جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ادامه تبعات استعمار اروپا بر کشورهای مختلف آفریقایی


ادامه تبعات استعمار اروپا بر کشورهای مختلف آفریقایی
در شب كریسمس سال ۱۹۹۹ صدای چند انفجار و شلیك گلوله ها آرامش شهری را ربود كه تا آن هنگام نمونه ای از نفوذ اروپاییان و ثبات در آفریقا بود . آبیجان پایتخت كشور شانزده میلیونی ساحل عاج كه زیبایی اش در غرب آفریقا شهره بود ، زیر سلطه نظامیان قرار گرفت و جهان متوجه شد كه در آن سوی آب های مدیترانه و در ساحل اقیانوس اطلس هم جهان آن چنان بر وفق مراد اروپاییان نیست . دوران طلایی همفری بوانیه رئیس جمهوری كه بهتر از زبان مادری اش به فرانسه سخن می گفت ، مدتی بود كه به پایان رسیده بود .
ساحل عاج در غرب آفریقا كه با كشورهای لیبریا ، گینه ، مالی ، بوركینافاسو و غنا هم مرز است ، از سال ۲۰۰۲ درگیر جنگ داخلی شده است . همفری بوانیه كه در سال ۱۹۹۳ در گذشت ، به این كشور رنگ و بوی فرانسوی داد و ساحل عاج را در كنار سنگال به دژ محكمی برای فرانسه و فرهنگ فرانسوی تبدیل كرد . سرنوشت تاریخی این كشور همانند بسیاری از كشورهای آفریقایی با سیاست استعماری دولت های اروپایی آمیخته است . پرتغالی ها از قرن شانزدهم میلادی شروع به تجارت با مردم ساحلی این كشور كردند . در قرن هفدهم فرانسویان دست پرتغالی ها را از آن جا كوتاه كردند و در سال ۱۸۴۳ نخستین پایگاه دریایی خود را در آن جا تأسیس كرده و از آن تاریخ این منطقه به ساحل عاج معروف شد .
نخستین قیام بر ضد فرانسویان به رهبری مسلمانی به نام ساموری توره به شدت سركوب شد . هر چند كه مقاومت مسلمانان تا چند سالی ادامه یافت ولی سرانجام فرانسویان در سال ۱۸۹۵ این كشور را به عنوان بخشی از فرانسه غرب آفریقا در تصرف كامل خود در آوردند .
در سال ۱۹۵۶ این كشور به خود مختاری محلی دست یافت و در سال ۱۹۵۸جمهوری خودمختار در چهار چوب فرانسه غرب آفریقا شد . این كشور بالاخره در هفتم آگوست سال ۱۹۶۰ به استقلال رسید و همفری بوانیه از آن زمان تا هنگام مرگش در سال ۱۹۹۳ به عنوان رئیس جمهور ، این كشور را اداره كرد .
پس از مرگ بوانیه هنری كونان بدی زمام امور را در دست گرفت . در سال ۱۹۹۹ و با وخامت اوضاع اقتصادی ، كودتای نظامی بدی را از قدرت به زیر كشید و بالاخره در سال ۲۰۰۰ رنت كباكبو در انتخابات به پیروزی رسید . در سپتامبر ۲۰۰۲ بخشی از ارتش قیام كرد و شمال كشور را به تصرف خود در آورد .
پس از دخالت نیروهای سازمان ملل ، اوضاع تا حدودی به آرامش رسید ، ولی اوایل نوامبر ۲۰۰۴ بار دیگر كشور دچار آشوب زدگی شد و نیروی هوایی به بمباران شمال كشور پرداخت . در نهم جولای سال ۲۰۰۵ شورشیان و ارتش به توافق رسیدند و راه برای انتخابات باز شد . ولی باز هم اوضاع در ژانویه امسال نا‌آرام شد و طرفداران كباكبو با نیروهای سازمان ملل درگیر شدند . توافق دیگری كه در پی ناآرامی ها به دست آمد اوضاع را تا حدودی آرام كرد . از آن هنگام تا ماه گذشته ، ساحل عاج دیگر سهم زیادی در خبرهای آفریقا نداشت و نخست وزیر دوران گذر چارلز كونان بانی از دسامبر سال ۲۰۰۵ در تداركات انتخاباتی سراسری در كشور بود .
سرنوشت كشورهای غرب آفریقا كه در حوزه فرهنگ فرانسه قرار دارند ، نمونه بارزی از سیاست های استعمارگرایانه اروپا در قاره سیاه است . فرانسه نه فقط در شمال آفریقا جای پای محكمی را برای خود ایجاد كرد بلكه در غرب آفریقا نیز فرهنگ خود را به فرهنگ بومی تحمیل كرد . از خط ساحل كه شمال آفریقا را از مركز و جنوب جدا می كند و با در نظر گرفتن خطی از زیر شاخ آفریقا در شرق شروع می شود و به سنگال می رسد ، برخورد فرهنگ های اروپایی با بومیان آفریقایی و مسلمانان عینیت می یابد . در شمال ، كشورهای مسلمان كه از مصر تا موریتانی امتداد دارند به دلیل قرار گرفتن در كنار دریای مدیترانه ، از نخستین اهداف استعماری كشورهای اروپایی آن سوی دریا بودند .
مصر كه همانند اكثر كشورهای شمال آفریقا در حوزه امپراتوری عثمانی بود ، نخستین طعم استعمار نو را با لشگر كشی ناپلئون در اوایل سال های ۱۸۰۰ میلادی چشید . این كشور ازسوی ممالیك اداره می شد و در زمان علی پاشا با قدرتی بزرگ در دریای مدیترانه تبدیل شده بود .علی پاشا تا آن جا پیش رفت كه نه فقط شامات را به تصرف كوتاه مدت در آورد ، بلكه درصددغلبه بر استانبول و رویارویی مستقیم با سلطان های عثمانی بود . استعمار كه این خطر بزرگ را درك كرده بود ، از همان زمان به میدان مبارزه علیه او آمد و از یك سو فرانسه و روسیه تزاری و از سوی دیگر انگلستان در صحنه ظاهر شدند . رقابت این دولت ها ولی در آن جا كه به منافع خودشان مربوط می شد ، از صورت رقابت به صورت همكاری در می آمد و با افول دوران علی پاشا مصرف هدف اصلی فرانسه شد .
ژنرال موانی كه در سودای نام بود ، با چند كشتی قدم به مصر نهاد و در امتداد ساحل سعی در تصرف شامات كرد . این ژنرال جوان ، كسی غیر از ناپلئون بناپارت نبود كه پس از آن سرنوشت فرانسه و اروپا را در دست گرفت . هر چند او در تصرف شامات چندان موفق نبود و دخالت انگلستان به زودی او را از مصر فراری داد . ولی آن چه او از مصر ربود ، هنوز از بهترین آثار ارائه شده در موزه های فرانسه از جمله لوور است . الجزیره هدف بعدی بود و تونس و مراكش نیز از استعمار فرانسه بی نصیب نماندند . در شرق آفریقا ولی انگلستان بود كه پا جای پای پرتغالی ها نهاده بود .
با این حال ، سرنوشت غرب آفریقا پیچیده تر از شمال بود . عدم وجود دولت های قدرتمند مركزی و اداره این كشورها از سوی رهبران قبایلی كه سال ها مزه جنگ و خونریزی را نچشیده بودند ، این طعمه را آسان در اختیار اروپایی ها و در رأس آنان فرانسویان قرار داد . پرتغال ، دیگر از صحنه كنار رفته بود و فقط در آنگولا در غرب و موزامبیك در شرق ، پایگاه هایی داشت فرانسه كه خود را سردمدار فرهنگ اروپایی می پنداشت ، استعمار نو را با فرهنگ آغاز كرد و نمونه بارز آن در سنگال و ساحل عاج نمودار شد .
در این دو كشور اگر فرزندان مرفه خانواده های آفریقایی به تحصیل روی می آوردند . این فرانسه بود كه آنان را به خود جذب می كرد و آنان در فرهنگی رشد و نمو می كردند كه سر تا پافرانسوی بود . جهان هنوز خاطره تاج گذاری بوكازاد دیكتاتور كشور آفریقای مركزی را به خاطردارد . او كه كشورش از فقر و نابسامانی اقتصادی رنج می برد ، در مراسمی همانند تاج گذاری ناپلئون با خرج میلیون ها دلار خود را به نمایش گذارد . هر چند كه دوران او زود افول كرده ، ولی كسان دیگری نیز بودند كه به روشی دیگر از فرهنگ فرانسوی پیروی كردند ، در سنگال ، سدار سنگور نه فقط محبوب ترین مرد سنگال بود بلكه به فرهنگ ادبیات و تمدن فرانسوی علاقه وافر داشت . درساحل عاج همفری بوانیه به عبارتی سیاه پوستی بود كه زیادتر از هر فرانسوی ، فرانسوی فكر و عمل می كرد . استعمار فرانسه در غرب آفریقا حیاط خلوتی را با فرهنگ فرانسوی ایجاد كرده بود و در اعمال لایه های بومی نفوذ كرده بود ، ولی در همین هنگامه مقاومت هایی نیز ظهور می كرد كه نشأت گرفته از فرهنگ دیگری بود . نفوذ مسلمانان كه از شمال به جنوب همواره ادامه داشت ، هنگامی كه به لایه های استعمار اروپایی در آفریقا برخورد به صورت مقاومتی مردمی خود نمایی كرد . نخستین قیام بر ضد فرهنگ فرانسوی ، از سوی مسلمانان ساحل عاج در این كشور بر پا شد كه به علت های مختلف محكوم به شكست شد .
در شرق آفریقا نیز چنین بود . مسلمانان كه از شمال به جنوب آفریقا نفوذ كرده بودند ، چنان با فرهنگ بومی عجین شدند كه تمدن های دیرپایی را به وجود آوردند ، در مالی و در شهر تیمبوكتو كتابخانه ای وجود داشت كه فخر جهان اسلام بود . در شرق آفریقا در كشور تانزانیای كنونی ، حكومتی بر مسند بود كه از نوادگان حكمرانان فارس بود و زیادترین مقاومت را در برابر استعمار پرتغال به نمایش گذارد . در مالی ، سنگال ، موریتانی كنونی و حتی غنا و نیجریه نیز چنین بود . فرانسه كه بهتر از هر كشور دیگری از نفود مسلمانان پرداخت و با تجربه هایی كه از زمان نفوذ ناپلئون بناپارت در مصر كسب كرده بود ، این مبارزه را بسیار ریشه ای پیگیری كرد . فرزندان آفریقا را شیفته فرهنگ فرانسه كرد و مردم عادی را نیز تا آن جا زیر نفوذ فرهنگی خود گرفت كه هنوز در الجزیره و بسیاری از كشورهای زیر نفوذ فرانسه ، زبان فرانسه در كنار زبان های محلی خود نمایی می كند . شكست مقاومت مردمی در آفریقا نه فقط تبعات فرهنگی داشت بلكه تا آن جا ادامه یافت كه هنوز آفریقا نتوانسته است در برابر تحمیل های اقتصادی و سیاسی اروپا قد علم كند .
بسیاری از كشورهای آفریقایی هنوز بازیچه دست كشورهای اروپایی هستند و اروپا هر كاری را كه می خواهد كم و بیش در این قاره انجام می دهند . نمونه مشخصی از این كارها در چند هفته اخیر در ساحل عاج بروز كرده است . اروپا كه اكنون دم از پاسداری از محیط زیست می زند بدون توجه به آن چه می توانست به یك فاجعه تبدیل شود توسط شركتی هلندی چندین تن مواد سمی را در كنار شهر بزرگ آبیجان در ساحل عاج تخلیه كرد . این مواد نه فقط آب های سطحی را آلوده كرد بلكه شهر آبیجان را در معرض یك فاجعه زیست محیطی قرار داده است .
بیش از ۴۷ نفر تاكنون جای خود را از دست داده اند و حال كه اوج ابن رسوایی به اروپا رسیده است ، به یكباره جهان متوجه این نقطه شده است . این فاجعه زیست محیطی دقیقاً بیانگر آن چیزی است كه بر آفریقا می گذرد .
اكنون بسیاری از این كشورها حداقل به صورت سطحی از استعمار رها شده اند ، ولی در عمل استعمار چنان در تار و پود آنان نفوذ كرده است كه تبعاتش تا قرن ها ادامه خواهد یافت . ساحل عاج فقط هنگامی به یكی از خبرساز ترین كشورهای جهان تبدیل می شود كه هزاران نفر در معرض مرگ و نابودی قرار گرفتند . چنگال استعمار هنوز در بدن آفریقا فرو رفته است و در این هنگامه جهان صنعتی علی رغم همه تعهدات انسانی كه دم از ان می زند ، آفریقا را هنوز به عنوان قاره ای با انسان هایی كه حق زیستن در آرامش دارند ، نپذیرفته است . سایه سیاه استعمار بر این قاره هنوز حاكم است و صداهایی كه كم و بیش از گوشه و كنار این قاره بر ضد استعمار شنیده می شود یا آن قدر كم اهمیت است و یا از زبان كسانی گفته می شود كه جهان آنان را هنوز به عنوان رهبران حقیقی كشورهایشان به رسمیت نمی شناسند . بی حیثیت كردن این افراد در افكار عمومی جهان نیز گوشه ای از ادامه همان رفتارهای استعمار است . آنان نیز كم و بیش با موضع گیری های نابخردانه به آن دامن می زنند . هنگامی كه ایدی امین عنوان می كرد كه قادر است زبان حیوانات را بفهمد چه چیز بیش از تمسخر می توانست پیامد آن باشد این رشته هنوز سر دراز دارد .
منبع : مرکز اطلاع رسانی خانواده شمیم