سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نقش بالقوه صوفی گری درسیاست خارجی آمریکا


نقش بالقوه صوفی گری درسیاست خارجی آمریکا
در تاریخ دوم آبان ۱۳۸۲ مرکز بین المللی نیکسون برگزار کننده اجلاسی در واشنگتن بود که درخصوص سنت های معنوی اسلام که با اهداف سیاست خارجی آمریکا در ارتباط هستند تحقیق بعمل آورد. دراین اجلاس عنوان شد که بخش مغفول اسلام که به اسلام فرهنگی هم معروف است صفوی گری میباشد و این نحله که میلیونها مسلمان پیرو درجهان دارد بخصوص در ترکیه و آسیای میانه و بالاخص در قالب فرقه نقشبندیه تاثیرات اجتماعی فرهنگی ومذهبی زیادی داشته است .
قبل از مطالعه نتیجه و حاصل تحقیق مرکز بین المللی نیکسون لازم است خوانندگان گرامی به نکات ذیل توجه کافی مبذول دارند :
۱) همچنان که با تعمق در تعابیر و عباراتی که در متن تحقیق آمده است می توان دریافت دولت آمریکا از « صوفی گری » برای پیشبرد اهداف خویش استفاده می کند و بی جهت این گونه به ضرورت تبلیغ و نشر آن اصرار نمی ورزد و بدون هدف خاص در جستجوی فرقه هایی برنمی آید که به گونه ای به اسلام گرایش فکری و عملی داشته باشند که با سیاست های آمریکا در منطقه و جهان اسلام تضاد و تعارضی پیدا نکند!
بدیهی است اسلام مورد نظر آمریکا یکسویه می باشد نه جامع و فقط به صورت و شکل خشک و ظاهری به مسائل عبادی و معنوی نظر دارد نه توجه و عمل به محتوا و جنبه ها و جلوه های اجتماعی و سیاسی و حکومتی و نظامی که در متن قرآن آیاتی صریح و روشن بر آنها تاکید می ورزند.
آمریکا به این نتیجه رسیده است که صوفی گری نماینده نشر و ترویج این اسلام سطحی و فاقد محتوای جامع و کامل در همه ابعاد و جنبه ها می باشد و از همین رو سعی در بهره برداری از آن می کند.
۲) مطالب مندرج در این تحقیق به وضوح نشان می دهد که آمریکایی ها شناخت صحیح و درستی از اسلام ندارند و اظهارات آنان با حقایق دینی و مفاهیم مذهبی و بعضی از فرقه ها و نیز برخی از اصطلاحات انطباق و همخوانی ندارد. همین ضعف و نقص موجب گردیده که شرکت کنندگان در اجلاس مزبور تفاوت بین « بنیادگرایی اسلامی » و « وهابیت » را ندانند و از هر دو برداشتی واحد و همانند نکنند حال آن که بنیادگرایی اسلامی به مفهوم صحیح و راستین آن تقید و پایبندی به مبانی و اصول و بنیادهای دینی می باشد و هیچ سنخیت و تطابقی با وهابیت که فرقه ای فاقد ریشه و کاملا ارتجاعی و سطحی و ساخته شده می باشد ندارد. نظر دیگر این است که آمریکائیان این تفاوت را به خوبی درک می کنند و خود را به تغافل می زنند تا به این وسیله حق و باطل و صحیح و ناصحیح را به هم بیامیزند و با فضاسازی های خاص به اهداف مورد نظر خویش دسترسی یابند بویژه آنکه آمریکائی ها میدانند این فرقه ابزاری در دست آنها و سایر استعمارگران نیز هست .
۳) « آزادی غربی » که مسلمانان با آن مخالفت می ورزند با « آزاداندیشی » متفاوت است .
آزادی غربی دارای دو جنبه و جلوه « فکری و فلسفی » و « عملی و اجتماعی » می باشد. جنبه اول به نشر مکاتب و جریان های فکری خاصی همچون اومانیسم و سکولاریسم و پلورالیسم دینی می پردازد و جنبه دوم به ترویج آزادی های لجام گسیخته اجتماعی و اختلاط و به هم آمیختگی زن و مرد و فساد و بی بند و باری جنسی و حتی همجنس گرایی و بی بند و باری های مالی و اجتماعی می انجامد.
تردیدی وجود ندارد که اسلام و مسلمانان با چنین آزادی نامحدود و نامنطبق با اصول و ارزش های انسانی مخالف هستند.
« آزاداندیشی » که هیچ ارتباطی با آزادی غربی ندارد از موضوعات مورد توجه مسلمانان می باشد که آموزه های دینی بر آن تاکید می ورزند. این آزاداندیشی همه حصارهای جهل و جمود و تصلب و جزم اندیشی و تعصب ورزی های کور و هر نوع خرافه و موهوم و تنگ نظری را در هم می شکند و فکر و ذهن و جان و روح را آزاد و رها می سازد تا با کاوش های دقیق علمی و وارستگی از نفسانیت های فردی و گروهی و حزبی و سیاسی به « حقیقت » در هر موضوع نزدیک شود.
مستندات تاریخی نشان می دهد که دانشمندان اسلامی همواره و در تمام قرون با آزاداندیشی به کنکاش و تحقیق و پژوهش در شاخه های علوم و فنون مختلف پرداخته اند و از این طریق موجب رشد و شکوفایی دانش های گوناگون شده اند. برخی از دانشمندان منصف غربی همچون ویل دورانت گوستاولوبون جرجی زیدان و ژول لابوم در آثار خود به این واقعیت اذعان و اعتراف نموده اند.
۴) از اجلاس تشکیل شده در واشنگتن درباره صوفی گری این نتیجه به دست می آید که اصرار یونسکو برای بزرگداشت مولوی در ایران و کشورهای فارسی زبان با اهداف و مقاصد خاصی صورت می گیرد.
هم اندیشی و هدفمندی واحدی که در مرکز بین المللی نیکسون و سازمان یونسکو برای نشر صوفی گری از یکسو و بزرگداشت یکسویه مولوی از سوی دیگر مشاهده می شود از آنچه در پشت پرده برای مقابله با امواج اسلام گرایی در جهان و جلوگیری از تعالیم و قوانین جامع و فراگیر دین حق در ابعاد مختلف فردی اجتماعی سیاسی اقتصادی و نظامی در دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سرزمین های اسلامی می گذرد خبر می دهد!
اجلاس بین المللی نیکسون در حالی به حمایت از صوفی گری برمی خیزد که این فرقه فقط به معنویت اسلام ـ آن هم به طور مغشوش و نامنطبق با آنچه در متن قرآن و سیره و روش پیامبر(ص ) و ائمه اطهار(ع ) آمده است ـ نظر می گسترد و از سیاست و جهاد و حکومت در اسلام به سهولت می گذرد و در برابر آنها سکوت می کند!
همچنین سازمان یونسکو در حالی به بزرگداشت مولوی می پردازد که نسبت به این شاعر نامدار جفا روامی دارد و فقط به امور اخلاقی و معنوی و عرفانی عنوان شده در مثنوی می پردازد و از تعالیم و قوانین اجتماعی و سیاسی و نظامی اسلام همچون « حج » و « جهاد » و « مبارزه با ظلم » که به خوبی در مثنوی مطرح شده است چشم می پوشد! بنابراین معلوم است که اجلاس نیکسون و سازمان یونسکو از کجا دستور می گیرند و به کجا می روند!
۵) آنچه در این مقاله به ایران درباره سرکوب فرقه ها و گروه های صوفیه و دراویش نسبت داده شده است و از جمله نسبت بمب گذاری علیه این فرقه ها دروغ و کذب محض است . تردیدی وجود ندارد در مواردی که با صوفیه برخورد شده کاملا مطابق با قوانین و برای جلوگیری از ترویج عقاید باطل و آلودگی به مفاسد اخلاقی و سیاسی و به منظور مقابله با اخلال در نظم و ضرورت تامین امنیت اجتماعی بوده است و این گونه اقدامات در هر کشوری معمول و متداول و نیز مشروع و معقول می باشد و هیچ کس نسبت به ضرورت آن تردید نمی کند.
دروغ و تهمت مزبور در این مقاله با هدفمندی خاص و برای ایجاد اغتشاش و تضاد و درگیری در ایران صورت می گیرد و این اولین بار نیست که آمریکائیان به این حیله و ترفند روی می آورند تا بلکه به این وسیله تنش و تعارضی به وجود بیاورند و با تیره کردن آب ها ماهی های مراد خویش را صید نمایند.
خوانندگان گرامی با در نظر گرفتن نکات مزبور و نیز با دقت کافی در عبارات و تعابیر متن مقاله اجلاس نیکسون به خوبی از اهداف آمریکا در تبلیغ و ترویج تفکر باطل صوفی گری و حمایت و جانبداری از فرقه های صوفیه در ایران و سایر کشورها واقف و آگاه خواهند شد و با فلسفه تشکیل این اجلاس و اجلاس های مشابه آشنا خواهند گردید.
همچنین درخواهند یافت که چرا اسلام مورد نظر آمریکا که به شدت و با حرارت از آن تبلیغ می نماید و برای نشر آن بودجه های کلان تخصیص می دهد « اسلام آمریکایی » نام گرفته است .
در این تحقیق ابتدا تعریف خود صفوی گری مهم است بسیاری در جهان هستند که خود را صوفی میدانند درحالی که هیچ گونه وابستگی به اسلام ندارند. مثلا ممکن است افرادی عضو گروههای مثنوی خوانی باشند ونظرات صوفی های عصر جدید که ملهم از عقاید تصوف است را داشته باشند و برخی از رفتارهای آنهارا داشته باشند. اما درگذشته تشکیلات معنوی صوفیه بوسیله سلسله شیوخ حفظ میشد که این سلسله نهایتا به پیامبر(ص ) منتهی میشد. به هرکدام از افراد عضو قسم داده میشد که از شیخ تبعیت کنند.
صفوی گری دربسیاری ازنقاط عالم موجب گسترش اسلام گردید بزرگان این تشکیلات نه فقط برای عالم معنوی افراد بلکه برای انطباق با دنیای مدرن هم تلاش زیادی کرده اند و لذا مورد احترام میلیونها نفر دراقصی نقاط عالم هستند صفوی گری موجب حساسیت فرهنگی وهمکاری درون مذهبی وافزایش تحمل پذیری میگردد.
الهیات تصوف ابزاری عمیق وعرفانی است که انسان بدان وسیله میتواند به عالم غیب راه یابد. سوال همواره صوفی از غیب است . آنهایی که معتقد به غیب میباشند نه با چشم سر بلکه با چشم دل است که میتوانند به شناخت خدابرسند و مقدمه این امر طهارت قلب است که انسان با ذکر خدا به آن میرسد در طریق صوفی او باید ابتدا با اعتقاد به خدا شروع کند سپس به علم به خدا و در نهایت به عشق الهی برسد.
اما اونباید این سیر را به تنهایی طی نماید بلکه ره صد ساله او با هدایت مرشد یا همان پیر طریقت (شیخ ) دو روزه طی میشود. این جد وجهدی علیه نفس انسانی و نفس اماره اوست . دربسیاری از آیات و روایات اسلامی هم بر نقش قلب در زندگی انسان و عالم غیب تاکید شده است .
علیرغم وفاداری اکثریت صوفیه به آموزه های اصلی اسلامی سنتی اما با پیشرفت هایی که درزندگی انسان مدرن پیش آمده چالش هایی فراروی تشکیلات صوفیه قرار گرفته مثلا درمهد تصوف که ترکیه است همه تشکیلات صوفیه درسال ۱۳۰۳ منسوخ گردید اما بتدریج فرقه نقشبندیه با انطباق خود با زندگی مدرن نقش فراگیر خود در امور سیاسی وفرهنگی ترکیه را حفظ کرد. آنها برای خود نشریات وحتی موسسات اقتصادی راه انداختند. برخی حرکتهای صوفی گرایانه هم هستند که صوفی تلقی نمیشوند اما برخی عناصر صوفی را در درونشان دارند آنها بر آموزشها ی آزاد وعلم خیلی تاکید دارند به طورکلی تلقی جدیدی از صفوی گری پیش آمده که « نئوصوفیزم » نامیده میشود.
صوفی گرایی از ابتدای تاریخ اسلام همپای خود آن قرار داشته است که ابتدا آئین بی نام و نشانی بود. حوادث قرن گذشته (فروپاشی امپراطوری عثمانی سلطه های گوناگون استعماری و انحطاط تمدن اسلامی ) موجب موج فکری جدیدی در دنیای اسلام شد که مسلمانان را به وحدتی علیه اروپایی ها و آمریکاییها رساند.
این موج که به سلفیسم و وهابیزم معروف است و درصدد است که اقداماتی که صوفی ها ودیگران تحت تاثیر غربی ها انجام میدهند را از زندگی آنها تطهیر کنند به عقیده آنان علت عمده عدم مقاومت مسلمانان دربرابراستعمارگری غربی ها ضعف ایمان آنها بوده است . موفقیت این بنیادگرایی سیاسی درگرو ایجاد نیروی یکپارچه ای بود که بتواند دربرابر غرب بایستد چرا که مسلمانها با فرهنگ های جدیدی که وارد اسلام شده بیش ازحد مدارا کرده اند که موجب خشم خدا گردیده است .
موفقیت این بنیاد گرایی سیاسی بستگی به نیروی متحدی دارد که قادربه مخالفت با غرب باشد این راه حل به قرآن اتکا دارد آنها تعریف جدیدی ازفقه اسلامی مبتنی بر افراط گری دادند که مردم درک نمی کردندآنها بنا داشتند ایمان مسلمانان را تطهیر کنند. این تفسیرها برای اصلاح طلبان ظاهر شرعی لازم را بدست میداد تا کارهای مماشات آمیز وتکثرگرایی خود را کناربگذارند.
دراین رابطه اولین کاری که انجام دادند این بود که مراکز صوفیان را برچینند مراکزی که شیوخ وصوفی های جدید درآن به کارهـای اجتمـاعی مشـغول بودند. مراکز آموزشی ومساجد جدیـدی که جایگزین آنها شدند برمعنویت حذف شده از اسلام تمرکز کردند وبرنامه آموزشی ترتیب دادندکه مبتنی بر اندیشه های سیاسی بود. امامان جدید جای شیوخ نشستند وهمانند آنها شروع به موعظه کردند البته با تاکید زیاد برتفوق اسلام برسایر ادیان .
اما بالغ بریک میلیاردمسلمان چگونه حاضرشدند که ایمان مذهبی ایشان دستخوش چنین تحول دردناکی شود. باید گفت که تاحدودی دربرابرآن مقاومت شد ولی به طورکلی این تفکر باعث تخریب اجتماعی مسلمانان گردید وهابی ها خون وخشونت را برای اقصی نقاط جهان مسلمانان به ارمغان آوردند. والدین وبچه ها رو در روی یکدیگر ایستادند و خانواده هایی که نسل جدید دانش آموخته های سلفی درآن حضورداشتند ازهم پاشیده شدند خیلی قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر آنها خود را درمقابل آمریکا و متحدینش قرارداده بودند.
البته با توجه به ماهیت سکولاریسم سیاسی آمریکا مشکل بتـوان درک کرد که سیاستمداران آمریکایی راحت ارزش صوفیزم را بپذیرند. اگرآمریکا دربرنامه های کلی نگرانه ای بتواند فرهنگ و تاریخ کشورهای مختلف را درنظربگیرد ممکن است به چنین ملت هایی درکسب مجدد میراث فرهنگی اشان کمک کند. انگیزه مهم آمریکا برای این کار میتواند منحرف ساختن انتقادهای روزافزونی باشد که ازطرف مسلمانان انجام میشود و میگویند که جنگ با تروریسم از مسیر اصلی منحرف شده و به تخریب اسلام جهت یافته است .
سه راه شاخص دراین رابطه وجود دارد : اول اینکه به حفظ و بازسازی اماکن مقدس وزیارتگاه های مسلمانا ن ومراکز آموزشی وابسته به آنها بپردازد (سلفی ها منکر هرگونه تقدسی برای افراد شده ودست به تخریب زیارتگاهها زدند). دراین اماکن مسلمانان با تجمعی که میکنند تحمل واجتماعی بودن را می آموزند وپل های تفاهم بنا میشود ومحلی برای توریسم بین المللی میگردد و به این ترتیب مشروعیت متداول خارجی هم پیدا میکنند.
دوم اینکه باید به حفظ نگهداری و ترجمه کتب خطی قدیمی تاریخی و علمی و کتب ادبی که نظر تاریخی ارزش دارند اقدام گردد کتبی که اگر برای حفظ آنها سرمایه گذاری نشود به بوته فراموشی سپرده می شوند.
سومین کاری که آمریکا میتواند انجام دهد این است که به درست کردن مراکز آموزشی وسرمایه گذاری درآن اقدام نماید تا برروی تاریخ وتمدن قدیمی منطقه کارکنند با تاکید بر تقدم بردباری اخلاقی و مذهبی نسبت به سایر موارد.
این مراکز میتواند جوانان را از افکار وهابیون درامان نگهدارد واین اقدامات ابتکاری برای آمریکا بسیارمفید خواهد بود به شرط اینکه آمریکا متعهد شود که درادامه فقط با گروههائی کارکند که درجوامع خود ثابت کرده اند که طرفدارصلح وآرامش وتجدد طلبی وتحمل و بردباری مذهبی می باشند.
در طول حاکمیت کمونیست ها در شوروی آثار صوفی گرایی بتدریج در شوروی سابق و بویژه درازبکستا ن وترکمنستان ازبین رفته است . آمریکا میتواند به احیا آنها کمک کند ولی باید توجه داشت که این کمک باید درهرکشوری به گونه متفاوتی انجام شود.
کمونیست ها صوفی های آسیای مرکزی را ۸۰ سال سرکوب کردند که اقدامات آنهارا میتوان با کارهای وهابیون مقایسه کرد . رهبران صوفیه کشته شده و مدارس آنها رابستند. متون صفوی گری ممنوع شد و رهبران مذهبی صوفی که درتلاش برای تحقیق راجع به مسائل صفوی گری بودند را موجب عقب ماندگی تلقی کرده وبدتر اینکه دشمنان مردم شوروی خواندند.
در نتیجه بررسی متون صوفی درآسیای مرکزی فقط منحصرشد به برخی از آنها که خودرا مارکسیستهای پیشکسوت میخوانند. ازصوفی گرایی دراین دوره چندان اثری وجود ندارد. پس ازفروپاشی شوروی این فاصله درفرهنگ وهویت با مسلمانان افراط گرای وهابی سلفی ها وفرقه های مودودی پرشد. درازبکستان کارهایی از صوفی هایی همچون بها الدین نقشبندیه و نجم الدبن کبری اخیرا بسیار منتشر میشود وحتی دولت خود ازآن حمایت به عمل آورده وکتاب علی شیرنوایی رابه چاپ رسانده است .
درکشورهای آسیای میانه سعی براین شده که مفهوم غربی جامعه مدنی با عناصر بازسازی شده صوفی گرایی ترکیب شود.
یه عنوان مثال در ازبکستان درسال ۱۳۷۳ وزارتخانه ای به نام « مرکز عمومی معنویت وروشنگری » تاسیس شد که به جای معنویت و معرفت که ازاصطلاحات صوفیه بود قرارگرفت . مفهوم این دواصطلاح درجامعه سکولار عبارت است از رسیدن فرد به حد اکثرتوان بالقوه خود ومشارکت کامل درجامعه مدنی . عنصردیگر دربازسازی هویت صوفی گرایی را باید حمایت ازنقش سنتی نقشبندیه خواند. این گروه بزرگترین مدرسه صوفیگری درآسیای میانه بود. دردوره مارکسیست ها برای ایجاد ترس از نقشبندیه برروی کارهای شبه نظامی آنها تاکید میکردند.
دولت ازبکستان سعی دارد به جای اینکه برای تحول اجتماعی با شیوه تحمیلی طالبانی استفاده کند از کارکرد نقشبندیه استفاده نماید. هرچند بعید است که صوفی های ازبک به خاطر خطرهایی که ازهمکاری با غربی ها دراین زمینه دریاد دارند از آن استقبال نمایند.
برای گسترش ارزشهای این فرقه میتوان زیارت از اماکن مقدس آنان را ترویج کرد که در کنار آن ارزشهای صفوی گری در محیط های آموزشی عمومی و انتشارات هم ارزشهای آنها را احیا میکند. درترکمنستان هم زیارت اماکن مقدس موجب باعث تقویت هویت ملی شده است بدنبال افزایش میزان زائزان ازمقبره بها الدین نقشبند دربخارا هویت قبیله ای مردم ترکمنستان درحال احیا است وبین آنها پیوند ایجاد میکند. متون صوفیه به زبانهای محلی وانگلیسی ترجمه میشود. بتدریج کشورهای قفقاز با فاصله گرفتن ازفرهنگ مارکسیستی و وهابی درحال احیا هویت ملی و قومی خود هستند.آمریکا می تواند با :
▪ تشویق به انتشار کارهایی در مورد صوفی های محلی وترجمه متون قدیمی صوفی
▪ تشویق به یکپارچگی بین ارزشهای صوفی گرایی و ارزشهای جامعه مدنی در مراکز آموزشی و
▪ تشویق به احیا ادبیات و فرهنگ صوفی گرایی بویژه انسجام ازطریق سنت بازدید اززیارتگاه های کشورها صفوی گری را رونق بخشد. مقامات آمریکایی درحال مذاکره با مقامات مراکشی برای احیا فرهنگ صوفی گرایی دراین کشور میباشند. دراین درگیری ورقابتی که بین وهابی ها وصوفی گرایان برسر جذب هوادار وجا انداختن ارزشها پیش آمده آمریکا باید ازصفوی گری حمایت کند تا درآینده فرهنگ مسالمت جویانه ای درمنطقه حاکم شود.
نکته دیگر اینکه فرهنگ وشعر وادبیات فارسی با شاعرانی همچون جامی نقش زیادی درغنای صوفی گرایی سنی های نقشبندیه داشت . تشکیلات صوفی دیگری که بین شیعیان ایرانی تا قرنها رواج داشت فرقه نعمت الهی بودند که دراصل سنی بوده و بعد شیعه شدند البته ارتباط وتعامل بین سنی های سنی وشیعه همواره غیرخشونت آمیزبوده است .
خاستگاه بسیاری از آیین های صوفی گرایی مثل فتوت وجوانمردی درایران بوده است . بعد از انقلاب اسلامی ایران جنگ قدرت بین علمای روحانی وعرفای صوفیه تشدید شد وخانقاه های صوفی هارا تهدید وحتی بمب گذاری کردند وجو ضد صفوی گری پیش آمد. رهبران تشکیلات مهم صوفیه درایران به اروپا وآمریکا رفته وبه تشکیلات خود توصیه کردند که برای درامان ماندن خیلی اظهار وجود نکنند.
اما درایران دریک دهه گذشته موج بزرگی ازصوفی گرایی دراشکال مختلف به راه افتاد بسیاری ازکتابهایی که نویسندگان غربی راجع به عرفان وتصوف نوشتند به فارسی ترجمه شد. نوارهای زیادی ازخوانندگان صوفی مسلک مثل شهرام ناظری وشجریان و...به فروش رفت .علاوه برموسیقی قوالی نصرت فتح علی خان مجالس سماع و.... برگزار شده و نوارهایشان راهی بازار مشتاقان گردید.
برخی ازتشکیلات شناخته شده صوفی ها که درایران فعال هستند و شاخه هایی دراروپا وآمریکا دارند عبارتند از:
تشکیلات نعمت اللهی ـ قادریه ( محبوب علی شاه پیر مراغه ) که شریعت رامد نظر قرارداده و به مناسبت اسلامی وشیعی مجالسی برپا میکنند ـ نعمت الهی گنابادی ـ شمسیه ـ ذهبیه ـ و در بین سنی ها نقشبندیه وقادریه که درکردستان فعال هستند.
در کنار تشکیلات رسمی صوفیه برخی ازعلمای شیعی هرچند تصوف را قبول .
نداشته باشند ولی به جنبه های درونی ورمزی ائمه شیعه (علی الخصوص متون منسوب به امام علی وامام سجاد) علاقه مند هستند که مریدانی دربازار وروشنفکران مذهبی دارند وعمدتا به قدرت معنوی ولایت تکیه میکنند. آنها همه مشخصات صفوی گری را دارند الا اینکه شکل رسمی نداشته و خانقاه ندارند. آموزه های آنها عمدتا شفاهی است .
تاریخ نشان میدهد که ایران همواره منبع اصلی الهام بخش مسلمانان صوفی منطقه بوده است . بویژه بعد ازفتح بغداد بوسیله مغول صوفی گرایی همواره کانال گسترش اسلام در آسیای مرکزی بوده است چراکه برعناصر تقوی ـ طهارت ـ وسادگی تاکید میکند وبا دیگران بازبرخورد کرده و سایر مذاهب را می پذیرد آموزه های اسلامی عرفا باتاسیس صدها مدرسه درخراسان بزرگ که اساتیدی همچون بایزید بسطامی وحکیم ترمذی وابوالحسن خرقانی داشت گسترش یافت .
صوفی گرایی نماد جهان وطنی عقلانیت وابعاد روحانی ومعنوی اسلام است که می خواهد با سایرادیان و فرهنگ های ابراهیمی در مکاشفه های روحی تعامل داشته باشد. ازآنجا که صفوی گری ازطریق تجار ومسافرت کردن علما گسترش یافت توانست هم درمناطق شهری و هم در مناطق روستایی مخاطبانی راجذب کند.
برخی از گروههای صوفی بویژه نقشبندیه در قرن نوزدهم وارد کارهای سیاسی شدند و با حکومت تزاری درگیر شدند که به شکست ایشان انجامید اما اسلام حفظ شد. سازمان اخوت صوفی ها درگسترش مفاهیم مذهبی ونیز انقلاب و مقاومت مسلحانه بسیار موثر بود. همچنان که درقرن نوزدهم رهبران صوفیه داغستا ن (امام شامل ) پرچمدارمقاومت دربرابر کفارروسی بودند و نیز این مقاومت ازطرف رهبران صوفیه را توسط فرقه قادریه (به رهبری عبد القادر) دربرابرحمله استعمارگران درالجزایر وعثمان دان فودیو در نیجریه ونیجر می بینیم .
از نظر فرهنگی آن همچنان واسطه اصلی ارتباط بین صوفیه بوده بویژه درتاجیکستان به خاطر علقه های زبانی بین این کشور و ایران که همواره از نظر شعر وشاعری تحت تاثیر ایران بوده و نماد آن دردیوانها ومتون صوفیه موجود است .
اما صوفیزم چه روشنفکران وچه بنیاد گرایانی که مخالف صوفیه هستند را دو روی یک سکه میدانند چراکه هردوی آنها اسلام راوسیله ای برای رسیدن به اهدافشان قرارمیدهند. شمال قفقاز مرکز تلفیقی از شریعت وصوفی گرایی است که قهرمان این امر ابوحامد غزالی بوده است .
ازمشخصات دیگرشمال قفقازترکیب مذهب وملی گرایی است . قبل ازکمونیزم زبان عربی دربین مردم داغستان رواج داشت پس از سقوط کمونیزم بنا به اظهار مقامات داغستانی ۶۰ درصد مردم خود راصوفی میخواندند و ۴۰ موسسه اخوت به ثبت رسیدند واغراق نیست که بگوییم تصوف باردیگر نقش تاریخی خود را درشمال قفقاز ایفا کرد.
اما اکنون تعارضی بین وهابی گری و صفوی گری در این منطقه در جریان است که در واقع تعارضی بین بنیاد گرایی وا عتقاد به وحدت عقاید است . یکی ازنقاط برجسته اختلاف بین تصوف و وهابیت تفسیر مختلف آنها ازجهاد است . در صوفی گرایی جهاد جد وجهدی برای طهارت روحی فردی است درحالی که در وهابیت بیانگر تلاشی جهت پیروزی و تفوق اسلام در سرتاسر دنیا است .
به همین ترتیب برای صوفی ها افتخارات ملی و قبیله ای مهم است درحالی که وهابی ها این تفکر راضد اسلامی تلقی میکنند. صوفی ها عنوان میکنند فرد باید ابتدا برای جمهوری اسلامی شمال قفقازتلاش کند وبعد ازآن نهایتا برای پیروزی اسلام درسرتاسر عالم درحالی که وهابی ها فقط برای پیروزی جهانی میکوشند.
بعد از فروپاشی کمونیزم در شوروی و آسان ترشدن رفت وآمد به این کشور مبلغین وهابیون راحت تر به این منطقه آمدند وجود برخی شرائط مثل فقر شدید و سرخوردگی دربین رهبران مسلمانان منطقه کارآنها راتسهیل کرد. آن چه باعث گسترش شدید وهابی گری دراین منطقه گردید پول زیادی بود که سعودی ها دراین منطقه خرج کردند .
خودسعودی ها میگویند که ۸۰ میلیارد دلاربرای گسترش اسلام در سرتاسر دنیا خرج کرده اند که قسمت قابل توجهی از آن را به قفقاز شمالی اختصاص دادند همان کاری که سعودی ها برای بوسنی کردند . به این کشور ۶۰۰ میلیون دلار اختصاص دادند که به هر بوسنیایی ۳۰۰ دلار میرسید . لذاست که می بیینیم اکنون ۱۶۰ مسجد وهابی و تعداد بیشماری مدرسه و دیگر موسسات افراطی در قلب پیشرفته ترین کشور مسلمان منطقه وجود دارد.
اکنون هرآنچه روزنامه و سازمان اسلامی در شمال قفقاز وجود دارد وهابی است هرچند گروه وهابی دراین منطقه بیش از۵ درصد نیستند اما بسیارقدرتمند میباشند. طرفداران وهابیت جناح مقاومت تشکیل داده وعلاوه برروسیه به صوفی ها هم حمله کردند. آنها شروع به تخریب معابد صوفی ها کرده وصوفی ها را کافرو شیوخ آنها را مرتد خواندند. بدنبال اینکه حملات وهابیون توسط گروههای محلی با کمک نظامی روسها سرکوب شد از سال ۱۳۸۰ به بعد وهابی گری ممنوع شد اما نگرانی های پس پرده همچنان ادامه دارد .
صوفی گرایی چیزی بهتر از تحمل وبرد باری را مطرح میکند. توجه به معتقدین سایر مذاهب آن گونه که درمکتوبات صوفیه است همتا ندارد. درتصوف تحمل نیست پذیرش است . آن چه که دراشعار ملای رومی میخوانیم این است که همه مذاهب دراصل یک چیز است یک پیغام است و یک چیز راعبادت میکنند که همان خدا است هرچند که به طرق مختلف باشد.
این دیدگاه نقش مهمی در ایجاد ارتباط بهتربین جوامع درحال حاضر وآینده ایفا میکند. درده فرمان حضرت موسی (ع ) اکثرا به روابط موجودات بشری میپردازد. اشعار برخی صوفی ها میگوید جنایت علیه انسانها بدتر از خلافکاری علیه خداست .
آنچه ما درطول تاریخ می بینیم حصاری ازعدم تفاهم ودرک نسبت به گفتارومکتوبات یکدیگراست .یکی از معضلاتی که ما با مراجعه به آرشیوهای تاریخی قرن نوزدهم می بینیم بد ترجمه کردن متون یکدیگر بوده است که بالتبع پاسخ طرف مقابل هم براساس همان درک غلط القا شده و ازترجمه غلط بوده است .
نکته دیگر تغییرلحن متون بنا به سلیقه مترجم بوده است که مثلا آهنگ تهاجمی را از متن اصلی حذف کرده ولحن دیگری به آن بوده است .
BBC میدهد که این مطلب را با مقایسه کردن با متن های اصلی متوجه می شویم . این امر رویه جاری برخی خبرگزاریها مثل نکته دیگر اینکه درقرون گذشته ( ۱۵ و۱۶ میلادی ) با توجه به نیازجوامع غربی به زبان عربی که بعضا مستعمره آنها شده بودند کرسی هایی دردانشگاه های آنها تاسیس شد درحالی که توجه نداشتند که با توجه به تعاملات اعراب با فارسها وترکها خیلی ازحاکمان عرب زبان مکتوب وشفاهی فارسی وترکی داشتند و درحالی که مستشرقینی تربیت میکردند اما این زبانها را بومی میدانستند که لازم نیست یاد بگیرند.
دکترین وهابیت درقرن هجدهم توسط آل سعود باقبائل محلی درمیان گذاشته شد درحالی که حکومتشان در سال ۱۳۰۰ شکل گرفت آل سعود هم براماکن مقدس مسلمانان تسلط دارند واعمال حج را مدیریت میکنند و هم از پولهای سرشار نفت بهره مند هستند. نکته ای که ما در تحقیق راجع به اسلام درمی یابیم این است که اندیشه وهابی گری درکنه اسلام (اهل تسنن ) ریشه دارد.
چیزی که ما معادل آن را درمسیحیت نداریم ولذا ازاهمیت آن غافل می باشیم مسئله زیارت است . زیارتگاه مسیحیت جنبه فردی دارند درحالی که دراسلام مسئله زیارت نوعی اعمال مشترک است که همه زائرین رابه هم پیوند میدهد.
است که ما درقرون وسطی شاهد آن ازطرف مسلمانها دراسپانیا بودیم اما) Tolerance ( نکته بعدی درمورد خود کلمه تحمل پذیری درخود این کلمه نوعی نابردباری نهفته است . یعنی به این معنا است که « من به شما اجازه میدهم که تاحدودی از همان حقوقی که من بهره مند هستم شما براساس موازینی که من قبول ندارم برخوردارشوید » .
نکته این است که تحمل پذیری که حکومت عثمانی درطول حاکمیت خود برمسیحیان ویهودیان ازخود نشان داد خیلی بیش از آن چیزی است که ما اینک نسبت به مسلمانان روامیداریم وهمان چیزی است که ما آن راشهروند درجه دو میخوانیم .
اما آنچه را که ما در تصوف میبینیم خیلی فراتر از تحمل پذیری است . نکته ای که ما درکارگزاران سیاست خارجی مان مشکل داریم این است که خیلی در تطبیق دادن خودمان با این طریق دوستانه مشکل داریم مثلی که بین مارایج است اینکه « ما نباید به دوستانمان خیلی نزدیک بشویم ازترس دشمنی دشمنانمان » که این تفکربرای دیپلماسی آمریکا مناسب نیست .
تصوف پلی بین فرهنگ ها است وهمین توفیق صفوی گری دراقصی نقاط جهان را توضیح میدهد. هدف اصلی صوفیه هرگز این نبوده که رهبرکشوری بشوند بلکه بجای آن میخواهند ازنظراجتماعی فعال باشند. آنها با دیگرمردمان میآمیزند وزبان آنهارامی آموزند. این مکتب فکری ارتباط بین مردم راتسهیل میکند وهم آنان بودند که ازدواج بین اقوام را آغاز کرده و دریچه های تفاهم و ارتباط بین مردم رابین آنها گشودند. صوفی ها هیچ اسلحه ای بجزاستفاده ازابزارهای معنوی درارتباط با صوفی ها ندارند.
نکته ای که اخیرا آغاز شده بستن مساجد وهابیون درشرق آسیا است اما با گروههایی ازمسلمانان صوفی که کاری به سیاست ندارند مشکلی ندارند. تنها مسئله ای که الان با آن مواجه هستند این است که ازاین کشورها هرسال به زیارت .
حج اعزام میشوند که با وهابیون مواجه میشوند واین تعامل باعث نفوذ وهابیون شده و افرادی که درعربستان دوره های وهابیت رادیده اند باعث تخریب فرهنگ وتمدن مسلمانان چین گردیده اند.
هرجا فرهنگ وهابیت حضورپیدا کرده درگیری وخشونت پیش آمده اما هرجا که تصوف حاضرشده به صورت بخشی از فرهنگ و مذهب مردم درآمده است .
در هر یک از کشورهای اندونزی برونئی مالزی و ترکیه ۵۰ میلیون دنباله روطریق فرقه نقشبندیه هستند و ۲۰ میلیون نفر در سایر فرق صوفیه حتی در خود عربستان هم کسانی هستند که صوفی هستند لیکن چون نمیتوانند به طور علنی اظهارکنند در خانه هایشان به این کار مبادرت میورزند. نکته مهم این است که تصوف اجازه میدهد بی آنکه داعیه حاکمیت داشته باشند اسلام رشد کرده و شکوفا شود.
پس سیاست خارجی آمریکا باید ازصوفی گرایی استقبال کند اما در منطقه خاورمیانه بیش ازهرجای دیگری آماده استقبال ازدمکراسی هستند ولی باید به مفاهیم کلمات خیلی توجه داشت . دراین منطقه هم زمینه فرهنگی وهم قانونی این امروجود دارد.
اما نکته این است که وجود حکومتهای فعلی درمنطقه نه به معنای طی کردن فرایند دمکراتیزه شدن را طی نکردند بلکه به معنای غربی شدن این کشورها است . نکته مثبت این امرآن است که قدرت حاکمیت را افزایش میدهد لیکن نکته منفی آن حذف عناصری درجامعه است که قدرت حاکمه را محدود میکرد ولذا قدرت حکام فعلی خیلی بیشتر ازحاکمان بزرگ گذشته است چراکه براساس آموزه های اسلامی حاکم حق وتکلیف را باهم دارد وقدرت حاکم امری توافقی بوده است .
آنچه که درغرب ازآن « آزادی » یاد میشود برای مسلمانان درابتدا امری گیج کننده بود امابه تدریج فهمیدند که مابه ازای آن دراسلام عدالت خوانده میشود واین کشورها بتدریج با حضور قدرتهای غربی استعماری دردنیای اسلام به دنبال استقلال و آزادی گردیدند.
درتعامل با دنیای کنونی اسلام اگربه صوفی ها میدان داده شود درایجاد مفاهمه بین کشورها وفرهنگ ها خیلی بیشتر میتوانند نقش ایفا کنند. آمریکا باید سطح گفتگو با دنیای اسلام را ترقی دهد. آمریکا باید از افراد باصلاحیت بپرسد تا اشخاصی را که دردنیای اسلام تحصیلکرده ومسلمان متجددی هستند را بیابد.
آمریکا نباید طوری نشان بدهد که گویا جنگ بین اسلام وآمریکا است بلکه باید طوری رفتارکند که گویا درگیری بین کل دنیای متمدن با افراط گرایانی است که ارزشهای مشترک بین اکثر افراد بشر را موردحمله قرار داده اند. آنچه که مسلم است این است که آمریکا درجنگ با تروریسم پیروز خواهد شد لیکن جنگ سخت تر جنگ با عقاید است عقایدی در مورد سکولاریزم پلورالیزم مدرنیته وپیشرفت واقعی اقتصادی تاریخ نشان داده که خود به خود نیروهای مستبد ومخالف آزادی به قهقرا میروند همچنانکه این امر در مورد شوروی سابق به اثبات رسید.
آمریکا سالی یک میلیارد دلاربه کشورهای اسلامی دوست اختصاص میدهد. ازطرفی باید کشورها هرکدام با فرهنگ خاص خودشان درک شوند و به جای فرهنگهای وارداتی باید با فرهنگهای خودشان باز آشنا شوند و نیز درسهای بهتری ازترکیه یعنی تنها کشور مسلمان متحد آمریکا آموخته شود و دامنه تجربه ترکیه را به کشورهای آسیای میانه گسترش داد.
البته میتوان افرادی را پیدا کرد که خود را صوفی بدانند و درعین حال به نوعی از اسلام انحراف پیدا کرده باشند عنوان صوفی طبف گسترده ای را شامل میشود و از صوفی های اسلامی تا صوفی های هندو وبودایی را دربرمیگیرد. ترمینولوژی که ما بکارمیگیریم باید متخذ از قرآن وسنت باشد و در راستای اینکه حقیقت را ازکذب تشخیص دهیم .
ولی صوفی گری درکنار اصطلاحاتی مثل تراویح و توحیدالالوهیه قرار نمی گیرد چراکه هدفمند نیست وتصوف درپی آن است که چیزی را درکنار اسلا م قراردهد که انسان از غیر انسان تشخیص داده شود وفقط نوع انسان برایش مهم است .
مسلمانانی که درگیر امر « بدا » شده اند درواقع به نوعی شرک مبتلا شده اند صوفی در واقع به هر دو نوع شرک خفی وشرک جلی مبتلا شده است . صوفی ها درمجالس ذکرخود کلمه « حی » « هو » را مرتبا تکرار میکنند که این ذکرسطح بالا است وبرخی از اذکار که ذکر عوام است رانیز بکار میبندند و حرکاتی هم ازخودشان نشان میدهند وحتی به سماع که نوعی رقص است می انجامد. اما برخی از علمای اسلام در انتقاد از ایشان میگویند که صداقت وحسن نیت کافی نیست که ما کارافراد را مثبت تلقی کنیم .
در اجلاس آمریکایی مرکز بین المللی نیکسون عنوان می شود که مقامات آمریکایی درحال مذاکره با مقامات مراکشی برای احیای فرهنگ صوفی گری در این کشور می باشند!
در اجلاس نیکسون مطرح می شود که در کشورهای آسیای میانه سعی بر این شده که مفهوم غربی جامعه مدنی با عناصر بازسازی شده صوفی گری ترکیب شود!
در ایران در یک دهه گذشته موج بزرگی از صوفی گرایی در اشکال مختلف به راه افتاد و بسیاری از کتاب هایی که نویسندگان غربی راجع به عرفان و تصوف نوشتند به فارسی ترجمه شد!
دولت آمریکا از صوفی گری برای پیشبرد اهداف خویش استفاده می کند و بی جهت به ضرورت تبلیغ و نشر آن اصرار نمی ورزد و بدون هدف خاص در جستجوی فرقه هایی برنمی آید که به گونه ای به اسلام گرایش فکری و عملی داشته باشند که با سیاست های آمریکا در منطقه و جهان اسلام تضاد و تعارضی پیدا نکند!
اجلاس بین المللی نیکسون درحالی به حمایت از صوفی گری برمی خیزد که این فرقه فقط به معنویت اسلام ـ آن هم به طور مغشوش و نامنطبق با آنچه در متن قرآن و سیره و روش پیامبر(ص ) و ائمه اطهار(ع ) آمده است ـ نظر می گسترد و از سیاست و جهاد و حکومت در اسلام به سهولت می گذرد و در برابر آنها سکوت می کند!
« آزاداندیشی » که هیچ ارتباطی با آزادی غربی ندارد از موضوعات مورد توجه مسلمانان می باشد که آموزه های دینی بر آن تاکید می ورزند. این آزاداندیشی همه حصارهای جهل و جمود و تصلب و جزم اندیشی و تعصب ورزی های کور و هر نوع خرافه و موهوم و تنگ نظری را درهم می شکند و فکر و ذهن و جان و روح انسان را آزاد و رها می سازد تا با کاوش های دقیق علمی و وارستگی از نفسانیت های فردی و گروهی و حزبی و سیاسی به « حقیقت » در هر موضوع نزدیک شود
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید