پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فروتن؛ فاروق و سرباز


فروتن؛ فاروق و سرباز
همه چیز از قرمز شروع شد؛ ظهور یک بازیگر جوان در سینمای کشورمان که مورد پسند کارگردانان و منتقدان مطرح قرار گرفت، ظهوری که باعث شد او با کارگردانانی چون مسعود کیمیایی (مرسدس، فریاد، اعتراض)، احمدرضا درویش (متولد ماه مهر)، رخشان بنی‌اعتماد (زیر پوست شهر)، تهمینه میلانی (دو زن) و کیومرث پوراحمد (شب یلدا) کار کند و خود را بیش از پیش مطرح سازد. «محمدرضا فروتن» دانش‌آموخته‌ی روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد است و تحصیلات آکادمیک بازیگری ندارد، اما کار خود را از کلاس‌های بازیگری آغاز کرد و با کسب تجربه توانست تبدیل به بازیگر پخته‌یی شود.
یکی از بهترین فعالیت‌های وی در جهت به دست آوردن تجربه‌ی بازیگری شرکت در صحنه‌ی تئاتر بود، تجربه‌یی که در میان بازیگران جوان سینمای ما کم‌تر دیده می‌شود؛ تجربه‌ی موفق بازیگری در تئاتر رومئو و ژولیت اثر شکسپیر به کارگردانی علی رفیعی ... با این حال فروتن با ارایه دادن کاراکترهای تکراری در فیلم‌هایی چون ملاقات با طوطی (علی‌رضا داوودنژاد)، شاه خاموش (همایون شهنواز)، سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی)، هشت‌پا (علی‌رضا داوودنژاد)، مجردها (اصغر هاشمی) و نوک برج (کیومرث پوراحمد) همه را از افول زودرس خود ترساند، اما به آهستگیِ مازیار میری برای او آغازی دوباره بود و او توانست جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد جشنواره‌ی فیلم فجر را در بخش بین‌الملل به دست آورد.
فروتن با آخرین فیلمی که به روی پرده‌ی سینماها داشت خود را بازیگری کامل معرفی می‌کند، بازیگری که به خاطر تجربیاتش قادر است نقش‌های گوناگونی را بازی کند؛ او در اتوبوس شب به کارگردانی پوراحمد نقش‌ فردی عرب‌زبان به نام فاروق را که البته ایرانی است - به دور از نقش‌هایی که تا به حال ایفا کرده - بازی می‌کند. اولین صحنه‌ی حضور او در فیلم صحنه‌یی است که وی در مرکز کادر قرار می‌گیرد و افسر به سربازی که نقشش را بهرام صدیقیان ایفا می‌کند می‌گوید: «مراقب این باش، اطلاعات زیادی داره، فارسی هم بلده ...» که با این صحبت شخصیت او تا اندازه‌یی مشخص می‌شود؛ اما پوراحمد با توجه به محبوبیت فروتن و کنجکاوی تماشاگر نسبت به بازی‌اش، با قرار دادن فروتن در کادرهای گوناگون سکانس‌های داخل اتوبوس تمرکز تماشاگر را به روی وی بیش‌تر و بیش‌تر می‌کند تا آن‌جا که تماشاگر به خود می‌گوید حتماًَ اتفاقی خواهد افتاد و تعلیق درباره‌ی نقش او به وجود می‌آید و فروتن هم به خوبی این تعلیق را حفظ می‌کند.
اوج بازی فروتن در اتوبوس شب که اتفاقاً اوج تعلیق درباره‌ی شخصیت او را شکل می‌دهد صحنه‌یی است که در باران نقاب از چشمش می‌افتد و به خاطر ترس از سرباز خود را ایرانی معرفی می‌کند و پول‌های ایرانی را نشان سرباز و راننده (با بازی خسرو شکیبایی) می‌دهد و سرباز به خاطر باور نکردن ایرانی بودن او و سرپیچی‌اش‌ تصمیم به تنبیه او با اسلحه می‌گیرد؛ صحنه‌یی که فروتن با حفظ بیان و لهجه‌ی عربی‌اش به عجز و خواهش در برابر سرباز می‌پردازد و این سکانس را تبدیل به یکی از بهترین سکانس‌های فیلم می‌کند.
فروتن برای بازی در اتوبوس شب ابزاری چون تغییر میمیک و بیان را بیش از پیش به کار می‌گیرد تا بتواند شخصیتی متفاوت ارایه دهد که البته با توجه به باورپذیری تماشاگر به خواسته‌ی خود می‌رسد. میمیکی که او انتخاب می‌کند تشکیل شده از سبیلی که هیچ‌گاه در شخصیت‌های قبلی نداشته و سردی چهره‌یی که باز هم هیچ‌گاه در شخصیت‌های قبلی‌اش نبوده است.
فروتن در بیان هم خود را بسیار مسلط نشان می‌دهد. او از اولین لحظه تا آخرین لحظه‌ی حضورش در فیلم با ثابت نگه داشتن بیانش باعث می‌شود که ما به دنبال نقش‌های گذشته‌ی او که در ذهنمان مانده است نگردیم.
محمدرضا فروتن نشان داده که اکنون در دوران اوج بازیگری خود به سر می‌برد و از بازی‌های احساسی و کلیشه‌یی دور شده است، با این حال او در ادامه راه پرپیچ و خمی در پیش دارد!
سیدسعید هاشم‌زاده
منبع : سورۀ مهر