یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نسبی یا مطلق؟


نسبی یا مطلق؟
آدمی از آغاز تا پایان زندگی خویش به طور فطری به ارزش های اخلاقی گرایش دارد و شخصیت وی همواره با معیار فضایل و رذایل اخلاقی محک می خورد و هر کس در این سنجش به امتیاز بالاتری دست یابد در خاطر مردمان و نزد خدای خود جایگاهی رفیع و ارزشمند خواهد داشت.
اخلاق جمع خلق به معنای سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده ی بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است و علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آن ها را معرفی می کند و شیوه ی تحصیل صفات نفسلنی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد.
● نسبی و مطلق بودن؛
نسبیت یعنی وابستگی یک چیزبه امر یا اموری متغیر و خارج از ذات و آثار واقعی آن و مطلقیت یعنی وابستگی یک چیز به امری ثابت و ذاتی لایتغیر. حال بدانیم که اخلاقیات نسبی است یا مطلق؟
نسبی گرایان اخلاقی به چند دسته اند:
بعضی از آن ها در زمره ی نسبی گریان زیست شناختی هستند یعنی اینکه در تصور آن ها اصول اخلاقی تابعی از وضعیت متغیر زیستی فرد است. بعضی دیگر در گروه نسبی گرایان جامعه شناسی قرار دارند یعنی در نظر آن ها اصول اخلاقی تابعی از اوضاع متغیر اجتماعی است. برخی در دسته ی نسبی گرایان روانشناختی هستند که در نظر آن ها اصول اخلاقی تابعی از وضعیت روانی متغیر فرد است. گروهی در زمره ی نسبی گرایان فرهنگی هستند که دیدگاهشان این است که علم و اصول اخلاق بستگی به آداب و رسوم جامعه دارد و بالاخره اینکه گروهی دیگر در دسته ی نسبی گرایان ماتریالیستی هستند که در نظر آنها فضیلت یا رذیلت یک صفت بستگی به نقش و کارکرد آن نسبت به ایجاد برابری و تساوی مادی در بین انسان ها و توزیع برابر امکانات است. این نسبی گرایی اخلاقی پیامد های ناخوشایند و بدی دارد که همین باعث می شود که این دیدگاه ها را قبول نکرد و هر پیامدی برای ابطال هر دیدگاهی کافی است.
و اما برخی از پیامد های آن:
۱) برابری خائنین و خادمین؛ یعنی اینکه اعمال نیک و شر افراد در دستگاه اخلاقی از جایگاهی واحد برخوردار است. بنابراین اعمال معاویه همانند اعمال مولا علی«ع» نیک و یا اعمال نیک افرادی دیگر برایشان حُسنی شمرده نمی شود.
۲)سلب مسؤلیت افراد؛ از دیگر پیامد های اعتقاد به نسبی گرایی این است که فردی کار خلافی در جامعه انجام می دهد و به مامن عقیده ی نسیب گرایی می رود و از نظر اخلاقی خود را مسؤل نمی شناسد.
۳) نفی کمال و جاودانگی دین؛ دین هدف بالذات تکوین و تشریع را نیل به فضایل عالی اخلاقی می داند، و اکثر آموزه های دینی از موضوعات اخلاقی بحث می کند.یعنی اینکه چون اخلاق نسبی و متغیر است پس دین هم همین طور است و برای گروهی خوب و پسندیده و برای گروهی دیگر مُضر و ناپسند است نتیجه ی این امر نفی عدالت پروردگار است.
مثلاً دزدی نکردن و عدم تجاوز به حق الناس که یک امر پسندیده ی اخلاقی است را در نظر بگیریم. نسبی گرایان معتقدند که دزدی برای شخص فقیر خوب و پسندیده است برای ثروتمند ناپسند. و این در صورتی است که نمی گویند دزدی و تجاوز به اموال مردم در کل بد است یعنی اعتقادی به نیک بودن و با شر بودن ذات اعمال ندارند.
اگر یک بار دیگر یک نیم نگاهی به پیامد های نسبی گرایی اخلاق بیندازیم خواهیم فهمید که هر یک برای ابطال اینکه اخلاقیات نسبی نیست کافی می باشد.
اگر اخلاقیات نسبی نیستند پس مطلق می باشند. آنگاه چه تفسیری می توان برای شبهات و استثنا ها قائل شد؟
مثلاً می گوییم راست گفتن از اصول اخلاقی است و ذاتاً خوب می باشد. ولی اگر این راست گویی باعث شکست سپاه اسلام و یا کشته شدن مظلومی شود آنگاه باز هم خوب است و یا نه؟ در مسئله ی اول( راست گویی) موضوع اصلی حکم راست گویی مفید و بدون مفسده ی بزرگ است. خداوند به ما انسان ها نعمت عقل را داده است تا بتوانیم توسط آن مصلحت اندیشی کنیم و کاری انجام ندهیم تا باعث شکست خود و جوامع اسلامی امان شویم. ما باید سبک و سنگین کنیم و تشخیص بدهیم که در آن زمان راست گفتن ما مفید است یا دروغ گفتن؟(بنا بر قبول حُسن و قبح ذاتی اشیا و افعال _ که مورد قبول شیعه و معتزله است _ عمل اختیاری انسان به شرط داشتن مصلحت خوب، و در صورت داشتن مفسده بد خواهد بود. البته در تشخیص مصلحت و مفسده و میزان اهمیت آن ها علاوه بر عقل، وجدان و فطرت، وحی نیز نقش بسیار عمده ای دارد) پاسخ دیگری که می توان به این شبهه داد این است که اعمال و رفتار اخلاقی جدا از خوی و خصلت اخلاقی است. یعنی اینکه اعمال و رفتار اخلاقی نسبی است و خوی و خصلت اخلاقی مطلق. پس می توانیم این طور بیان کنیم که راست گفتن یک رفتار اخلاقی است که در اکثر موارد خوب و نیک شمرده می شود و در معدود زمانی شر و مفسد است.
شبهه ی دیگری که پیش می آید و مخالفان می گویند که از نظر اسلام اصول و اعمال اخلاقی نسبی است نه مطلق، این است که تفاوت احکام اخلاقی زن و مرد بر اساس برخی روایات گویای این واقعیت است که از منظر اسلام نیز مفاهیم اخلاقی نسبی اند مانند این روایت از مولا امیر المومنین «ع» که می فرماید:
« بهترین خصلت های زنان، بدترین خصلت های مردان است: تکبر، ترسو بودن، بخیل بودن برای زن خوب است و برای مرد ناپسند. اگر زن متکبر باشد سر فرود نمی آورد در مقابل مردان نامحرم و هر گاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هرگاه ترسو باشد از آنچه بر او رو آورد ، می ترسد.» از این جمله ی مولا امیر المومنین هم می توان به مفید بودن دستورات اسلام برای فرد و اجتماع پی برد. اسلام دینی است که برای به کمال رسیدن انسان ها نهاده شده است و چیزی به ضرر و زیان ما حکم نمی دهد. پس باید به حکم عقل خدادادی پی ببریم که چرا حضرت این سخن را گفت. پس یک بار دیگر این جمله را به یاد می آوریم که رفتار و اعمال اخلاقی جدا از خوی و خصلت اخلاقی است.
ناصر آسیابانی
منابع: نهج البلاغه، دروس فلسفه ی اخلاق نوشته ی آیت الله مصباح یزدی،
تعلیم و تربیت در اسلام نوشته ی آیت الله مرتضی مطهری


همچنین مشاهده کنید