پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
مروری بر انقلاب الجزایر
انقلاب الجزایر، تلاش مردمی است برای آزادی و رهایی. انقلابی كه به اهداف اعلام شده خود رسید اما پس از رهایی از چنگ استعمار، تجربه تلخ كشمكشهای درونی و تصفیههای سیاسی را از سر گذراند.
در سوم ژوئیه ۱۹۶۲ (۱۲ تیر ۱۳۴۱) كشور الجزایر بعد از ۱۳۲ سال كه تحت سلطه فرانسه بود به استقلال رسید و در هشت اكتبر همان سال به نام: جمهوریه الجزایره الدموكراتیه الشعبیه (جمهوری دموكراتیك مردمی الجزایر) به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.
از ۱۹۵۴ تا روز استقلال یعنی مدت هشت سال «جبهه آزادیبخش ملی» مبارزه مسلحانه خود را علیه اشغالگران فرانسوی بهشدت ادامه داد.
ملت الجزایر یك میلیون قربانی داد و در تاریخ كشورهای عرب و شمال آفریقا، الجزایر به عنوان «ارض میلیون شهید» سرزمین یك میلیون شهید معروف شد.
این تعداد شهدای الجزایر غیر از شهدایی است كه الجزایریها به رهبری امیر عبدالقادر در جنگ با ارتش فرانسه در آخر قرن نوزدهم در راه آزادی میهن خویش فدا ساختند.
● چگونگی سلطه فرانسه بر الجزایر
از قرن شانزدهم میلادی به بعد امپراتوری عثمانی بر سراسر شمال آفریقا از جمله الجزایر مسلط شد. حكام محلی با گرفتن لقب «بیك» از دربار قسطنطنیه و فرستادن مالیات سالیانه به دربار عثمانی، خلعتی به نام جبه قرمز دریافت میكردند كه نمایانگر اطاعت از دربار عثمانی بود.
فرمانروایان و به عبارتی بیكهای الجزایر در بعضی موارد مستقل بودند و با هر كشوری كه قراردادی امضا میكردند، دربار عثمانی آن را تایید میكرد. در ۱۷۹۷ میلادی در زمان حكومت هیاتمدیره (دایركتوار) بر فرانسه، دولت فرانسه گندمهای فراوانی به مبلغ پنج میلیون فرانك از «بیك حسین» فرمانروای الجزایر خریداری كرد ولی بعد از تحویل گندمها پول آن را نپرداخت.
بیكحسین به كنسول فرانسه در الجزیره اعتراض كرد و ضمن صحبت در حال عصبانیت مگسپرانی را كه در دست داشت به صورت كنسول فرانسه كوبید. دولت فرانسه كه از دیرزمان قصد تصرف الجزایر را داشت، این امر را بهانه قرار داد و ارتش فرانسه با یكصد كشتی جنگی و ۳۶ هزار سرباز بنادر الجزایر را به گلوله بست و سپاهیان فرانسه شهر الجزیره را گرفتند و بیكحسین در پنج ژوئیه ۱۸۳۰ با تمام وجوه نقدی كه میتوانست به آن دسترسی پیدا كند، به عثمانی فرار كرد. این واقعه در زمان سلطنت «شارل دهم» (charlesx) اتفاق افتاد.
پس از سقوط شارل دهم، «لوئی فیلیپ» (Louis philippe) بخش عظیمی از سربازان خود را از الجزایر خارج كرد و فقط هشت هزار سرباز در آنجا نگه داشت.
در ۱۸۳۵ مقاومت مردم در برابر اشغالگران آغاز شد، لذا دولت فرانسه در ۱۸۳۶ تصمیم گرفت، ضمن سركوب جنبش مردم الجزایر، همه خاك الجزایر را تصرف كند لذا شهر كنستانتین را تصرف كرد. فرانسویها در جریان تصرف این شهر سه هزار و ۵۰۰ نفر تلفات دادند (۱۳ اكتبر ۱۸۳۷) ولی برای تسخیر مناطق جنوبی الجزایر با مقاومت سردار رشیدی مانند «امیرعبدالقادر» كه فردی مسلمان و وطنپرست بود روبهرو شدند. امیر عبدالقادر مدت ۱۴ سال با دولت فرانسه جنگید.
● جنگهای امیر عبدالقادر با فرانسویان و نتایج آن
(Abd-el-KAadir) «امیر عبدالقادر» فرزند محیالدین از اعراب ناحیه «اران» و از طایفه «مرابطون» بود. او فردی با معلومات و به مبانی اسلام مومن بود.
او برای جهاد علیه فرانسویان قبایل الجزایری را متحد ساخت و شكست سختی به فرانسویان در ۱۸۳۷ وارد آورد به طوری كه طی قرارداد ۲۸ می ۱۸۳۷ دولت فرانسه مجبور شد كه به جز بخش ساحلی، بقیه الجزایر را به امیر عبدالقادر بسپارد. اما امیر عبدالقادر بعد از این قرارداد، اعلام كرد كه قوای فرانسه باید ساحل الجزایر را نیز ترك كند، لذا دولت فرانسه نیرویی به فرماندهی ژنرال «بوژو» (Gen –Bugeaud) با ۱۱۵ هزار نیرو از طریق بندر «طنجه» در مراكش قوای عبدالقادر را به محاصره درآورد و باعث شكست وی در ۱۸۴۵ شد.
ولی عبدالقادر برای جمعآوری نیرو به كوهستانهای الجزایر رفت و توانست تجدیدقوا كرده و راه سپاهیان فرانسه را به سمت جنوب مسدود كند. اما بهواسطه آنكه امیر مراكش مرزهای كشور خویش را روی سربازان عبدالقادر بست، امیر عبدالقادر دچار شكست شد و سربازان فرانسوی او را اسیر كردند. با شكست او، الجزایر كاملا به تصرف فرانسه درآمد. امیر عبدالقادر به دمشق منتقل شد و تا آخر عمر در تبعید به سر برد و در ۱۸۸۳ در آن شهر درگذشت.
دولت فرانسه از این جهت، اكثر كشورهای شمالی آفریقا بهویژه الجزایر را مستعمره خویش گردانید كه از این سرزمین برای اسكان فرانسویان جهت «كوچنشینی» (colonizer) و چنگ انداختن به بارورترین زمینهای زراعتی استفاده كنند. از طرفی دولت فرانسه، هنگام بروز جنگ جهانی اول، جوانان الجزایری را به جبهههای جنگ اروپا میفرستاد.
در ۱۹۱۷، تعداد ۱۷۳ هزار جوان الجزایری به جبههها اعزام شدند و ۲۵ هزار نفر كشته شدند. پس از جنگ جهانی اول، «امیر خالد»، نوه امیر عبدالقادر دنباله اقدامات جد خویش را گرفت و ضمن نوشتن نامهای به «ادوارد هریو» (Edovrd Herriot) در ۱۹۲۴ درخواست كرد كه مردم الجزایر نیز در پارلمان فرانسه عضو باشند و در حقوق شهروندی با مردم فرانسه برابر باشند.
بعد از او «احمد مصالی الحاج» جنبش استقلالطلبانه مردم الجزایر را رهبری كرد و در ۱۹۲۷ در كنگره اتحاد علیه امپریالیسم در بروكسل شركت كرد و در آن كنفرانس استقلال مردم الجزایر را از فرانسه خواستار شد. او سپس در الجزایر انجمن «ستاره شمال آفریقا» را با هدف تساوی فرهنگ فرانسوی و عربی پایهریزی كرد ولی روانه زندان شد.
بعد از آنكه او به زندان افتاد فردی به نام «عبدالحمیدبن بادیس» به كمیسر عالی فرانسه در الجزایر پیشنهاد كرد كه در تمامی مدارس و در همه سطوح قرآن و زبان عربی در كنار زبان فرانسه تدریس شود. او خواستههای خود را در مجلهای به نام «شهاب» منتشر كرد.
در این هنگام به موازات مبارزات مصالی الحاج و عبدالحمیدبن بادیس، فرحت عباس تحصیلكرده فرانسه و عضو حزب «اتحاد مردم الجزایر» كه توانسته بود در ۱۹۴۶ به عضویت مجلس موسسان فرانسه پذیرفته شود، وارد صحنه شد. او ضمن آنكه پایبند افكار اسلامی بود، از افكار مصالی الحاج كه دربردارنده شعار «اسلام دین ما، عربی زبان ما» و «زمین متعلق به زارعان»، پشتیبانی میكرد.
فرحت عباس جنبش دانشجویان مسلمان را در پاریس تشكیل داده بود. وی برای جلب پشتیبانی سوسیالیستهای فرانسه از جنبش آزادیخواهی مردم الجزایر تمایلات سوسیال دموكراسی پیدا كرد.
● تلاش برای استقلال
فرحت عباس در خلال جنگ جهانی دوم «حزب بیانیه آزادی مردم الجزایر» را بنیاد نهاد و خواهان آزادی الجزایر در قالب یك جمهوری شد.
در همین زمان عدهای از جوانان الجزایری تحصیلكرده فرانسه به توصیه فرحت عباس در ۱۹۵۰ به عضویت یك سازمان سری (مخفی) كه برای آزادی الجزایر فعالیت میكرد، درآمدند. این افراد عبارت بودند از: احمدبن بلا، یوسفبن خده، هواری بومدین، رابح بیطاط، شاذلی بن جدید، محمد بوضیاف، عبدالعزیز بوتفلیقه، كریم بلقاسم، محمد خیضر، آیت احمد و عدهای دیگر. این سازمان فعالیتهای نظامی و سیاسی را در برنامه خویش جهت ریسدن به آزادی الجزایر گنجانیده بود.
آنها توانستند «جبهه آزادیبخش ملی» (Front de Liveration Nationl)=(FLN) را در ۱۹۵۴ تشكیل دهند، درون این جبهه سیاسی یك جبهه نظامی به نام «ارتش آزادیبخش الجزایر» تشكیل دادند كه فرماندهی آن با هواری بومدین بود. آنها پایگاههایی در مراكش، تونس و الجزایر داشتند و زمانی كه جمال عبدالناصر به ریاستجمهوری مصر رسید، قاهره تبدیل به پایتخت حكومت موقت الجزایر به ریاست فرحت عباس درآمد.
تمامی اعلامیههای جبهه آزادیبخش ملی از طریق رادیو «صوتالعرب» از قاهره پخش میشد. در اول نوامبر ۱۹۵۴ پس از آنكه دومین بیانیه نظامی جبهه آزادیبخش ملی از رادیو قاهره منتشر شد، عملیات چریكی و مسلحانه را از كوههای «كابیلی» در الجزایر آغاز كردند.
این عملیات تا مرز تونس ادامه داشت. گهگاهی «محمد پنجم»، پادشاه مغرب نیز كمكهایی به آنان میكرد. به طوری كه سران جبهه آزادیبخش ملی بین قاهره و تونس و مراكش در رفتوآمد بودند تا عملیات ضدفرانسوی را سامان دهند. در چنین وضعیتی در روستاها و شهرها، عملیات مسلحانه ضدفرانسوی در جریان بود و عده زیادی از طرفین كشته می شدند.
در اوت ۱۹۵۶ در یكی از مناطق «كاپیلی» در الجزایر یك كنفرانس محرمانه با شركت احمدبن بلا، حسن آیتاحمد، محمد بوضیاف و رابح بیطاط تشكیل شد تا در مورد خطمشی سیاسی – نظامی آینده تصمیم گرفته شود. این گروه سپس به مراكش رفتند تا از آنجا با هواپیمایی كه سلطان محمد پنجم در اختیار آنان گذاشته بود به تونس یا به قاهره پرواز كنند.
هویت اصلی آنان بر خلبان پوشیده بود. اما چون یكی از كمكخلبانان بنبلا را شناخت، هواپیما را به فرودگاه الجزیره هدایت كرد و بنبلا و همه دوستانش بهوسیله پلیس فرانسه بازداشت و به زندان فرانسه منتقل شدند. در خلال دورانی كه بنبلا و دوستانش در زندان فرانسه به سر میبردند، ارتش آزادیبخش ملی به رهبری سرهنگ هواری بومدین، ضربات سختی را بر پیكر ارتش فرانسه وارد ساخت به طوری كه فرانسویان مقیم الجزایر، گروهگروه كشور را ترك میكردند.
بنبلا تا زمان گفتوگوهای صلح «اویان» در ۱۹۶۲ در زندان فرانسویها بود. به علت بالا گرفتن جنگ در الجزایر در ژانویه ۱۹۶۰ ژنرال دوگل، رئیسجمهور فرانسه طی نطقی از مردم الجزایر خواستار برقراری صلحی شجاعانه شد و ضمن سفری كه به الجزایر كرد با اغلب سران قبایل ملاقات و نسبت به اعطای استقلال به الجزایر اظهار تمایل كرد.
ژنرال دوگل اعلام كرد كه به شرط تشكیل یك كنفرانس صلح میان سران جبهه آزادیبخش ملی و دولت فرانسه در شهر «اویان» و انجام یك رفراندوم حاضر به قبول استقلال الجزایر است.
در ۱۸ مارس ۱۹۶۲ پس از آنكه فرحت عباس موافقت خود را در شهر قاهره به اعضای جبهه آزادیبخش ملی در مورد مذاكرات اویان ابلاغ كرد - این كنفرانس به ریاست كریم بلقاسم تشكیل شد- فرانسه قبول كرد كه به الجزایر استقلال دهد و زندانیان الجزایری مانند بنبلا و همراهان او را آزاد كند.
در اول ژوئیه ۱۹۶۲ طی یك رفراندوم، ۹۰ درصد از مردم الجزایر خواهان جدایی از فرانسه و استقلال كشور خویش شدند و مقرر شد كه سوم ژوئیه ۱۹۶۲ رسما به این كشور استقلال داده شود. از زمان نطق ژنرال دوگل درباره اعطای استقلال به مردم الجزایر، ارتش سری فرانسه (Secret Army organization) (OAS) به رهبری ژنرال «سالان» (salan) تشكیل شد كه با خطمشی سیاسی – نظامی ژنرال دوگل مخالف بود.
این ارتش عده زیادی از اعضای ارتش آزادیبخش الجزایر و مردم عادی را میكشت و حتی یكی از اعضای گفتوگوكننده در كنفرانس «اویان» نیز به دست گروه ارتش سری به هلاكت رسید. اما ژنرالهای طرفدار دوگل، سالان را دستگیر و به این نافرمانی پایان دادند.● رویارویی برادران همسنگر
بعد از آنكه قطعی شد كه الجزایر بعد از گفتوگوهای اویان به استقلال خواهد رسید، با موافقت فرحت عباس كه مقیم قاهره بود تا زمانی كه وی از قاهره به الجزیره نیامده بود، «احمد عبدالرحمان فارس» (Ahmed Abderahman Fares) رئیسجمهور موقت شد و یوسفبن خده به نخستوزیری رسید.
پس از آنكه الجزایر رسما استقلال یافت، فرحت عباس به ریاستجمهوری رسید و احمد بنبلا به معاونت ریاستجمهوری برگزیده شد.
اما در ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲ با آنكه احمد بنبلا، محمد بوضیاف، حسن آیت احمد، یوسف بنخده و سرهنگ بومدین رئیس ارتش آزادیبخش ملی خود را سوسیالیست و متحد میدانستند، در مقابل یكدیگر ایستادند. به طوری كه فرحت عباس اعلام كرد كه با تندرویهای سیاسی بنبلا مخالف است و لذا از ریاستجمهوری استعفا كرد و سرهنگ بومدین طی كودتایی، محمد بوضیاف، حسن آیت احمد و محمد فیضر را كنار زد و بنبلا را به قدرت رسانید.
● بنبلا در مسند قدرت
با به قدرت رسیدن بنبلا، عصر میانهروهایی مانند فرحت عباس و بنخده به پایان رسید و آنها خانهنشین شدند. احمد بنبلا دولت خویش را بر پایه ایدئولوژی سوسیالیسم اعلام كرد. بنبلا در طی رفراندوم ۱۳ سپتامبر ۱۹۶۳ به مدت پنج سال به ریاستجمهوری رسید و الجزایر را به سوی نظام تكحزبی سوق داد. به طوری كه فرحت عباس با آنكه در منزل خویش در بازداشت محترمانه قرار داشت، طی اعلامیهای بنبلا را به دیكتاتوری متهم كرد.
بنبلا اعلامیه فرحت عباس را عدول از اهداف انقلاب الجزایر تلقی كرد و گفت كه فرحت عباس یك عنصر لیبرال است و خواستار یك سیستم چند حزبی مانند فرانسه است. او با عناصر بورژوازی رابطه مستقیم دارد. به دستور بنبلا، فرحت عباس در پنج ژوئن ۱۹۶۴ بازداشت شد.
بنبلا سپس، حسن آیتاحمد را كه رقیب خود میدانست از مقامات حزبی – دولتی بركنار كرد. حسن آیتاحمد این بار خواست به كمك سرهنگ شعبانی، بنبلا را ساقط كند كه توطئه او فاش و سرهنگ شعبانی اعدام شد و آیتاحمد پس از مدتی كه در زندان گذرانید، به خارج تبعید شد.
بنبلا بعد از تصفیه رقبای خود طی مصاحبهای گفت كه یك سوسیالیست است ولی كمونیست نیست. منشور ملی الجزایر كه همان قانون اساسی كشور بود، الجزایر را با سیستم تكحزبی سوسیالیست معرفی كرده بود. بنبلا در ۱۹۶۴ جایزه صلح لنین را از روسها دریافت كرد.
او میخواست در ژوئن ۱۹۶۵ كنفرانس سران آسیا و آفریقا را كه كنفرانس باندونگ دوم باشد در الجزایر برپا كند. حتی یك روز قبل از سقوطش از سالن كنفرانس بازدید كرد ولی نمیدانست كه در فردای آن روز، بومدین به عمر حكومت او پایان خواهد داد.
● از كودتای سرهنگ بومدین تاكنون
«سرهنگ هواری بومدین» (Houari Boumedienne) در بامداد روز ۱۹ ژوئن ۱۹۶۵ طی جلسهای كه با احمد بنبلا، رئیسجمهور و عبدالعزیز بوتفلیقه از اعضای جبهه آزادیبخش ملی و از مشاوران بومدین تشكیل داده بود، به صورت غیرمنتظره بنبلا را بازداشت كرد و به دستور سرهنگ طاهر زبیری، از افسران وفادار به بومدین همه مواضع حساس را اشغال و حاكمیت بنبلا را ساقط كرد.
در اعلامیه صادره از سوی شورای انقلاب، عبدالعزیز بوتلفیقه به وزارت خارجه رسید و حكومت دوره بنبلا را دیكتاتوری نامیدند. سرهنگ هواریبومدین كه از جوانی با ارتش آزادیبخش بزرگ شده بود و بنبلا را در مقابل فرحت عباس یاری كرده بود، خود فرمانروای مطلق الجزایر و بنبلا زندانی شد و تا ۱۹۷۹ مدت ۱۴ سال زندانی بود. بعد از مرگ بومدین از زندان آزاد و به سوئیس رفت و در زمان ریاستجمهوری بوضیاف به كشورش بازگشت.
سرهنگ هواری بومدین متولد ۲۳ اوت ۱۹۲۷ در الجزیره، بعد از تحصیلات مقدماتی در شهر كنستانتین به مصر رفت و دانشگاه الازهر را طی كرد و سپس به تونس رفت و مدتی نیز در دانشگاه زیتون تحصیل كرد.
او در دوره استیلای فرانسه بر الجزایر، تحصیلات نظامی خود را در فرانسه طی كرد و پس از بازگشت به الجزایر مدت كمی آموزگار شد و سپس به جبهه آزادیبخش ملی پیوست. در مبارزات بنبلا، همدوش او بود و سپس به ریاست ستاد ارتش منصوب شد تا آنكه توانست به كمك بوتفلیقه، بنبلا را ساقط كند.
او حكومت الجزایر را دموكراتیك خلق (دیمقراطی الشعبی) و مجلس آن كشور را مجلس خلق (المجلس الشعبی) نامید. او به سبب خودكامگی كه داشت مخالفان زیادی برای خود دستوپا كرد.
به طوری كه رجال پیشكسوت مانند بنخده و فرحت عباس او را به دیكتاتوری متهم كردند و حتی سرهنگ طاهر زبیری قصد كودتا بر ضد او را داشت كه با شكست روبهرو شد. بومدین در ۱۹۷۸ به بیماری سرطان كبد مبتلا شد و برای معالجه به شوروی رفت ولی عاقبت در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ درگذشت. بومدین در ۱۹۷۵ كوشش موفقیتآمیزی برای حل اختلافات ایران و عراق كرد.
بدینترتیب كه در خلال كنفرانس سران اوپك در الجزیره در شش مارس ۱۹۷۵ بین محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران و صدامحسین میانجیگری كرد و اختلافات دو كشور طی مسافرتهای هویدا به بغداد و صدام به تهران به پایان رسید. طبق بیانیه مارس ۱۹۷۵ كه با حضور بوتفلیقه، وزیر خارجه الجزایر و عباسعلی خلعتبری، وزیر خارجه وقت ایران و سعدون حمادی، وزیر خارجه عراق به صورت قراردادی به امضا رسید، حقانیت ایران در مساله اروندرود به اثبات رسید.
بعد از مرگ بومدین، رئیس مجلس یعنی رابح بیطاط موقتا به ریاستجمهوری رسید. (۲۷ دسامبر ۱۹۷۸). شاذلیبن جدید كه در زمان بومدین كفالت وزارت دفاع را بر عهده داشت، سابقا از افسران جبهه آزادیبخش ملی بود كه در زمان سلطه فرانسویان، در ارتش فرانسه خدمت كرده و به شیوههای دموكراتیك فرانسه خو كرده بود.
شاذلیبن جدید در فوریه ۱۹۸۹ دستور داد كه تا درباره شكل احزاب الجزایر، همهپرسی به عمل آید و نتیجه آن شد كه الجزایر طی همهپرسی ۲۳ فوریه ۱۹۸۹ از سیستم تكحزبی خارج شد و در انجمنهای ایالتی و ولایتی كه انتخابات آن در ۱۲ ژوئن ۱۹۹۰ برگزار شد، شیخ عباس مدنی، رهبر نهضت اسلامی به پیروزی رسید. اما تحتفشار نظامیان همكار شاذلیبن جدید، برای جلوگیری از حكومت اسلامگرایان، در سراسر كشور حكومت نظامی اعلام شد و شیخ عباس مدنی زندانی شد.
اما شاذلی بنجدید برای دلجویی از فرحت عباس به مناسبت جشن استقلال الجزایر او را كه از زمان بنبلا زندانی بود آزاد كرده و مورد تجلیل قرار داد. فرحت عباس در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۵ درگذشت.
● حكومت نظامیان در الجزایر
ظامیان الجزایر كه همگی طرفدار حكومت لائیك بودند در ۱۱ ژانویه ۱۹۹۲ سرهنگ شاذلیبن جدید را مجبور به استعفا كرده و به دستور شورای نظامی كه زیر نظر ژنرال خالدنزار اداره میشد، فعالیتهای نهضت اسلامی ممنوع شد.
ژنرال «خالد نزار» (khaled Nazar) مقام ریاستجمهوری و ریاست شورای موقت امنیت و حكومت نظامی كشور را به دست گرفت. خالد نزار برای آنكه به ملت الجزایر بفهماند كه غیرنظامیان حاكم كشور هستند در ۱۶ ژانویه ۱۹۹۲، محمد بوضیاف را كه سابقا عضو جبهه آزادیبخش ملی بود و در مراكش بهسر میبرد به الجزیره آورد و او رئیسجمهور شد. ولی فعالیتهای او زیر ذرهبین نظامیان قرار داشت.
بوضیاف برای ایجاد آشتی ملی اعلان كرد كه محاكمه سران نهضت اسلامی را به تعویق میاندازد اما طولی نكشید كه بعد از این تصمیم در ۲۹ ژوئن ۱۹۹۲ بوضیاف هنگام سخنرانی در شهر «عنابه» ترور شد. شایع شد كه ارتش در ترور او دست داشته است.
در ۲ ژوئیه ۱۹۹۲ سرهنگ علی كافی از جانب شورای امنیت حاكم بر الجزایر به ریاستجمهوری رسید. او تظاهرات مردم را در هم كوبید و عده زیادی را دستگیر و اعدام كرد و در یك دادگاه نظامی شیخعباس مدنی و علی بلحاج را به ۱۲ سال زندان محكوم كردند. جبهه نجات اسلامی چند روز بعد جواب سرهنگ علی كافی را با ترور سرهنگ قاصدی مرباح، رئیس ضداطلاعات ارتش الجزایر، داد.
یك دوره ترور از دو طرف آغاز شد و خشونتهای خیابانی و بمبگذاری در معابر عمومی همه كارهای این كشور را تحتالشعاع قرار داد تا آنكه با ترور چد نفر فرانسوی خروج اتباع بیگانه از الجزایر شدت گرفت و وضع كشور بحرانیتر شد. در ۳۰ ژانویه ۱۹۹۴ ژنرال امین زروال، وزیر دفاع الجزایر با تصویب شورای امنیت كشور و تایید ژنرال خالد نزار به ریاستجمهوری رسید.
او برای آشتی ملی دستور داد تا رهبر جنبشهای اسلامی از زندان آزاد و در منازلشان تحتنظر باشند. امین زروال گفت كه از بین بردن تروریسم و ناامنی در الجزایر با زور میسر نمیشود بلكه احتیاج به راههای مسالمتآمیز دارد. زروال اعلام كرد كه در آوریل ۱۹۹۹ با انتخابات آزاد ریاستجمهوری، تكلیف كشور را روشن خواهد كرد.
از اینرو كسانی چون عبدالعزیز بوتفلیقه، وزیر خارجه دوران بنبلا و بومدین، مولود همروش، احمد ابوطالب ابراهیمی، عبدالله جابالله، حسن آیتاحمد، مقداد صیفی و یوسف الخطیب، كاندیدای ریاستجمهوری شدند و اوضاع تا حدی برای انتخابات آرام شد.
اما طی ملاقاتهایی كه بین ژنرال امین زروال و تمامی كاندیداها به جز بوتفلیقه انجام شد، همه از كاندیداتوری ریاستجمهوری منصرف شدند و عبدالعزیز بوتفلیقه طی یك انتخابات تكنامزدی در ۱۶ آوریل ۱۹۹۹ به ریاستجمهوری رسید.
سیروس غفاریان
منابع فارسی
۱- تاریخ قرن نوزدهم و معاصر نوشته آلبر ماله، ژول ایزدك، ترجمه حسین فرهودی، جلد سوم، انتشارات ابنسینا، تهران، ۱۳۴۰، ۲- تاریخ معاصر كشورهای عربی، نوشته خاورشناسان شوروی، ترجمه دكتر محمدحسین روحانی، انتشارات كوس، تهران، ۱۳۵۶، ۳- جهان اسلام، مرتضی اسعدی، مركز نشر دانشگاهی، جلد اول، تهران، ۱۳۶۶، ۴- تاریخ عرب در دوره جدید، نوشته لوتسكی، ترجمه پرویز بابایی، انتشارات سپهر، تهران، ۱۳۴۹، ۵- تاریخ قرن نوزدهم و معاصر، آلبر ماله، ترجمه نصرالله فلسفی، امیركبیر، تهران، ۱۳۲۴،
۶- حكومتگران كشورهای اسلامی، نوشته سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۰
منابع خارجی:
۱- Heads of state and Government John V.daGraca London ۲۰۰۰
۲- Middle East and North Africa Europa publication Limited London ۲۰۰۰
منابع فارسی
۱- تاریخ قرن نوزدهم و معاصر نوشته آلبر ماله، ژول ایزدك، ترجمه حسین فرهودی، جلد سوم، انتشارات ابنسینا، تهران، ۱۳۴۰، ۲- تاریخ معاصر كشورهای عربی، نوشته خاورشناسان شوروی، ترجمه دكتر محمدحسین روحانی، انتشارات كوس، تهران، ۱۳۵۶، ۳- جهان اسلام، مرتضی اسعدی، مركز نشر دانشگاهی، جلد اول، تهران، ۱۳۶۶، ۴- تاریخ عرب در دوره جدید، نوشته لوتسكی، ترجمه پرویز بابایی، انتشارات سپهر، تهران، ۱۳۴۹، ۵- تاریخ قرن نوزدهم و معاصر، آلبر ماله، ترجمه نصرالله فلسفی، امیركبیر، تهران، ۱۳۲۴،
۶- حكومتگران كشورهای اسلامی، نوشته سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۰
منابع خارجی:
۱- Heads of state and Government John V.daGraca London ۲۰۰۰
۲- Middle East and North Africa Europa publication Limited London ۲۰۰۰
منبع : روزنامه هممیهن