چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


شوک معکوس نفتی


شوک معکوس نفتی
استفاده از درآمدهای نفتی در کشور ایران و سایر کشورهایی که از این منبع خدادادی برخوردار بوده اند موجب شکل گیری مباحث گوناگون و متفاوت میان صاحب نظران شده است. به گونه یی که می توان این صاحب نظران را در یک طیف بسیار گسترده از کسانی که درآمدهای نفتی را برای اقتصاد کشور بسیار زیانبار تلقی کرده و آن را «بلای سیاه» نامگذاری کرده اند تا کسانی که وجود درآمدهای نفتی را موهبت بسیار بزرگ برای اقتصاد کشور دانسته اند و آن را طلای سیاه می نامند، قرار گیرد.
اما در بررسی پیامدهای وجود نفت در کشورهای نفت خیز و اثر آن بر اقتصاد کشور می توان یک فرضیه شرطی را بیان کرد. بدین گونه که نفت به ذات خود برای اقتصاد کشور نه زیانبار و نه منفعت آور است، بلکه به چگونگی برخورد حاکمان هر کشور با درآمدهای نفتی مرتبط است. اگر در کشوری با برنامه ریزی صحیح و دقیق از درآمدهای نفتی استفاده شود، می تواند منافع سیاسی را نصیب اقتصاد آن کشور کند و در صورتی که نفت در یک استراتژی مشخص و دقیق و متناسب با اقتصاد کشور و ارتقای ظرفیت های تولیدی کشور به کار گرفته نشود می تواند خسارت های جبران ناپذیری به اقتصاد کشور وارد کند. بر این اساس در بحث مربوط به نفت و بررسی ابعاد آن توجه به سه محور اساسی ضروری است.
۱) نحوه وابسته شدن ابعاد مختلف اقتصادی درآمدهای نفتی
۲) نحوه تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور
۳) شکل گیری یا عدم شکل گیری بیماری هلندی.
در مورد محور اول در صورتی که سیاستگذاران و برنامه ریزان اقتصادی نفت را به عنوان یک درآمد جاری تلقی کرده و آن را برای تامین مخارج و هزینه های جاری کشور به کار گیرند و از ظرفیت سازی و ایجاد زیرساخت های لازم برای اقتصاد کشور و توانمندسازی بخش خصوصی مستقل از دولت به کار نگیرند اقتصاد کشور در جهت مصرفی شدن هرچه بیشتر و با تکیه بر واردات کالاها و محصولات نهایی شکل خواهد گرفت.
در چنین وضعیتی به طور طبیعی وابستگی بسیار شدیدی به درآمدهای نفتی برای تامین مخارج جاری شکل می گیرد که این وضعیت بدترین حالت ممکن برای اقتصاد یک کشور است. در محور دوم توجه به این نکته بسیار حیاتی است که درآمدهای حاصل از صادرات نفت بدون واسطه مستقیماً به بودجه دولت تزریق شود. در چنین وضعیتی هرگاه قیمت نفت در اقتصاد جهانی افزایش یا کاهش یابد شوک نهایی از این تغییر قیمت مستقیماً به اقتصاد کشور منتقل شده و بی ثباتی گسترده یی را دامن خواهد زد. به این نکته توجه نشده که کشورها باید درآمدهای حاصل از نفت را مستقیماً به خزانه واریز کرده و نباید آن را به بودجه های دولت وصل کنند.
در مورد سومین محور که به آن بیماری هلندی گفته می شود، هدف آن است که هنگام افزایش شدید و غیرمترقبه قیمت نفت، دولت ها کوشش کنند با یک برنامه ریزی دقیق و حساب گرانه به اندازه یی از درآمد نفتی در اقتصاد کشور استفاده کنند که اگر قیمت های نفت با کاهش روبه رو شد اقتصاد کشور دچار مشکلات عدیده نشود. تجربه اقتصاد ایران در سال ۱۳۵۳ تا سال ۱۳۷۸ دولت اصلاحات را به این سمت هدایت کرد که برای برخورد با هر سه محور فوق برنامه ریزی لازم انجام دهد به گونه یی که به طور همزمان از وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی کاسته و شرایطی را در اقتصاد کشور ایجاد کند تا این وابستگی به حداقل ممکن برسد و از سوی دیگر با ایجاد حساب ذخیره ارزی، حوضچه آرامشی را در اقتصاد کشور ایجاد کند تا میزان مصرف درآمدهای نفتی با برنامه و متناسب با نیازهای اقتصاد ایران انجام پذیرد و هنگام افزایش یا کاهش نفت وجود حساب ذخیره ارزی سبب جلوگیری از وارد شدن شوک های ناشی از قیمت نفت بر اقتصاد ایران شود.
از سوی دیگر برای گرفتار شدن اقتصاد ایران به بیماری هلندی دولت اصلاحات در قالب برنامه سوم و چهارم میزان مصرف درآمدهای نفتی را با توجه به نیازهای داخلی اقتصاد تعیین کرده است. متاسفانه دولت نهم به رغم افزایش شدید قیمت نفت که موجب شکل گیری درآمد افسانه یی ۲۰۰ میلیارد دلاری طی دو سال شد، با گشاده دستی غیرواقع بینانه تمامی این درآمد را به اقتصاد کشور آن هم به هزینه های جاری تزریق کرد و با نادیده گرفتن حساب ذخیره ارزی شرایطی را در اقتصاد ایران فراهم کرد که شوک های قیمتی، تمامی اقتصاد را تحت تاثیر خود قرار دهد. از سوی دیگر با توجه به مصرف کردن کلیه درآمدهای نفتی در زمانی که قیمت نفت هر بشکه بیش از ۱۳۰ دلار به فروش می رفت ظرفیت هزینه های جاری کشور آنچنان گسترده شده که امروز کشور با کاهش قیمت نفت به کمتر از ۷۰ دلار در هر بشکه دچار اضطراب ها و نگرانی های بسیار زیادی شده است.



*معاون وزارت امور اقتصادی و دارایی دولت اصلاحات
سعید شیرکوند
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید