سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


آرزوهای بزرگ


آرزوهای بزرگ
همتهای بلند، سبب ساز ترقی ملتها بوده اند. «توسعه» ناظر بر بسنده نکردن به وضعیت موجود و اراده به امر مطلوب است. از این رو «تحول» و «اصلاح»به مثابۀ فضیلت سیاسی (Political Virtue) دروازه های بخت را به روی ملتها باز می گشاید. راهبران سیاست و اقتصاد با رویکردی بهبودگرا و تعمق در احتیاجات زمانه، طرح و برنامه می ریزند و می کوشند با اجرای آن پا به پای تحولات جهان پیش روند. بنابراین کمتر کسی ممکن است اساساً مخالف «تحول» باشد. پس مشکل از کجا نشئت می گیرد که طرح تحول اقتصادی دولت، انتقادهایی نسبتاً جدی به خود دیده است؟
فرض اولیۀ این یادداشت آن است که هرچند طرح، ناظر به وقوع تحولاتی در مورد پرداخت یاران ههای سوخت است، اما نکتۀ مهمی که از دیده غایب مانده، خود مسئلۀ انرژی است. اکنون انرژی در تمام جهان تبدیل به یک «مسئله» (Problem) شده است. این مسئله برای تولید کننده و مصرف کننده، هرکدام به نوعی رخ مینماید. ما در مقام کشوری که تولیدکننده نفت هستیم و معیشتمان به طرز پیچید های با پول حاصل از فروش نفت گره خورد هاست، نیازمند برنامه و عمل مؤثرتری نسبت به کشورهایی هستیم که اقتصادشان از مصائبی چون تک محصولی بودن و رانتی بودن فارغ است. از منظری چنین، فرض دوم آن است که ما نیازمند تحول در نگرش روش مدیریت منابع انرژی هستیم. چه بسا پیمودن راه تحولات اقتصادی از مسیر تحول در سیاست انرژی میگذرد. نابرخورداری از رهیافتی مؤثر در قبال انرژی، برنامه هایی مانند طرح تحول اقتصادی را بیش از آنکه اراده ای مؤثر نشان دهد، صرفا به آرزویی بزرگ مانند میکند.
با مفروضات یادشده، ناکارکردهایی را که وضعیت کنونی انرژی ایجاد می کند، می توان از نظر گذراند و دربارۀ آن تأمل کرد. غرض یادداشت حاضر، نفی تحول اقتصادی نیست، بلکه اشاره ای است به غفلتی که گویی به این زودی تمام نخواهد شد. توضیحاتی که در پی می آید، شاید در روشن کردن چرایی نیاز ما به تحول سیاست انرژی راهگشا باشد.
● اقتصاد:
در پیلۀ رانت و کمند تورم امان اقتصادی بهره مند از نفت را مزایای بسیاری هست. در نگاه نخست نفت یک ثروت بزرگ و ارزشمند است. می تواند ناگهان به رشد پرشتاب اقتصادی منجر شود. می تواند نقش بزرگی در افزایش درآمد سرانه بازی کند. صنایع داخلی را توسعه دهد. علاوه بر آن، با خود شتقاتی دارد که اقتصاد از آنها نیز نصیب خویش را می برد. صنایع گاز، پتروشیمی و حوزه های گسترده ای که دربر می گیرند، همگی پیوسته به نفت اند. بنابراین نفت فی نفسه برای اقتصاد سودمند و مبارک است. با این حال از سویی دیگر، فریبنده و مخاطره آمیز هم هست. همین که سامان اقتصادی، نفت را برای تمام مناسبات معیشتی خود بسنده دید و صرفاً به آن اکتفا رد، مشکلات یک به یک پیدا می شوند. به جز رشد فزایندۀ تورم، شاید منفی ترین کارکردی است. دربارة رانت در « رانت » که اتکای سامان اقتصادی به نفت بروز می دهد، ظهور پدیده بخشهای سیاست و فرهنگ نیز نکاتی را خواهم افزود، اما به هرحال رانت بدترین آثار خود را در اقتصاد نمایان می سازد و با نفوذ در شریانهای بی شمارش، به تدریج اندامهای اقتصاد را بیمار می کند. رانت زمانی شکل می گیرد که یک شخص از منابع هنگفتی بهره مند باشد و اشخاص یگر منابع محدودی در اختیار داشته باشند. این اشخاص برای پیشبرد و ارتقای خود، ناگزیرند دست به دامن شخص اول شوند. هرکسی بتواند نسب خویش را اثبات کند، سهمی از این ماترک خواهد برد. بنابراین تلاش برای اثبات برادری آغاز می شود. تحلیلگران اقتصاد وضعیتی را که در تعبیر می کنند. این فساد نیز آثار منفی خود «فساد» پس چنین شرایطی ایجاد می شود با عنوان را در حوزه های دیگر مانند سیاست و فرهنگ بروز می دهد.
● سیاست: چیرگی دولت و کبودی قدرت
پیامد اقتصاد نفتی، سیاست نفتی است. اقتصاد دولتی، دولت را چنان فربه میکند که دیگر جایی برای واحدهای خصوصی اقتصاد باقی نم یماند. منابع سرشار اقتصادی، مانع از دموکراتیک شدن واقعی قدرت می شوند. قدرت از آن نفت است نه مردم. نفت مناسبات سیاست را زیر و رو میکند.
اقتصاد رانتی باعث م یشود که قدرت سیاسی متصلب و متمرکز شود. سیاست دموکراتیک آن است که در عرصۀ عمومی به طور سیال و رها جریان داشته باشد. این تصلب، باعث خو نمردگی و کبودی قدرت میشود. غلبۀ نفت بر مناسبات سیاسی، عرصۀ سیاست را تبدیل به محل تجمع منافع خاص میکند؛ حال آنکه سیاست حوزۀ خیر همگانی است. تحولات مثبت معمولا مستلزم توانمند شدن بخش خصوصی و کوچک شدن دولت است. سیاست نفتی، مانع از تحقق چنین برنامه ای میشود. این در حالی است که برخی طرح تحول اقتصادی را یک طرح یاسی قلمداد کرده، گمان میکنند که دولت در صدد حل اقتصاد در سیاست است. برای پیشگیری از این اتفاق و رفع چنین شائبه ای نیز محتاج تحول در سیاست انرژی هستیم.
● فرهنگ و جامعه: عافیت طلبی و رخوت
آثار ناخوشایند وابستگی به نفت در فرهنگ عمومی اجتماع نیز دیده می شود. مهمترین ویژگیهای این اتفاق را در رواج روحیۀ عافیتخواهی و طلبکاری می توان جست. چشم مردم به دست دولت می ماند.
کارآفرینی و سرمایه گذاری به فراموشی سپرده می شود. رخوتی در زندگی روزمره نفوذ می کند که باعث گریز از کار یا انجام نادرست آن و در نتیجه وارد آمدن لطمه به بهره وری می شود. اگر اقتصاد جامعه متکی بر منابع پایا نپذیر انرژی نباشد، نگاه بلند مدت در مردم ایجاد می شود. به فکر ابتکار و کارآفرینی میافتند. کوششهای اثربخشی از خود نشان می دهند. وجدان کاری و اساساً
اشتیاق به کار و تولید در میان یشان افزایش م ییابد. وسوسۀ لجام گسیختۀ مصرف تعدیل می شود و نهایتاً آثار مثبت این وضعیت اجتماعی و فرهنگی در
رشد و توسعۀ اقتصادی نمایان می شود و این همان تحول اقتصادی است که انتظارش را میکشیم.
● نتیجه گیری: تحول اقتصادی، طرح ناتمام
تحول اقتصادی مستلزم یک برنامۀ بلندمدت و مستمری است که با تغییر کارگزاران و مدیران، دستخوش فراموشی و توقف نشود. چیزی نیست که با یک طرح و چند فرم به ثمر برسد و آثار خود را نشان دهد. تحول اقتصادی اگر به معنای ارتقای قدرت خرید، کاهش نرخ تورم، هدفمند شدن یاران هها و توسعۀ بخش خصوصی باشد، مستلزم تحولاتی بنیادین در ساختار اقتصاد و انرژی است. اینها به عبارتی، پیش نیازهای طرح تحول اقتصادی هستند و نمیتوان با چشمپوشی از چنین عواملی، در انتظار تحولات مثبت اقتصادی نشست. جامعه نیز نباید در پی وقوع معجزه باشد. تحول اقتصادی یک فرایند نظام مند است. نیازمند برنامه و عمل کارشناسی و دقیق با حداقل خطاست. به عبارت دیگر، طرح تحول اقتصادی باید به مثابة طرحی گشوده، باقی بماند و همچنان خود را در عرض نقد و بررسی قرار دهد و همین استمرار ممکن است روزی به نتایج خوشایندی ختم شود.
تحول اقتصادی نیازمند اراده های جدی است، نه آرزوهای بزرگ.
حسین فراستخواه
منبع : ماهنامه تازه‌های انرژی


همچنین مشاهده کنید