یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عشق، سرآغاز تربیت


عشق، سرآغاز تربیت
موضوع نوشتار پیش رو تربیت فلسفی در حکمت متعالیه صدرایی است که به منظور نتایج حاصل از تربیت فلسفی حکیم صدرا نگاشته شده است. اساسا کشاندن فلسفه به عرصه تربیت و پیش بردن جامعه و جوانان به سوی فلسفه از موضوعات مهمی است که در فلسفه اسلامی بویژه فلسفه صدرایی جایگاه ویژه‌ای یافته است و باید گفت عمده‌ترین مباحث اخلاقی و تربیتی ملاصدرا در بحث عقل عملی بروز یافته است. در این نوشتار نویسنده تلاش کرده است مولفه‌ها و مقولاتی را که در عرصه تربیت از دید صدرا حائز اهمیت است، بررسی کند. برخی از این مقولات عبارتند از عقلانیت، عشق، هنر، زیبایی و...
انسان موضوع اصلی دانش تعلیم و تربیت
یکی از دغدغه‌های اساسی تفکر ملاصدرا، انسان‌شناسی اوست و این‌که انسان در این جهان خاکی چه جایگاهی دارد. پیش از هرچیز باید گفت رویکرد او به انسان یک رویکرد وجودی است که از آن به حکیم تعبیر می‌کند. او قائل است که وجود آدمی که متشکل از نفس و بدن یا جسم و روح است، دچار تحول گوهری می‌شود و جوهره وجود او بر پایه آموزش و پرورش و تربیت صحیح می‌تواند به رشد و کمال برسد؛ به گونه‌ای که هیچ حدیقفی ندارد. این امر که حس، خیال، عقل و قلب انسان را دربر گرفته، تمامی جنبه‌های وجود انسان را متحول می‌کند.
از نظر ملاصدرا بین جسم و روح ارتباط وجود دارد، آن هم پیوندی ذاتی و باطنی و هر دو را دو مرتبه از یک حقیقت واحد می‌داند و در نتیجه قائل است که نظام تعلیم و تربیت باید هم به پرورش بعد روحانی انسان بپردازد و هم جنبه جسمانی او. به عبارتی هم به زندگی اخروی و فرامادی انسان نظر افکند و هم به زندگانی دنیوی و مادی انسان.
پیش از هر چیز برای بررسی دقیق دیدگاه‌های حکیم صدرا پیرامون انسان و تربیت او باید به تبیین مبانی، اصول و اهداف و روش‌هایی که ایشان مدنظر قرار داده‌اند پرداخت.یعنی بتوان تفسیری جامع از عقلانیت، علم و روش، انگیزه، عادت، عشق، هنر و زیبایی شناسی و فرهنگ و تحولات فرهنگی به عمل آورد تا انسان شناسی ملاصدرا و تربیتی که شایسته و بایسته یک انسان است بیش از پیش مورد بازشناسی و کنکاش قرار گیرد.
● عقلانیت، اساس تربیت انسان
باید گفت که ملاصدرا بسان بسیاری از فلاسفه دیگر، اساس انسانیت و تربیت انسانی را عقل می‌داند. از نظر او، عقل به ۲ گونه نظری و عملی تقسیم می‌شود؛ عقل نظری به ادراک کلیات می‌پردازد و لذا باعث پیدایش اعتقادات حق و باطل می‌شود و عقل عملی، انسان را به انجام اعمال فکری وا می‌دارد و از این رهگذر اعتقادهای زشت و زیبا را به وجود می‌آورد.
صدرا تحت تأثیر اندیشه‌های اثولوجیای فلوطین از ۳ انسان صحبت می‌کند: «انسان عقلی، انسان نفسانی، انسان طبیعی یا جسمانی و بر این عقیده است که انسان عقلی نور خود را بر انسان نفسانی و انسان نفسانی نیز نور خود را بر انسان طبیعی افاضه می‌کند و لذا هر چه از مرتبه عقل به مرتبه جسم فروکاسته شود، قدرت و کمال آدمی هم کاهش می‌یابد.»
در نظام تربیتی ملاصدرا، انسان باید خود را به درجه انسان عقلی برساند تا بتواند اخلاق و رفتارهای نیکو از خود بر جای گذارد. او استعداد انسان جسمانی را در بازگشت به حقیقت عقلانی‌اش می‌داند و بر همین اساس قابل به ارتباط این ۳ انسان است. از دید او همچنان که انسان جسمانی، قوس نزول خود را از عقل به نفس و از نفس به جسم طی می‌کند می‌تواند قوس صعود خود را از جسم به نفس و از نفس به عقل بپیماید. در این صورت انسان عقلی می‌تواند اهمیت تربیت را به واسطه علم حضوری به تمامیت ادراک کند و برخلاف ادراک انسان جسمانی که چون چیزی را حس می‌کند از دیگری غافل می‌شود، ادراک عقلی، انسان عقلی را از ادراک امور دیگر باز نمی‌دارد.
از دید صدرا چشم انسان عقلی، قوی‌تر و ادراکش بیشتر است؛ زیرا قادر به رویت کلیات است و چون معرفت بیشتری دارد، ارجمندتر، برتر، تابناک‌تر نظر می‌کند و لذا تربیت وی نیز به اعلی درجه خود می‌رسد و به تبع آن اخلاقی نیکو از جمله نیکوکاری، خیریت و فاضل بودن از او بر جای می‌ماند. بیان او در این بار چنین است: هر کس می‌خواهد انسان اول حقیقی را مشاهده کند، سزاوار است نیکوکار، خیر و فاضل باشد و او را حواسی قوی است که هنگام تابش انوار بر او محبوس نمی‌گردد. چون انسان اول نوری است درخشنده که در او تمام حالات انسانی است و او برتر، بهتر و قوی‌تر از هر انسانی است.»
● تربیت، علت حرکت جوهری نفس به سوی کمال
ملاصدرا بر مبنای نظریه حرکت جوهری بر این باور است که کمال حاصل نمی‌شود، مگر به مدد تربیت. در ابتدا بد نیست کمی پیرامون نظریه حرکت جوهری صدرا مطالبی را بیان کنیم. از نگاه ملاصدرا حرکت در جواهر اتفاق می‌افتد و حرکت جوهری بحثی وجودشناسانه است. او حرکت را امری مستقل از ذهن و در جهان خارج می‌داند و قایل است که «در فرآیند حرکت، شیء از حالتی که هم اکنون در آن است بیرون می‌آید و به آرامی به حالتی که می‌تواند به آن دست یابد، می‌رسد.» پس خروج از قوه به فعل، تدریجی است. از نظر او این نهاد شیء است که روان و حرکت زاست و این نهاد بنابر اصل فلسفی «هر معلول ثابت علت ثابت و هر معلول متغیر علت متغیر دارد» ناگزیر باید خود، متحرک باشد. او وجود متحرک را وجودی بخش و گسترده می‌داند که هر لحظه پا به پای حرکت اجزاء و قطعات آن تحقق می‌پذیرد، اما این اجزاء وحدتی اتصالی دارند. در اندیشه صدرا وجود بر ماهیت تقدم دارد و به عبارتی کمال انسان نسبت به وجود او متأخر است، اما این کمال که از راه تربیت صحیح به وجود می‌آید، خود به خود حاصل نمی‌شود. نفس که جزو آگاه بدن است از درون، جوهر حرکت و شرایط بیرونی، آمادگی برای حرکت را فراهم می‌آورد و این هر دو نیازمند هدایت و تنظیم از سوی نفسی برترند.
از آنجا که انسان بسان هر پدیده دیگری، دارای قوه و فعل است، تبدیل قوه به فعل در ذات هستی اوست و لذا تربیت برای او امکانپذیر است؛ بدین معنا که تربیت عبارت است از «پر کردن فاصله وجود» و کمال عبارت است از «دخالت نفس در فرآیند خلق مدام.» چنین عملی موجب تکامل نفس کنشگر می‌شود و نکته مهم دیگر این‌که چون خلق و تجلی مدام جهان از مبدا‡یی برمی‌خیزد و به مقصدی روان است، تربیت نیز به معنای واقعی آن دارای هدف و جهت است و مقصد آن همانا رسیدن به رشد و کمال نهایی و مطلوب که خدا در فطرت وی به ودیعه نهاده است و در آنجا که حرکت امری تدریجی است، پس تربیت هم باید بسیار هشیارانه و هماهنگ با شتاب واقعی تحول صورت پذیرد؛ چرا که هر تحول، زمان خاص خود را می‌طلبد. در این خصوص انسان باید به حسب عمل و رفتار و در حیطه تربیت از تمام صفات حیوانی دور گردد.
● خودآگاهی، شاهراه تربیت انسانی
یکی دیگر از مسائلی که حکیم صدرا در نظام تربیتی خود بدان توجه ویژه داشته است، خودشناسی و خودآگاهی انسان است. او معتقد است آدمی ذاتا خودآگاه است ؛یعنی جوهر ذات انسان همان آگاهی است. بنابراین انسان به هر اندازه از خود و از جهان پیرامون خودآگاه‌تر باشد، از تربیت والاتری برخوردار می‌شود.
ایشان بارها تأکید کرده که انسان‌شناسی و خودشناسی از یکدیگر متمایز نیستند و او در بابی با عنوان«فی فصل معرفه الانسان نفسه» در کتاب اسرار الآیات به مزیت‌های خودشناسی پرداخته و آن را در چندین امر خلاصه می‌کند که عبارتند از: «دستیابی به شناخت غیر، شناخت تمام موجودات،شناخت عالم، شناخت روح، شناخت دشمنان مخفی شده در روح، شناخت عیوب در دیگران مگر آن که آن را در ذات خود بیابد و بالاخره شناخت خدا.»
ملاصدرا خودآگاهی انسان را تأییدی می‌داند بر وجود نهادی غیر مادی در او که به تعبیری همان نفس است.انسانی که در مسیر تربیت گام برمی‌دارد، باید بتواند از بعد مادی خود فراتر رفته و به تربیت نفس همت گمارد.
● عشق و تربیت
از نکات مهم در منشور تربیتی ملاصدرا، واژه عشق است که غایت آن را تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان و گسترش علم، ادب، فرهنگ و هنر می‌داند. حکیم صدرا، عشق و عاشقی را در ساحت انسانی به ۲ نحوه انسانی و حیوانی یا «پاک و عفیف» و «ناپاک و آلوده» تقسیم می‌کند و معتقد است بین عشق عفیف با تعلیم و تربیت، ارتباط وثیقی وجود دارد. ملاصدرا می‌گوید: «عشق انسان به خوبرویان و زیباچهرگان از اقتضائات فطری بشر است و آن، پیش‌شرط وصول به عشق الهی است»؛ بدین معنا که تا فردی، عشق مادی و حیوانی را تجربه نکرده باشد، هرگز نمی‌تواند به آستانه عشق به معبود ازلی که همان عشق عفیف است، برسد؛ چراکه عشق انسان به انسان باعث رقت قلب و بیداری و پاکسازی ذهن از نیات ناپسند می‌شود. البته او به این نکته نیز اشاره می‌کند که عشق به خوبرویان در صورتی ممدوح است که برخاسته از شهوت حیوانی نباشد.
به عبارت دقیق‌تر، وی در تبیین این مطلب، عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم نمود و عشق حقیقی را همان عشق انسان به خدا و صفات جمال و جلال وی می‌داند و عشق مجازی را به نفسانی و حیوانی تقسیم کرد. عشق نفسانی از لطافت و پاکیزگی نفس برخاسته و همراه با مهر و محبت است و همان عشقی است که شخص در پیمودن مسیر تربیت باید از اینجا آغاز کند؛ اما عشق حیوانی بر مبنای شهوت بوده و همراه با میل به تردید و تجاوز است و شخصی که می‌خواهد در اخلاق و رفتار به کمال و سعادت برسد، باید این عشق را در خود سرکوب کند.
● زیبایی هنر، منشأ زیبایی تربیت
نکته‌ای که درباره نظریه ملاصدرا در باب عشق قابل تامل است، ارتباط آن با مساله زیبایی‌شناسی است و این موضوع، یکی از ویژگی‌های برجسته حکمت متعالیه را هویدا می‌کند. حکیم در فلسفه خویش به چشم‌اندازهای خاصی در زیبایی‌شناسی هنری رسیده است که اساس آن زیبایی‌شناسی معنوی و الهی است. نگاه ملاصدرا به این مقوله، نگاهی وجودی است.
از نظر حکیم صدرا، دورنمایی‌های عشق و هنر و نیز رخدادهای درونی عاشق و هنرمند کاملا متناسب و هم‌سنخ هستند. اساسا وی حضور هنر و صنایع لطیفه را در جامعه، بستر مناسبی برای پیدایش نگاه‌های عاشقانه و در نتیجه رشد و تکامل انسان در وادی تربیت می‌داند و در این بیان، نقش خیال را در رساندن انسان به عشق حقیقی موثر دانسته و کارکردهای مهم آن را تمثیل و استحسان برمی‌شمارد. او تمثیل را مجموعه صورت پردازی‌های زیباشناسانه خیال می‌داند و بر این باور است که «خیال در عالم هنر ساخت‌وساز و یا خلق و ابداع دارد.» یکی از توجهاتی که او در برجسته کردن تمایزات بین دو نحوه عشق مجازی به خرج داده، کارکردهای فعلی و انفعالی خیال است. خیال در عشق عفیف از نگاه او هیچ‌گاه منفعل نیست؛ بلکه فعال و خلاق است. ملاصدرا از تخیل خلاق به تمثیل تعبیر کرده است و دو نحوه تمثیل را از هم متمایز کرده که یکی صرفا مسبوق به صورت حسی و کاملا انفعالی است و دیگری مسبوق به فعالیت‌های زیبایی‌شناسی، در نتیجه توام با ابتکار و خلاقیت است که از این فعالیت‌ها نیز به استحسان تعبیر می‌کنند؛ اما آنچه در اینجا مهم است، این‌که انسانی واجد تربیت صحیح می‌شود که همواره ابتکار و خلاقیت به خرج دهد.
اساسا ویژگی اصلی روح، خلاقیت است و چون نفس از خداوند است، پس بهره‌مند از ویژگی اصلی خداوند؛ یعنی آفرینش می‌شود و حکیم صدرا نتیجه می‌گیرد که تحول خویشتن، خودشکوفایی و خلاقیت، هدف اصلی نظام تربیتی است. خلاقیت اوج خداگونگی انسان است و شاید با تاکید بر چنین ویژگی بوده است که حضرت حق، انسان را جانشین خویش بر زمین نامیده است: «انی جاعل فی‌ الارض خلیفه»، بدین گونه این انسان است که با درک چنین روندی به چنان قدرتی دست می‌یابد که از آن پس می‌تواند هم به وجود خویش و هم به وجود جهان تا مقصد اصلی تحقق بخشد. ملاصدرا به صورت معشوق در نزد عاشق به مثابه اثری هنری نگریسته است. عشق در نظر او، از تصویر آغاز و به تصویر ختم می‌شود؛ اما تصویر آغازین، تصویری طبیعی از معشوق و ناشی از مشاهده است و تصویر آخرین، تصویری تمثیلی است. به عبارت روشن‌تر، صورت معشوق در نزد عاشق تنها صورتی زیبا نیست؛ بلکه بیان زیبایی هم هست.
کبری مجیدی بیدگلی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید