جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
مدرس، ناشناختهای مشهور
موضوع سخن، مرحوم سیدحسن مدرس فقیه و سیاستمدار نامدار معاصر است که آوازهاو بیشتر پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به گوش نسل حاضر رسیده است. او فقیه و سیاستمدار <مردموارهای> بود که در مبارزهای همهجانبه با استبداد داخلی، استثمار و خرافات رایج و سلطهاستعمار خارجی همزمان میجنگید. او متعهد به اسلام و مدافع راستین حقوق و منافع مردم بود. از این رو، سخنم را با حدیثی از پیامبر اسلام(ص) آغاز میکنم. رسول خدا (ص) فرمودند: <مداد العلماء افضل من دماء الشهدا>، یعنی مرکب قلب دانشمندان برتر و ارزشمندتر از خون شهیدان است.
مدرس از جمله کسانی است که میتواند مصداق این حدیث شریف باشد. سپاس خدای را که اینک در شرایطی راجع به این شخصیت بزرگ به بررسی نشستهایم که در جامعه ما شناخت اجمالی وجود دارد و زمینهای برای تحقق بسیاری از اهداف و آرمانهای اسلامی و احیا و معرفی بسیاری از قهرمانان متعلق به امت بزرگوار اسلام فراهم شده که از جملهآنان، اسوهجهاد و مقاومت و الگوی فقاهت و نمونهزهد و تقوا و به قول یکی از نویسندگان متعهد <ناشناختهای مشهور>، آیتا... <سیدحسن مدرس> است.
راجع به مرحوم مدرس حرف زیاد است و همینگونه که عرض کردم ایشان <ناشناختهای مشهور> هستند، یعنی در عین نامداری به راستی ناشناختهاند. لذا در ابعاد مختلف میتوان راجع به شخصیت ایشان سخن گفت. در این مدتی که در حضور سروران محترم هستم و مصدع وقت شریف شما میشوم، تا آنجایی که اطلاعاتم اجازه میدهد و تا آنجایی که منابع تاریخی و اسناد قابل دسترسی یاری میکند،سعی خواهم کرد پردههایی از چهرهشخصیت علمی، حوزهای و فقاهتی ناشناخته مدرس در بعد علمی و فقهی، در حد امکان شناخته شود. از این رو باید عزیزان توجه داشته باشند که موضوع اصلی سخن ما شخصیت علمی و حوزهای شهید مدرس است، لکن پرداختن به این کار بدون اشاره به ستم بزرگی که جریانهای تاریخنگاری حاکم بر ادب و فرهنگ معاصر ایران، بر امثال ایشان روا داشته و در گمنام ساختنشان کوشیدهاند،چندان جالب نخواهد بود. لذا سخنی نیز درباره این جریانها و تیولدارانشان خواهیم گفت.
مدرس تاکنون در ایران بیشتر به عنوان یک سیاستمدار شناخته شده است و به عنوان یک روحانی وارسته که در عالم سیاست از پارهای تیزهوشیها و نبوغ فوقالعادهای برخوردار بوده و در عین حال از خلوص و ایمان و نستوهی در درجهعالی بهرهمند بود،شهرت یافته است؛ یعنی مدرس صرفاً به نام یک شخصیت سیاسی زاهد و مخلص شناخته شده است. اما مدرس فقط این نیست، مدرس قبل از آنکه یک سیاستمدار و یک سیاستشناس باشد، یک دانشمند اصولی سترگ و یک فقیه برجسته و بزرگ است، درست همردیف اصولیون و فقهای بزرگی همچون کمپانی، نائینی و امثال آنان؛ و شاید انسان بتواند به خودش جرات بدهد و بگوید از نظر آشنایی به مبانی علم اصول (و نه از جنبهنوآوری در این رشته) در حدی نزدیک به مقام اصولی مرحوم شیخ مرتضی انصاری که معلم همه اصولدانان متأخر است. البته این حرفی که بنده میزنم چندان مبالغه و اغراقآمیز نیست که البته دلیل دارد، و دلیل آن را نیز عرض خواهم کرد. اما متأسفانه مدرس به این صفت بارز خود، یعنی علم و دانش و فقاهت هنوز شناخته شده نیست، به همین دلیل است که ما علیرغم تأکیدات و سفارشهای مکرر و هدایتگر امام امت (قدس سره) راجع به اینکه از اصول اندیشه و افکار مدرس و از خط فکری و سیاسی مدرس باید استفاده کرد، هنوز در بهرهگیری از رهنمودهای شایستهاو در سطوح و ابعاد گوناگون، از تعلیمات و شخصیت او، طرفی نبستهایم. علتش این است که ایشان ناشناختهای مشهور هستند و بعد فقهی و مقام علمیشان نیز همینطور است. البته این ناشناختگی دلیل دارد و منحصر به مدرس هم نیست. تمام قهرمانان اصیل و همه چهرههای تاریخساز ما، در تاریخ مکتوب معاصر کشور گم و ناشناخته هستند و آنگونه که باید شناخته شوند، شناخته نشدهاند.
علت این ناشناختگی نیز این است که جریانهای تاریخنگاری منحرف و بیگانهپرست در ایران معاصر، سلطه و حاکمیت داشتهاند. این جریانها زندگینامه و شرح احوال شخصیتهای ملی و مذهبی ما را تحریف کردهاند و یا در صورت امکان، آنان را از تواریخ خود حذف کردهاند. تاریخنگاری حاکم بر مراکز علمی و دانشگاهی جوامع اسلامی، از جمله ایران، تاکنون با ماهیت و شیوه ضداسلامی خود هر نوع حرکت و یا چهرهمردمی و اسلامی و مبارزه را از تاریخ مکتوب معاصر حذف و یا محتوای آن را تحریف کردهاند. من در اینجا در حدی که فرصت اجازه بدهد به عنوان مقدمه بحث، در تشریح علل ناشناختگی شخصیت علمی و حتی شخصیت سیاسی مرحوم مدرس، به معرفی فشرده جریانهای تاریخنگاری حاکم بر فرهنگ ایران معاصر، خواهم پرداخت.
● جریانهای تاریخنگاری و نقش آنها در ناشناختگی امثال مدرس
جریانهای تاریخنگاری موجود در عالم اسلام و ایران معاصر را میشود به چند دستهمتمایز تقسیمبندی کرد:
۱) جریان تاریخنگاری فراماسونری
این جریان، یک جریان تاریخنویسی فعال و نیرومندی است که در جهان اسلام وجود داشته و دارد و در ایران نیز فعال بوده است. حتی بعد از انقلاب نیز با آن مبانی خاص و ارزشهای ویژه خودشان، در بسیاری جاها تیول تاریخنگاری را در انحصار خودشان دارند، تاریخ کشور ما، تاریخ ملت قهرمان ما را در سراسر جهان اسلام تحریف کردهو نگذاشته شخصیتهای اصیل، الگو و الهامبخش امت ما، برای این مردم آنگونه که لازم است، شناخته شوند.
جریان تاریخنگاری فراماسونری با برچسبزدنهای مختلف و یا بایکوتهایی که در مورد ایران و قهرمانان آن انجام داده، مانع از این شده اند که ملتها این قهرمانان را بشناسند. اگر شما کتابهایی را که از این جریان در تمام جهان اسلام، از جمله در ایران، در عالم کتب و مطبوعات نشر شده است، ملاحظه کنید، میبینید که درصد عظیمی از کتابهای تاریخی ما را بعد از مشروطه و در ایام مشروطه، اینان نوشتهاند و این به راستی یک فاجعهفرهنگی است.
طبیعی است که فراماسونرها امثال شهید مدرس و دیگر قهرمانان همسو، همفکر و همارزش مدرس را در تاریخ بایکوت کنند، یا اینکه شخصیتشان را وارونه ترسیم کنند، و یا اینکه در صورت امکان، اساساً آنان را از تاریخ حذف نمایند. همان طوری که علاوه بر شخصیتها، حوادث و رخدادهای مهم را نیز از تاریخ حذف کردهاند. از باب مثال اگر اغلب کتابهایی را که راجع به تاریخ معاصر نوین ایران در قبل از انقلاب اسلامی نوشته شده، ملاحظه بفرمایید میبینید که هیچ اشارهای راجع به قیام خونین و مردمی پانزدهم خرداد سال چهل و دو، در این قبیل کتابها دیده نمیشود چرا که آنان میخواستند حتی نام ۱۵ خرداد را نیز از تاریخ حذف کنند. این از باب مثال بود که ذکر کردم وگرنه همه حوادث مردمی و رجال اصیل ما دچار چنین سرنوشت غمباری شدهاند. مثلاً شما میبینید که مورخان استعماری و نیز دربار پهلوی جریان فرقه دموکرات آذربایجان و پیشهوری و همچنین دیگر جریانهای فکری و سیاسی معارض و مخالف رژیم شاه را در تاریخ آوردهاند و ماجرای اتفاقات مربوط به آنان را ذکر کردهاند.
۲) تاریخنگاری درباری
جریان تاریخنگاری دیگری هست که میتوان از آن به عنوان <تاریخنگاری درباری> تعبیر کرد که در کار خود از دربارها الهام و برنامه میگرفته است. این شیوه تاریخنویسی در تاریخ ایران و اسلام ریشهبسیار طولانی دارد و به دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس و شاهان پیش از اسلام میرسد. در زمان معاویه بود که دستهای از حدیثسازان و تاریخسازان (یعنی جاعلان و تحریفکنندگان تاریخ اسلام) به دستور حکومت وقت شروع به تاریخسازی، چهرهپردازی و خلاصه تحریف تاریخ در جلد راویگری و حدیثگویی به همین دلیل است که میبینیم در مجموع تاریخ اسلام آن جریانی که همیشه مورد بیحرمتی قلمداران درباری قرار داشته و آن جریانی که همیشه به آن دشنام میدادهو زیر شلاقهای قلمی نویسندگان و مورخان و محدثان درباری قرار داشته است، همانا جریان مقدس و مظلوم <اهل بیت پیامبر(ص>) و خاندان علی (ع) بوده است. چنانکه بعد از آنان تشیع و فقهای مظلوم اعصار بودهاند که از طرف بنیعباس و دیگر حاکمان اعصار، مارکهای مختلف خورده و مسلوبالید گردیدهاند و قلمداران و مورخان درباری وابسته به قدرتهای حاکمه همه جا آنان را مورد فحاشی قرار میدادهاند. در زمان حاکمیت خاندان پهلوی نیز این مساله به قوت خود باقی بود که دربار برای عدهای از تاریخنگاران، امکانات عظیم رفاهی و تحقیقاتی از قبیل اعطای بورس، اعزام به خارج و غیره را فراهم میآورد و همهامکانات پژوهشی و مطبوعاتی را در اختیار آنان قرار میداد و در عین حال برخی از آنان کوشش میکردند که خودشان را در ظاهر وابسته به دربار و قدرت حاکمه نشان ندهند و روی وابستگیشان به بیگانگان نیز سرپوش بکشند. آنوقت آنان میرفتند تحقیقات میکردند و تاریخ مردم و سرزمین ما را مینوشتند، و در واقع آن را تحریف میکردند. اکنون نمیخواهم به افشاگری این مورخان با نام و نشان بپردازم، برخی از آنان اسناد وابستگی به مراکز ضد مردمی رژیم شاه را نیز دارند. برخی از قلمداران آن زمان، علاوه بر اینکه خودشان در مقام اغفال مردم و تحریف تاریخ سرزمین ما بودند، کوشش میکردند به عنوان <دلالهای فرهنگی> نیز میان دربار شاه و روشنفکران نقش بازی کنند و روشنفکران را فریب بدهند و آنان را به طورناخواسته به خدمت تاریخنگاری دربار بکشانند.
۳) جریان تاریخنگاری الحادی و مارکسیستی
در ایران معاصر جریان تاریخنویسی دیگری نیز وجود داشته است که بعد از انقلاب مشروطیت و به ویژه در دوران منحوس پهلوی اوج گرفت و گسترش پیدا کرد، این جریان همان جریان الحادی و مارکسیستی است که ریشه در آن سوی مرزها دارد.
عوامل بومی این جریان نیز که بیشتر کار خود را از راه ترجمهمتون تاریخی روسی و مارکسیستی مربوط به ایران دنبال میکردند، تلاششان بر این بود که شیوهنگارش و تحلیل تاریخ با متد مورد قبول مارکسیستها و ملحدان را در ایران نشر بدهند. انبوهی از کتابهای تاریخی معاصر در ایران را این قبیل کتابها تشکیل میدهند که هیچ ربطی به تاریخ واقعی سرزمین و مردم ما ندارد و یک تاریخنگاری فرمایشی و قالبی از پیش ساخته شده است که رسالتش تحریف حقایق تاریخی به نفع بلوک شرق و بینش منحرف ماتریالیسم تاریخی است.
۴) جریان تاریخنگاری ناسیونالیستی
جریان دیگری که در ایران وجود داشته، جریانی است که خود را به اصطلاح جریان تاریخنویسی <ملی> معرفی میکند، لکن اصطلاح درست آن همان تاریخنگاری ناسیونالیستی یا <قومی> است. جریان تاریخنگاری قومی کوشش داشته خود را وابسته به دربار و به جریانهای تاریخنگاری فراماسونری یا مارکسیستی نشان ندهد و با عنوان و محور قراردادن <ملیت> و <قومیت ایرانی> مشغول به تحلیل و نگارش تاریخ ایران شود. چنانکه در کشورهای عربی و در کشورهای آفریقایی و آسیایی نیز با محور قراردادن قومیتهای محلی آن سرزمینها، مشغول به نگارش تاریخ و تحریف حقایق هستند و از این طریق به اسلامگریزی یا اسلامزدایی تحت عناوینی همچون عربستیزی در ایران وعناوین مشابه دردیگر سرزمینها میپردازند.
شما اگر کتب و آثار اینان را که در زمینهتاریخ اعم از تاریخ اسلام و ایران و دیگر اقوام مسلمان نوشتهاند، ملاحظه نمایید، میبینید که به بهانههای واهی و به انگیزهترویج یک ملیت ویژه، در ابعاد گسترده، با اسلام، قرآن و تشیع مبارزه و ستیز کردهاند.
شهید مطهری آن <دردمند تنها> کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران را در برابر این جریان تاریخنویسی و تیولداران آن نوشتهاند. ایشان با تألیف این کتاب خواستند ثابت کنند که جدا کردن ایران و اسلام از یکدیگر، خیانت به اسلام و ایران است. همانگونه که ایرانیان هوشمند خدمات ارزشمندی به فرهنگ اصیل اسلامی و ترویج و تحکیم آن، صورت دادهاند، اسلام نیز در شکوفاسازی استعداد ایرانی نقش مهمی داشته و این دو در رابطهای تنگاتنگ با یکدیگر مطرحاند. آری، تاریخنگاری که تحت نام عربستیزی در واقع اسلامستیزی میکنند، حلقهای از یک زنجیره استعماری است. این هم یک جریان تاریخنگاری است که مرحوم مطهری در مبارزه علمی و عملی با آن بیش از هر کس دیگری نقش و سهم دارد. ایشان در جای جای خدمات متقابل، تألیفات وابسته به این جریان را عالمانه به نقد کشیده و ضعفهایشان را نشان داده است.
۵) تاریخنگاری اسلامی
در تاریخ معاصر ایران نمونههایی از یک شیوه دیگر تاریخنویسی وجود داشته است که شاید در مقام ثبوت بتوان گفت یک جریان بوده اما در مقام اثبات هرگز جریان نامیده نمیشود. این نوع تاریخنگاری اصول و شیوههای علمی و خردپذیر خود را داراست، بنابراین عملاً محکوم و منزوی بوده و آثار و تألیفات چشمگیری نداشته است. این را میتوان شیوه تاریخنگاری اسلامی نامید که در دو شاخه قابل تفکیک و شناسایی است:
الف ) تاریخنگاری سنتی
ب ) تاریخنگاری اصیل اسلامی
شیوه تاریخنگاری سنتی مبتنی بر اوهام، خواب و رویا و بدون توجه به علل و معلولهای طبیعی و اجتماعی است لذا گزارش مجهولات تاریخی، خرافات و نقل محتویات کتابها بدون تحلیل و بررسی میزان خردپذیری محتوا و صحت سندهای آن و بدون مقابلهروایات مختلف و انتخاب درست از نادرست، صورت میگرفته است و <رویازدگی> و افسانهپرستی بر همهمطالب آن چیره شده است. در ظاهر آنها را افراد مسلمان نوشتهاند و از این رو کوشش شده تا به نام اسلام نیز سکه بخورد، لکن باید بگویم که این نوع تاریخنویسی هیچ ربطی به اسلام ندارد، این جدا از اسلام و تاریخنگاری سنتی است. درست مانند آداب و رسوم سنتی و عقاید سنتی (مانند عقیده به نحوست عدد ۱۳، برپا داشتن مراسم نوروز، هفتسین و ...) بنابراین باید حساب این قبیل آثار تاریخی را از حساب اسلام و تاریخنگاری اصیل اسلامی که اصول آن در قرآن و نهجالبلاغه و کتب درایه و رجال بیان شده است، از هم جدا کرد. این نوع تاریخنویسی بومی به دلیل خرافاتزدگی، زمینه تاریخنویسیهای استعماری و مغرضانه را در ایران آماده گردانید و متأسفانه برخی از اشخاص و محافل هنوز هم عملاً مروج آنند.
در مقابل این شیوه، شیوهتاریخنگاری اصیل اسلامی قرار دارد که درتاریخ معاصر برخی از بزرگان اندیشه اسلامی خواستهاند براساس آن تاریخنگاری کنند و در این راه قلم بهدست گرفتهاند و وارد عمل شدهاند، لکن عملاً توسط زورمندان حاکم زمان سرکوب و کار تاریخیشان نیز ضایع شده است، و خودشان نیز در اثر القائات افراد خاص بایکوت گردیدهاند. در رأس این جریان شهید سیدحسن مدرس قرار دارد و بعدها نیز کسانی همچون استاد مرتضی مطهری و غیره آن شیوه را پیگیری کردند و برخی آثار تاریخی ابتکاری و مفید را پدید آوردند.
در برخی از آثار اجتماعی ـ تاریخی مرحوم جلال آلاحمد نیز به ویژه آنهایی که در دورهاخیر و پایانی زندگی خود یعنی <دورهاستبصار> و دوره گرایش مجدد به اسلام، نوشته است نیز روحیهآزادگی و اسلامگرایی در گزارش حقایق اجتماعی و تاریخی مشاهده میشود.
اما آن شیوه تاریخنویسی بسیار اصیل اسلامی که سرکوب شده همان است که مرحوم مدرس به آن جریان فکری مربوط میشده و حتی میتوان گفت مؤسس آن بوده است. ایشان درباره تاریخ معاصر کتاب بسیار ارزشمندی به نام <کتاب زرد> نوشتهاند که هنوز از آن سرنوشت غمبار خود بیرون نیامده و به صورت خطی و متروک باقی مانده است.
او میگوید این کتاب را از این نظر که به گزارش و بررسی تاریخ دوران افسردگی، غفلت و بدبختی و خلاصه عصر خزان و فصل پاییز کشورش مربوط میشده، <کتاب زرد> نامیده است.
این کتاب که ما برگزیدههایی از آن را شنیده و خواندهایم دربردارنده یکی از اصیلترین شیوههای تاریخنگاری اسلامی است، لکن همانگونه که میدانید هنوز به چاپ نرسیده و عملاً تأثیری در فرهنگ تاریخنویسی معاصر کشورمان نداشته است.
یکی از علمای بزرگ نیز در زمینه تاریخ بیست سالهدوران اختناق رضاخانی کتابی نوشته بودند، لکن پیش از چاپ به دست ساواک افتاد و جلوی چشمان خود ایشان در آتش بخاری انداخته شده و او حاصل رنج خود را در میان شعلههای آتش نظاره کرد. بسیاری از اندیشمندان مسلمان بودهاند که آثارشان در دوران عصر شب دچار چنین سرنوشتی شد و از بین رفت. لذا از شیوه تاریخنگاری اسلامی آثار چندانی موجود نیست.
طبیعی است که در چنین جوی کسانی که میخواستند با این خط فکری و با این جهتگیری تاریخ بنویسند چه رنجهایی میکشیدند. کار مشکل بود. آیا باید فقط اسناد و مدارک تاریخی را جمع و تدوین کنند تا از بین نرود و یا به بررسی و تحلیل حوادث تاریخی نیز بپردازند؟
اگر راه دوم را بر میگزیدند نوشتههایشان متروک میماند و یا طعمه آتش میشد و اگر اولی را برمیگزیدند باز کتابشان اجازه چاپ و نشر نمییافت. از این روست که برخی از مؤلفان به گردآوری جهتدار برخی از اسناد و مدارک در مسیر خلاف دربار پرداختهاند. اینها از طیف مورخان اسلامی به معنی دقیق کلمه نیستند، از افراد وابسته به آن معنی نیز محسوب نمیشوند، اینها گزیدههایی از حوادث تاریخی را به طور مستقل گردآوردهاند. مانند تاریخ بیست ساله آقای حسین مکی و امثال او. بنابراین، طبیعی است که در اوج حاکمیت رضاخانی امثال مدرس و مدرسها و حوادثی که آنان آفریننده و رهبریکننده آن بودند، در تاریخ شناخته نشود. چند کتابی هم که راجع به مدرس نوشته و چاپ شده، بعد از انقلاب اسلامی بود که اجازه نشر یافت.
از این رو، باید گفت مدرس در عین حال که مانند خورشید در بین مردم مشهور است، لکن <ناشناخته> است. مدرس چون خورشید مشهوری است ناشناخته، هر چند که ما او را میشناسیم لکن ماهیت او برای ما مجهول است. شهرت او نیز به برکت خون مقدس اوست، چون او یک <شهید> است و شهید را کسی نمیتواند درتاریخ دفن کند، زیرا هر کس بخواهد در تاریخ، قدیسان و شهدا و صدیقان و انبیا و اولیا و خدمتگزاران واقعی مردم را دفن کند، خودش دفن خواهد شد.
در مورد حضرت یحیی (ع) نکتهای وجود دارد که شنیدنی است. میگویند وقتی که حضرت یحیی را سربریدند، در درون یک تشت طلا در درباری این کار صورت گرفت. یک قطره از خون او در دربار آن ستمگر ریخته شد، و این خون همچنان میجوشید، هر چه روی آن خاک میریختند، جوشش آن قطع نمیشد، مرتب میجوشید و بالا میآمد تا همهآنجا را فرابگیرد. البته ممکن است این سخنی سمبلیک باشد و نشانگر اینکه خون مظلوم و شهید در تاریخ همچنان سیلان و جریان دارد، و در هر شرایطی بالاخره خود را نشان میدهد، هر چند که ستمگران و جباران بخواهند روی آن خاک بریزند و پنهان دارند.
نام <یحیی> هم ظاهراً در صورت عربی بودن هم ریشه با کلمه <حی> است به معنای <زنده> و یحیی یعنی زنده شونده، مضارع است و در بطن آن استمرار نهفته است.۲ با توجه به اینکه حضرت <یحیی> عرب نبوده و این اسمی است به عربی که خداوند در قرآن برای او انتخاب کرده و شاید مناسبتش این باشد که او به عنوان شهید راه خدا همیشه زنده است، یعنی هر آن دارد زنده میشود و هر آن خودش را رو میآورد، هر چند که جریانهای غرضآلود و شیطانی تاریخنویسی بخواهند وجود و مظلومیت او را کتمان کنند.
اگر این فرض ما درست باشد تنها اختصاص به یحیی ندارد وشامل حال همهشهدا و مظلومان تاریخ است. از این باب است که سیدحسن مدرس و امثال او نیز به عنوان شهید راه حق همیشه زنده هستند، هر چند که حکام و مورخان در پرده کتمان نگاهشان داشته باشند، لذا نگذاشتهاند مدرس علیرغم شهرت خود آنگونه که بوده شناخته شود.
مدرس مکتب سیاسی دارد، لکن تاکنون مکتب سیاسی، بینش سیاسی، مبانی و اصول تفکر سیاسی مدرس مدون نشده است تا در سیاست خارجی و مدیریت داخلی نظام اسلامی ملاک و الهامبخش شود. در زمینهشخصیت سیاسی و اجتماعی مدرس که بسیار مشهور است تاکنون با رعایت این ویژگیها قلمی زده نشده، تا چه رسد به شخصیت فقهی و حوزهای او که برای همگان کاملاً مکتوم مانده است. لذا من کوشش میکنم تا در اینجا دورنمایی از سیما و شخصیت فقاهتی و علمی مدرس را ارائه بدهم، لکن با توجه به عدم وجود کارهای قبلی و نیز عدم گنجایش این نوشتار مطالب ما بسیار فشرده و محدود و بالطبع ناقص خواهد بود.
ابوالفضل شکوری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی