جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


شعر؛ برتر است یا "نیما"


شعر؛ برتر است یا "نیما"
« جوان ها هنوز نیما را درك نكرده اند » ، « جوان ترها هنوز نیما را نمی شناشند»،« شعرنیمایی هنوز ناشناخته مانده است و از ظرفیت های آن به طور كامل استفاده نشده » ، « باید دوباره نیما را بخوانیم »،« باید شعرنیمایی را كامل كنیم » .
این گونه جمله ها را بدون شك شما هم در سخنرانی ها یا گفت وگو هایی كه درمورد نیما یا شعر می شود، شنیده اید! سخن هایی كه به نظر می آید بیشتر افرادی آن را بیان می كنند كه كتابی را خوانده اند كه به نظر كسی به غیر از آنها نخوانده است!
متاسفانه این روزها و شاید در هر زمانی ،‌ منتقدین و یا بعضی كسانی كه با آنها صحبت می شود تا حرف كم می آورند این جمله را به كار می برند « شما نیما راهنوز درك نكرده اید می خواهید شعر نو بگویید » و یا اینكه به شكلی مودبانه تر و با سیاست تر این مسئله را به این شكل مطرح می كنند : « ما هنوز نیما و نظریه های او را نشناخته ایم به همین دلیل شعر نو دارد به بیراهه می رود».
استفاده از دیدگاه های یك شاعر و طراح قالبی تازه در شعر فارسی كه می توان گفت : در زمان زنده بودنش نتوانست آن را كامل كند ، بیشتر وسیله ، و برای سرگرم كردن كسانی خوب است كه هیچ مطالعه درستی از تاریخ ادبیات و به خصوص سرگذشت شعرنو در ایران ندارند . كسانی كه هنوز نمی دانند بسیاری از « زبان بازی ها » كه با نام « بازی زبانی» مطرح شده است ،‌ سال های گذشته امتحان خود را پس داده و با زبان فارسی هیچ هماهنگی نداشته و شاعران بزرگ كنونی با گذشتن از این بیراهه ها توانسته اند بهترین راه را پیدا كنند و ادبیات فارسی را پیش ببرند.
بیان این حرف كه ما نیما را نشناختیم ، در جایی كه اخوان ،‌سهراب ،‌ فروغ و شاملو حضور دارند و توانسته اند نظرات نیما را كامل تر و پخته تر كنند، حرفی بی دلیل و نشان از عدم آگاهی داشتن به سرگذشت شعر دارد. كسانی كه می خواهند خود را با حرف هایی مانند اینكه « نسل جوان با ظرفیت های شعرنیمایی آشنا نیست! »
مطرح كنند ، باید بدانند كه مشغول شدن به این گونه حرف ها چیزی جز درجا زدن به ما و ادبیات فارسی نمی دهد. نیما نظر دهند است و حال اینكه ما سال ها خودمان و شعر را در نیما متوقف كنیم ، براساس هیچ عقل سالمی قابل قبول نیست. شعر مهم تر از نیما است و كسی حق ندارد با تفكرات تعصبی كه متاسفانه در جامعه ایران موجود و فراوان است ،‌ بیشتر از آنكه به شعر بپردازد به نیما بپردازد و ذهن روبه جلوی شاعران را سرگرم كند.
چه كسی پایان راه شعر نیما و نظریه های او را رفته و دیده است كه فكر می كند شعر امروز به بیراهه رفته و شاعران ( شاعران حقیقی )و جوانان امروز اندیشه نیما را درك نكرده اند. مانباید در نیما و نوآوری او گیر كنیم ؛و این چیزی است كه شاعران باهوشی چون "فروغ" و "شاملو" بهتر از دیگران آن را درك كردند. بدون شك اگر خود نیما هم زنده بود از جایی كه اكنون قرار دارد به جلوتر می آمد و اگر تا دیروز توانسته بود تعدادی از بندهای بسته شده به پای شعر را باز كند ،‌ امروز همه را باز می كرد و حرف های خود را كامل تر به جامعه تحویل می داد. نیما یك شروع كننده است، نه ناتمام كننده.
كسانی كه این را ندانستند و در نیما متوقف شدند ،‌ امروز هیچ نشانی از آنها نیست. اما كسانی كه با هوش وزیرك بودند با دریافت حرف های نیما از او گذر كردند و حاصل كار آنها این است هنوز ۱۰۰ سال از عمر شعر نو نگذشته است ،‌اما جامعه و مردم دارند با آن ارتباطی خوب برقرار می كنند.البته نباید عده ای را كه به بیراهه رفتند و می خواستند به جای اینكه دیدگاه های نیما را كامل كنند ،‌خودشان نیما شوند را نیز از یادبرد. تولد نیما در زمانی اتفاق افتاد كه باید می افتاد و زمانی حرف خودش را مطرح كرد كه باید می گفت. متاسفانه عده ای كه تنها نیازشان مطرح كردن خود در زمان زنده بودنشان است و اینكه عده ای را دنبال خود راه بیاندازند و بگویند كه ما هم هستیم ،‌ به جای تاثیر از نیما به تقلید از وی پرداختند .
این گروه حتی شعار خود را به شكلی كور كورانه از نیما گرفته بودند. آنها شعری را كه نیما با تاثیر از غربی ها و هماهنگ كردن با زبان و فرهنگ ایرانی به جامعه فارسی زبان تزریق كرد ،‌ به شكلی تقلیدی وارد جامعه كردند و زمانی كه مردم به مصنوعی بودن آن پی برند و نتوانستند با آن ارتباط برقرار كنند،‌ گفتند: « ما برای آیندگان شعر می گوییم ». آنچه كه آنها شعار خود كرده بودند، حرف نیما بود، كه در نامه ای به "نظام وفا" می گوید:« جوانهای امروز قلبشان از پیرهای دیروز پوسیده تر است و من آنچه می نویسم برای آینده نوشته ام». ای كاش نیما این حرف را نزده بود تا هركسی كه امروز یك نثر ساده یا حرف اضافه را می زند و جامعه نمی فهمد ،‌بگوید : من برای آیندگان می نویسم.
كاش آقایان و خانم هایی كه این حرف ها را به جامعه تحویل می دهند، سطرهای بعدی این نامه را هم می خواندند تا بفهمند كه نیما تا چه انداز باهوش بوده و به چه زیبایی به نقاط ضعف جامعه پی برده است .
« جوان امروز را اول مدرسه گمراه كرده و بعد ازآن كلوپ، كنفرانس، مجمع و امثال این نوع تاسیسات ریا كارانه ی شهری ....
این چیزهایی را كه مردم برای مشهور شدن انتشار می دهند از بیهودگی و موهوم پرستی من هم بیشتر قابل تجزیه است . این نوشته ها ساختگی است و هیچكدام از صنعت طبیعی و عشق صحبت نمی كند. آینده گواه من است . به كسی نگویی. مردم برای هیچ چیز نباشد برای خودنمایی تا ته قلبشان می لرزد و زودتر ازهمه چیز وقتی كه می بیینند نزدیك است آسیبی به شهرتشان برسد مجادله می كنند. آدم خودنما را همین قدر كه موذی نباشد هرگز میل ندارم قلبش را بشكنم ... ».
اینكه نیما به مدارس اشاره می كند و دلیل به بیراهه رفتن ذهن های جوان را مدارس می داند ،‌زمانی مشخص می شود كه می بینیم امروز هیچ چهره توانمندی در عرصه شعرو داستان از دانشگاه متولد نمی شود و ذهن نوجوان دانش آموز نیز به هیچ عنوان خلاق نیست. این را زمانی متوجه می شویم كه می بینم، امروز ، حتی استادان كهنه پرست دانشگاه ها هم صدایشان در آمده كه نظام و سیسیتم كنونی دانشگاه و مدرسه ذهن دانشجویان را به نابودی می كشد.
نكته جالب درمورد نیما كه می تواند پاسخی باشد برای آنها كه هنوز در شعر نیما گیر كرده اند و دارند دست و پا می زنند و مدام بخش هایی از حر ف های نیما را برای افراد ساده مطرح می كنند و مدعی می شوند كه ما هنوز نیما را نشناخته ایم ، این است كه ؛ ‌در جایی كه خود نیما معتقد است تنها موجی را ایجاد كرده كه نمی داند چه محصولی خواهد داشت ، و اعتراف می كند كه كارش كامل نیست چگونه با یك نظریه ناتمام برای آینده نسخه می پیچند.
نیما در نامه ای به " میرزاده عشقی " می نویسد « من و تو هیچكدام نمی دانیم ، فردا ازاین امواج چه اشكالی بیرون می آید . ملت دریاست ،‌اگر یك روز ساكت ماند،‌بالاخره یك روز منقلب خواهد شد. اطفالی از این گروه به وجود خواهند آمد كه ما از همه چیز آنها بی خبریم . نه اسمشان را می دانیم نه نشانشان را ولی آنوقت شاید نه من وجود داشته باشم و نه تو . در هر صورت پیشروهای این لشگر توانا را خواهیم دید».
البته اگر نیما هم مدعی می شد كه همه چیز را فهمیده و آن را مكتوب می كرد ،‌بازهم این ملاك نمی شد كه ما به شكلی تعصبی مدام در او متوقف شویم . شاعران بزرگ پس ازنیما مانند : اخوان ،‌سهراب،رحمانی ، فروغ و شاملو هركدام به خوبی نیما را شناخته و در حد توان خود راه او را كامل كردند . امروز هم به جای درجا زدن درنیما باید اورا در كنار چهرهای كامل كننده دیدگاه هایش خواند و این ساختمان ناتمام را كامل تر كرد و به تكامل رساند.
نیما پیش رو های این لشكر توانا را دید و به خوبی می دانست كه او موجی را ایجاد كرده است كه آینده ی آن را دریا كامل می كند. پس ما نیما را فهمیده ایم واگر عده ای نفهمیده اند و درك نكرده اند ،‌این نمی تواند بهانه ای باشد برای این حرف كه ما نیما را درك نكرده ایم و باید دوباره آن را بررسی كنیم .
بسیاری از ما ، با معطوف كردن ذهن خود به این حر ف ها و نظریه های وارداتی از غرب كه یادمان رفته آن را با زبان فارسی تطبیق دهیم ،‌شعر را گم كرده ایم . متاسفانه گویا ما عادت كرده ایم یا از طرف سنتی شعر بیفتیم و یا از طرف مدرن آن . یا سیاه باشیم یا سفید. گویا فراموش كرده ایم كه نیما به ما رنگ خاكستری را هم نشان می دهد. شعر اصیل فارسی كه پر است از هنر های ادبی و زبانی ، امروز( در بیشتر آثار) خلاصه شده است در چند سطر ساده كه بیشتر تحت تاثیر فرمولهای غربی ، نه حتی شعر غربی و ترجمه های ساده از شعر های كشورهای دیگر است. خیال می كنیم هرچقدر شعرهای ما به زبان آثار ترجمه نزدیك باشد شاعرتریم .
یك به نیما حمله می كنیم ،‌یك روز در او متوقف می شویم . این هردو اشتباه است . باید با نیما به شكلی منطقی برخورد كرد. اگر فرمول ارایه شده به وسیله نیما ، توسط شاعران دیگر كامل شده است چرا فرمول ناقص را بخوانیم . اگر در سرایش شعر فروغ و شاملو و تعدادی دیگر از نیما سبقت گرفته اند چرا بجای مراجعه به شعر نیما به شعر فروغ و شاملو مراجعه نكنیم.
چرا به جای توقف درنیما دنبال راز موفقیت فروغ و شاملو نباشیم و شگردهای موفقیت آنها را به نسل كنونی و بعدی ارایه نكنیم. خواندن نیما بسیار خوب و قابل توجه است ، اما خواندن شعر و توجه به شعر مهم تر از نیما است. نباید شعر معاصر را در نیما یا هر شاعر دیگری خلاصه كنیم ؛بلكه باید با احترام به آنها به جای برخورد احساسی و تعصبی و بت ساختن از آنها كه باعث می شود جوانها از نزدیك شدن به آنها بترسند و به نقاط ضعف آنها پی نبرند، تا دوباره آن را تكرار نكنند، جلوگیری كرد.
نه نیما آخرین نظریه پرداز عصر ما است و نه فروغ و شاملو آخرین شاعران نو سرای بزرگی كه شعر معاصر ما به خود می بیند. شعر امروز اگر چه آرام است ، اما باید پذیرفت كه این آرامش قبل ازطوفان است. ‌
سپنتا مهربان
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی آتی‌بان