یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ورود به طنزهای زندگی مهاجران


ورود به طنزهای زندگی مهاجران
جایزه ادبی اورنج در کنار جوایز بوکر و ویت برد مهمترین و معتبرترین جوایز ادبی بریتانیا را تشکیل می دهند و البته این جایزه تنها به نویسندگان زن تعلق می گیرد. «رز تریمین» نویسنده انگلیسی چندی پیش جایزه ادبی اورنج ۲۰۰۸ را در حالی به خود اختصاص داد که هم او و هم سایر حاضرین در مراسم به خوبی می دانستند که دیگر موعدش فرارسیده بود. تریمین تاکنون کتاب های پرفروش بسیاری نوشته و جوایزی هم دریافت کرده بود اما این مهمترین جایزه ادبی او به شمار می رود که سرانجام در ۶۵ سالگی به او تعلق یافت.
تریمین جزو افراد نادری است که خوشحالی و هیجان وافرش را در دریافت جوایز به راحتی بیان می کند.او که در سال ۱۹۹۹ نیز به خاطر رمان «موسیقی و سکوت» جایزه ویت برد را به خود اختصاص داده بود، می گوید: «این جایزه ها مثل محرک های سرعت هستند... مثل بمب های انرژی... دور از حقیقت است اگر بگوییم نسبت به وجود آنها بی تفاوت هستیم! در واقع هیچ کس نمی تواند ادعا کند نسبت به آنها بی اعتناست.دنیای شلوغ کتابها و نویسندگان را تصور کنید.همه چشم ها و فلاش دوربین ها بر روی یک اسم و یک جایزه متمرکز است...این حس فوق العاده ای است!»
در حین صحبت های تریمین تازه ترین رمان او برای تجدید چاپ ۵۰۰۰ نسخه ای و ۱۰ رمان قبلی اش برای تعویض جلد و تجدید چاپ روانه انتشارات می شوند. او ادامه می دهد: «مردم از من می پرسند: مگر تو به خاطر جایزه کتاب می نویسی بیشتر از این نمی شود از واقعیت فاصله گرفت! این درست نیست.این روزها نویسندگان مجبورند گاهی هنرپیشه باشند،آنها گاهی مجبورند نقش بازی کنند.اما حقیقت این است که من با این حالت ها بیگانه ام!»
تریمین ظریف و آرام به نظر می رسد.گرچه او اذعان می کند که گاهی عصبی می شود اما حتی تصور او به حالت خشمگین در ذهن نمی گنجد!ظاهر او همانقدر آرام و زیباست که بیست سال پیش هنگام دریافت اولین تقدیرنامه اش در مراسم انتخاب «کتاب سال» از طرف یک روزنامه بود.
در طبقه بندی سبک نویسندگان، تریمین معمولاً در زمره نویسندگان تاریخی قرار می گیرد و شاید به همین علت است که کتابهای وی با وجود فروش بین دویست هزار تا دویست و پنجاه هزار نسخه و انتشار آنها در بیش از ۲۵ کشور جهان تاکنون موفق به دریافت هیچ کدام از جوایز بزرگ ادبی نشده بودند.رمانهایی مانند «اعاده سلطنت» (داستانی متعلق به دوران حکومت چارلز دوم)، «موسیقی و سکوت» و «رنگ» که نیوزیلند ۱۸۶۰ را به تصویر می کشد، همگی مانند آینه ای انعکاس جوامع امروز هستند. اما باور بر این است که آنها به اندازه کافی به جزئیات دنیای مدرن امروز نمی پردازند.
او می گوید: «امروزه واژه مخوف «انطباق» ذهن تمام داوران جوایز را به خود مشغول کرده است.ما بشدت درگیر دوره خودمان شده ایم.» این در حالی است که او خود دو بار عضو هیأت داوران جوایز من بوکر بوده و از روال کار به خوبی آگاه است.
در بخش آغازین «جاده رو به خانه» مردی افسرده و آرمانگرا به نام «لو» که همسر خود را بر اثر بیماری سرطان از دست داده به دنبال یافتن کاری از اروپای شرقی به انگلیس در مسافرت است.او نیاز دارد پولی کسب کند تا برای گذران زندگی مادر و دختر چهار ساله اش برای آنها بفرستد. او ۵۰ ساعت جاده را با اتوبوس می پیماید، اما کشوری که در انتهای جاده در انتظار اوست، نه آنقدرها مهمان نواز است و نه متمدن!
این کتاب ممکن است آشکارا سیاسی به نظر نیاید،اما حاوی تفاسیر منتقدانه تندی به زندگی شهری، بهره کشی و نظام سست اداری،خیابان های کثیف و خشن، تاجران حقه باز و آپارتمان های کثیف و نکبت بار است.
اما عناصر طنزی نیز در آن وجود دارند...گذری بر یک زندگی آشپزخانه ای در رستورانی مشهور، نیم نگاهی به شادی های سوررئال یک نگهبان منزل و کارگری که در مزارع آنگلیکای شرقی مارچوبه کشت می کند گهگاهی لبخندی بر لبهای خواننده می نشاند.
«جاده رو به خانه» کتاب پرحجمی نیست،اما زمینه فکری گسترده ای را در ذهن خواننده القا می کند. تریمین می گوید: «در آغاز،رمانهای من همگی کم حجم بودند. اما زمانی که نوشتن «دوران اعاده سلطنت» را آغاز کردم ناگهان دنیای بی نهایت بزرگ و متراکمی را در مقابلم یافتم...دنیایی که تا امروز در آن به سر می برم و در آن می نویسم...»
ایده نوشتن این کتاب در سال ۲۰۰۵ به دنبال تماشای یک برنامه تلویزیونی درباره مهاجران در لندن به ذهن او خطور کرد،برنامه ای درباره مرد جوانی که نه در روی خیابان، بلکه در زیر آن زندگی می کرد...در جایی شبیه به یک چاله زغال سنگ،درست شبیه چاله هایی که تریمین از لندن دوران کودکیش به خاطر داشت.
«او در زیر زمین،زیر سنگینی بار هر آنچه در بالا می گذشت، لانه ای برای خود ساخته بود.کمی بالاتر،در بالای سقف لانه محقر او تمام امکانات زندگی مهیا بود.اما او به هیچ کدام دسترسی نداشت...همین جا بود که تصمیم گرفتم رمانم را با چنین شخصیتی آغاز کنم.»
به طور اتفاقی به دنبال انتشار این رمان، داستانهای تأسف بار متعددی نیز درباره مهاجران به صورت پی در پی سوژه اخبار جهان گشت...مرگ موج سواران چینی در خلیج مورکمب،وضعیت دلخراش اسکان مهاجران،کارگرانی که نیمه شبها با اتوبوس به کارخانجات فرستاده می شوند و... تمام اینها از انتخاب به جای تم داستان تریمین خبر می داد.
او می گوید: «این برایم خیلی مهم بود که از لو شخصیتی دلسوز و مهربان بسازم، اما بدون شک او جنبه تاریک و خشمگینی هم داشت.علاوه بر این می خواستم به سودازدگی های او نیز بپردازم...انتخاب ظاهری جذاب برای لو کاملاً آگاهانه بود.چرا که این مسئله پیچیدگی هایی را پیش پای او می گذاشت که وجود آنها قطعاً برای خواننده رضایتبخش بود.اما در نهایت او یک بازنده نبود.من نمی خواستم حس دلسوزی خواننده را نسبت به این شخصیت برانگیزانم.» تریمین معتقد است که بریتانیایی ها نسبت به مهاجران گرایشی دو قطبی دارند ــ حالتی که در خود او نیز وجود دارد.
مردم در نامه هایی که به تریمین می نویسند به او می گویند که پس از خواندن این کتاب دید آنها نسبت به قشرخاصی از جامعه مانند کارگران ساختمان ها تغییر یافته و آنها دیگر این افراد را به چشم گروه های ناهمگون و تهدیدآمیز نمی بینند.تریمین از این بابت بسیار خوشحال است و می گوید: «این دقیقاً همان چیزی است که می خواستم اتفاق بیفتد! مردم گاهی درباره ابعاد مختلف شخصیت های داستان از من سؤال می پرسند. دیدن این که آنها برای شخصیت یک داستان که پرداخته ذهن است همانقدر نگرانند که برای یک دوست می توانند باشند، من را به وجد می آورد.»
در نوشته های تریمین معمولاً هیچ اثری از زندگی شخصی وی وجود ندارد.او در این باره می گوید: «می خواهم نوشته هایم حاصل تخیلاتم باشند.پرداختن به موضوعات شخصی دامنه تخیلاتم را محدود می کند. در حالی که من همیشه سعی دارم مرزهای آن را فراتر ببرم...»
او به جلسات پرسش و پاسخی که بخشی از کار نویسندگان به شمار می رود بسیار علاقه مند است: «در این جلسات ناگهان خودم را در حال بیان افکاری درباره کتاب می بینم که در واقع هیچ وقت از کنار ذهنم هم عبور نکرده بود!در واقع کتاب، در بوته بررسی عموم، شکل دیگری به خود می گیرد. احساساتی که القا می کند گسترده تر از تصوراتی می شود که شما به هنگام نوشتن آن داشتید.این احساس بسیار خوبی است...»
تریمین، علی رغم سن زیادش،از ادامه کار نا امید نیست.او می گوید: «گمان نمی کنم به انتهای خط رسیده باشم،من هنوز داستان های نانوشته زیادی در خود دارم.ممکن است انرژی خود را برای مسافرت های طولانی از دست داده باشم. اما برای نوشتن، همیشه سرشار از انرژی هستم!»
رز تریمین در سال ۱۹۴۳ در بریتانیا به دنیا آمد و از آنجایی که پدرش در ۱۰ سالگی وی را ترک کرد،دوران کودکی مشقت باری را پشت سر گذاشت.او پیش از آنکه در دانشگاه آنگلیای شرقی به عنوان استاد «نویسندگی خلاق» شروع به کار کند تا سال ۱۹۹۵ به مدت ۷ سال به عنوان محقق عکس در انتشارات مشغول به کار بود.
با وجود اینکه او همیشه داستان می نوشت، اولین کتابش در ۳۳ سالگی انتشار یافت. طبق گفته های خود او، تریمین زندگی محقری داشت و در سال ۱۹۸۹ با گرفتن اولین جایزه ۲۰۰۰۰۰ پوندی بود که توانست یک اتومبیل نو خریداری کند.او هنوز مطمئن نیست که مبلغ جایزه اورنج را خرج چه چیزی خواهد کرد، «اما برای هر فرد خلاقی گرفتن مقداری پول،به منزله خریدن مقداری وقت است و این دوست داشتنی ترین جنبه داشتن پول برای یک هنرمند به حساب می آید.»
داستان های تریمین علیرغم تبلیغات گسترده، تاکنون در امریکا با استقبال چندانی روبه رو نشده اند. اما ممکن است تأثیر جایزه، این روند را تا حدودی تغییر دهد. «من نمی دانم امریکایی ها تا چه اندازه به داستان یک مهاجر به بریتانیا علاقه دارند. اما مطمئن هستم که به جوایز خیلی علاقه مندند!»
تریمین در پاسخ به این سؤال که آیا از نظر او تفکیک جوایز و منحصر کردن برخی از آنها به زنان درست است یا نه،گفت: «در اعطای تمام جوایز، از تعدادی یا گروهی صرفنظر می شود. با نگاهی به جوایز ادبی امسال (آل کندی برنده جایزه کوستا،آن آن رایت برنده جایزه بوکر و لسینگ برنده نوبل)، خواهید دید که امسال سال زنان است. بنابراین به عقیده من باید خرده گیری را کنار گذاشت و این موفقیت را جشن گرفت...»
مترجم: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید