یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

همگرایی به جای جدایی طلبی


همگرایی به جای جدایی طلبی
اگر به نقشه قفقاز بنگرید، کشور گرجستان را که این روزها درگیر جنگی تمام عیار با روسیه بود، خواهید دید که در جنوب با جمهوری های آذربایجان، ارمنستان و ترکیه هم مرز است و از شمال نیز یک مرز مشترک طولانی با روسیه دارد.
مرز بین روسیه و گرجستان از رشته کوه های بلندی تشکیل شده است که سابقه تاریخی دارد و همین مرز در طول تاریخ برای سالیان طولانی مرز بین ایران و روم و در ازمنه جدیدتر مرز بین ایران و دولت تزاری روسیه بوده است.
گرجستان که پایتخت آن تفلیس نام دارد و هنوز بسیاری از فامیل های ایرانی نسبت به تفلیس و تفلیسی می برند در زمان قاجاریه و در قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای از ایران جدا و دور شد.
گفتنی است آخرین اتفاق مهم در گرجستان در ارتباط با ایران مربوط به تمرد حاکم آن در زمان آغامحمدخان قاجار بوده است که شاه قاجار با لشکرکشی به آنجا بار دیگر تحت الحمایگی آن را به ایران ثابت کرد، ولی سال ها بعد در جنگ های ایران و روس با شکست ایران که ناشی از ضعف شاه وقت قاجار بود، این منطقه برای همیشه از ایران جدا شد و مناسبات به حداقل رسید.
یکی از مهم ترین فرازهای تاریخی ایران نیز مربوط به قتل گریبایدوف ژنرال کنسول روس در تهران می شود که از ضعف حکومت مرکزی ایران استفاده و اعلام کرده بود زنان گرجی که شوهر ایرانی دارند می توانند به سفارت روس رفته و تحت حمایت این سفارتخانه به گرجستان که بعد از شکست ایران در جنگ به کشوری تحت الحمایه روسیه تبدیل شده بود، بازگردند. در مقابل این کار دولت مرکزی ایران سکوت کرد ولی مردم خود دست به کار شدند و گریبایدوف و اطرافیان او را به خاطر توهین به ایرانیان به قتل رساندند.
از این وقایع که بگذریم، به تاریخ جدیدی می رسیم که طی آن گرجستان تحت الحمایه روسیه بود و بعد از جنگ جهانی دوم نیز روسیه که بعد از انقلاب مارکسیستی به شوروی تغییر نام داده بود، این کشور و بسیاری از کشورهای دیگر هم مرز خود را به خاک خود ملحق کرد. ۷۰ سال حکومت شوروی باعث آزار و اذیت مردم این نواحی بود تا اینکه امپراتوری سوسیالیستی شوروی در دهه ۱۹۹۰ فرو پاشید و این کشورها که به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی معروف بودند، اعلام استقلال کردند که گرجستان یکی از آنها بود.
قبل از فروپاشی شوروی جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود و در موازنه وحشت بین دو بلوک، کشورهای مختلف در یکی از دو اردوگاه شرق و غرب و نزدیک و دوست به آنها قرار داشتند و حتی برخی کشورها که اعلام غیرمتعهد بودن کرده بودند، به یکی از دو طیف و بیشتر به اردوگاه شرق تمایل داشتند.
در این دوره با ملت هایی روبه رو می شویم که دولت هایشان با بلوک شرق و غرب یا شوروی و امریکا نزدیک بود و به سبب نارضایتی شدید به مخالفت با وابستگی و دوستی دولت خود با دو قدرت جهانی می پرداختند.
برای مثال مردم دولت های نزدیک به امریکا اکثراً تمایلات نزدیکی به شوروی داشتند و مردم دولت های نزدیک به شوروی تمایلات ضدچپی. به همین دلیل دولت های حلقه اول شرق که گرجستان یکی از آنها است، اگر فرصتی می یافتند مخالفت خود را با شوروی علنی می کردند و گاهی نیز بعضی از زمامداران این کشورها طرف مردم را می گرفتند که مصداق آن را در ماجرای بهار پراگ و لشکرکشی شوروی به چکسلواکی وقت در سال ۱۹۶۸ تاریخ شاهد بوده است. در این لشکرکشی تانک های شوروی وارد شهر تاریخی پراگ شدند و رهبر تجدیدنظرطلب حزب کمونیست چکسلواکی الکساندر دوبچک را دستگیر کردند و به زندان انداختند؛ ماجرایی که سال ها بعد از سوی امریکا تکرار شد و رئیس جمهور پاناما دستگیر و به زندانی در خاک امریکا منتقل شد.
نقل یک خاطره در زمینه مخالفت کشورها با هر یک از دو بلوک جالب است. در آن سال ها بسیاری از کشورها با توجه به نوع رابطه خود با مسکو یا واشنگتن، دانشجویانی را برای تحصیل روانه دانشگاه های بلوک شرق یا غرب می کردند. بررسی ها بعداً نشان داد بیشتر دانشجویانی که به امریکا یا اروپای غربی رفتند تمایلات چپی پیدا کردند. (مثل شمار زیادی از دانشجویان ایرانی که عضو کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور که یک تشکیلات چپگرا بود، شدند.) آن گروه از دانشجویان نیز که برای تحصیل به کشورهای بلوک شرق یا حتی دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو - که دانشجوی خارجی می پذیرفت - رفتند به شدت تمایلات ضد کمونیستی پیدا کردند. نقل است از ملک حسن دوم پادشاه وقت مراکش که گفته بود؛ «ما هر چه دانشجو به امریکا یا انگلیس می فرستیم کمونیست می شوند و در مقابل دانشجویانی که راهی مسکو شده اند تمایلات شدید ضدکمونیستی دارند. پس بهتر است همه دانشجویان را به مسکو و بلوک شرق بفرستیم.»
این سخن پادشاه مراکش که خود از متحدان غرب بود، نشان از حرکت ملل دنیا به سوی جدایی از قدرت ها و علاقه به عدم وابستگی دارد که مفهوم والای آن در انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) ایران کاملاً روشن شد. به گونه یی که نه شرقی و نه غربی حرکتی است که انقلاب اسلامی از آغاز پی گرفت و اکنون نیز به عنوان یکی از اصول سیاست بین المللی ایران از سوی تکنوکرات ها و روشنفکران ایران اجرا و دنبال می شود.
این حرکت که از آغاز انقلاب اسلامی ایران در جهان هویت پیدا کرد و ضربه یی بزرگ بر پیکر امریکا وارد آورد بعد از فروپاشی شوروی نیز که متاثر از تمایلات ملل اردوگاه شرق در دوری از شوروی بود، شکل تازه یی گرفت و کشورهای تازه استقلال یافته بلوک شرق بر استقلال خود تاکید کردند و از آنجا که بیش از هفتاد سال زیر فشار شوروی بودند، شروع به شوروی زدایی کردند و به خاطر سوءظن تاریخی خود از روسیه که جای شوروی را گرفته بود دور شدند. رفتار گرجستان طی سالیان اخیر و به خصوص مشکل فعلی این کشور ناشی از همان سوءظن هفتاد ساله به شوروی و اینک روسیه است.
این کشور و کشورهای دیگر که وضع مشابهی دارند می خواهند به نوعی از زیر سلطه روسیه که میراث دار شوروی سابق است به درآیند و در این میان در دام امریکا گرفتار می شوند، غافل از اینکه تنها با اجرای یک سیاست مستقل ملی می توانند به حیات خود ادامه دهند. یک چنین شرایط و وابستگی ها باعث می شود امریکا به رغم مخالفت کشورهای بالکان استقلال کوزوو را به جهان تحمیل کند و در مقابل روسیه نیز از جدایی طلبان اوستیای جنوبی و آبخاز حمایت کرده و تمامیت ارضی گرجستان را به رسمیت نشناسد. اگر حمایت از جدایی طلبی در جهان ریشه بگیرد تقریباً تمامی کشورهای دنیا مشکل پیدا خواهند کرد، چرا که بسیاری از افراد با تحریک و پخش اسلحه در بخش های مختلف جهان می توانند به نیروهایی جدایی طلب تبدیل شوند و حرکتی آغاز می شود که نمی توان جلوی آن را به آسانی گرفت. کشورهای جهان باید بر این موضع استوار باشند که اگر امریکا با دولت صربستان مشکل دارد نباید جنبش جدایی طلب کوزوو را حمایت کند و اگر روسیه با دولت ساکاشویلی در گرجستان درگیر است، نباید در پی آسیب رساندن به تمامیت ارضی گرجستان باشد. متاسفانه از آنجا که حتی سازمان ملل نیز به بازیچه یی در دست قدرت تبدیل شده است قدرت های جهان، کشورهای مختلف را طعمه زد و بند خود کرده و با حمایت از گروه های جدایی طلب می کوشند به اغراض خود برسند. اگر کشورهای دنیا از جنبش های جدایی طلب حمایت نکنند و کشورهایی را که به حمایت از جدایی طلبان می پردازند زیر فشار بگیرند، جدایی طلبی نیز مانند کودتاهای متعدد که روزی در دنیا رخ می داد و اکنون امواج آن فرو نشسته است دوره خود را سپری خواهد کرد و آرامش و همگرایی و گفت وگو جای اختلافات منتهی به جدایی طلبی را خواهد گرفت.
لازم به یادآوری است که هر یک از کشورهای دنیا بر اثر مداخلات بیگانگان که ناشی از جنگ سرد قرن بیستم بوده است، به نوعی با تمایلات و جنبش های جدایی طلبانه روبه رویند به گونه یی که حتی امریکا و انگلیس را به عنوان کشورهای بزرگ غربی و روسیه و چین را در طیف شرق نمی توان از این امر مستثنا کرد و اگر جدایی طلبی در دنیا سر برآرد بیشترین آسیب را همین کشورها خواهند دید. لازم به توضیح است که در هزاره سوم با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات کشورهای جهان به سوی همگرایی پیش می روند و مصداق آن پیمان های منطقه یی و حتی در مورد اروپا قاره یی است که تشکیل شده است. این همگرایی در بسیاری از کشورها حقوق قومیت ها را تحت عنوان یک کشور به صورت کامل تضمین کرده است و تنها راه دوری از خشونت و جنگ به رسمیت شناختن مرزهای تاریخی کشورها است. اگر در این میان برخی از قدرت ها برای فشار به کشورهای مختلف سعی در ایجاد جنبش ها و تمایلات جدایی طلبانه می کنند، در حقیقت شرایطی ناپایدار را در منطقه یی پایدار برای رسیدن به تمایلات خود به وجود می آورند که هرگونه حمایت از آنها، جهان را از فرهنگ همگرایی دور خواهد کرد و آتش جنگ های منطقه یی را برخواهد افروخت. به نظر می رسد شماری از کشورهای کثیرالمله جهان باید با بحث و گفت وگو دیگر کشورها را از تحریک های قومی و ادامه حمایت از جنبش های جدایی طلبانه که همه آنها سرچشمه سیاسی دارند پرهیز دهند و بکوشند شرایط جدیدی بر مناسبات جهانی حاکم گردانند.
بهروز بهزادی
Behzadi_behrooz@yahoo.com
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید