جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اگر امریکا بگذارد...


اگر امریکا بگذارد...
آخرین گزارش محمد البرادعی درباره روند پرونده هسته یی ایران چندان مطابق میل امریکا و متحدان نزدیکش نبود.
در حالی که رئیس جمهوری ایالات متحده و وزیر خارجه اش دیپلماسی فعالی را به منظور مجاب سازی اعضای اصلی شورای امنیت سازمان ملل متحد با هدف صدور قطعنامه سوم تحریم آغاز کرده و پس از سفر ولادیمیر پوتین به تهران و متعاقباً ملاقات وزیر امور خارجه چین با مقامات ایرانی، بر سرعت شکل بندی دیپلماسی تحریم افزوده بودند، ناگهان با گزارشی مواجه شدند که آنان را در ملاحظاتی شبیه موقعیت آچمز قرار داده است.
همراهی دولت های آلمان و فرانسه با دولت امریکا پس از دیدار آنگلا مرکل و نیکلا سارکوزی با جرج دبلیو بوش زمانی اراده اعضای قدرتمند ۱«۵ را در برابر دولت ایران یکپارچه نشان داد که گوردون براون نیز پس از مدتی سکوت همان رویه تونی بلر را در پیش گرفت و برای آنکه فرانسه سارکوزی جای انگلیس را نگیرد وارد میدان شد و از هم سویی کامل دولت خود با سیاست خارجی امریکا علیه ایران سخن گفت. در این میان چینی ها نیز پس از یک موضعگیری بینابینی و منفعلانه بار دیگر چرتکه تراز بازرگانی مثبت دویست میلیارد دلاری با امریکا را بالا پایین کردند و به این نتیجه رسیدند که منافع ملی شان بر دفاع از دولت ایران ارجح است.
روس ها با وجودی که به صراحت آماد گی خود را برای ارسال سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر (تا اواسط دسامبر آینده) اعلام کرده اند اما سودای تجدید امپراتوری شبه سرخ و بازگشت به اپورتونیسم رویزیونیستی دوران جنگ سرد و سابقه بازی دوگانه حرفه یی با کارت ایران و فقدان هرگونه عمق استراتژیک در روابط تهران- مسکو به ما هشدار می دهد که وعده های احتمالی پوتین و لاوروف چندان قابل اعتماد نیست و روس ها زرنگ تر از آنی هستند که له ایران هرگونه قطعنامه تحریم شورای امنیت را وتو کنند.
به رغم مواضع غیردوستانه دولت های انگلستان، فرانسه، آلمان و حتی روسیه و چین- که در صدور دو قطعنامه پیشین تحریم- نمایان شده، قدر مسلم این است که پرچم دار بحران سازی علیه ایران و تبدیل کردن پرونده هسته یی به شاخی زیر چشم ما در اختیار امریکاییان است. سایه این پرچم چنان بلند، ممتد و فراگیر شده است که طی ماه های گذشته وارد هر رسانه شفاهی (تلویزیونی، رادیویی) و مکتوب (مطبوعاتی) خارجی می شویم تنها بحث داغی که مثل جذام همه گیر شده است، مبحث پرونده هسته یی ایران است. پنداری محافل رسانه یی جهانی هیچ حرف دیگری جز جدل و مناقشه پیرامون این پرونده ندارند. گویی همین فردا به محض تعلیق احتمالی غنی سازی، تمام مشکلات جهان معاصر از رشد مجدد طالبان در افغانستان و انسداد مسیر جنگ در عراق تا بحران دارفور و برمه و پاکستان و سقوط ارزش دلار و گرم شدن زمین و گسترش ایدز و غیره به سرعت خاتمه خواهد یافت.
چنین نیست چنانکه هم ما می دانیم، هم امریکاییان و هم هر کس دیگری که دو کلاس اکابر علوم سیاسی خوانده باشد“ اینکه امریکا با وجود گرفتاری های فراوان داخلی و خارجی، چه هدفی را از اعمال فشارهای روزافزون به ایران تعقیب می کند، فعلاً موضوع سخن ما نیست. همچنین طرح این مولفه که ایالات متحده از مرداد ۳۲ و بسترسازی برای سقوط دولت زنده یاد محمد مصدق بیشترین لطمه را به فراگرد دموکراسی خواهی ایرانیان زده است و یک عذرخواهی ساده مادلین آلبرایت کوچک ترین گام عملی در راه جبران این همه خسارت نبوده است نیز بیرون از مجال این مجمل است.
اما نکات مهمی که باید مورد توجه مردم ایران و همه دموکراسی خواهان جهان قرار بگیرد اجمالاً از این قرار است؛
الف) ایالات متحده از طریق فشار بر آژانس انرژی هسته یی و کشیدن پرونده ایران به شورای امنیت، موضوعی علمی را یکسره سیاسی و امنیتی کرده است.
ب) بازتاب چنان سیاستی که ما از آن به بحران سازی کاذب یاد می کنیم، در محافل سیاسی - اجتماعی ایران نیز مصرف داخلی پیدا کرده است و عملاً جناح راست (اصولگرا یا ایدئولوژیک یا سوم تیری) را در موضع برتر نسبت به جناح اصلاح طلبان قرار داده است تا هر انتقادی را به خطوط قرمز متصل کنند و به صور مختلف از جمله تهدید و تحدید رسانه های مستقل و پیشگیری از فعالیت رسانه های حزبی گروه های اصلاح طلب، فضای تنفس جنبش جامعه مدنی را نیز تنگ تر سازند.
اتصال متواتر دانشگاه آزاد و پرونده هسته یی از این جمله است،
ج) در مجموع سیاست خارجی تهاجمی امریکا- بی تعارف- با استقبال راست های رادیکال ایرانی مواجه شده است تا موضوعی که علی القاعده باید در آژانس پیگیری شود بر مهمترین اولویت سیاسی ایران چهار سال آینده تاثیر بگذارد و هوش و حواس افکار عمومی را از ماجرای حیاتی انتخابات مجلس هشتم پرت کند.د- و نکته آخر اینکه شورای امنیت و گروه ۱+۵ در کنار آژانس انرژی اتمی به عنوان دو نهاد زیرمجموعه سازمان ملل متحد به لحاظ حقوقی از اعتبار یکسانی برخوردارند و امریکا نمی تواند با سیاست شترسواری دولادولا با تمام قدرت از تصمیم یکی دفاع کند و به گزارش دیگری بتازد. جرزنی سیاسی هم حدی دارد، هـ.و اما نکته پساآخر (یا بعد از تحریر) اینکه امریکا با سیاست جنگ افروزی در کشورهای همسایه ایران و دیپلماسی «بحران مصنوعی سازی» در داخل ایران آن هم تحت عنوان کذایی دفاع از صلح جهانی و دموکراسی عملاً این فرصت را به اصولگرایان ایرانی می دهد که از طریق امنیتی کردن فضای سیاسی - اجتماعی کشور در آستانه انتخابات حساس مجلس هشتم اصلاح طلبان را در تنگنا بگذارند.
محمد قراگوزلو
منبع : روزنامه اعتماد