جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آب پاک رهبری و انتخابات بی مسأله


آب پاک رهبری و انتخابات بی مسأله
با کنار رفتن آقای خاتمی از صحنه انتخابات، چشم انداز انتخاب دهم قدری روشن تر و در عین حال کم مسأله تر شد. برای شرح این نکته باید چند مطلب را یادآور شوم.
اکنون سالهاست که ملت ما با انتخاب خود طبعا در چهارچوب حزبی غیر رسمی کشور، چند رئیس جمهور را انتخاب کرده است. ماجرای انتخابات پس از رحلت امام سه مقطع را پشت سر گذاشته است: رئیس جمهوری که به فکر بازسازی کشور بوده است. رئیس جمهوری که در اندیشه توسعه سیاسی کشور بوده است و رئیس جمهوری که شعار تحقق عدالت و بازگشت به شعارهای اولیه انقلاب را مطرح کرده است.
انتخاب هاشمی رفسنجانی با توجه به وضعیت کشور و موقعیت وی در آن سالها طبیعی می‌نمود، بیشتر از آن روی که پس از رحلت امام و رهبری آیت الله خامنه‌ای، شخص سوم مملکت نمی‌توانست کسی جز هاشمی باشد که سالها در گرداندن چرخ سیاست و جنگ حضور قاطع داشت. وی طی هشت سال با شعار سازندگی و البته در این اواخر بیشتر و قدری با تبلیغات، کشور را ازحالت جنگی درآورد و با تغییر بسیاری از شاخص های فرهنگی و اقتصادی معمول در سالهای نخست انقلاب، مسیر تحول و تغییر را باز کرد.
اما اگر در انتخاب هاشمی کشور نیاز به سازندگی داشت، در سالهای پایانی دولت آقای هاشمی، احساس می شد که کشور یکسویه در حالت به جلو رفتن است. مقصود از این یکسویه آن است که مدیریت کشور به جز سازندگی به ابعاد دیگر نپرداخته که هیچ، متهم بود که بسیاری از اصول پذیرفته شده دوره پیشین را زیر پا گذاشته است. از سوی دیگر دولت هاشمی متهم بود که به لحاظ سیاسی تغییرات لازم را نداده است.
بدین ترتیب هاشمی هم از سوی برخی از انقلابیون سابق و هم نوگراها زیر فشار بود و در شرایطی که در سال ۷۶ پدید آمد و تصور می شد که اوضاع به صورت طبیعی پیش رفته و نماینده جناح اصولگرا یا راست به قدرت خواهد رسید، بر اثر برخی از اشتباهات تاکتیکی و شاید هم تغییرات بنیادی‌تر در جامعه ایرانی، نماینده چپ گراها که در فرهنگ دنیا به لحاظ فرهنگی و اقتصادی نه چپ بلکه راست بودند، انتخاب شد.
گفته می شد که خاتمی به هدف باز کردن فضای سیاسی جامعه که تقریبا در دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی اندکی بسته شده یا به اندازه کافی باز نشده بود انتخاب شد و این تا اندازه ای درست و به معنای ادامه تغییرات فرهنگی زمان هاشمی بود.
داستان ادامه یافت و خاتمی در یک مقطع بین سالهای ۷۷ – ۷۹ با شیب تند حرکت کرد. باز کردن زیادتر از حد اوضاع به رویدادهایی نظیر وقایع تیر ۷۸ منجر شد و پس از آن بود که به تدریج دایره توسعه جمع و جور تر شد. با این حال خاتمی دوره بعد هم انتخاب شد، اما نه به لحاظ شخصی و نه فکری، خاتمی دوره اول نبود. به علاوه، مشکلات اقتصادی به حدی فشار می آورد که جایی برای توسعه سیاسی نمی گذاشت.
انتخاب نهم تا اندازه‌ای بازگشت به گذشته بود. اول از همه انتخابات شوراها نشان داد که ورق برگشته است. پس از آن انتخابات مجلس و ریاست جمهوری این بازگشت را قطعی کرد. تجربه سال ۷۶ نشان داده بود که موج سواری کار آسانی است و طبعا به دلیل نداشتن یا نبودن یک سازوکار مناسب برای انتخابات قانونمند در کشور بی حزب و تشکیلات، موج سواری امری سهل و آسان است. چیزی که در آینده هم کسان زیادی را به طمع تصاحب این موقعیت خواهد انداخت.
هرچه بود انتخاب نهم با شعارهای عدالت خواهانه که در جهان مد شده بود و البته در داخل نیز روی آن تأکید می شد و نیز احیای برخی از شعارهای ساده زیستانه اول انقلاب و در واکنش به تغییرات دوره هاشمی و خاتمی به برگزیده شدن آقای احمدی نژاد منجر شد.
تجربه این چهار سال اخیر هرچه باشد، آنچه امروز رخ داده ما را در معرض انتخابی تازه خواهد گذاشت. این تازگی بر اساس آنچه تا به امروز رخ داده است، یک روال عادی خواهد داشت.
تا حدود دو هفته پیش که سخن از حضور خاتمی در میدان انتخابات بود، بسیاری از تصورات پیشین اعم از بیم ها و امیدها برای هر کدام از دو گروه، حساسیت ها را برانگیخته بود. مخالفان و موافقان وی با یک تجربه هشت ساله از ریاست جمهوری، در تکاپوی آن بودند تا در این زمینه جدیت به خرج دهند، یکی برای بیرون کردن او از صحنه و دیگری برای نگه داشتن. اما عاقبت آقای خاتمی به دلایلی که قطعا بر خود ایشان بیش از دیگران روشن است، ترجیح داد صحنه انتخابات را ترک کند.
کمترین فایده آن این بود که تمامی آن فضاهای حساسیت زا از میان رفت و اکنون اوضاع بسیار آرام است.
در فضای جدید چندین نفر کاندیدای انتخابات هستند که روی هیچ کدام نمی توان بیش از دیگری حساب کرد. اگر این تصور تا دو ماه قبل بود که مقام معظم رهبری جانبدار انتخاب شخص خاصی هستند، با سخنرانی نوروزی ایشان در مشهد، آب پاک روی دست همه ریخته شد. این همه شامل کسانی هم می شود که زمانی مخالف بودند اما بر اساس برخی از نقلها و گفته ها، به جانبداری از کاندیدای خاصی کشیده شدند.
اکنون میدان برای چند نفر که تقریبا بیم و امید فوق العاده ای در اطراف آنان وجود ندارد و همه به عنوان عناصری منطبق با شاخص های نزدیک به خط میانی یا اصولگرا شناخته می‌شوند، فراهم شده است.
به همین دلیل است که نویسنده بر این باور است که فضای چپ و راست تا حدود زیادی – فقط تا حدود زیادی - از بین رفته و این کمک زیادی به طبیعی شدن اوضاع انتخابات خواهد کرد.
در این میان، اگر تلاش شود تا این مسیر به سمت ارائه برنامه از سوی کاندیداها برای اداره کشور پیش برود و منهای شعارهای کلی عدالت خواهانه، به صورت اصولی روی همراهی خود را با ساختار سیاسی کشور، برنامه چشم انداز، هماهنگی با قوای دیگر و نیز حفظ ارزشها و اصول انقلاب تاکید شود، می شود امیدوار بود که مسیر آینده کشور مسیری متعادل، منطبق بر عقل، حساب شده و دقیق باشد.
طبیعی ماجرا نیز این است که ملت ما پس از چند دوره بالا و پایین رفتن، یاد گرفته باشد که چگونه انتخاب کند، چه کسی را انتخاب کند و اجازه موج سواری به کسی ندهد بلکه عقل سوار را به میدان بفرستد.
در این فضا شور واقعی و معقول آن است که برنامه ها به طور جدی تبیین شده و این حس را در مردم ایجاد کند که برای تحقق یک برنامه از کاندیدای مشخصی حمایت کنند.
رسول جعفریان
منبع : پایگاه خبری دیلم