سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


ستاره نیست


ستاره نیست
جریان ستاره‌سازی در همه جای جهان جریانی است بسیار پیچیده و در بعضی ابعاد ناشناخته اینکه ستاره‌ها متعلق به چه طبقه‌ای هستند و در چه جوامعی ساخته می‌شوند؟ اینکه آیا از هر کسی می‌توان ستاره ساخت یا برای درخشیدن در عرصه باید ستاره به‌دنیا آمد؟‌ یا اینکه نقش حکومت‌ها و جریان‌های سیاسی در ظهور و سقوط ستاره‌ها تا چه اندازه است؟ چه نسل‌هایی علاقه بیشتری به ستاره‌سازی دارند؟ و... بخشی از سوالاتی است که در مورد جریان ستاره‌سازی می‌توان مطرح نمود. سوالاتی که برای هر پاسخی که به آن داده شود می‌توان نمونه‌ای نقض آن را هم آورد که همین بخشی از پیچیدگی‌های جهان ستاره‌سازی است.
اما با تمام این پیچیدگی‌ها دنیا به تعریف مشخص با کارکردی معلوم از ستاره رسیده ستاره‌ها عموما در دل طبقه متوسط جامعه شهری برای تفکیک و معرفی شاخصه‌های فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی یک نسل نسبت به نسل قبلی ساخته می‌شوند. اینکه ستاره‌ها ابتدا به‌وجود می‌آیند و بعد مورد استفاده جریان‌های سیاسی قرار می‌گیرند یا اینکه توسط همین جریان‌ها پا به عرصه مختلف می‌گذارند، مبحثی است که در جوامع مختلف متفاوت است.
جریان ستاره‌سازی یک خاستگاه اجتماعی مطابق با شرایط روز جامعه دارد پس پرواضح است که سطح سلیقه و توقع هر نسلی از هنر و فرهنگی را می‌توان با نگاهی به ستاره‌ها و جریان‌سازهای آن نسل مشاهده کرد. خلاصه اینکه ستاره‌ها ویترین فکری و ظاهری یک نسل هستند. با این تعریف باید گفت در جوامعی مثل جوامع ما که دیده شدن در سطح وسیع مستلزم قرار گرفتن در سیستم نظارتی با رویکردی پیچیده است، چیزی به‌عنوان ستاره وجود خارجی ندارد، که البته دلیلش نبود خاستگاه اجتماعی نیست، اما هستند کسانی که بیشتر از دیگران برای مقطعی کوتاه دیده می‌شوند. اینکه امروزه در هنر ما بالاخص موسیقی پاپ که موضوع این بحث است چه کسانی و چرا بیشتر دیده می‌شوند سوالی است که در دل جواب آن به موارد جالبی برمی‌خوریم که در مواردی خودش چندین سوال دیگر است. پرمخاطب‌های امروز موسیقی پاپ ما را عموما سه دسته تشکیل می‌دهند، دسته اول خوانندگانی که از موسیق غیرمجاز- موسیقی اینترنتی یا ماهواره‌ای- به موسیقی مجاز آمدند یا بعضا هنوز هم غیر مجازند (مانند رپرها) دسته دوم خوانندگان مقلد، و سوم خوانندگان تلویزیون در مورد دسته اول که پرمخاطب‌ترین جریان امروز موسیقی ماست به ابهامات و تناقضات بسیاری می‌توان اشاره کرد اینکه قوانین نظارتی موسیقی ما چه بوده که از دل آن، این همه خواننده به سمت عرضه غیرمجاز اثر خود رفته‌اند و باز از میان آنان کسانی که در جامعه به شهرت رسیده‌اند را جذب کرده و مجاز دانسته انصافا در نوع خود بی‌نظیر است. مشخص است که این دسته از خوانندگان این رقابت نابرابر را در جذب مخاطب از خواننده‌ای که برای انتشار اثرش ماه‌ها در انتظار اخذ مجوز می‌ماند، می‌بردند اما در مورد دسته دوم، نکته جالب اقبالی است که هنوز پس از گذشت حدود ۱۰سال از حیات دوباره موسیقی پاپ، مخاطب نشان می‌دهد به خوانندگانی که عین به عین صدا و موسیقی خواننده دیگری را که بعضا هنوز جوان است و خودش می‌خواند را تقلید می‌کند. چراکه اگر در ابتدای امر بعضی از صداها برای این مخاطب ایجاد نوستالژی می‌کرد، امروز بعد از گذشت ۱۰ سال باید این تب فروکش کرده باشد که اینگونه به نظر نمی‌رسد.
دسته سوم خوانندگان تیتراژهای تلویزیون هستند. این دسته را در مقطعی فقط یک خواننده و در مقاطعی تعداد انگشت‌شماری خواننده تشکیل می‌دهند که عمدتا فقط به واسطه یک کار موفق به آنها فرصت اجرای چندین اثر دیگر در تیتراژهای سریال‌های پرمخاطب، بدون در نظر گرفتن میزان اقبال عمومی داده می‌شود. این بسیار شائبه‌برانگیز و ناخوشایند است که در رسانه ملی آن هم در جامعه با این همه پتانسیل و توانایی‌های متفاوت در هر مقطعی فقط به چند خواننده محدود فرصت شنیده شدن داده شود. در چنین شرایطی دیده شدن بدیهی‌ترین اتفاقی است که باید بیفتد چراکه مخاطب گزینه دیگری ندارد.
تعداد خوانندگانی که بیرون از این دسته‌ها و جریان‌ها و در واقع در یک روند قانونی و با در نظر گرفتن توانایی‌های شخصی به شهرت می‌رسند، انصافا هیچ تناسبی با دسته‌های ذکر شده ندارد.
با اینکه ستاره‌سازی و پرمخاطب بودن الزاما ارتباط مستقیم با میزان توانایی‌های اکتسابی و غیراکتسابی فرد ندارد اما تا این حد بی‌ارتباطی را هم شاید فقط در موسیقی ما بتوان دید. پرداختن کلیشه‌ها و معناگریزی از خصوصیات بارز موسیقی پرمخاطب‌های امروز موسیقی ماست که البته این یکی ارتباط مستقیم دارد با آنچه شمای مخاطب از موسیقی این روزگار خواسته‌اید آن هم در جامعه‌ای که برای تخلیه هیجان‌هایش به ریتم، روی خوشتری نشان می‌دهد تا کلام. به واقع مخاطب امروز برخلاف نسل دهه ۷۰ میلادی که از لب بام معنا و ایجاد تفکر برای آینده‌ای بهتر افتاد از این سر بام افتاده که پرداختن به همین لحظه‌ای است که در آن است ولو با سطحی‌ترین نگاه. در چنین فضایی موسیقی تفننی است برای گریز از تألمات مهلتی برای فکر نکردن به بود و نبودها.
پس سرانجام این می‌شود که امروز می‌شنویم. البته این نه به آن معناست که هر کسی این روزها در موسیقی ما دیده می‌شود در جایگاهی غیرواقعی است بلکه این خود موسیقی است که از جایگاه حقیقی‌اش فاصله گرفته.
نسل امروز موسیقی ما اولین نسل پس از جنگ است؛ نسلی که هم با مرثیه مرثیه‌سرایان جنگ هم با واگویه‌های رپرهای دوران خودش همزمان ارتباط برقرار می‌کند. باید به این نسل فرصت گذار داد و البته این بی‌هزینه نیست، همانطور که ما می‌پردازیم.
روزبه بمانی، ترانه سرا
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید