شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


روشنفکری برای مردم


روشنفکری برای مردم
امروز هجدهم شهریورماه، سی و نهمین سالروز درگذشت جلال آل احمد است.
سیمین دانشور - همسر جلال - او را خیلی شبیه نوشته هایش توصیف می کند و سبک جلال را خود او می داند.
وی معتقد است: جلال اگر به دین روی آورد، از روی دانش و بینش بود. این جرأت را داشت که به روی استثمارکنندگان و استعمارگران تف بیاندازد و به روشنفکران به نفع مردم و به نفع خودشان بتازد.
دانشور درباره درگذشت جلال آل احمد می گوید: زیبا مرد، همان طور که زیبا زندگی کرده بود و شتاب زده مرد عین فرو مردن یک چراغ و در میان مردم معمولی که دوستشان است و سنگشان را به سینه می زد و خودم که کنارش بودم و مهین توکلی که برادر بزرگتر می انگاشتش و حالا می فهم که چرا در این همه سال که با هم بودیم، آن همه شتاب داشت. می دانست که فرصت کوتاه است؛ پس شتاب داشت که بخواند و بیاموزد و لمس کند و تجربه کند و بسازد و ثبت کند و جام هر لحظه را پر و پیمان بنوشد و لحظات را با حواس باز خوشامد بگوید و حول و حوش خود را با هوشیاری و کنجکاوی و تفکری که هیچ گاه زنگار نگرفت؛ چرا که با وسواس همواره گردگیری اش می کرد و آینه وار صیقلش می داد، ارزیابی کند.
این بانوی پیشکسوت داستان نویس در کتاب «غروب جلال» می افزاید: جلال در راه بود و با عشق می رفت. چرتکه نمی انداخت و اصالت داشت و اگر به دین روی آورد، از روی دانش و بینش بود.
از مشروطیت به بعد، آزادی از دیدگاه استعمارگران برای ما، آزادی استخراج و صدور نفت و منابع دیگر به غرب بود. اما جلال درست برخلاف چنین آزادی ای گام برمی داشت. برای او، آزادی رهایی از شر مارکسیزم استالینی روس و امپریالیزم انگلیس و آمریکا بود و به همین علت کوشش داشت در آثارش بندهای مریی و نامریی را بگسلد و شاید همین موجب مرگش شد یا دست کم موجب دق کش شدنش.
جلال این جرأت را داشت که تف به روی استثمارکنندگان و استعمارگران بیاندازد و به روشنفکران به نفع مردم و به نفع خودشان بتازد. اما جلال هرگز قدرت نمی خواست. نفوذ می خواست که به حد کافی بر معاصرانش داشت، و پیش بینی می شد که بر نسلهای بعدی هم داشته باشد. خیلی ها را می شد با پول یا جاه و مقام و یا زن و یا مواد مخدر خرید و آدمهای فروشی در زمان ما کم نبودند؛ اما جلال، این آخوندزاده پرغرور، مراحل روشنفکری را قدم به قدم پیموده بود و لمس کرده بود و بر شخصیت شجاع و محکم خود تکیه داشت و گول نمی خورد. هیچ گاه وانداد، تن درنداد، با این حال، نابغه بازی هم درنمی آورد و من هم هیچ گاه نخواسته ام که از او بتی بسازم... جلال قلم زنی بود متعهد و مردی باانضباط تا سر حد فدا کردن خودش.
دانشور در بخش دیگری از کتاب با نام «شوهرم جلال» که به سال ۱۳۴۰ مربوط می شود، آورده است: زن یک نویسنده به طور عام شوهرش را به عنوان یک مرد می شناسد؛ نه به عنوان یک نویسنده. خوانندگان آثار این نویسنده هر چند از دور از این نظر، او را بهتر از زنش می شناسند، معمولاً زنهای هنرمندان کم کم نسبت به آثار هنری شوهرانشان بی علاقه می شوند و بعد نسبت به این آثار کینه می ورزند؛ چرا که شاهد آفرینش این آثار و دردسرهای مقدمات و نتایجش بوده اند. اما من که زن جلال آل احمد هستم، او را از نوشته هایش جدا نمی کنم و نه تنها به عنوان یک مرد؛ بلکه او را به عنوان مردی که نویسنده است، می شناسم.
این گونه شناسایی بیشتر به این علت است که جلال خیلی شبیه نوشته هایش است؛ یعنی سبک جلال، خود اوست، با این تفاوت که من با چرک نویس سر و کار دارم و دیگران با پاک نویسش.
او اعتقاد دارد: اگر جلال در نوشته هایش تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین، خشمگین، افراطی، خشن، صریح، صمیمی، منزه طلب و حادثه آفرین است، اگر کوشش دارد خانه ظلم را ویران کند، اگر در نوشته هایش میان سیاست و ادب، ایمان و کفر، اعتقاد مطلق و بی اعتقادی در جدال است، در زندگی روزمره نیز همین طور است.
مشکل جلال که خودش مشکل بسیاری از بندگان خدا را مطرح کرده، در دوگانگی شدید میان زندگی روحی و جسمی است و شک نیست که ریشه های عمیق خانوادگی هم دارد. شاید این دوگانگی، او را به حادثه جویی کشانده است. شاید هم روحاً حادثه جو خلق شده است. به هر جهت، جلال خوب می بیند، خوب هم نشان می دهد، سر نترسی هم دارد؛ اما با هر نفس حقی که می زند، خودش را پیرتر می کند.
گفتنی است جلال آل احمد که روایتهای متفاوتی از تاریخ تولدش ذکر شده، بنا به گفته همسرش - سیمین دانشور - دوم آذرماه سال ۱۳۰۲ متولد شده است، که ۱۸ شهریورماه سال ۱۳۴۸ در اسالم گیلان از دنیا رفت.
از جمله آثار او به: اورازان، مدیر مدرسه، غرب زدگی، سنگی بر گوری، نفرین زمین، نون والقلم، در خدمت و خیانت روشنفکران، از رنجی که می بریم، تات نشین های بلوک زهرا، چهل طوطی، خسی در میقات، دید و بازدید، زن زیادی، سرگذشت کندوها، سفر آمریکا، سفر به ولایت عزرائیل، سفر روس، سه تار، مکالمات، یک چاه و دو چاله و نیما چشم جلال بود، می توان اشاره کرد.
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید