جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


از کپر تا شهر


از کپر تا شهر
اگرچه حاشیه نشینی یك واژگان تركیبی جدید در فرهنگ شهرنشینی است، اما سابقه وجود آن به همان آغاز ایجاد شهرها در ایران بازمی گردد، زیرا شهرها زاییده فرهنگ شهرنشینی نبودند. آنها یا زائده ای بر سر اقتصاد نوین نفتی و در نتیجه سیل مهاجرت زمینداران و رعایا به خط كشی های جدیدی به نام خیابان بودند و یا سوغات مبارك، اما هضم نشده تجدد.
رجوع به این پیشینه به حتم داستان مفصلی را می طلبد، اما واقعیت موجود رشد روزافزون جمعیت حاشیه نشینی در حاشیه شهرهای بزرگ بویژه تهران است. هم اكنون حاشیه نشینی یك واحد مطالعه مجزا برای بررسی بسیاری از آسیب های اجتماعی است.
از این گذشته حاشیه نشینی فقط درباره كسانی كه در حاشیه شهرها سكونت دارند، به كار برده نمی شود بلكه گاهی این مناطق داخل شهرها هم شكل می گیرند. مانند خاك سفید تهرانپارس یا شیرآباد زاهدان. این مناطق تقریباً دارای شرایط مشابهی هستند. مهاجران دور از نظارت قانونی بر شكل گیری فضای شهری و یا ساخت مسكن در مدت زمان بسیار كوتاهی این مناطق را اشغال می كنند. از سویی همبستگی، انسجام اجتماعی و همگونی فرهنگی هم میان آنان وجود ندارد و این خود آغاز بروز ناهنجاری و بزهكاری است. افزون بر آن بیكاری و نداشتن درآمد، روحیه تحقیر را در جوانان تشدید می كند و گردآمدن این عوامل خود عاملی برای انتقام گیری ازمحیط می شود و این همان چیزی است كه موجب شده است در سال های گذشته مسأله اجتماعی به نام حاشیه نشینی را به بحث ها بكشاند. در واقع حاشیه نشین ها آرام و بی سروصدا ولو در آلونك های حلبی شان زندگی خود را داشتند تا زمانی كه آنقدر رشد كردند كه برای زندگی جمعی و شهری به صورت یك تهدید درآمدند.
مشابه چنین چیزی در برخی شهرهای بزرگ كه در سایه نامتوازنی از عدالت اجتماعی به سر می برند، در نقاط دیگر دنیا نیز وجود دارد. تجربه خشن مرگ چند جوان حاشیه نشین در حومه پاریس و پس از آن شعله ور شدن آتش یك بحران اجتماعی به درون خیابان های پاریس نمونه محسوس این ماجرا است.
● حاشیه نشینی هیچ تعلقی ایجاد نمی كند
دكتر هادی ملاجعفری، جامعه شناس به عوامل دیگری نیز اشاره می كند: «هماهنگ نبودن سطح فرهنگی ساكنان این حاشیه ها و جمعیت جوان، پایین بودن سواد، ضعف تعلق اجتماعی و نبود ابزارهای كنترل و نظارت بیرونی، میزان جرم خیزی در این مناطق را افزایش می دهد.
آنها از روی اجبار به این مناطق آمده اند و امكانات مناسب زندگی هم ندارند، بنابراین زمینه ها و انگیزه های بالقوه ارتكاب جرم و مفاسد اجتماعی در آنها بالاست. از سویی الگوهای رفتار اجتماعی خاصی هم ندارند و به محل زندگی خود به عنوان یك گذرگاه نگاه می كنند، پس تعلق اجتماعی پیدا نمی كنند و همین موجب رفتارهای ناهنجار می شود. علت دیگر ناهنجاری هم آن است كه برای خود آینده ای نمی بینند پس دلیلی برای انضباط در رفتار اجتماعی حس نمی كنند. عواملی مانند ازدواج و روابط همسایگی كه ممكن است پیوندهای اجتماعی را تقویت كند، در میان مردم حاشیه نشین ضعیف است و خود این موضوع موجب نوعی بستر اجتماعی می شود. نخستین نشانه ها به پائین بودن سطح سواد برمی گردد، همان طور كه این افراد به هیچ یك از برنامه ها و مقررات شهری توجه نمی كنند. بدین شكل در سه دهه گذشته بیشترین میزان حوادث و جرایم در میان مردم حاشیه نشین اتفاق افتاده كه مهم ترین علت آن نبود تعلق اجتماعی است. از داخل حاشیه ها كه بگذریم عوامل بیرونی دیگری هم هستند. عوامل بازدارنده ای می تواند از بیرون مانع جرم در این مناطق شود، ولی حاشیه ها بیشتر زیرپوشش حمایت های شهری نیستند پس مراكز نظارتی و انتظامی نیز در این مناطق توسعه پیدا نكرده است.»
▪ ازكجا شروع شد؟
تحقیقات انجام شده در وزارت كشور نشان می دهد استان های تهران، مشهد و كرمانشاه بیشتر درگیر حاشیه نشینی هستند. در واقع حاشیه نشینی بیماری شهرهای بزرگی است كه دارای رشد نامتوازن بوده اند.
▪ بر شهرهای ایران همواره سایه دردسرآفرینی به نام زاغه نشینی و آلونك ها سنگینی می كرده است، اما این داستان از كجا شروع شد؟
سال های ۵۲ تا ۵۶ و اندكی پس از آن سال های طلایی و به یاد ماندنی برای شهرنشین های ایرانی بود. افزایش قیمت نفت و تزریق یكباره آن به اقتصاد ایران سطح درآمد سرانه را به صورت چشمگیری افزایش داد. از سوی دیگر ثروتی كه زمین های تقسیم شده نصیب مالكان كرده بود آنها را وسوسه می كرد تا به سوی شهرها بیایند. در فرآیند تقسیم ثروت ناشی از افزایش قیمت نفت روستاها هر روز سهم بیش تری از توسعه نیافتگی رابه خود اختصاص می دادند. آن ها با فروش زمین ها و سرمایه ای اندك به سمت شهرها هجوم می آوردند، غافل از این كه با آن پول كم و نبود مهارت ها فرصتی برای زیستن در شهر نخواهند داشت. بدین ترتیب چنان شد كه سهم آن ها از شهرها تنها اقامت و برپایی آلونك ها در حاشیه شهرها بود. پس از انقلاب این نیروی مهاجر با رشد جمعیتی ۵درصد هم روبه رو شد. چنان كه جمعیت ایران از ۳۶ میلیون در سال ۵۷ به ۵۸ میلیون در سال ۷۰ رسید. در این میان نرخ بیكاری نیز بر شدت این قضیه تأثیر داشته است. این روند تا جایی پیش رفته كه هم اكنون یك هشتم جمعیت شهری كشور به صورت حاشیه نشین در كناره شهرهای بزرگ زندگی می كنند.
تكرار این واقعیت اجتماعی از آن جهت اهمیت دارد كه هم اكنون راه به جرایم شهری بازكرده است. هر چند كه گذشته از مصون سازی زندگی شهری در برابر جرایم، خود این افراد نیز صاحب حق زندگی هستند و حتی اگر جرمی در بین آنها به وجود بیاید نمی توان آنها را علت اصلی دانست. پس در نهایت نیازمند یك نگاه ریشه ای به چنین پدیده ای هستیم. آنها در برابر نابودی آبادی های خود اینك ردیف طولانی ای از حلبی آباد، خاك آباد و خراب آبادها را به وجود آورده اند. یك نمونه از آنها در حواشی كرج است كه به تدریج آنقدر گسترش پیدا كرده كه حتی با انشعاب غیر قانونی برق سیم های برق این منطقه را دور می زند.
● پاكدشت ، نمونه حاشیه نشینی
پاكدشت منطقه دیگری است. این منطقه با ۸۰۰ كیلومتر مربع وسعت صاحب ۸ منطقه روستایی مهاجرنشین است. منطقه ای با ۷۷ روستا كه ۲۲ روستا خالی از سكنه شده و فضایی برای ارتكاب جرایم، ترانزیت مواد مخدر و انواع خشونت هاست. این منطقه در نیمه دوم دهه ۶۰ مملو از مهاجران بی سرپناهی بود كه با گریز از شهرهای استان خراسان به تهران آمدند. شهرستانی كه از جمعیت ۳۱ هزار نفری در سال ۵۵ به جمعیتی بالغ بر ۲۰۰ هزار نفر تا سال ۸۰ رسیده است.
كارگران تهیدست این مناطق، ۷ ماه در سال بیكارند و همین محفل خوبی برای انواع بزه ها و جرم هاست.
در چنین فضایی از فقر و حاشیه نشینی، گروه روانشناسان مصاحبه گر با بیجه كه بیش از ۲۰ قتل درپرونده داشت، اعلام كردند كه آتش روانی او در انتقامجویی با ۱۰۰ قتل هم خاموش نمی شد. چنین چیزی زنگ خطری دیگر از پیشروی آرام حاشیه ها علیه متن بود. حاشیه هایی كه دور از فعالیت تولید و اقتصادی زادگاهشان و تحقیر اجتماعی به قانون گریزان شهری تبدیل می شود.
دو جوان مجرم پرونده بیجه هر دو از مهاجران و نمونه ای از هزاران مهاجر روستایی بودند كه ارائه خدمات رفاهی روستاها با هدف جلوگیری از مهاجرت به شهرها می توانست از ورود آنها به حاشیه تهران جلوگیری كند.
از ۷ كلان شهر ایران، مشهد، اهواز و تهران به ترتیب در حاشیه نشینی ۳ مقام نخست را دارا هستند. نسل حاشیه نشین ها ۲ گروه اند. نسل اول مهاجران كه بیرون شدن از چرخه اشتغال شهری و روستایی و فشارهای اقتصادی آنها را دچار نوعی بی ثباتی در مدیریت خانواده، اعتیاد و انحراف اخلاقی شده و از سویی ریشه های اخلاقی خود را هم از دست داده اند و نسل دوم كه در كنار فقر، بیكاری و نبود حمایت اجتماعی، خرده فرهنگ های فقر و خشونت زده را به وجود آورده. بدین ترتیب گروهی گرفتار جرایم سازمان نایافته می شوند.
دكتر «حسین فرجاد»، مدرس جامعه شناسی شهری نسل جدید مشكلات اجتماعی كه از پس زندگی حاشیه نشین ها سربرآورده است را چنین مرور می كند:«كودك آزاری، مهاجرت، اعتیاد و روسپی گری. نسبت حاشیه نشین ها در سال ۴۵ به كل جمعیت ۴‎/۴ درصد بود. در سال ۶۵ این نسبت به ۹‎/۱۳ درصد رسید. فقر اقتصادی و درهم تنیدگی آن با فقر فرهنگی كه گریبانگیر این طبقه بوده، برآیند قابل حدسی دارد. از سویی باید به نقش پلیس البته آن هم در حد یك نیروی بازدارنده توجه كرد. هرچند پلیس در سال های گذشته بر فعالیت خود افزوده، از جمله احیای دوباره گشت های محله كه در گذشته همان پاسبان ها بودند و یا فعالیت هایی از این قبیل، اما مجرم پرونده پاكدشت در زمان دستگیری می گوید من را هیچ كس نمی دید. چنین مسأله ای نمی تواند مشكلات اقتصادی را در زیر نقش پلیس محو كند، اما دست كم می تواند ما را به این هشدار راهبردی برساند كه وظیفه اصلی و كلی نهادهای نظارت و انتظامی، تأمین امنیت و به صدا درآوردن حضور مقتدری است كه سكوت مطمئن و امن برای هر مجرمی را درهم بكشند.»
بدین ترتیب هم اكنون مسأله ای به نام حاشیه نشینی فقط به مطالعات جامعه شناسان منحصر نمی شود. حاشیه نشینی هرچند در ابتدا پنهان، ولی آرام آرام گسترش پیدا كرده و عوارض آن آشكارتر می شود.
راهبردهایی چون انتقال ساكنان این مناطق به مناطق دیگر، پخش آنها یا تزریق ناگهانی پول، خود منجر به مشكلات دیگری خواهد شد. چنان كه یك جامعه شناس می گوید ما ناگزیریم تا سازمان شهری خود را تغییر دهیم و در همان مناطق اصلاحاتی انجام دهیم.
پلیس، آموزش های بهداشتی، نظام آموزشی و امكانات رفاهی در داخل این مناطق، مكانیسم خاصی را به وجود می آورد تا با سرمایه گذاری بلندمدت بر روی جوانان این محل ها و رسیدگی به وضع آموزش و بهداشت فضاهای عمومی شهری، نوعی احساس تعلق در آنها ایجاد شود.
همچنان كه فقر اقتصادی، فقر فرهنگی را تزریق می كند، سررشته معضلات اجتماعی دیگری می تواند باشد. در نهایت امكانات زندگی و ارتقای فرهنگی به موازات یكدیگرند. این روندی است كه جامعه را ناگزیر می كند برای مهار و كنترل اقتصاد و افزایش رفاه شهروندان و روستائیان دید هوشمندانه ای به ساز و كارهای اقتصادی داشته باشد.
مهری حقانی
منبع : روزنامه ایران