یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگاه سنگین حامی!


نگاه سنگین حامی!
شیوانا در مجلسی نشسته بود و در سکوت به صحبت جمعی گوش می‌داد. موضوع صحبت مردی بود که همه می‌گفتند جرمی مرتکب شده و مستحق مجازات است و هر کس در بدگوئی از آن مرد جمله می‌گفت. شیوانا بالاخره طاقت نیاورد، از جا برخاست تا برود. یکی از جمع به طعنه گفت: ”استاد! این آدمی که ما راجع به او حرف می‌زنیم نزد هیچ‌‌کس آبروئی ندارد و تمام اعتبار و حیثیتش بر باد رفته است!؟“
شیوانا آهی کشید و گفت: ”می‌گوئید انسانی است که هیچ‌کس پشتیبانش نیست، ولی این قبیل انسان‌ها حامی قدرتمندی دارند که من از ترس او این مجلس را ترک می‌کنم!“
همان فرد با خنده گفت: ”آخر چنین فردی را چه کسی حمایت خواهد کرد؟ او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد!“
شیوانا سری تکان داد و گفت: ”ایستگاهی هست که در آن ایستگاه، خالق کاینات همیشه منتظر است تا انسان‌های درمانده و مأیوس را در آغوش بگیرد. وقتی انسانی امیدش را از دست می‌دهد و به‌سوی او روی برمی‌گرداند، خالق کاینات چتر حمایتش را بر سر او باز می‌کند و حامی او می‌شود. به همین خاطر طفلی که یتیم می‌شود، غریبی که درمانده می‌شود، مسافری که راه گم می‌کند و انسانی که بی‌حرمت می‌شود، نهایتاً وقتی به این ایستگاه می‌رسد خود را در آغوش این حامی بزرگ می‌بیند و آرام می‌گیرد.
من از ترس آن حامی بزرگ این مجلس را ترک می‌کنم، چرا که سنگینی نگاه خشمگین خالق کاینات را به‌خوبی حس می‌کنم و در تمام عمرم از هیچ‌چیز به اندازه این نگاه سنگین نترسیده‌ام!“
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید