جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


منتقد یا کودتاچی؟ مساله این است


منتقد یا کودتاچی؟ مساله این است
مساله بر سر تعریف هاست؛ انتقادی، حزبی، فحاش یا کودتاچی، همه واژه هایی است که برای توصیف یک واقعیت به کار می رود. مساله بر سر حرف ها و وعده های متفاوت و حتی گاهی متناقض مسوولان و ناظران مطبوعات است که روزنامه نگاران را در برزخی میان زمین و هوا نگاه می دارد و حدودی متغیر و مواج را پیش رویشان می گذارد.
تا آنجا که سه روز پس از روی کار آمدن دولت نهم، مهدی کلهر مشاور رسانه ای رئیس جمهور نوید آزادی مطبوعات در بیان آرا و عقاید را می دهد و دو سال بعد آنها را مجریان و حامیان کودتای خزنده می خواند. مساله بر سر تفاوت نگاه مسوولان به روزنامه هایی است که خود را منتقد می خوانند.
برخی با این عبارت موافق اند و بعضی هم آنها را سخنگوی احزاب می دانند که به جای نقد عادلانه از هر حرف و رویدادی برای پیش بردن منافع حزبشان بهره می گیرند. برخی دیگر آنها را بهانه جویانی می دانند که با انتقاد های ویرانگر در پی سست کردن پایه های حکومتند، عده ای این دسته از مطبوعات را بازیچه قدرت های غرب می دانند که آگاهانه یا ناآگاهانه برای پیش بردن منافع سلطه جویان در تلاش اند و بعضی هم آنها را فحاش و در پی فرصتی برای بهانه جویی و هتاکی می دانند.
در این میان اهالی مطبوعات انتقادی حرف های دیگری برای گفتن دارند. آنها انتقاد را از ماهیت مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی و ناظری بر سه رکن دیگر جدا نمی بینند. آنها مجیزگویی و چشم پوشی از خطاهای دولتی را در شأن مطبوعات حرفه ای نمی دانند و معتقدند که تنها مطبوعات آزاد و غیروابسته به دولت هستند که در جامعه جایگاه یک طبیب اجتماعی دلسوز و مورد اعتماد را می یابند.
برآورده کردن خواست وزیر ارشاد که معتقد است اگر مطبوعات در کارنامه دولت ۱۰ مورد خطا می بینند به یک مورد از حسن های دولت هم اشاره کنند، کار مطبوعات انتقادی نیست و با تعاریفی هم که از نقد ارائه می شود، تفاوت دارد. دکتر مهدی محسنیان راد پژوهشگر و استاد علوم ارتباطات در مصاحبه ای می گوید؛ «تصور اینکه مطبوعات از دولت تعریف کننده خطاست و اینکه دولت انتظار داشته باشد وقتی عیب هایش گوشزد می شود حسن هایش هم گفته شود خطای بزرگ تری است.»
روزنامه های انتقادی همیشه متهم به نگاه و نقد یکسویه بوده اند اما هیچ کس نمی گوید که کمتر کسی از این حامیان نقد دوسویه حاضر به گفت وگو با این رسانه هاست و به محض اینکه نامشان را می شنوند، با عبارت «روزنامه های رقیب»، راه گفت وگو را بر آنها می بندند.
● روزنامه نگاری انتقادی چیست؟
می گویند روزنامه نگاری انتقادی به اخبار و اطلاعات رسمی و دولتی اکتفا نمی کند بلکه خود به دنبال تولید خبر می رود و شاید دلیل انتقاد منابع رسمی به این نوع از روزنامه نگاری همین باشد که اخبار و گزارش های روزنامه های انتقادی، لزوماً موید اخبار رسمی و دولتی نیست و حتی گاهی با گزارش های رسمی فاصله بسیار دارد. در نگاه دیگر، روزنامه های انتقادی با این عقیده که نظرهای رسمی برای انتشارشان رسانه هایی مخصوص به خود دارند، به مخاطبان فرصت آشنایی با نظراتی را می دهند که در هرم قدرت جایی ندارند.
روزنامه نگاری انتقادی گونه دیگری هم دارد که با اتکا به ارزش هایی چون برابری، آزادی و... که برای اهالی آن رسانه اهمیت دارد، پیش می رود و اگر این ارزش ها با واقعیت اجتماع و اهداف دولت مطابقت نداشته باشند، در تعارض با خواست حکومت ها و دولت ها قرار می گیرند. ماشاءا لله شمس الواعظین یکی از پایه گذاران روزنامه جامعه، می گوید کار روزنامه نگاری انتقادی، افشاگری است و تلاش جهت افزایش کارآمدی دولت ها و کاهش نقاط ضعف حکومت ها. به عقیده وحید پوراستاد روزنامه نگار هم روزنامه نگاری انتقادی، زمانی محقق می شود که ما به جز در موارد حریم خصوصی افراد و منافع ملی کشور و با رعایت عدل و انصاف و اخلاق، بتوانیم در همه موارد مطلب بنویسیم. احمد زیدآبادی تحلیلگر امور سیاسی و روزنامه نگار معتقد است که روزنامه نگاری انتقادی صرفاً به این معنی نیست که روزنامه نگار در مقام منتقد تمام وقت، به فکر برملا کردن عیب و ایرادهای مدیران باشد.
یا به عبارت دیگر تنها راه روزنامه نگاری انتقادی در کشور ما این نیست. روزنامه نگاری دولتی در ایران صرفاً به منابع رسمی اکتفا می کند و به خاطر انحصار دولتی رسانه های صوتی و تصویری و وجود رقابت نابرابر اطلاعاتی از شنیدن صدای منتقدان جلوگیری می کند. روزنامه نگاری انتقادی با اهمیت دادن به تکثر منابع خبری و فرو ریختن انحصار منابع خبری می تواند فضایی دموکراتیک تر در عرصه اطلاع رسانی فراهم کند. البته طرح صداهای مختلف با مراجعه به منابع خبری متنوع نیاز به آزادی نسبی دارد اما تجربه تاریخی نشان می دهد که برخورد مسوولانه تر با آزادی نیز نباید فراموش شود.
● این نگاه چطور شکل گرفت؟
مشکل از همان روز اول شروع شد که مطبوعات هم بعد از پس دادن آزمونشان در کشور های دیگر مثل کالاهای وارداتی و نه به دلیل احساس ضرورت جامعه به ایران آمد. میرزاصالح شیرازی مدیر اولین جریده ایرانی بود که ماهنامه کاغذ اخبار را نه به عنوان ناظری بر اعمال حکومت و وقایع اجتماعی، که به «امر همایونی» منتشر کرد.
اولین روزنامه ایران در انحصار حکومت درآمد و تریبونی برای نشر آرای دولتی شد. شاید همین شیوه آغاز بود که انتقاد مطبوعاتی را نه به عنوان عنصری از پیکره مطبوعات که به مثابه تخلفی مطبوعاتی که سعه صدر عناصر دولتی از آن چشم می پوشد معرفی کرد. و آنگاه هم که مطبوعات از این «امتیاز اعطایی» استفاده بیش از تحمل دولت می کردند، فحاش و ستیزه جو نام می گرفتند و به خاموشی محکوم می شدند.
● مطبوعات دولتی و روزنامه نگاری انتقادی
نمی توان بر نشریات دولتی، مهر انتقادی نبودن کوبید، اما می توان گفت انتقادی که در این نشریات بیان می شود کمتر متوجه حکومت هاست. در دوره هایی که میان دولت و صاحبان این نشریات، وفاق حاکم بوده است، این طیف از مطبوعات چندان به عملکرد دولت ها اعتراض نداشته اند و به دنبال اصلاحی نبوده اند که با نقد بخواهند به پیشش ببرند. اما در دوره هایی که میان این مطبوعات و دولت وقت سازگاری نبوده است، آنها هم چهره انتقادی به خود گرفته و با انتقادهای تند، دولت را نشانه گرفته اند. اما مساله چیز دیگری است. این روزها از سوی مطبوعاتی که با نقد عملکرد دولت موافق نیستند، مطبوعات انتقادی، مطبوعاتی گزافه گو نام می گیرند که از حدود انتقاد اخلاقی فراتر رفته و در پی تخریب اند.
آنها تحمل دولت در قبال انتقاد را هم این گونه توجیه می کنند که در دولت حاضر برخلاف دولت قبل کمتر شاهد توقیف مطبوعات هستیم، در حالی که در دوره ای که اصلاحات می خوانندش، با وجود اینکه مسوولان از لزوم آزادی مطبوعات دم می زدند، شاهد توقیف پی درپی مطبوعات منتقد بودیم. اما دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات این قیاس را مع الفارق می داند و آن را دلیل بالا رفتن تحمل دولت نسبت به انتقاد نمی داند؛ «گرچه در دوره اصلاحات بسیاری از نشریات توقیف و تعطیل شدند، نمی توان نشریه ای را یافت که به دلیل انتقاد از دولت وقت محکوم به تعطیلی شده باشد.»
از سوی دیگر مهرنوش جعفری روزنامه نگار و مدیر اسبق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد، در مقاله ای می گوید؛ در میان روزنامه ها هیچ نشریه دولتی در توقیف نمانده و این بیانگر آسیب پذیری جدی نشریات بخش خصوصی است و جهت گیری نشریات توقیف شده، حاکی از آن است که روزنامه های منتسب به طیف اصلاح طلبان، آسیب اصلی را دیده اند و بخش قابل توجهی از مخاطبان مطبوعات از گردونه روزنامه خوان ها خارج شده اند.
● از روزنامه نگاری حزبی تا روزنامه نگاری انتقادی
محمدحسین صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشستی که چندی پیش با مدیران مسوول رسانه ها داشت از حرکات حزبی و غیررسانه ای روزنامه ها ابراز تاسف کرد. این اولین بار نبود که ناظران مطبوعات، روزنامه های حزبی را به عنوان شاخصی از رفتار غیرحرفه ای و انتقادهای «غیرسازنده» نشانه می گرفتند.
احمد زیدآبادی اما دلیل شکل گیری مطبوعات حزبی را موانع و برخوردهایی با مطبوعات می داند که از شکل گیری مطبوعاتی مستقل و درآمدزا جلوگیری کرده است و موجب شده که روزنامه ها بیشتر به فرد یا گروه متکی باشند. زیدآبادی می گوید؛ «احزاب یکی از سرمایه گذاران مطبوعات هستند» و این سوال را مطرح می کند که اگر احزاب در این زمینه سرمایه گذاری نکنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. او از سوی دیگر این ویژگی را برای مطبوعات حزبی برمی شمرد که وقتی بر پیشانی روزنامه ای نام حزبی درج می شود، تکلیف خواننده با آن روشن است؛ می داند که جهت گیری روزنامه چگونه است و احتمالاً کجا منافع خود را به حقیقت ترجیح خواهد داد.
زیدآبادی این نکته را یادآوری می کند که «تعجب اینجاست که کسی متعرض روزنامه های دولتی نمی شود، که اغلب با پول همه مردم، منافع گروهی از مردم را تامین می کنند.» در این میان کریم ارغنده پور عضو هیات علمی انجمن صنفی روزنامه نگاران معتقد است که در روزنامه نگاری حزبی هم ملاحظات دست وپاگیر سیاسی مانع از کار روزنامه نگاری حرفه ای می شود. او می گوید؛ «معتقدم در دوران گذار در کشورهایی با مختصات سیاسی کشور ما، امکان گذار از این مرحله بدون کمک به مطبوعات حزبی وجود ندارد. مطبوعات حزبی به دلیل آنکه از پشتوانه های بیشتری برخوردارند، بیشتر از دیگران می توانند باقی بمانند و تا حد امکان از دولت انتقاد کنند. در نتیجه برای دوران گذار، مطبوعات حزبی نقش کاتالیزور را بازی می کنند و باید از وجودشان حمایت کرده گرچه ایده آل نباشند.»
ماشاءالله شمس الواعظین هم این تفاوت را برای روزنامه های حزبی و حرفه ای برمی شمرد که روزنامه های حزبی خود قصد بالا رفتن از نردبان قدرت را دارند اما روزنامه های حرفه ای به دیگران امکان رشد برای بالا رفتن از نردبان توسعه را می دهند.
● انتقادی یا فحاش؟
دکتر مهدی محسنیان راد نظر دیگری دارد. او به پژوهش هایی که در سه نوبت- طی سال های ۱۳۷۳، ۱۳۷۸ و ۱۳۸۳ -درباره وضعیت انتقاد در مطبوعات ایران انجام داده اشاره می کند؛ «در تاریخ مطبوعات ایران هرگاه استبداد حاکم به هر دلیل ساقط شده، مطبوعات زیر سلطه در اثر دستیابی به آزادی اما عدم یادگیری در استفاده صحیح از این فرصت و در واقع به خاطر نرسیدن به بلوغ لازم برای انجام انتقاد صحیح تبدیل به مطبوعاتی فحاش می شوند.»
بنابر پژوهش های این استاد علوم ارتباطات مطبوعات فحاش تنها در دو دوره از تاریخ و مطبوعات ایران پا به عرصه گذاشته اند. یکی از روز دوم مهرماه ۱۲۸۵ هجری شمسی، یعنی از روز پیروزی انقلاب مشروطیت و سرنگونی سلطنت محمدعلیشاه قاجار که «مطبوعات آزاد و فحاش» به مدت ۲۰ ماه روی میز روزنامه فروش ها بودند و دیگری از روز ۶ شهریور ۱۳۲۰ و سقوط سلطنت رضاشاه که این بار «مطبوعات حزبی آزاد و فحاش» وارد میدان می شوند و ۱۴۳ ماه از تاریخ مطبوعات ایران را به خود اختصاص می دهند.
نتایج این پژوهش، نادرستی این ادعا را که مطبوعات در سال های اخیر به جای انتقادها به فحاشی و هتاکی روی آورده اند را روشن می کند.
● انتقاد سازنده یا اقدام های براندازانه
راه باز مطبوعات برای انتقاد سازنده و استقبال مسوولان از آن و مقابله با نقد های براندازانه از جانب ناظران رسانه ها حرف تازه ای نیست اما محمد شریف وکیل دادگستری می گوید تقسیم انتقاد به دو دسته سازنده و غیرسازنده به هیچ رو پایگاه حقوقی ندارد. از نظر او جرایم مطبوعاتی تنها مواردی را دربرمی گیرد که در قوانین ما پیش بینی شده است و لفظ انتقاد غیرسازنده، لفظی ابداعی است که در حقوق مطبوعات جایی ندارد.
دکتر مهدی محسنیان راد هم اصطلاح انتقاد سازنده را اصطلاحی غیردانشگاهی می داند که از دوره استالینیسم و بعد از آن وارد زبان شد و می گوید نباید گول اصطلاح «انتقاد سازنده» را که روس ها ساخته بودند تا در کشور های جهان سومی اشاعه دهند خورد.
یوسف پور مدیرمسوول روزنامه سیاست روز در این زمینه می گوید؛ «مشکل اینجاست که در ایران فرهنگ انتقادپذیری ضعیف است و در همه دوره ها هم این گونه بوده است و از نظر من سازمان های دولتی باید از نقد ها استقبال کنند.» یوسف پور می گوید؛ «کودتا کار مطبوعات نیست و حتی وزیر ارشاد هم موجی که با عبارت کودتای خزنده علیه مطبوعات به راه افتاده بود را تکذیب کرد.»
● سهم روزنامه های منتقد از سرانه مطالعه ایران
سرانه مطالعه در ایران به ۳ دقیقه در روز هم نمی رسد. در ایران از هر ۱۰۰ نفر تنها سه نفر روزنامه خوانند و نیاز به توضیح ندارد که در چنین جامعه ای اقبال جمعی نه بر رسانه های چاپی که بر رسانه های دیداری و شنیداری است و فقدان تلویزیون ها و رادیوهای غیردولتی، مجال چندانی برای توجه به صدای غیررسمی را فراهم نمی کند.
حالا می توانید محاسبه کنید که از این کمتر از ۳ دقیقه زمانی که به مطالعه روزانه در ایران اختصاص می یابد، چند دقیقه و حتی چند ثانیه زمان برای توجه به آرای انتقادی که آن هم با ملاحظات فراوان منتشر می شوند، باقی می ماند؟
به دنبال تعریفی واحد از روزنامه نگاری انتقادی، حزبی، فحاش یا کودتاچی گشتیم که مورد وفاق اهالی مطبوعات باشد اما نتیجه همان بود که دکتر محسنیان راد ۳ سال پیش در تحقیقش به آن رسید.
نتایج این تحقیق از سردرگمی دولتمردان ایران در تعیین باید و نباید ها برای مطبوعات خبر می دهد تا آنجا که مجموع وفاق رای آنها در مورد رسالت مطبوعات در هیچ زمینه ای به ۵۰ درصد هم نمی رسد و از این میان نظر مسوولان بر لزوم وجود رسانه های آزاد که شرط لازم وجود روزنامه های انتقادی است، تنها ۲۸ درصد نظرات بیان شده را دربرمی گیرد و بالاترین میزان وفاق به ۳۱ درصد رسیده است که مسوولیت اجتماعی را به عنوان وظیفه ای برای مطبوعات بیان می کند.
لی لی اسلامی
منبع : روزنامه شرق