جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تاملی بر رمان کیفر آتش نوشته الیاس کانتی


تاملی بر رمان  کیفر آتش نوشته الیاس کانتی
كیفر آتش
(برج بابل)
الیاس كانتی
ترجمه: سروش حبیبی
انتشارات نیلوفر
چاپ اول - ۱۳۸۴
تعداد: ۲۲۰۰ نسخه
قیمت: ۶۵۰۰ تومان
دوست دارم كتابی بنویسم درباره هیچ، كتابی كه بر هیچ چیزی كه خارج از خودش باشد دلالت نكند؛ كتابی كه بتواند به نیروی درونی سبكش، روی پای خودش بایستد؛ درست بدان گونه كه كره زمین به هیچ تكیه گاهی خود را در فضا نگه می دارد...
گوستاو فلوبر _ نامه ها

اگر بتوان آرزوی فلوبر را در جهان داستان سال های بعد از او _ به صورت عینی _ جست وجو كرد، بی شك به نامی برمی خوریم كه در رمان «كیفر آتش» از هیچ روایتی مفصل، جذاب و زیبایی شناسیك ساخته است. الیاس كانتی آن طور كه زندگینامه نویسان می گویند در بلغارستان و به سال ۱۹۰۵ به دنیا آمده، در اتریش نوجوانی و جوانی اش را گذرانده، همان جا كیفر آتش را نوشته، به انگلستان مهاجرت كرده و در همانجا مرده است. كانتی كه تمام آثارش را به آلمانی نوشته است، از جمله نویسندگان قرن بیستم است كه به معنای واقعی كلمه، صاحب سبك و استیل نوشتن بودند. تسلط خارق العاده او به ادبیات پیش از خود و مباحث تاریخی و اسطوره شناسی از یك سو و درك عمیق اش از وضعیت اروپای متشنج و از هم گسیخته سال های دو جنگ از سوی دیگر باعث شده كه وی یكی از نویسندگان مستقل روزگار خود باشد. او مهمترین رمانش یعنی «كیفر آتش» را در سن ۳۰سالگی منتشر می كند و همین رمان از مهترین عواملی است كه جایزه نوامبر ۱۹۸۱ را از آن او می كند. بی شك كانتی نویسنده ای است كه در مكتب ادبیات آلمان رشد و نمو كرده و از نظر سنتی به مولفه های آن وابسته است. دلبستگی وی به كافكا (به عنوان نویسنده ای كه به آلمانی می نوشت) و توماس مان و تاثیر این نویسندگان در جهان داستانی اش غیرقابل اغماض است. او خود را مانند كافكا نویسنده ای می دانست كه به زبان دوم می نویسد و به دلیل سفرهای گوناگون دارای هویتی ملی از نوع فرانسوی اش نیست. صاحب رگ و ریشه اسپانیایی، متولد بلغارستان، بزرگ شده اتریش و متوفی در انگلیس در كیفر آتش به نوعی سبك شخصی دست می یابد كه در آن مكان، زمان و از همه مهمتر معنای استقلال فردی فنا شده و یك لایه بی روح و پوسیده ملال زندگی انسان او را به پارودی تبدیل می كند. كیفر آتش (برج بابل) را سروش حبیبی به فارسی برگردانده است.این رمان سترگ چندی پیش به سعی نشر نیلوفر و با قیمت ۶۵۰۰ تومان به بازار آمده است. حبیبی ترجمه خود را به مرحوم بابك سیدحسینی تقدیم كرده است. برای گزارشی از این كتاب دو محور را معیار نوشتار قرار می دهم:
۱ _ كیفر آتش، روایتی تودرتو و چندلایه از روزگار پروفسور كین است. مردی كه تمام عمرش را بر سر جمع آوری كتاب های مختلف گذاشته و چنان در عشق آنها گم شده كه آنها را چون ارواح بی گناه و قابل احترام نگهداری می كند. او سال های جوانی را گذرانده و به چین شناسی بزرگ تبدیل شده است. زندگی ساده ای دارد كه در كتاب های انبوه كتابخانه اش خلاصه می شود و او در پناه امنیت كلمه روزگار می گذراند. زنی زندگی اش را دگرگون می كند، او را می فریبد، با او ازدواج می كند و از خانه بیرون می اندازدش. در خیابان با مردمانی غریب و از طبقه پایین آشنا می شود و یكی از آنها را كه گوژپشتی نیمه دیوانه است و در رویای سفر به آمریكا می سوزد به خدمتكاری می گیرد. او باقی مانده ثروت اش را در راه خرید كتاب هایی دیگر می گذارد و در این راه گوژپشت نیز او را تلكه می كند. زن مجنون اش نیز در سودای عشق ثروت او با سرایدار آپارتمان اش (كه لقب پروفسور را او به كین داده!) همراه شده و داستان جلو می رود... در پایان كین را می بینیم كه اسطوره وار، خود و كتاب هایش را در آتش غرق می كند... رمان كیفر آتش، اثری است كه در سال های آغازین دهه سی قرن بیستم نوشته شده است. زمانی كه امپراتوری های بزرگ اروپایی مانند عثمانی و اتریش _ هنگری در اثر جنگ اول جهانی فروپاشیده و از دل آنها سرزمین های كوچكی با هویت های مختلف سر برآورده اند. این امر برای كانتی كه در یكی از همین كشورها یعنی بلغارستان به دنیا آمده و در دیگری _ اتریش _ سال ها زندگی كرده است مولفه ای زنده و ملموس است.از سویی دیگر كانتی از آن دست نویسندگانی است كه به رویكردهای تاریخی _ فلسفی، فلاسفه دوران روشنگری و بعد از آن علاقه دارند. در واقع دو مولفه اخلاق و تاریخ نوعی دیالكتیك رفتاری _ برای شخصیت های آثارشان _ ساخته است كه برای شخص او در كیفر آتش غیرقابل انكار است. اما در عین حال او رمان خود را بر جریان ها و خرده روایت هایی بنا می كند كه در آغاز با منش اسطوره ای _ اخلاقی روایت اش ناهمگون به نظر می رسد. انسان رمان او موجودی ضدروایی و ضدداستان است. به واقع او موجودی عجیب و قابل احترام است كه چیز چندانی برای روایت به ما نمی دهد. اما ویژگی كل رمان بر همین اصل استوار شده و او كه نماد و یا بازتابی از مفهوم «هیچ داستانی» است در جریان حوادث رمان به قهرمانی ادبی تبدیل می شود. در واقع كیفر آتش رمانی است كه بر پایه هیچ بنا شده و تنها به دلیل قدرت و تسلط نویسنده اش بر چگونگی به كارگیری فضای شهری و لحن ها و رگه های جنون انسانی به اثری كامل تبدیل می شود. الیاس كانتی در رمان كیفر آتش، وضعیتی را می سازد كه در آن نهادینه شدن «تنفر از دیگری» به مولفه ای اصلی در روایت اش تبدیل شده است. انسان های مفلوك رمان وی (مفلوك در معنای جهان بینی و نه جایگاه طبقاتی) مدل هایی از آرمان گرایی پیش پا افتاده دوران بعد از جنگ اول هستند كه همواره از جهان و موجودات آن چیزی طلب كار هستند. آنها در معنای اگزیستانسیالیستی، دچار فقدان و یا خلل در امر وجودی خود شده اند و شخصیت اصلی یعنی پروفسور كین كه خود بیماری نارسیسیست است مورد هجوم این آدم ها قرار می گیرد. او مردی متعلق به اصول و روش های فكری _ اجتماعی پایان قرن گذشته است كه آنچنان در عشق به كتاب هایش كوشیده كه خود و آنها را یكی دانسته و یا گاه با آنها به صورت عینی گفت وگو و دیالوگ دارد. این خودشیفتگی پیشرفته چنان متزلزل است كه در لحظه ای كه او به اجبار وارد فضای شهری می شود، مورد دست اندازی و چپاول دیگران قرار می گیرد. در واقع می توان رمان كیفر آتش را رمانی در باب نفرت و انزجار از دیگری دانست. به نحوی كه جهان انسان های رمان كانتی به وضعیتی تبدیل می شود كه در آن مشی و باوری اخلاقی، عاملی برای استفاده از وجود دیگری برای كمك و یا حفظ استقلال خود می شود. این حركت در شكلی عینی و با استفاده از اتفاق های ریز و درشتی می افتد كه آدم های رمان در آن نقش دارند. مثلاً شخصیتی فوق العاده مانند ترزه، چنان درگیر توهم زیبایی و محترم شمرده شدن است كه در راه آن حاضر به قربانی كردن دیگران است. او نفرت را به مثابه ابزاری برای رهایی از زندگی رئالیستی و تبدیل شدن به ملكه ای دست نیافتنی به كار می برد و یا مرد گوژپشت كه نیمچه فیلسوفی حریص است، در عین وفاداری به اصول ولینعمت خود، با قواعد خودش از او به دلیل دنیای ناخوشی كه در آن طی طریق می كند، انتقام می گیرد. پس ما با شبكه ای پارودیك از انتقام ها روبه روییم كه در مشی استعاری رمان به خوبی كاركرد دارد.
در این میان «كین» با وجود خودشیفتگی قابل احترامش، به مردی ترحم انگیز تبدیل می شود كه نمی تواند قواعد دنیای نو پیرامون اش را درك كند. او در كمال فداكاری و ایثار به خرید كتاب هایی می پردازد كه گوژپشت توسط یاران مصیبت زده اش برای او می فرستد و در واقع به او قالب می كند. بی پناهی و نگاه خشن كانتی به تنهایی انسان اش باعث می شود تا او هر چه بیشتر در شبكه نامحدود خیانت ها و انتقام ها فرو برود. شمایل اسطوره ای _ مذهبی نگاه نویسنده نیز باعث می شود كه داستان دچار ابعاد استعاری عمیق تری شده و ما بازخوانی های فراوان و مدرنی از روایت هایی چون دن كیشوت، باغ های بابل، اسطوره لویاتان و... را ببینیم. این آخری را می توان یكی از مهمترین وجوه كاركرد اسطوره ای در رمان كیفر آتش دانست. «لویاتان» موجودی است خواهنده كه در وصف و حد ناید. این مفهوم در كیفر آتش به شكلی مدرن مصداقی را می سازد كه در آن روح جمعی تبدیل به لویاتانِ الیاس كانتی می شود. درواقع فاصله میان عامل و مولفه شر با عامل و مولفه خیر برداشته نشده و رویكردهای اخلاق گرایانه نمی توانند درباب انسان های كانتی حكم بدهند. از سویی آنها گناهكارند و بر گناهشان دانایی و آگاهی دارند و از سویی دیگر اسیر گناهان دیگری هستند كه ایشان را در این وضعیت قرار داده است. نوعی سلسله مراتب داستایفسكی وار كه در آن همگان در مبادرت به امر شر دخیل و موثر هستند. پس كیفر آتش در موقعیتی معلق و واژگون در فضا قرار می گیرد و چهره ضداومانیستی نویسنده اش آشكار می شود. امری به نام «تنفر» ساختار رمان را دچار بحرانی می كند كه در آن از هم پاشیدگی موضوعی خود را به منطقی اصولی تبدیل می كند، به واقع عدم وجود احساس همذات پندارانه باعث می شود تا رمان پایگاه احساسی مخاطب خود را از دست داده و او را وادار به كنار گذاشتن كلان احساس هایی چون دوست داشتن شخصیت و یا دوست نداشتن او كند. بی پناهی انسان كانتی شكل دال و مدلولی اش را از دست داده و موجب می شود تا انسان های وی در رفتارها و عكس العمل های شخصی خود به نهایت انزجار از دیگری و جست وجوی بهشت پنهان و یا تصاحب شده خود بپردازند. اینان موجوداتی هستند كه خواهان بازگشت به بهشتی هستند كه از آن رانده شده اند، اما نه نگاهی عرفانی دارند و نه به دنبال پالایش روحی هستند. «فقدان زندگی» موجب جنونی اینچنینی در آنها شده است.اگر بهشت را معادل مكان و زمانی از دست رفته بینگاریم، جهان داستانی كانتی، به علتی دلالت دارد كه در آن جست وجوی بهشت به وسواس و یا ممارستی همه سویه و همه جانبه تبدیل شده است. انسان های او از طبقات مختلف دوزخ دانته آمده اند (شاید زنده ترین قسمت سه گانه دانته نیز همان دوزخ باشد)، وضعیت خود را در گرو تخریب وضعیت دیگری می دانند و به همین دلیل رفتارهای پیچیده و غیرقابل پیش بینی ای را بروز می دهند كه فاقد ساختاری بهنجار و كلاسیك است. شاید بتوان گفت كه الیاس كانتی در راه ساختن وضعیت تناقض های زندگی شهری در یك امپراتوری فروپاشیده، به دنبال حذف ذهنِ اخلاقی ای است كه توجیه امور را سرلوحه كار خود قرار می دهد. كانتی موجوداتی بی نوا را می سازد كه در كنار هم به لویاتان اسطوره ای - مذهبی تبدیل می شوند. حریص، غیرقابل رویت و در عین حال تنها.
۲- كیفر آتش وجه سبك شناختی مهمی دارد. این رمان نمونه ای از سبك میان دوره ای ای است كه در آن اصول رمان نویسی كلاسیك تحت تاثیر باورهای روان شناختی و انقلاب فرویدی به بایگانی تاریخ سپرده می شوند. دوره ای كه رمان نویسان بزرگ مدرنیست آفریده شده و با حمله به اسطوره اسطوره ها یعنی عقل نو و مدرن وجهه ای انتقادی به آثار خود می بخشند. كیفر آتش به راحتی و به درستی در كنار اولیس، جست وجوی زمان از دسته رفته، فانوس دریایی، خانواده تیبو و... می ایستد و به مانند آنها دارای سبكی منحصر به فرد و در عین حال وابسته به روح حاكم رمان اروپایی دوران خود می شود. به قول لیوتار، رمان مدرن افسوسی از روزگار گذشته است... و كیفر آتش نیز روایتی از افسوس انسان خود بر روزگاری است كه شاید می توانسته در آن خوشی را تجربه كند. این روزگار در حافظه رمان به خوبی شكل و نقش می بندد... شرایط و استراتژی رمان به گونه ای است كه در آن آگاهی از خباثت و نكبت (در معنای عرفی و اخلاقی) باعث می شود كه معنای وجدان فردی فراموش شده، یادآوری شود. اما معنای «افسوس» در همین فلاش بك خلاصه نمی شود، بلكه در چارچوبی دیگر نیز تبدیل به احساسی می شود كه طی آن شخصیت هایی چون كین، ترزه و... دچار اندوهی همه گیر می شوند. اندوه از زنده بودن و قرار گرفتن در روزگاری كه معیارهای ارتباطی به سرعت تغییر می كند. هریك از آنها گذشته ای دارند كه معمولاً بسیار عادی است، سرشار از روزها و ساعت های تلف شده كه البته در باب آن هیچ آگاهی ای وجود ندارد. در این میان پروفسور كین، از آن جهت متمایز از دیگران ساخته می شود كه نقطه اصلی انتقام آدم های رمان است. او بورژوایی خانه نشین و منزوی است كه گناهش پول خرج كردن برای كتاب است. این معنا اصلاً جنبه سمبلیك ندارد، بلكه نوعی رفتار اسنوبیستی است كه با معیارهای لویاتان جور در نمی آید، پس جامعه به ظاهر متمدن شهری بر او عذاب وارد كرده و نوعی كیفر باستانی كه آن را نفرین كلمه می گویند بر او وارد می كند. او بخشی از یك سیستم فكری - نظری است كه از شرایط جهان معاصرش بی خبر و به آن بی علاقه است. پس شكلِ نهادینه شده ای از حماقت كه كانتی آن را در معنای خردگرایی شهری و مدرن قرار می دهد بر او فرود می آید. درواقع انبوهی از خودشیفته های ناراضی بر این نارسیست بورژوا تاخته و او را چنان دچار زندگی عادی می كنند كه نمی تواند فاصله میان توهم و واقعیت را درك كند. او كه هیچ گاه با «دیگری» تماسی و هم نشینی ای نداشته است قواعد بازی را نمی داند. به همین دلیل تبدیل به شوالیه ای می شود كه نمی داند جبهه نبرد در كدام سوی است و باید به كدام محور تاخت. در عین حال تخیل و روح مقدس كلمات كتاب هایش نیز او را برای «پستی» جهان آماده نكرده اند، پس حالتی پارانوئیك یافته و از درون تخریب و نابود می شود. كانتی در این جایگاه به جای قصه گویی، روابط داستانی را می آفریند و روح خرد اجتماعی را جایگزین ساختاری كلاسیك می كند. شباهت های غیرقابل انكار كین با پرنس میشكین رمان ابله داستایفسكی در همین خوانش قرار می گیرد. میشكین اومانیستی با طبعی شاعرانه است و كین بورژوایی منزوی كه روزگارش او را دچار تراژدی وجودی می كند. در واقع كانتی در برابر داستایفسكی می ایستد و با شكاندن و تهی كردن آدم های فرعی اش از ذات و روحی تردیدگرا و گاه تغزلی، آنها را دچار رئالیستی كثیف و سیاه می كند. انسان او شایسته عذابی اینچنین نیست اما چاره چیست و نمی توان از این كیفر و عذاب كه دلیل اصلی آن دوران جدید است شانه خالی كرد. به نوعی دیگر می توان گفت كه انسان كانتی- كین- در مكان و زمان نامناسبی به سر می برد. او در روزگار رویای آمریكا به گفت وگو با كنفوسیوس می پردازد و بعد از مشورت با او ازدواج كرده و بیچاره می شود! بنابراین امری به نام «پستی» كه جزء لاینفك شهر است در برابر حماسه گرایان و فردگرایانی چون كین ایستاده و سیستم دیگری از فردگرایی و حماسه گرایی را می سازد كه می توان آن را اخلاق حقیر و یا اخلاق پستی نام نهاد. این حقارت معنای ارزشی ندارد، بلكه به دلیل سلب شكوه از وضعیت انسان تمسخر شده در جنگ اول و چهل تكه شدن هویت اش، ساخته شده است. در این محور آدم های كیفر آتش، سهم كوچكی از جهان و دیگری را می طلبند و این سهم می تواند صد شلینگ انعام ماهیانه به سرایدار بداخلاق و یا پنج شلینگ دستمزد به یك مامور دائم الخمر فاضلاب باشد. اخلاق حقیر و پستی نوعی منش برای بودن در دنیای مدرن است. زیرا در صورت تلاش برای دست یافتن به شكوه (كتابخانه) برج بابل خواه و یا ناخواه دچار آتش و خودسوزی خواهد شد. (كه می شود) نكته مهم دیگر، احترام گذاشتن به این اخلاق حقیر است، در واقع چیزی كه «كین» را برابر سایر شخصیت ها قرار می دهد همین امر است. او نمی تواند و نمی خواهد به اخلاق حقیر تن دهد و به آن احترام بگذارد. زیرا اصولش را در تباهی و نابودی می بیند بنابراین خود و عامل خودشیفتگی اش- كتابخانه- را آتش می زند تا دنیایش را نیز با خود ببرد. این حركت بسیار آرمان گرایانه و شاید حماسی ترین قسمت رمان كانتی است. جایی كه پروفسور كین نمی تواند شاهد سرقت های مكرر از وجود خسته اش باشد و به همین دلیل دچار جنون و یا درست تر آگاهی هولناكی می شود. این امر او را بر آن می دارد تا از این دنیا رفته و هیچ از خود باقی نگذارد. او یكی از آخرین بازماندگان «میراث بی قدر شده»۱ سروانتس است كه چاره ای جز خودكشی پیدا نمی كند... كیفر آتش در این بعد صاحب وجهی از تولد آنارشی می شود. در واقع دو نوع آنارشیسم در روایت شكل می بندد. اولی توجیه شده، قانونی و شهری است و دومی آرمان گرایانه، فردی و شاید ترحم انگیز است. كین برج بابل را از دست داده، جایی كه سخن و كلمه در آن شكل گرفت را تخریب شده و در خطر فروپاشی می بیند، بنابراین به جای تن دادن به شرایط تازه مانند اسلاف خود اجازه نمی دهد تا دیگری یا دشمن آن را فتح كند. در واقع تنفر نوزایی كه از دیگری از وجود كین به وجود آمده باعث حركت او می شود. «دوزخ دیگری است» نوعی تفكر سارتری است كه البته كانتی در روزگار نوشتن رمانش از ابعادی دیگر آن را نگاه می كرد. شاید بتوان این مولفه را «محاكمه» مداوم فرد مستقل در برابر جمعی دانست كه از او طلب دارند. او در روند این محاكمه بارها تبرئه و بارها گناهكار شمرده شده و در نهایت تحت تاثیر فكر و امر جمعی خود را كیفر می دهد.
باید رمان كیفر آتش را فاقد روح روایتی قصه گو دانست، همان طور كه گفتم این رمان با وجود فضاها و اتفاق های متعدد فاقد عینیت و وجود بصری معمولی است. جهان در آن وصف نمی شود، بلكه به شكلی خونسردانه و عادی همه چیز وجود دارد و در نوسان میان دیدن و ندیدن قرار دارد. شاید خلل در هستی به معنای وجودگرایانه آن باعث شده تا رمان تحت تاثیر تفكری غیربصری قرار بگیرد. اخلاق حقیر در اینجا نیز به صورت فرمی روایی شكل گرفته و پیش پاافتادگی روزگار و جهان را با كمرنگ كردن تصاویر و رنگ ها به نمایش می گذارد. رمانی كه در باب فرو افتادن و یكی از بهترین نمونه های تفكر اگزیستانسیالیستی غیرمسیحی است، نیازی در ساختن دوباره جهان عینی ندارد. زیرا شاید این مجموعه- لویاتان- شكلی ندارد، تنها می بلعد و نمی توان از آن تصویری به دست داد. بازخوانی درخشان كانتی از مفهوم لویاتان كه در عهد عتیق آمده است شكل ساختاری توجیه پذیری را می سازد كه در آن شكل بیرونی به عنوان مفهوم خواهنده و حریصی درك شده اما نمی تواند شكلی واضح و توصیفی ارائه دهد. در واقع هارمونی و تركیب بندی ثابتی وجود ندارد و اشكال و فضاها مدام در حال تغییر هستند. این انعطاف پذیری تصویری به خلق آن معنای «هیچ» كه جنبه ای سبك شناختی و درون متنی دارد كمك كرده و باعث می شود تا رمان خود را بیافریند و در انتها خود را نابود كند. در پایان می توان گفت كه رمان بزرگی مانند كیفر آتش با عنوان فرعی و زیركانه برج بابل یكی از درخشان ترین نمونه های «رمان» مدرن است كه در عصر رمان روان شناختی نوشته شده است. تركیبی از تنفر و حقارت كه به امر زیبایی شناسیك دست یافته و باعث می شود یكی از آخرین نماد ها و برج های قلعه اصولگرای انسان عصر كلاسیك در آتش تراژیك و غم باری بسوزد. آتشی كه در رمان «نام گل سرخ» امبرتو اكو دوباره ظاهر می شود و یا جهان داستان ها و كتابخانه های بورخس را فرا می گیرد. نوعی نفرین مدرن كه پایان دوره نوعی از انسان را اعلام می كند. پایان شكوه و شاید بازگشت لویاتان از قعر دریاهای دوردست.
پی نوشت:
۱- اشاره به جمله ای از میلان كوندرا در كتاب وصیت خیانت شده.

مهدی یزدانی خرم
yazdani@sharghnewspaper.com
منبع : روزنامه شرق