز و روی صندلی نمی نشسته اند (کما اینکه امروز هم خیلی ها این کار را نمی کنند) و پاتوق های آنها مثل پاتوق های امروزی نبوده است. در اینجا صحبت از میز و دور آن نشستن، به عنوان نخستین و یکی از مهمترین نشانه ها و نمادهای ثابت پاتوق های مدرن مطرح است. نمادی که در بسیاری از فیلم ها و نقاشی ها و داستان ها، مورد اشاره قرار می گیرد و تصویر آن تحت شرایط خاصی و در کنار نمادها و نشانه های دیگری، بی درنگ ذهن را متوجه پاتوق و فضای پاتوقی می کند. ترکیب میز گرد و صندلی لهستانی یادآور کافه ها و پاتوق های روشنفکری است که نمادهایی چون قهوه و پیپ و سیگار و روزنامه هم در آن حضور قاطع و چشمگیری دارند. نیمکت و چارپایه و میز بزرگ فلزی مستطیل شکلی که روی آن قلیان و استکان های کمر باریک چای و زیرسیگاری کوچک فلزی قرار گرفته تداعی کننده قهوه خانه است و همین طور میز و صندلی های فانتزی که رنگ های تند و شاد دارند به ضمیمه ترکیبات عجیب و غریب بستنی و شکلات آدم را به یاد کافی شاپ می اندازد. خب طبیعی است که المان هایی نظیر تخت و پشتی (جایگزین میز و صندلی) و چای و قلیان و دیزی سنگی و چیزهایی از این دست هم فضای سفره خانه های سنتی را به خاطر آورد. هر کدام از این پاتوق ها با همه اختلافاتی که چه در ظاهر و چه در جنس مراجعه به آنها، با هم دارند، در ویژگی هایی (چه فرمیک و چه محتوایی) مشترک هستند. گرفتن رد این موارد اختلاف و مشابهات، طبعاً با بررسی المان ها و نشانه های هر یک، راحت تر دنبال خواهد شد.
پاتوق ها را بدون نوشیدنی های داغ و دخانیات نمی توان تصور کرد. این دو المان آنچنان با مفهوم کافه و قهوه خانه و این حرف ها گره خورده که کافه یی که در آن نشود سیگار کشید، یا قهوه خانه و سفره خانه یی که قلیان در آن سرو نشود، چیزی نخواهد گذشت که از رونق بیفتد و در دکان کار و کاسبی کافه چی و قهوه چی اش تخته شود. چای و قهوه هم که جای خود را دارند و عملاً زندگی بدون آنها برای ما دیگر زندگی نخواهد بود. وقتی فکر می کنیم و تاریخ می خوانیم، به زحمت باورمان می شود که تا همین دویست، سیصد سال پیش چای و قهوه و البته سیگار و قلیان نبوده اند و جایی در فرهنگ و زندگی روزمره ما ایرانی ها نداشته اند.
اولین حضور مستند تاریخی قهوه در ایران، به اواخر حکومت صفوی ها برمی گردد که پرتغالی ها آن را با خود به ایران آوردند. البته بعضی ها معتقدند که پیش از این هم در ایران قهوه بوده است، ولی این حضور آن قدر کم رنگ بوده که می شود آن را به حساب نیاورد و تاریخ شروع قهوه خواری در ایران را به بعد از صفویان و به سال های رونق آن، یعنی دوران حکومت قاجارها، با آن قهوه های قجری معروف شان، نسبت داد. در مورد تاریخچه چای هم وضعیت روشن تر و بهتر از قهوه نیست. معروف است که قدیم ها چای را به صورت محدود از هند می آوردند، اما این کالا به هیچ عنوان رونقی نداشته است. حتی تا اواخر دوران قاجار هم چای، زیر سایه قهوه قرار داشت، به طوری که هنوز بعضی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها به یاد می آورند که زمان بچگی شان در همه مراسم عمومی که برگزار می شد، قهوه سرو می کردند و از چای، خبری نبوده است. شروع دوران چای در ایران، باید اواخر دوران قاجار و اوایل حکومت پهلوی ها باشد. چیزی تقریباً حوالی سال ۱۲۷۵، یعنی همان سالی که کاشف السلطنه بوته چای را با خود به ایران آورد. هر چند قبل از او هم چای در ایران بوده و آن را وارد می کرده اند و استعمالی هم داشته، اما گویا با ایرانی شدن و فراگیر شدن کشت و صنعت آن، مصرف آن هم رفته رفته در ایران فراگیر شد و به جزئی از فرهنگ ایرانی ما بدل شد. دخانیات هم، به معنی آنچه امروز از آن به عنوان دخانیات یاد می شود، از کالاهای مدرن به شمار می رود. سیگار یک کالای کاملاً غربی است و در منطقه امریکا رواج داشته و بعد از کشف امریکا به اروپا آمده است. گمان نمی رود سیگار در ایران، قدمتی بیش از صد سال داشته باشد، ولی همانطور که بقیه کالاهای مدرن در این صد ساله، بعد از ورود به ایران با سرعت چشمگیری فراگیر شده اند، سیگار نیز از صد سال پیش به این طرف به کالایی ایرانی تبدیل شده و مصرف آن به جزئی از فرهنگ ایرانی اضافه شده است. توتون سیگار در همین ایران خودمان هم کشت می شود و کارخانه های دخانیات ایرانی آن را فرآوری و بسته بندی کرده و به جامعه عرضه اش می کنند. البته این روزها، به دلیل کشف مضرات متعدد سیگار و رشد تبلیغات وسیع عمومی در مذمت مصرف آن، صحبت کردن از سیگار به امری مذموم بدل شده، ولی حقیقت آن است که مصرف آن در همه جهان و در کشور خودمان ایران، مصرف کمی نیست که بشود آن را نادیده گرفت، بلکه باید حضور سیگار را به مثابه یک واقعیت بی تخفیف جامعه پذیرفت. قلیان هم تاریخ زیادی ندارد. معروف است که قلیان در زمان شاه عباس صفوی ساخته شده و ابتدا در دربار پادشاهان رواج داشته است. قلیان های ناصرالدین شاهی نمونه های معروف قلیان هستند که احتمالاً قلیان های امروزی از روی آنها ساخته شده اند و امروزه با اندکی تغییرات در تنباکوی مصرفی آنها و معطر شدنشان به انواع گل و میوه، در سفره خانه ها و قهوه خانه ها استعمال می شوند.به هر صورت، چای و قهوه و سیگار و قلیان به عنوان نماد و نشانه مهم پاتوق های امروزی شناخته می شوند و هر پاتوقی بنا به وجه کارکردی که دارد، از این کالاها به عنوان کالایی که به مشتری ارائه می دهد، به فراخور حال استفاده می کند. در کافه ها که فضای آنها فضای روشنفکری است بیشتر قهوه و سیگار مورد توجه واقع می شود که طعم تلخ آنها با حال و هوای روشنفکری معاصر، که نگاهی تلخ به دنیا دارد، بیشتر سازگار است. این تلخی در نوع معماری و فضاها و دکوراسیون و نورپردازی این دست کافه ها هم تجلی دارد. مجموعه این نمادها پاتوق هایی را می سازند که بیشتر مورد توجه قشر روشنفکر و هنرمند جامعه قرار می گیرد و محملی برای بحث های بی سر و ته و پایان ناپذیر روشنفکری است.
از نوع دیگر پاتوق های مرسوم می توان به قهوه خانه ها اشاره کرد. همانطور که پیش از این گفتیم چای و قلیان، کالاهای پررونق بازار قهوه خانه داران هستند. نوع معماری و فضاسازی این قهوه خانه ها ساده است و از پیچیدگی خاصی برخوردار نیست. از شکل و شمایل ساختمان قهوه خانه گرفته تا فرم چینش میز و نیمکت ها و حتی نقاشی هایی که به در و دیوار آنها نصب شده، همه از این مدل ساده پیروی می کنند. مشتریان این قهوه خانه ها هم مردم عادی کوچه و بازار هستند که طبعاً جزء آدم های ساده به شمار می روند و از پیچیدگی های مرسوم دنیای روشنفکری و شبه روشنفکری به کلی به دورند. از کارگر و بقال و نانوا گرفته که وقت استراحت خود را در قهوه خانه ها می گذرانند، تا پیرمردان بازنشسته و بیکاران که صبح خود را در این محل ها به شب می رسانند و چای می خورند و قلیان می کشند و احتمالاً تخته یی بازی می کنند.
غیر از این دو نوع اصلی و معروف پاتوق، دو نوع دیگر پاتوق هم داریم که می توان به نوعی آنها را زاییده و تغییر شکل یافته کافه ها و قهوه خانه ها دانست؛ کافی شاپ ها و سفره خانه های سنتی. کافی شاپ ها را می شود نوع ساده شده کافه ها دانست که در همه المان های پیچیده آن به نوعی تلطیف و تغییر در جهت سهولت ایجاد شده است. قهوه تلخ به انواع ترکیبات و معجون های عجیب و غریب بستنی و شکلات تبدیل شده، فضاسازی و دکوراسیون و نور محیطی آن به سمت سادگی بیشتر میل کرده، تا به اصطلاح پاسخگوی مراجعه طبقه متوسط جامعه باشد. از سوی دیگر سفره خانه های سنتی نیز همین روند را منتها در جهت عکس طی می کنند تا خود را تا حد طبقه متوسط بالا کشیده باشند. طعم قلیان سفره خانه ها به مراتب رقیق تر از انواع قهوه خانه یی آن است. چای سفره خانه ها در قوری های چینی و استکان های تمیز سرو می شود و دست آخر اینکه در فضاسازی و معماری و نورپردازی آن اندکی ظرافت و پیچیدگی هنری بیشتری به کار رفته است. البته اخیراً تحلیل هایی هم در مورد سفره خانه ها شده که آنها را شکل پست مدرن پاتوق ها می داند. نمی شود که این تحلیل ها را از بیخ نادرست خواند، اما به نظر نمی آید که تحلیل های درست و حسابی باشند که بتوان دربست آنها را پذیرفت. به هر حال این موضوع دخلی به بحث ما پیدا نمی کند و پرداختن به آن مجال مفصل دیگری می طلبد. چیزی که واضح به نظر می رسد این است که سفره خانه ها و کافی شاپ ها، همان کافه ها و قهوه خانه هایی هستند که با تغییراتی در المان ها، مناسب حال طبقه یی از جامعه شده اند که در ساخت و شکل گیری کافه ها و قهوه خانه های ایرانی به آنها توجهی نشده بود. طبقه یی که نه روشنفکر است و نه بی سواد؛ طبقه یی که روزبه روز برتعداد آنها افزوده می شود، طوری که می توان آن را طبقه غالب اجتماعی دنیای امروز نامید؛ طبقه متوسط شهری.
علی رنجی پور
منبع : روزنامه اعتماد