یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


تاملی در فرهنگ نفتی


تاملی در فرهنگ نفتی
دیر زمانی است که پنبه اندیشه هایی که اقتصاد را زیر بنای تمامی عرصه های زندگی بشر اعم از فرهنگ، اخلا ق، سیاست، دین و... می دانست زده شده است و دیگر، جامعه شناس برجسته ای را نمی توان یافت که لااقل به شدت وحدتی که مارکس و انگلس بر این نظریه تاکید داشتند، برآن تاکید داشته باشند.
اما در همین حال، یک جامعه شناس را هم نمی توان سراغ داد که تاثیر و تاثر عرصه های مختلف زندگی در یکدیگر و از جمله شیوه معیشت و نوع اقتصاد در شکل دهی به فرهنگ و تفکرات مردم یک جامعه را انکار کند. زیرا همانطور که امکان دارد دین و نگرش های الهیاتی یک جامعه در نوع نظام اقتصادی منشا اثر باشد، در عرصه ای دیگر، نظام معیشت و اقتصاد یک جامعه هم می تواند در گرایش ها و نگرش های سیاسی و فرهنگی و ... یک جامعه موثر باشد.
آنچه که ما سودای طرحش را در این نوشتار کوتاه داریم، ارائه تصویری است از تاثیری که اقتصاد تک محصولی به طور عام و اقتصاد نفتی به طور خاص بر فرهنگ جامعه ما داشته است.
اقتصاد تک محصولی ، اقتصادی را گویند که بیشتر درآمدهای ارزی آن اقتصاد و آن کشور از راه صدور یک محصول، حاصل شود، حال تفاوت نمی کند آن محصول، تولیدات کشاورزی باشد، مثل: شکر کوبا یا چای سیلا ن و ... یایک ماده خام باشد. مثل : مس شیلی یا نفت ایران و...
نکته ای که باید در اینجا به آن اشاره داشت اینکه در میان خود اقتصادهای تک محصولی نیز اقتصادهای وابسته به استخراج و فروش مواد خام،دست کم در عرصه فرهنگ، دارای اثراتی نامطلوب تر هستند، زیرا در اقتصادی که مثلا در آن شکر یاچای یا برنج و ... به عنوان مهم ترین محصول صادراتی است دست کم این است که تولیدی واقعی صورت می گیرد، زحمتی کشیده می شود و البته این تولید تا همیشه امکان تداوم دارد. در حالی که در اقتصادهای وابسته به فروش مواد خام، اول آنکه تولیدی واقعی صورت نمی گیرد بلکه زحمت تولید را طبیعت وآفریدگار آن متقبل شده اند و تنها کار مهمی که انجام می گیرد استخراج آن مواد خام است- اگر این زحمت را نیز بر دوش شرکت های بزرگ خارجی ننهاده باشند- و در هر صروت سودی که از فروش این مواد می برند، نسبت به هزینه ای که برای استخراج و فروش آن می کنند بسیار بیشتراست، در حالی که در اقتصاد تک محصولی مبتنی بر کشاورزی از چنین سودهایی خبری نیست و آخرین نکته مهم آنکه برعکس اقتصادهای تک محصولی مبتنی بر کشاورزی که تا زمانی که خاک هست، آب هست وزارع هست می توان به تولید ادامه داد برای اقتصادهای مبتنی بر مواد خام به ویژه نفت چنین امری، رویایی تعبیر نشدنی است. این شیوه معیشت، فارغ از اثرات اقتصادی آن بی تردید در پیشانی فرهنگ مردمان جوامع مختلف، از جمله جامعه خودمان، داغی به نشان خواهد نهاد. یکی از این نشان ها به وجود آمدن آروزهای بلند پروازانه در سطح آن جامعه است. البته نفس داشتن آرزوهای بلند برای یک ملت نه تنها عیبی محسوب نمی شود، که برعکس، کاملا می تواند مفید و مثبت باشد. اما داشتن آرزوهای بلند تنها به اتکای منابع نفت و بدون تلاشی در خور آن آرزوها، چیزی جز توهمی ساده دلانه و رویایی کودکانه نیست.
یکی دیگر از اثرات اقتصاد نفتی، رواج فرهنگ فرصت سوزی در میان شهروندان یک جامعه نفتی است. مسوولین و مردم چنین جامعه ای، به اتکای درآمدهای هنگفت نفت و اعتماد به جبرانی که آن ثروت های بادآورده از اشتباهات آنان خواهد کرد; در کارها و مسوولیت های بزرگ و کوچک، بدون مطالعات مقدماتی و انجام تمهیدات لازم، بی محابا وارد شده و مرتب مرتکب اشتباه می شوند ولی - خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه - به اتکای همان سرمایه های سرشار نفتی از کنار اشتباهات و تقصیرهای یکدیگر با کمال اغماض و بزرگواری عبور می کنند.
از دیگر ویژگی های اقتصاد نفتی آن است که، به تدریج مردم جامعه خود را به صورت افراد گداصفتی در می آورد که دایما یا گوششان به اخبار بازارهای نفت است که قیمت نفت چه زمان افزایش و چه زمان کاهش می یابد. یا چشمشان به دست روسای دولتشان که با وعده و وعیدهایشان قرار گذاشته اند پول نفت را بر سر سفره آنان بیاورند، غافل از آنکه چیزی غیر از پول نفت بر سر سفره آنها وجود خارجی ندارد.
از دیگر اثرات پول نفت آن است که سبب می شود وسایل و اسباب مدرن و دستاوردهای تکنولوژی نوین بی حساب و کتاب وارد جامعه شود، در حالی که فرهنگ استفاده از این ابزار، به دلیل فراهم نبودن زیرساخت ها و پیش زمینه های فرهنگی در جامعه نفتی، یا هرگز وارد نمی شود یا بسیار دیرتر وارد می شود و در این شرایط به قول جامعه شناسان، جامعه دچار «تاخر فرهنگی» می شود. یعنی اتومبیل وارد می شود، قطار وارد می شود، موبایل و هزاران هزار چیز دیگر وارد می شود لیکن فرهنگ بهره گیری از آنها هیچ موقع یا دست کم به موقع وارد نمی شود; بهترین نمونه از این دست در جامعه ما اتومبیل است که حدود یکصد سال از ورود آن به کشور ما می گذرد ولی شرایط استفاده از آن در خیابان های ما، خود تصویر روشنی است از تاخر فرهنگی طولانی ما و البته وضعیت فرهنگی ما در استفاده از وسایل جدید تری چون موبایل، خود حکایتی جدا دارد.
از دیگر ویژگی های جامعه ما - یعنی جامعه ای با اقتصاد مبتنی بر کشف و استخراج نفت - که جا دارد در اینجا آن را صرفا در حد یک «فرضیه» مطرح نماییم - البته به این مساله نیز که اثبات آن به پژوهش و تتبع فراوان محتاج است آگاهی داریم - به وجود آمدن «فرهنگ استخراج گرا» است. یعنی فکر و فرهنگی که آنچه گذشتگان گفته اند را نه تنها تماما خوب بلکه کافی می داند و معتقد است که هر چه باید گفته شود را قدما اعم از دانشمندان و حکیمان قدیمی یا شعرای قدیمی و حتی پیران و ریش سفیدان قدیمی گفته اند و تنها وظیفه ما این است که آنها را اکتشاف و استخراج کنیم و در زندگی روزمره خود بکار گیریم و برای سعادت ما نیز به کار بستن همان نصایح و توصیه های قدما کفایت می کند، به روشنی مشخص است که شیوع چنین اندیشه هایی تا چه حد می تواند به سکون و سترونی فکر و فرهنگ یک جامعه بینجامد و مانع زایش اندیشه های تازه شود.
از جمله دیگر اثرات اقتصاد نفتی آن است که به دلیل تزریق بی حساب پول نفت به بدنه دولت، به تدریج دولت به ثروتمندترین و فربه ترین کارفرما تبدیل می شود که به دلیل همین فربهی مفرط توان انجام کارهای بزرگ و مولد و در نتیجه ایجاد اشتغال واقعی را ندارد اما به دلیل ورود نیروهای آماده به کار در جامعه و بالا رفتن درخواست اشتغال مجبور می شود افراد زیادی را بدون آن که واقعا نیاز داشته باشد استخدام کند اما پس از مدتی همین افراد استخدام شده هر چند همان دستمزدی که از دولت می گیرند چندین برابر کار مثبتی است که انجام می دهند به دلیل مشاهده رانت های حاصل از پول نفت به افرادی غرولندکن و زیاده خواه تبدیل می شوند که هیچ فرصتی را برای اعتراض جهت افزایش حقوق، آن هم برای کار انجام نداده، از دست نمی دهند.
همچنین تنفس در فضای جامعه نفتی و وجود این اندیشه که پول نفت می تواند دغدغه های معاش جامعه را رفع کند سبب شده است که برخی از دانشمندان صاحبنظران، هنرمندان و فرهیختگان کشور به افرادی بی احساس مسوولیت و دارای اندیشه های برخاسته از بی دردی مبدل شوند. اندیشه هایی که هیچ دردی از دنیا و عقبی مردم دوا نمی کنند و این عامل، البته در کنار دیگر عوامل، به ژرفای شکافی که میان فرهیختگان و نخبگان جامعه از یک سو و توده های مردم از سویی دیگر وجود دارد، می افزاید.
در پایان باید ازعان کرد که موضوعی که ما برای این نوشتار مختصر برگزیدیم موضوعی است دراز دامن که برای روشن کردن زوایای پنهان و گوشه های ناپیدای آن باید فرصتی فراخ فراهم آورد تا با فراغ بال به تتبع و تامل در آن پرداخت و ما را در این مختصر، مجالی برای چنین کاری نیست. و سودای ما از نگارش این مقاله کوتاه تنها گشودن دریچه ای بر این عرصه وسیع بوده است باشد که در فرصت های بعدی، نگارنده یا دیگر علاقمندان، به ادامه این کار همت گمارند.
نویسنده : رضا مهریزی
منبع : روزنامه مردم سالاری