شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

نقاب‌ها - Masques


نقاب‌ها - Masques
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : مارن کارمیتس
کارگردان : کلود شابرول
فیلمنامه‌نویس : اودیل بارسکی و کلود شابرول
فیلمبردار : ژان رابیه
آهنگساز(موسیقی متن) : ماتیو شابرول
هنرپیشگان : فیلیپ نوآره، روبن رنوچی، برنادت لافون، مونیک شومت، آن بروشه، روژه دوما، فرانسوا دومنیو و بلانش آری‌یل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه.


«کریستیان» (نوآره)، مجری یک برنامه تلویزیونی که جایزه شرکت کنندگانش سفر به کشورهای دور است. به رمان‌نویس جوانی به‌نام «رولان» (رنوچی) که می‌خواهد داستان زندگی او را بنویسد، پیشنهاد می‌کند چند روزی، برای یک گفت‌وگوی مفصل، به ویلای ییلاقی‌اش بیاید. «رولان» که انگیزه‌ای پنهانی هم برای آشنائی بیشتر با «کریستیان» دارد، با اهالی عجیب و غریب خانه او ملاقت می‌کند: «ماکس» (دومنیو) که هم راننده است هم آشپز؛ «کولت» (شومت) که هم منشی است و هم خدمتکار؛ «پاتریسیا» (لافون) که هم ماسور است و هم پیش‌گو؛ شوهر «پاتریسیا»، «مانوئل» (دوما)، که مأمور تهیه شراب است؛ و دختر خوانده «کریستیان»، «کاترین» (بروشه) که همیشه عینک تیره به چشم دارد و به‌دلیل بیماری از اتاقش بیرون نمی‌آید. با شروع گفت‌وگو، «کریستین» از دوران کودکی‌اش (پدر داروسازی بوده که پس از مرگش، اموالش را آرام آرام غارت کردند)، از آلرژی‌هایش (به گرد و غبار، پَر و پشه) که باعث شد کار خوانندگی را کنار بگذارد، و علاقه‌اش به تمام سال خوردگانی که در برنامه‌اش شرکت می‌کنند، حرف می‌زند. «رولان» که تنها مانده تا متن گفت‌وگو را از روی نوار پیاده کند، سرنخی (یک راکت تنیس با حرف م) از «مادلن» پیدا می‌کند، همان دختری که در واقع برای پیدا کردنش به آنجا آمده‌ است. «کریستیان» اعتراف می‌کند که او «مادلن» را برای آنکه «کاترین» تنها نباشد، به آنجا آورده، ولی پس از سه ماه دخترک غیبش زده است. «رولان» شبانه گاو صندوق «کریستیان» را باز می‌کند و مدارکی پیدا می‌کند مبنی بر اینکه «کریستیان» با خرید نقاشی‌های امپرسیونیست‌ها، یک خانه قدیمی و یک کارخانه ماشین اوراق‌کنی به‌نام «آیدا»، ارثیه «کاترین» را بر باد داده است. «رولان» سعی می‌کند «کاترین» را ببیند، ولی او با ناراحتی فرار می‌کند. اما فردا صبح برای قدم زدن با او به باغ می‌رود و «رولان» می‌گوید «مادلن» خواهر کوچک‌تر او بوده، و به نظر او «کریستیان» از شر او خلاص شده، و اینکه «کاترین» هم در معرض خطر است. بالاخره «کاترین» متقاعد می‌شود که پدرخوانده‌اش ان چیزی که وانمود می‌کند نیست، سپس با «رولان» رابطه برقرار می‌کند و می‌گوید که می‌خواهد به پاریس برود، ولی اتوموبیلش به شکل اسرارآمیزی روشن نمی‌شود. «کریستیان» و شریک جرم‌هایش («ماکس» و «کولت») وقتی می‌فهمند «کاترین» دیگر غذای مسمومش را نمی‌خورد، تصمیم می‌گیرند کلکش را اوراق شود. اما «اولان» که متوجه غیبت «کاترین» شده، درست در آخرین لحظه او را نجات می‌دهد و حالا دو دل باخته جوان با هم برنامه «کریستیان» را تماشا می‌کنند. «کریستیان» در تلویزیون، به احساسات‌گرائی فریبکارانه برنامه و سوء استفاده از شرکت کننده‌ها و تماشاگران برنامه خود اعتراف می‌کند.
* در نقاب‌ها، شابرول طبق همان قواعدی بازی می‌کند که در فیلم قبلی‌اش، بازرس لاواردون (1986) وجود داشت. منظور قراردادهای داستان پلیسی یاکارآگاهی نیست. بلکه مجموعه‌ای است شامل ارجاع به اسطوره‌ها، بازی‌های تقدیر، گناه و جرم دیدن / دانستن و لذتِ ناجور نقاب زدن. اینجا کارآگاه بازی، مبنائی آماتوری دارد و داستانی که گره‌هایش باز می‌شود کمتر از بازرس لاواردن مرموز یا جدی به‌نظر می‌رسد و در نتیجه فیلم آن‌قدر گیرا نیست. در فضای ییلاقی و خوش آب‌وهوای حادثه‌ها، پیش خدمت‌ها در پس زمینه مشغول بازی شوم خود با نقاب‌ها هستند و در پیش‌زمینه عشق جوانان در حال شکل‌گیری است. اینجا شبیه قلمرو «خانم مارپل» است («رولان» شاید به‌عنوان زندگی نامه‌نویس، یک جاعل و متقلب باشد، ولی نمونه راستین یک نویسنده رمان‌های کارآگاهی می‌نماید؛ الگوئی برای یک کارآگاه جنتلمن امروزی) ولی این قصه از نوع «مجرم کیه؟» نیست. مسئله این است که مجرم چه کرده و چگونه می‌توان گناه او را جبران کرد؟