سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تشابه ما با آلمان، فقط محل تمرین بود!


تشابه ما با آلمان، فقط محل تمرین بود!
اردوگاه اشمیتز سوئیس نه تنها ما را قهرمان جهان نکرد، بلکه با فوتبال ما کاری کرد که تیم ما به یکی از ضعیف‌ترین ادوار گذشته تاریخ فوتبال ایران تبدیل شود.
پیش از آغاز رقابت‌های جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان وقتی تیم ملی ایران برای برگزاری آخرین مرحله از اردوی خود به سوئیس رفت، برانکو اعلام داشت که این همان اردوگاهی است که آلمان‌ها را در سال ۱۹۹۰ به مقام قهرمانی جهان رساند؛ یک اردوگاه خوب با امکانات بسیار کم می‌توانست یک تیم قدرتمند را به مقام قهرمانی جهان برساند.
برانکو فقط تا این جای کار از اردوی سوئیس برای دیگران حرف زد و از بازگو کردن دیگر مسائل مربوط به اردوگاه اشمیتز پرهیز کرد.
اما واقعیت اردوگاه اشمیتز در سوئیس چیز دیگری بود. گویا این اردوگاه توسط بلاژویچ و به سفارش او به برانکو برای برگزاری اردوی تیم ملی ایران انتخاب شده بود، چرا که بلاژویچ همواره در ایام برگزاری اردوی تیم ملی ایران در سوئیس در اطراف تیم بود و نقش خودش را به‌عنوان یک دایه مهربان‌تر از مادر به‌خوبی بازی کرد.
برانکو در آن زمان برای ما نگفت که حریفان ما در سوئیس چه تیم‌هائی بوده و چگونه برای بازی با ما انتخاب شده‌اند. همان تیم‌هائی که سطح‌شان پائین‌تر از آماتور بود و باعث مصدومیت ناخواسته مجتبی جباری شدند. تیم‌های حریف در سوئیس اکثراً تیم‌های درجه ۳ و ۴ این کشور بودند و برایشان بازی با تیم ملی ایران یک افتخار بزرگ محسوب می‌شد و به همین دلیل هم بود که آنها در بازی با ملی‌پوشان کشورمان با تمام قوا به میدان می‌آمدند چرا که می‌خواستند برای خود اسم و رسمی پیدا کنند. در سوئیس و در دیدار با تیم‌های درجه ۳ و ۴ این کشور تیم اصلی ایران هیچ‌گاه در مقابل حریفانش نتیجه نگرفت و اگر پیروزی هم برای ما رقم خورد، به‌واسطه تلاش بازیکنان جوان و ذخیره آن بود.
اردوگاه اشمینز سوئیس که ۱۶ سال پیش آلمان‌ها در آن اردو زده و به مقام قهرمانی جهان رسیده بودند، برای ما اصلاً خوش‌یمن نبود. در همان اردو بود که عیار تیم ملی به هیچ‌وجه مشخص نشد.
اصلاً دلیل پنهان کاری برانکو برای هیچ‌کس مشخص نبود و جالب اینکه هیچ کس هم دلیل این کار را از او نمی‌خواست.
بردن تیم ملی به سوئیس به دور از چشم نمایندگان رسانه‌های گروهی کاری بود که برانکو آن را با هدف مشخصی انجام داد تا در سکوت بتواند خواسته‌های خودش را به تیم ملی تحمیل کند. انتخاب فردریش هافن به‌عنوان محل تمرین تیم ملی در آلمان نیز از آن دست انتخاب‌هائی بود که حرف و حدیث‌های بسیاری را با خود به همراه داشت.
فردریش هافن اگرچه به لحاظ آب و هوائی و امکاناتی یکی از مناطق قابل قبول کشور آلمان به حساب می‌آمد اما پرت بودن و دور از دسترس بودن آن دردسراهی بسیاری را برای هواداران فوتبال به‌وجود آورد. به‌طوری که در این شهر مرزی و ساحلی به‌جز تیم ملی ایران و ۶۰ تا ۷۰ نفر خبرنگار، هیچ ایرانی دیگری حضور نداشت و همین مسئله به لحاظ روحی و روانی می‌توانست بر روی تیم ملی اثر منفی بگذارد.
این انتخاب توسط برانکو در حالی صورت گرفته بود که تیم ملی کشورمان باید ۳ بازی خود را در ۳ شهریور نورنبرگ، فرانکورت و لایپزیک انجام می‌داد و همین مسئله مشکلاتی را برای هواداران تیم ملی به‌وجود آورده بود و این در حالی بود که ۳۱ تیم دیگر در شهرهائی اقامت داشتند که کانون توجه هواداران بسیارشان بود. یعنی علاقه‌مندان به فوتبال و تیم‌های مورد علاقه خود به‌سادگی می‌توانستند مقابل در هتل محل اقامت تیم‌های محبوب خود رفته و با بازیکنان مورد علاقه‌شان ارتباط برقرار کنند، در حالی‌که چنین شرایطی برای تیم‌ ملی ایران به هیچ‌وجه وجود نداشت. حتی خبرنگاران ایرانی نیز برای حضور در هتل محل اقامت بازیکنان تیم ملی مشکل داشتند و کسی هم نبود که بخواهد این مشکلات را حل کند.
این مشکلات و مشکلات و مشابه دیگر نسخه‌ای بود که توسط برانکو برای تیم ملی و هواداران بسیارش تجویز شده بود؛ فردی که هرچه خواست با تیم ملی ما و هواداران پرتعدادش انجام داد، کسی که شاید حالا دیگر تنها و بزرگترین افتخارش در دنیای فوتبال نشستن بر روی نیمکت تیم ملی ایران در جام جهانی باشد.
خلاصه کلام اینکه برانکو ایوانکوویچ به هیچ‌وجه استحقاق نشستن بر روی نیمکت تیم ملی ایران را نداشت، اما اصرارهای بیهوده روی حضور او باعث شد تا او تمام ندیده‌هایش را در دنیای فوتبال دیده و از کنار نام ایران بزرگ برای خود در جهان فوتبال به آب و نانی برسد.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید