جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سپر موشکی امریکا در شرق اروپا و کشمکش مسکو و واشنگتن بر سر ایران


سپر موشکی امریکا در شرق اروپا و کشمکش مسکو و واشنگتن بر سر ایران
موضوع استقرار سپر موشکی ایالات متحده امریکا در جمهوری چک به یکی از بحران های جدی در روابط واشنگتن و مسکو در دوره دوم ریاست جمهوری جرج بوش رئیس جمهور پیشین امریکا تبدیل شد. امریکا علت استقرار این سپر موشکی را مقابله با تهدیدهای بلندمدت ایران و روسیه آن را نشانه دیگری از تلاش ایالات متحده و پیمان ناتو برای محاصره روسیه قلمداد کرد. این بحران روابط امریکا و روسیه به اینجا ختم نشد، زیرا ایالات متحده امریکا بر استقرار سپر موشکی در جمهوری چک پافشاری کرد و آن را برای امنیت اروپا ضروری دانست. مذاکرات امریکا با جمهوری چک در مورد چگونگی استقرار این سپر دفاعی شکل جدی به خود گرفت و در مقابل روسیه موشک های دوربرد خود را به آزمایش گذاشت. همچنین روسیه از سلاح دیگری استفاده کرد که خشم اروپا را برانگیخت. روسیه طی یک کشمکش مدیریت شده با جمهوری اوکراین جریان انتقال گاز روسیه به اروپا را در اوایل زمستان قطع کرد تا به اروپا به صورت ضمنی در مورد پذیرش توصیه های امریکا درباره استقرار سپر دفاع موشکی هشدار دهد. این مساله یک بار دیگر موضوع ازسرگیری مسابقه تسلیحاتی میان امریکا و روسیه را مطرح کرد. وقوع بحران گرجستان و واکنش فوری روسیه در شکل حضور نظامی در ایالت اوستیای جنوبی، احتمال رویارویی آشکار روسیه با پیمان ناتو را مطرح کرد، اما برای ناظران امور استراتژیک آشکار بود که هم واشنگتن و هم مسکو بحران به وجود آمده را مدیریت خواهند کرد و اجازه نخواهند داد مساله گسترش قلمرو پیمان ناتو به نقطه انفجار در روابط بحرانی مسکو و واشنگتن برسد.
با روی کار آمدن دولت جدید در ایالات متحده امریکا، مساله روابط بحرانی امریکا و روسیه، روی میز باراک اوباما قرار گرفت. اوباما رئیس جمهور امریکا در مبارزات انتخاباتی خود وعده داد در صورت پیروزی در انتخابات، مساله استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در اروپا را مورد بررسی مجدد قرار خواهد داد. این موضع اوباما، رهبران مسکو را اندکی مطمئن کرد که تغییراتی در این زمینه در راه است. با ورود باراک اوباما به کاخ سفید این موضوع در دستور کار تیم جدید دولت امریکا قرار گرفت. توصیه مشاوران امنیت ملی امریکا به اوباما این بود که بازپس گیری پروژه استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در اروپا باید در مقابل اخذ امتیاز از روسیه همراه باشد و بهترین بهانه این امتیازگیری، مساله اتمی ایران و روابط تسلیحاتی روسیه با ایران به ویژه در بخش صنایع موشکی بود. ماتازوف یکی از دیپلمات های روسی، این رویکرد جدید امریکا را به ضرب المثل فروش پوست خرس پیش از شکار آن تشبیه کرد، اما هیلاری کلینتون در نخستین سفر خارجی خود، موضوع استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در اروپا را به یک موضوع مذاکراتی در دیدار با لاوروف وزیر خارجه روسیه تبدیل کرد. پیش از مذاکره کلینتون- لاوروف یکی از روزنامه های امریکایی خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه باراک اوباما رئیس جمهور امریکا چندی پیش طی نامه یی به همتای روسی خود اعلام کرد امریکا آماده تجدیدنظر در موضوع استقرار سپر دفاع موشکی در اروپا در مقابل توقف همکاری روسیه با ایران در برنامه اتمی و صنایع موشکی است، اما واکنش روسیه به این نامه اوباما چندان گرم نبود، زیرا رهبران مسکو می دانستند که امریکا عملاً و به دلیل بحران های فزاینده مالی آماده ادامه پروژه استقرار سپر دفاع موشکی در اروپا نیست، اما واشنگتن می خواهد عقب نشینی از این پروژه را با شرط تعلیق همکاری های اتمی روسیه با ایران معاوضه کند.
برخی ناظران امور استراتژیک می گویند واکنش سرد مسکو نسبت به پیشنهاد اوباما به این معنا نخواهد بود که مسکو آماده معامله در این زمینه نیست، بلکه بهای مناسب آن را می طلبد. بهای مناسب آن هم به ایجاد تغییرات عمده در قلمرو نفوذ و گسترش ناتو مرتبط است. آنچه گذشت، صورت وضعیت پروژه سپر دفاع موشکی ایالات متحده امریکا در شرق اروپا و دگرگونی های آن از دوره آخر ریاست جمهوری جرج بوش تا هفته های نخستین ریاست جمهوری باراک اوباماست. این نوشته می کوشد ابعاد گوناگون و فرضیه های چندگانه را در موضوع بحران روسیه و امریکا بر سر سپر دفاع موشکی اروپا مورد بررسی قرار داده و چشم انداز روابط مسکو و واشنگتن و نقش جمهوری اسلامی ایران در این بحران را ترسیم کند.
۱) فرضیه اول؛ باراک اوباما در نخستین سخنرانی خود پس از ادای مراسم سوگند در برابر کنگره امریکا روی وعده های انتخاباتی خود پای فشرد. وی به صراحت گفت؛ امریکا در دوران جنگ سرد نه با اتکا به توپ و موشک بلکه با اتکا به ارزش ها و پیمان های منعقده از این دوران گذر کرد. اقدامات اولیه باراک اوباما در مورد کانون های بحران جهانی نیز موید این نکته است که ایالات متحده قصد ایجاد تغییر در مناسبات بین المللی خود را دارد. وعده کاهش و عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق و واگذاری امور امنیتی به ارتش نوپای این کشور، فرمان بستن کامل بازداشتگاه گوانتانامو، کاهش حضور نظامی ایالات متحده در پایگاه های گوناگون جهانی به منظور کاهش بودجه دفاعی، پیشنهاد شروع مذاکرات مستقیم با ایران بر سر پرونده های گوناگون از قبیل پرونده اتمی، بحران اعراب و اسرائیل، موضوع عراق و مشارکت ایران در حل و فصل بحران افغانستان و بالاخره پیشنهاد امریکا به روسیه در مورد بازپس گیری و تعلیق پروژه استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا در مقابل تعلیق همکاری های اتمی و موشکی روسیه با ایران از جمله اقدامات امریکا به منظور رواج باور قطعی بودن تغییر رفتار امریکا در مقیاس جهانی به شمار می رود. این فرضیه روی این مبنا استوار است که ایالات متحده امریکا در هر صورت به تعلیق پروژه استقرار سپر دفاع موشکی شرق اروپا تن خواهد داد حتی اگر بهای آن ناچیز یا هیچ چیز باشد، زیرا نشانه ها حکایت از این دارد که ایجاد تغییر در چهره جهانی امریکا پازلی به هم پیوسته است و نمی توان در یکی از نقاط جهان آن را به اجرا گذاشت در حالی که در نقطه دیگر به همان صورت قبلی باقی بماند. موضوع استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا پروژه احیای جنگ سرد از سوی ایالات متحده امریکا در دوره محافظه کاران جدید امریکا بود، یا حداقل حریف امریکا در روسیه چنین برداشتی از این اقدام امریکا کرده بود. بهانه ایران و موشک های دوربرد آن، نتوانست رهبران مسکو را گول بزند، زیرا رهبران روسیه که به طور نسبی از توانایی های تسلیحاتی ایران آگاهی دارند، می دانستند که سپر دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا برای مقابله با ایران نیست، ضمناً ایران هیچ گاه بلندپروازی اتمی یا موشکی در شکل قاره پیمایی آن نداشته و ندارد.
توان موشکی ایران حتی مطابق برآوردهای کارشناسان امور نظامی روسیه جنبه بازدارندگی و دفاعی دارد و از منظومه چالش ها و تهدیدات منطقه یی و به طور مشخص تهدیدات پیوسته اسرائیل مبنی بر حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران فراتر نمی رود بلکه ایالات متحده امریکا به موازات گسترش نفوذ پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در شرق اروپا و در پهلوهای راست و چپ روسیه قصد دارد سپر دفاع موشکی را در شرق اروپا مستقر کند تا در صورت وقوع رویارویی احتمالی، امکان هدف گیری شرق و غرب اروپا برای روسیه ناممکن باشد. در واقع روسیه می دانست و می داند که در صورت در پیش گرفتن سیاست سکوت در برابر این پروژه دفاعی، ایالات متحده به گسترش بیشتر قلمرو ناتو تمایل پیدا می کرد. گام بعدی ایالات متحده در صورت سکوت روسیه این بود که امریکا از رهبران مسکو می خواست از میزان موشک های اتمی و قاره پیمای خود بکاهد تا امکان احیای مجدد پتانسیل نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق برای رهبران روسیه حتی در آینده های دوردست ناممکن باشد. واکنش سریع مسکو به موضوع استقرار سپر دفاع موشکی امریکا برای رهبران امریکا تقریباً غیرمنتظره بود. یکی از کارشناسان امور استراتژیک واکنش روسیه را به بیدار شدن دایناسور غول پیکر از خواب توصیف کرده بود. آزمایش موشک های نسل جدید قاره پیما نشان داد حریف روسی در سال های بی ثباتی سقوط اتحاد جماهیر شوروی و بحران اقتصادی روسیه در امور استراتژیک و نظامی به خواب نرفته بود بلکه به مطالعات و آزمایش های خود در ساخت نسل جدید موشک های بازدارنده ادامه داده بود. موشک های آزمایش شده توان غلبه بر سپر راداری امریکا را داشت و این نشان می دهد رهبران روسیه پیامی به امریکا دادند به این مضمون که در مورد توان نظامی روسیه تصور غلطی نکند.
برخی تحلیلگران غربی معتقدند حتی اگر جمهوریخواهان امریکا قدرت را همچنان در کاخ سفید از طریق برنده شدن جان مک کین در انتخابات ریاست جمهوری حفظ می کردند، چگونگی واکنش روسیه به پروژه استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا کافی بود تا رهبران امریکا را نسبت به تغییر دیدگاه و تعلیق این پروژه سوق دهد، اما در عالم سیاست تصمیم گیری در مورد ادامه یا تعلیق یک پروژه استراتژیک بهای خاص خود را طلب می کند و امریکا در عصر اوباما قصد داشت در مورد تعلیق این پروژه نیز با رهبران روسیه به چانه زنی بپردازد تا شاید مسکو نه به همه خواسته ها بلکه به پاره یی از مطالبات امریکا در مورد وضعیت اتمی ایران پاسخ مثبت بدهد.
در واقع فرمول امریکا تعلیق در برابر تعلیق بود، اما گمان و ارزیابی رهبران روسیه این بود که واشنگتن در مورد پروژه استقرار سپر دفاع موشکی شرق اروپا به فرمول تعلیق به هر قیمت تن خواهد داد. رهبران مسکو بهای تعلیق این پروژه امریکا را از حوزه روابط خود با ایران خارج و به حوزه آب های ساحلی امریکای جنوبی منتقل کردند یعنی روسیه اندک اندک از گسترش قلمرو نفوذ خود در امریکای جنوبی کاست تا به رهبران واشنگتن پیام دهد که کاهش حضور نظامی روسیه در حوزه حیاتی ایالات متحده امریکا بهای مناسبی برای تعلیق پروژه سپر دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا محسوب می شود. به عبارت دیگر مسکو از طریق برگزاری مانور مشترک نظامی با نیروهای مسلح ونزوئلا قصد داشت به رهبران امریکا یادآور شود که نزدیک شدن به حوزه حیاتی امریکا برای روسیه امکان پذیر است و امریکا در منظومه امریکای جنوبی از نقطه ضعف فراوان رنج می برد. بنابراین اگر امریکا از حوزه حیاتی روسیه فاصله بگیرد، روسیه نیز از حضور در قلمرو حیاتی و استراتژیک ایالات متحده چشم خواهد پوشید.
۲) فرضیه دوم؛ این فرضیه روی این مبنا استوار است که ایالات متحده امریکا در واکنش به واکنش سرد مسکو نسبت به معاوضه سپر دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا و تعلیق همکاری های اتمی و موشکی خود با ایران، راه میانه را در پیش خواهد گرفت و روسیه را در چارچوب همکاری های استراتژیک به مشارکت در منظومه دفاع موشکی شرق اروپا دعوت خواهد کرد. داده ها و نشانه های این فرضیه قابل توجه است، زیرا در مذاکرات هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا با همتای روسی خود موضوع شراکت امریکا و روسیه در مدیریت و کنترل کانون های بحران جهان مطرح شده است. روسیه در این چارچوب نسبت به انتقال محموله های لجستیکی از خاک خود برای نیروهای ایساف در افغانستان موافقت کرده است. اولین کاروان حامل محموله ایساف اوایل ماه مارس از خاک روسیه عبور کرد. در واقع رهبران روسیه آمادگی خود را برای مشارکت در سازوکارهای کنترل و مهار بحران های منطقه یی و جهانی به شرط آنکه این بحران ها برای خانواده بین المللی تهدیدکننده باشد، اعلام کرده اند. مساله افغانستان و گسترش عملیات نیروهای طالبان یکی از کانون هایی است که امکان همکاری مشترک روسیه با امریکا را فراهم می کند.
به این ترتیب اگر ایالات متحده امریکا در مورد پروژه استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا به راه میانه تن دهد، در این صورت جغرافیا و چگونگی استقرار این منظومه تغییر خواهد کرد، زیرا روسیه ترجیح خواهد داد این منظومه نه در شرق اروپا بلکه در جنوبی ترین نقطه جغرافیایی اروپا مستقر شود. مسکو این پیشنهاد را قبلاً به دولت جرج بوش کرده بود، اما دولت وقت امریکا به بهانه بی ثباتی جنوب اروپا از پذیرش آن امتناع کرد، ولی نباید فراموش کرد که واشنگتن که در گذشته رویارویی با توانمندی های موشکی ایران را یکی از هدف های استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا قلمداد کرده بود، به آسانی از این موضوع صرف نظر نخواهد کرد. در این صورت پای ایران به حوزه همکاری ها و شراکت استراتژیک امریکا و روسیه بازخواهد شد. مساله ایران موضوع را پیچیده تر از شکل ظاهری آن خواهد کرد، زیرا از یک سو امریکا هدف استراتژیک استقرار منظومه دفاع موشکی شرق اروپا را حمایت از اروپا در برابر موشک های دوربرد ایران اعلام کرده است و در همان حال ایالات متحده در عصر اوباما قصد دارد با ایران در مورد بسیاری از پرونده های بحرانی وارد مذاکره شود. رهبران روسیه می دانند که در صورت شروع مذاکرات واشنگتن با تهران احتمال دستیابی به توافق نه در همه زمینه ها بلکه در پاره یی از مسائل بحرانی وجود دارد. بنابراین اگر توانمندی های موشکی ایران به اندازه یی مخاطره آمیز باشد که امریکا تلاش دارد آن را به تصویر بکشاند، مذاکرات با تهران می تواند مانع از گسترش این تهدید موشکی ایران باشد. در نتیجه رهبران مسکو هنوز نتوانسته اند راز پافشاری واشنگتن روی پروژه استقرار سپر دفاع موشکی را بگشایند. این مساله ما را به طرح فرضیه سوم سوق می دهد.
۳) فرضیه سوم؛ این فرضیه روی این مبنا استوار است که امریکا قصد دارد با اهرم مسکو ایران را در زمینه های اتمی و موشکی خلع سلاح کند تا احتمال پذیرش شرایط کشورهای ۱« ۵ از سوی ایران فراهم شود. این موضوع اهمیت فراوانی برای امریکا دارد. به نظر می رسد مساله پرونده اتمی و تهدیدکنندگی آن چیزی جز پوشش تبلیغاتی امریکا برای پنهان کردن نگرانی واقعی کشورهای غربی از موضوع اصلی یعنی توانمندی موشکی ایران نیست. ایالات متحده امریکا می داند موضوع توان موشکی کشورها جنبه دفاعی دارد و هیچ کس نمی تواند مانع تقویت بنیه دفاعی کشورها شود. از این رو امریکا مساله سلاح اتمی ایران را مطرح می کند، اما هدف واقعی اش جلوگیری از گسترش توان موشکی ایران است. این رویکرد امریکا به آسانی از طریق چگونگی دسته بندی صنایع موشکی ایران در منظومه تحریم های شورای امنیت قابل مشاهده و اثبات است. مساله موشکی ایران نیز از دیدگاه امریکا فقط و فقط در موضوع امنیت اسرائیل خلاصه می شود. این موضوع طی دهه ها در استراتژی منطقه یی امریکا جایگاه رسمی داشته است. برتری بی چون و چرای اسرائیل در منطقه خاورمیانه حتی در سطوح اتمی نباید دستخوش دگرگونی شود. اسرائیل با تکیه بر همین برتری توانست جایگاه خود را در خاورمیانه تثبیت کرده و کشورهای عربی را به وحشت همیشگی فرو ببرد.
از این سو، ایران نیز قصد دارد با اهرم روسیه، امریکا را وادار به پذیرش حقوق خود در برخورداری از قدرت اتمی مسالمت آمیز کند. این نکته جاذبه موقعیت روسیه را برای امریکا و ایران وسوسه انگیز می کند، اما نباید فراموش کرد که این امتیاز روسیه، امکان مانورهای گوناگون را برای رهبران مسکو فراهم می کند. بسیاری از ناظران معتقدند مسکو با هوشمندی این مانور را مدیریت می کند. مثلاً به محض رواج موضوع مذاکرات مستقیم دولت اوباما با ایران و اعلام آمادگی ایران برای شروع این مذاکرات، رهبران روسیه مساله نیروگاه بوشهر و پروسه راه اندازی آن را با تاخیرهای مصنوعی به تعویق می اندازند تا به رهبران ایران این پیام را بدهند که مذاکره مستقیم با امریکا نباید از حساب روابط با روسیه هزینه کند. این بازی رهبران مسکو بر سر توافقات اتمی خود با تهران آنقدر آشکار شد که آقای هاشمی رفسنجانی در مقام امام جمعه تهران چندی پیش هشدار داد که در صورت ادامه این وضعیت در نیروگاه اتمی بوشهر، ایران راساً با اتکا به نیروی کارشناسی خود، پروژه راه اندازی بوشهر را تسریع خواهد کرد. در واقع مسکو با تاخیرهای ساختگی در پروژه نیروگاه اتمی بوشهر قصد دارد به رهبران امریکا نیز پیام دهد که استارت نیروگاه اتمی بوشهر در دست مسکو است. این ماجرا نمی تواند به همین صورت ادامه پیدا کند، زیرا ممکن است ایران طی یک برنامه حساب شده و با تعیین یک جدول زمانبندی شده، هم روسیه را در پروژه نیروگاه اتمی بوشهر غافلگیر کند و هم امریکا را. گفتنی است رهبران روسیه در مذاکرات خود با طرف ایرانی طی چند سال گذشته به ویژه در مراحل اوج گیری بحران اتمی ایران در محافل بین المللی به تهران توصیه می کردند مشکلات خود را با ایالات متحده حل و فصل کند. حال که امریکا خود به شروع مذاکرات مستقیم با تهران رغبت نشان می دهد رهبران روسیه نگاه محتاطانه یی نسبت به قلمرو موضوعات این مذاکره پیدا کرده اند. رهبران مسکو از این نگران هستند که ایران در مذاکره با ایالات متحده فراتر از حدود مورد انتظار رهبران روسیه برود. در نتیجه ممکن است این مذاکرات به آنجا ختم شود که ایران و امریکا بر سر بسیاری از مسائل از جمله جایگزینی نسل جدیدی از رآکتورهای اتمی غربی به جای نسل قدیمی مدل روسی به توافق برسند. نگرانی مسکو از این هم فراتر می رود، زیرا ممکن است مذاکرات امریکا و ایران تا آنجا پیش برود که ایران پروسه روسی سازی توان نظامی خود را متوقف کرده و به بازسازی مدل قبلی ساختار تسلیحاتی خود رغبت نشان دهد.
این نگرانی رهبران روسیه چندان موضوعیتی ندارد، زیرا بحران بی اعتمادی موجود میان ایران و امریکا عمیق تر و گسترده تر از آن است که طی یک شبانه روز حل و فصل شود. به نظر می رسد مذاکرات مستقیم ایران و امریکا، دشوارتر از دوره گذشته خواهد بود، زیرا بحران روابط میان تهران و واشنگتن انبوهی از مشکلات و بی اعتمادی را به وجود آورده که زایل کردن یکباره آن فقط به یک معجزه شباهت دارد. از سوی دیگر نباید از این نکته غفلت شود که ایالات متحده امریکا فقط زمانی به اندیشه و ضرورت مذاکره با ایران رسیده است که ایران عملاً و در سایه محاصره شدید منظومه غربی به ویژه امریکا طی سه دهه اخیر با اتکا به نیروی ذاتی خود به مرحله یی رسیده است که حوزه منافع امریکا در خاورمیانه را به چالش خوانده است. در نتیجه می توان گفت امریکا با پذیرش ضمنی قدرت منطقه یی ایران به ابتکار عمل مذاکره با تهران تن داده است، اما هم رهبران ایران و هم رهبران روسیه به این نکته واقف هستند که ایالات متحده امریکا در چارچوب استراتژی مهار قدرت ایران از روش های سرسختانه به روش های نرم متکی بر مذاکره مستقیم متوسل شده است. به همین دلیل امریکاییان هنگامی که قصد توجیه این تغییر رفتار را با ایران دارند به مدل چین در دوره نیکسون اشاره می کنند. این نگاه امریکا برای رهبران جمهوری اسلامی ایران روشن است. به همین دلیل ایران روی مذاکره یی بر مبنای پاکسازی سیاست گذشته امریکا در قبال ایران، احترام متقابل همراه با شراکت در حوزه های منافع مشترک به ویژه تغییر سیاست های دوگانه ایالات متحده در خاورمیانه و کنارگذاشتن سیاست سنتی هدایت و مدیریت اوضاع خاورمیانه بر مبنای منافع استراتژیک اسرائیل، پافشاری می کند.
● نتیجه گیری
به نظر می رسد کشمکش روسیه و ایالات متحده امریکا بر سر مساله ایران ادامه پیدا می کند. کاهش یا افزایش این کشمکش به چگونگی رفتار جمهوری اسلامی ایران بستگی دارد و این به نوبه خود به چگونگی شروع مذاکرات ایران و امریکا و موضوعات و قلمروهای آن بستگی دارد. مذاکره امریکا و ایران نیز جنبه تفریحی برای دو طرف ندارد. این مذاکره دشوارتر از دوره غلبه سیاست خصمانه بر روابط دو طرف خواهد بود. در نتیجه به نظر می رسد طرف های سه گانه یعنی امریکا، روسیه و ایران باید به نتایج حداقلی در تغییر رفتارها قناعت کنند. ایران به سهم خود و پیش از شروع مذاکره با ایالات متحده امریکا نسبت به نتایج محدود آن آگاهی دارد. فراتر از این باید گفت ایران حتی در مورد نتایج محدود و حداقلی آن نگاه محتاطانه یی دارد. بنابراین، این رهبران روسیه هستند که باید راهبردهای خود را روی نتایج حداقلی توافقات احتمالی تهران و واشنگتن تنظیم کنند. در این صورت مناسبات تهران و مسکو دستخوش جاذبه های وسوسه انگیز مذاکرات امریکا و ایران نخواهد شد.
دکتر سیدحسین موسوی
منبع : روزنامه اعتماد