یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قید پایان نامه ام را ز دم و مهشید شدم


قید پایان نامه ام را ز دم و مهشید شدم
او را از دزد عروسک‌ها می‌شناسیم، دختربچه کوچکی که همراه مادرش آزیتا حاجیان و پدرش محمدرضا شریفی‌نیا در این عرصه رشد یافت، تربیت شد تا امروز که به عنوان یک بازیگر گزیده‌کار او را با نقش مهشید در سریال ساعت شنی می‌بینیم.
قصد داشتیم هر طور شده در اولین فرصت با مهراوه شریفی‌نیا درباره نقش مهشید صحبت کنیم اما آنقدر این روزها سرش شلوغ است و حسابی مشغول کار است که قرار ما به داخل ماشین و در نزدیکی محل فیلمبرداری کشیده شد. ما اسم این مصاحبه را گذاشتیم مصاحبه صحرایی در هوایی یخبندان.
▪ چه دلایلی باعث شد بازی در مجموعه ساعت شنی را قبول کنید؟
ـ آقای بهرامیان را از چندین سال قبل می‌شناختم. قرار بود در کار قبلی ایشان هم حضور داشته باشم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد. مجموعه ساعت شنی هم درست در زمانی که درگیر پایان‌نامه‌ام بودم به من پیشنهاد شد که ابتدا نپذیرفتم. آقای بهرامیان حتی به من پیشنهاد دادند شخصیت دیگری که وقت کمتری هم از من می‌گیرد را انتخاب کنم اما حتما در این کار حضور داشته باشم.
این جریان گذشت تا زمانی که قرار شد پدرم هم در این کار حضور داشته باشد. این بار پدرم با من در این مورد خیلی جدی صحبت کرد و گفت که اگر می‌خواهی واقعا وارد این حرفه شوی، شخصیت مهشید ورود بسیار خوبی است و اینکه به هر حال در مورد کار آقای بهرامیان بسیار تاکید و تایید داشت. از سوی دیگر ترکیب عوامل و بازیگرانی هم که قرار بود در مجموعه حضور داشته باشند بسیار خوب بود. من هم معمولا به حرف‌های پدرم ایمان دارم و می‌دانم اگر حرفی می‌زند، چون با حرفه‌اش بسیار آشناست و موقعیت خوب را کاملا تشخیص می‌دهد و شناخت دقیق از محیط و کار دارد، آن را قبول می‌کنم و با اطمینان آن کار را انجام می‌دهم. بارها اتفاق افتاده بود که کاری به من پیشنهاد می شد اما زمانی که در مورد آن کار از او نظرسنجی می‌کردم، آن‌قدر برای حضورم اصرار نمی‌کرد. اما این بار وقتی اصرار پدرم را دیدم برایم مسلم شد که این مجموعه موقعیت فوق‌العاده‌ای است در نتیجه قید پایان‌نامه‌ام را زدم و بازی در این کار را پذیرفتم.
▪ جذابیت چیدمان بازیگران باعث شد این پیشنهاد را بپذیرید یا به تنهایی شناخت آقای بهرامیان برایتان کافی بود؟
ـ برای من مجموعه شرایط بسیار جذاب بود و اول از همه نقش بود که مرا جذب کرد، تا جایی که وقتی آقای بهرامیان گفتند نقش مهشید را برای من در نظر دارند، واقعا ترسیدم و این سوال برایم پیش آمد که به چه اعتمادی ایشان نقش اول مجموعه‌اش را به من می‌سپارد. به هر حال، مهشید بسیار کاراکتر جذابی داشت و برایم بسیار وسوسه‌کننده بود. ضمن اینکه شناختی که از کار آقای بهرامیان داشتم، این اطمینان را به من می‌داد که نتیجه کار رضایت‌بخش خواهد بود. به نظر من آقای بهرامیان از آن دست کارگردانانی هستند که کارشان پشتوانه فکری و اندیشه‌ای دارد.معمولا به پلان به پلان‌ اثر خود فکر می‌کند، که به جرات می‌توانم بگویم در تلویزیون بسیار کم دیده‌ام.
▪ همانطور که اشاره کردید مجموعه ساعت شنی اولین تجربه حرفه‌ای شما بود، ترکیب بازیگران چقدر برایتان موثر بود؟
ـ زمانی که این کار را پذیرفتم، تقریبا گروه معطل نقش مهشید بود و ۳ ـ ۲ روز بعد از پذیرفتن من کار آغاز شد. از زمانی که قراردادم را امضا کردم، از یک چنین تجربه‌ای که ۸ ماه مداوم یکی دیگر باشی، صدایش یادت نرود، نگاهش، دردهایش و... بسیار وحشت داشتم. به هر حال من تجربه کار سریال را نداشتم و در عین حال قرار بود در کنار افرادی بازی کنم که همه اتفاقا تجربه سریال‌های طولانی مدت را داشتند، همه به نوعی در این حرفه قدر بودند، هر کدامشان یک اسم بودند.
اگر به تیتراژ مجموعه دقت کنید، تقریبا ۲۰ اسم اول همه هنرپیشه‌هایی بودند که بارها نقش اول یک سریال بودند و به غیر از با معرفی‌ها، تنها بازیگر ناشناس کار، من بودم.ابتدا برایم خیلی دورنمای وحشتناکی بود، برای همین شبانه‌روز، متن را می‌خواندم و سعی می‌کردم تمام آن را حفظ باشم و بدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد.آنقدر متن را خوانده بودم که حتی شماره سکانس‌ها را حفظ بودم. به غیر از اینکه خود نقش بسیار سخت بود، قرار گرفتن در کنار این بازیگران هم خیلی سخت بود و فقط سعی می‌کردم به خودم بقبولانم که «مهراوه تو می‌توانی»، سعی می‌کردم دیالوگ‌ها را بنویسم تا بفهمم چه کلماتی می‌تواند مال مهشید باشد، چه حسی دارد، روابطش چگونه است و... خوشبختانه روبه‌رو شدن با این همه بازیگر حرفه‌ای در ابتدا آنقدر که فکر می‌کردم سخت نبود، خیلی از آنها بسیار خوب، حرفه‌ای، دوستداشتنی و همیار بودند، بعضی‌ها هم نه، ممکنه نظراتشان را به شما تحمیل کنند و نظراتی دهند که حتی در آن شرایط رویتان نشود، نه بگویید و چون بسیار از من باسوادتر و کاربلدتر بودند اظهار مخالفت با آنها بسیار سخت بود. خوشبختانه نقش مهشید خیلی ربطی به دیگران نداشت و بازی‌ام به جز در مقابل خانم نونهالی و مقانلو تنها به ۵ـ۴ سکانس محدود می‌شد. اما تجربه در کنار این افراد بسیار خوب بود چون باعث می‌شد که تلاش زیادی کنم و بیشتر یاد بگیرم. تنها دغدغه اصلی‌ام این بود که تلاش کنم تا زحمات این بازیگران را از بین نبرم، چون اگر شخصیت مهشید خوب کار نمی‌شد تلاش دیگران هم از بین می‌رفت، به همین علت سعی کردم با جان و دل کار کنم.
▪ با توجه به اینکه موضوع سریال کمی در جامعه پنهان است، طبیعتا دسترسی به نمونه‌های قبلی هم خیلی نبوده تا بتوانید از آن الگوبرداری کنید. برای نزدیک شدن و پیدا کردن شخصیت مهشید چه کردید؟
ـ ممکن است این موضوع در تلویزیون ما پنهان مانده باشد اما به هر حال این افراد در جامعه وجود دارند و نمی‌توان منکر آنها شد. من دائما سعی می‌کردم از زبان مهشید برای دیگران نامه بنویسم، درددل مهشید را بنویسم و سعی کنم به نوع ادبیات او مسلط شوم، به هر حال من از مهشید قصه بسیار با سوادتر بودم ولی اصلا حق نداشتم از کلمات زیبایی که خودم استفاده می‌کنم را در قالب شخصیت مهشید به کار ببرم. حتی حق نداشتم از مترادف‌های خوب استفاده کنم، تمام اینها برای من بسیار درگیرکننده بود. من به‌طور کلی، در زندگی‌ام به شخصیت آدم‌ها و درون آنها بسیار دقت می‌کنم حالا اگر یکی بیاید و بگوید که بیا نقش مهشید را در قالب یک مهشید بد ذات بازی کن که مثلا دزدی می‌کند، دیگران اصلا حق ندارند بگویند که مهشید تکرار شده است گرچه این کاراکتر از شخصیت خودم بسیار دور است.
اگر از طبقه اجتماعی او بودم شاید می‌توانست به من نزدیکتر باشد. من اصلا به استواری و محکمی مهشید نیستم. من دائما با هر مشکلی گریه می‌کنم، اما مهشید مبارزه می‌کرد. من برای نزدیک شدن به او سعی کردم اول این کاراکتر را از فیلمنامه بیرون بیاورم. شخصیت مهشید نسبت به زنان مشکلدار اطرافش به شدت مثبت بود، پس باید مخاطب این مثبت بودن را می‌دید. مهشید سعی می‌کند دروغ نگوید اما گاهی هم به اجبار دروغ می‌گوید، در صحنه‌هایی می‌بینیم زمانی که مجبور به دروغ گفتن می‌شود تا جایی که امکان دارد در چشم آن طرف نگاه نمی‌کند و حتی با حجب و حیا دروغ می‌گوید. حتی در شخصیتش یک مهربانی عصبی‌کننده هم وجود دارد، وقتی که از شوهرش کتک می‌خورد می‌بینیم که باز برای اینکه بی‌پول نماند برایش روی طاقچه پول می‌گذارد و یا از تمام خرابکاری‌های مینا خبر دارد اما چشمانش را روی آنها می‌بندد و جاهایی مهتاب را حمایت می‌کند، زهره خانم را دوست دارد ولی از او شرمسار است و... یک استواری در او وجود داشت که من آن را از متن می‌گرفتم. از سوی دیگر در ارتباط با پدرش می‌بینیم که پدرش از او حساب می‌برد و روی حرف او، حرف نمی‌زند، در نتیجه به نظرم، مهشید بسیار قوی و استوار است و به خاطر همین است که دیگران در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آورند. به اعتقاد من این شخصیت اصلا احتیاج به الگوبرداری نداشت. تنها باید خوب کار می‌کردم و این قشر را می‌شناختم. متن به من کمک می‌کرد که این شناخت را پخته‌تر کنم و از شنیده‌ها و دیده‌هایم کمک بگیرم و پرورشش دهم و باورش کنم و با او زندگی کنم.
▪ خودتان هم اشاره کردید، در رفتارهای مهشید نوعی تضاد وجود دارد مثلا در مقابل زهره خانم با حجب و حیاست، در مقابل ماهرخ محتاط و در مقابل خانواده‌اش پرخاشگر است. این تضادها، ایده شما بود یا خواسته‌های آقای بهرامیان؟
ـ فکر می‌کنم همه ما در ارتباط با آدم‌های مختلف همانطور برخورد می‌کنیم که باید بکنیم. مهشید در مقابل زهره خانم و روشنک باید محجوب و شاکر باشد و هست، چون در موضع ضعف است و یک اختلاف طبقاتی عمیق بین آنها وجود دارد. در خانه خانم دکتر هم همین شرم را دارد، به علاوه اینکه وارد فضای خانه‌ای شده که در مقابل خانه خودش بسیار متفاوت است و حضور تنها دو نفر در آن خانه او را معذب می‌کند، اما در عین حال با خانم دکتر دعوا هم ندارد چون باز هم در موضع ضعف است. اما در ارتباط با خانواده‌اش به نظر من مهشید، رئیس و حاکم بر همه است.شوهر و پدرش را به خاطر اعتیادشان اصلاً قبول ندارد. پدرش مردی زنباره است که چندین زن داشته و بچه‌های آنها خواهر و برادرهای او هستند و این مهشید است که همه چیز را سروسامان می‌دهد. او است که برای بچه‌ها غذا و شیرینی می‌خرد، قول خانه به آنها می‌دهد و... در آن شرایط یک مدیر است. به نوعی این پول درآوردن و چگونه پول درآوردن آدم‌ها است که حد آدم‌ها را نسبت به هم مشخص می‌کند. مهشید هم چون در نکبت و بدبختی این زندگی گرفتار شده است و می‌خواهد به نوعی آن را متحول کند.
▪ به جز شباهت‌ ظاهری که با مادرتان دارید، احساس می‌کنم به نوعی بازی ایشان روی شما بسیار تاثیر گذاشته است، در واقع زمان‌هایی می‌شود این احساس را داشت که گاهی به جای شما انگار آزیتا حاجیان آن نقش را بازی می‌کند، نظرتان چیست؟
ـ جالب است که برخی‌ها دقیقاً برعکس این سوال شما را به من گفتند. من خودم اصلاً به اینکه کارمان شبیه هم هست اعتقاد ندارم. مادرم از کودکی تئاتر کار کرده است و اصلاً یک سیستم کاری دیگری دارد و من یک سیستم دیگر، من کارهای مادرم را می‌بینم اما اینگونه نیست که بخواهم شبیه کسی بازی کنم. به هرحال ما یک شباهت‌های ژنتیکی با هم داریم اما اعتقاد دارم هر انسانی باید به دنبال حقیقت وجودی خودش باشد و حقیقت وجودی من با مادرم متفاوت است.
سعی می‌کنم هر آنچه که درون خودم است را بیرون بیاورم اما به هرحال در درونم هم ژنی از مادرم وجود دارد و تاثیری از تربیت مادرم همراهم است. خیلی وقت‌ها در مکان‌های عمومی به من می‌گویند که شباهت زیادی به مادرم دارم. جالب است بگویم که من عکسی را از یک زاویه دیدم که باورم شد که عکس مادرم است اما بعد فهمیدم که اشتباه کردم و عکس خودم بوده است، ما حتی شباهت‌های رفتاری زیادی به هم داریم. اما اینکه تحت تاثیر بازی مادرم باشم را قبول ندارم. به نظرم انسان زمانی تحت تاثیر چیزی قرار می‌گیرد که بارها و بارها آن را تکرار کرده باشد. من کارهای مادرم را تنها یک بار می‌بینم که بعضی از آنها را دوست دارم و برخی دیگر را نه.
▪ با توجه به اینکه تجربه بازی با مادرتان به فیلم سینمایی دزد عروسک‌ها برمی‌گردد، در این مجموعه زمانی که در مقابل مادرتان بازی می‌کردید چه حسی داشتید؟
ـ احساس خاصی نداشتم، چون بعد از ۵ ماه از شروع کار مادرم به گروه پیوست و در آن زمان من شخصیت مهشید را کاملاً باور کرده بودم. در این کار آنقدر نقش و گریم مادرم متفاوت است که اصلاً‌ این قضایا پیش نیامد، فقط از حضورش دلگرم بودم و جاهایی مانند یک بازیگردان حرفه‌ای کاملاً حواسش به من بود و نکاتی را یادآوری می‌کرد. از سوی دیگر بازی من و مادرم به نوعی بود که باید علاقه خودم را کاملاً نشان می‌دادم و گاهی قربان صدقه او می‌رفتم که طبیعتاً همه این احساس‌ها به دلیل این نسبت خانوادگی از ته دل بود.
▪ از احساستان در صحنه‌ای بگویید که در بیمارستان بودید و آن نطفه در بدن‌تان قرار گرفته بود و می‌دانستید که یک موجود غریبه که از شما نیست در بدن‌تان رشد می‌کند؟
ـ (باخنده) من هم دقیقاً به همین چیزهایی که گفتید فکر می‌کردم.
▪ آن لحظه برای مهشید چه اتفاقی افتاد؟
ـ می‌توانم بگویم که مهشید در آن صحنه بسیار سردرگم بود و فکر می‌کرد که چه اتفاقی قرار است بیفتد. از یک طرف هم نمی‌داند که باید خوشحال باشد یا ناراحت، یک دوگانگی وحشتناک در او وجود داشت و نمی‌دانست آیا بچه‌دار است؟ بچه‌دار نیست؟ و این موضوع او را دچار آشفتگی کرده بود و در عین حال بسیار هم تنها بود.
▪ حالا که نقش یک زن شوهردار و حامله را بازی کردید، از این نمی‌ترسید که دیگر برای نقش‌های جوانترانتخاب نشوید و به نوعی مرحله ستاره‌شدن را تجربه نکنید؟
ـ اتفاقاً در این مدت از این نوع نقش‌هایی که می‌گویید، پیشنهاد شده است و اینکه از لحاظ سنی مهشید از من کوچکتر است، اما اصلا سن برایم اهمیت ندارد گرچه دوست هم ندارم که نقش یک زن ۳۵-۳۰ ساله را بازی کنم ولی دوست دارم هر نقشی را که بازی می‌کنم، خوب باشد. در این مدت هم نقش زن‌های جوان به من پیشنهاد شد و هم نقش‌های بسیار بد که بازیگر در آن تنها در حکم یک عروسک است. قرار نیست که من با یک سریال کلیشه شوم، این کار برایم یک آغاز بود که مشخص می‌کند در این کار توانا هستم یا نیستم و بر این اساس به من پیشنهاداتی می‌شود و با انتخاب‌های بعدی‌ام می‌شود فهمید که کلیشه می‌شوم یا نه. نقش مهشید تنها یک معرفی بود برای یک آغاز حرفه‌ای‌تر.
▪ سخت‌ترین سکانسی که در این مجموعه بازی کردید، چه بود؟
ـ در قسمت آخر، سکانسی را داشتیم که مهشید به تنهایی با بچه‌اش صحبت می‌کند، از روز اول که شروع به خواندن متن کردم هر زمان که به آن قسمت می‌رسیدم ناخودآگاه به گریه می‌افتادم، آقای بهرامیان هم تاکید داشت که در آن سکانس نباید گریه کنم که این کار بسیار سخت بود. گاهی اوقات پیش می‌آید که بازیگر کلی تلاش می‌کند تا بتواند در یک صحنه گریه کند اما نمی‌تواند، من در این سکانس کاملاً برعکس بودم به طوری که به پلان دو آن سکانس که رسیدیم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، در حالی که شب قبل از آن بارها و بارها آن سکانس را خواندم تا هرچه می‌توانم گریه کنم که سر فیلمبرداری این اتفاق نیفتد. خیلی سکانس متاثرکننده‌ای بود، اما عاشق آن بودم و خیلی انتظار کشیدم تا زمان فیلمبرداری‌اش برسد. سکانس سخت‌ دیگری که داشتم، صحنه دعوا با مینا بود که اجرای آن هم برایم واقعاً سخت بود.
▪ مهمترین نکاتی که برای بودن در این حرفه از پدر و مادرت یاد گرفتید، چه بود؟
ـ ببینید، ما دائماً در خانه وقتی دور هم هستیم با هم در این رابطه حرف می‌زنیم. شاید ۸۰-۷۰ درصد صحبت‌های روزمره‌مان در رابطه با نقش‌ها، نقد آدم‌ها، نقد کارها و... است و من ناخودآگاه دائماً در حال یادگیری هستم و دائماً به طور غیرمستقیم در این زمینه تربیت می‌شوم.
▪ شما تحصیلکرده موسیقی هستید اما در عرصه بازیگری فعالید. دغدغه اصلیتان کدام است؟
بازیگری.
ـ به موسیقی فکر نمی‌کنید؟
چرا گاهی پیانو می‌زنم و البته این ساز را تدریس هم می‌کنم ولی به طور حرفه‌ای واقعاً نمی‌شود هر دوی اینها را با هم داشت. طبیعتاً وقتی سر فیلمبرداری می‌روم دیگر نمی‌توانم خیلی ساز بزنم و سر کلاس‌هایم بروم، بنابراین ترجیح می‌دهم که تنها دغدغه‌ام بازیگری باشد.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید