جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غیبت کبرا


غیبت کبرا
● پرسش: عصر غیبت کبرا چه خصوصیات ویژه‏ای دارد؟
▪ پاسخ: عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است. انتهایی که توسط اعلان امام زمان (ع) در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت. حضرت در نامه‏ای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد.
عصر غیبت کبرا دارای شرایط وخصوصیاتی است که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شده‏اند، واو را نمی‏بینند ویا اگر می‏بینند او را نمی‏شناسند. واین حکم کلّی برای عموم شیعیان است، گر چه ممکن است برخی به جهت مصالحی، مشرف به لقای حضرت شوند.
۲) گسترش ظلم وستم در روی زمین، نیز از ویژگی‏های عصر غیبت کبرا است. وبا این ویژگی، بین این زمان وعصر حکومت اسلامی در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تمییز داده می‏شود.
۳) تأکید الهی بر امتحان امّت اسلامی در عصر غیبت کبرا؛ زیرا در این عصر مردم با مشکلات بیشتری روبه‏رو خواهند بود از قبیل:
الف) گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامی و جهان.
ب) انواع فشارهای سیاسی ومشکلات که در راه پذیرش حقّ وایمان است.
ج) مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (ع).
در نتیجه مشاهده می‏کنیم که امامان: تأکید فراوانی بر این موضوع مهم داشته‏اند. همان گونه که از حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «إذا فقد الخامس من ولد السابع، فاللَّه اللَّه فی أدیانکم لایزیلکم عنها أحد، یا بنیّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنة من اللَّه عزّوجلّ امتحن اللَّه بها خلقه ...»؛ «هر گاه پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد، پس خدا را، خدا را در ادیانتان، مواظب باشید که معتقدات شما را زایل نکنند، ای فرزندم! به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است به حدّی که معتقدان به آن، از این امر رجوع می‏کنند، واین محنتی است که خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان می‏کند...».( کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲)
● پرسش: غیبت حضرت مهدی‏علیه‏السلام به چه کیفیتی است؟
▪ پاسخ: در رابطه با کیفیت غیبت حضرت دو نظریه است:
۱) نظریه خفای شخص: یعنی اینکه وجود حضرت از دید مردم مخفی است. دلیل این نظریه روایاتی است که از طرق اهل بیت: رسیده است.
امام رضا (ع) فرمود: «لایری جسمه...»؛ «... جسم او دیده نمی‏شود...».( کمال الدین، ص ۳۷۰)
امام صادق (ع) فرمود: «...الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...»؛ «...پنجمین از اولاد هفتمین، شخصش از شما غایب خواهد شد...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲)
۲) نظریه خفای عنوان: به این معنا که مردم او را می‏بینند ولی هرگز به عنوان مهدی موعود به او آشنایی پیدا نمی‏کنند. دلیل بر این نظریه نیز روایت محمّد بن عثمان عَمْری است که فرمود: «واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کلّ سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»؛ «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر در موسم حجّ هر سال حاضر می‏شود، مردم را می‏بیند وآنها را نیز می‏شناسد، ونیز مردم او را می‏بینند ولی نمی‏شناسند.»( کمال الدین، ص ۴۴۰)
● پرسش: با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم، چرا امام ظهور نمی‏کند؟
▪ پاسخ: غالب احادیثی که اشاره به عملکرد حضرت مهدی (ع) بعد از ظهور دارد به این نحو است که خداوند به توسط حضرت، عالم را از عدل وداد پر می‏کند همان طوری که زمین پر از ظلم شده باشد که این در حقیقت تشبیه است نه شرطیّت وعلیّت، یعنی ظلم و فساد علت ظهور باشد.
به تعبیر دیگر: فساد، هدف نیست، بلکه آمادگی، هدف است. بر خلاف آنچه برخی تصوّر می‏کنند آنچه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم وفساد در سراسر زمین نیست، بلکه یک آمادگی وتشنگی لازم است. البته نمی‏توان انکار کرد که افزایش ظلم وفساد یکی از علل آمادگی وتشنگی خواهد بود، زیرا هنگامی که مردم جهان ثمره تلخ وشوم تبعیض‏ها وبی‏عدالتی‏ها را بچشند، ناراحت می‏شوند ودر جست‏وجوی یک طریق اصلاح ویافتن یک مصلح جهانی گام برمی‏دارند.
در نتیجه، باید گفت: هسته اصلی زمینه برای ظهور، آمادگی وآگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیا است، نه اینکه وجود ظلم وفساد هدف اصلی باشد.
● پرسش: چرا امام زمان‏علیه‏السلام خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمی‏سازد؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: آن حضرت برای هر کس که بخواهد ظاهر شود ناگزیر می‏بایست برای معرفی خود معجزه‏ای اظهار نماید تا در صحت ادعایش یقین کنند. در این میان عده‏ای حقّه‏باز وساحر پیدا می‏شوند وبرای فریب مردم از راه سحر وجادو چنین می‏کنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود می‏نمایند.
ـ ثانیاً: افراد حیله‏گر از این موضوع استفاده کرده وادعای رؤیت می‏کردند، ولی به جهت سدّ این گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّی از افراد در موقعیت‏های مناسب وبنابر مصالح کلّی وجزئی به ملاقات حضرت شرفیاب می‏شوند.
● پرسش: مقصود از نیابت عامّه در عصر غیبت کبرا چیست؟
▪ پاسخ: مقصود از نیابت عامه این است که امام (ع) ضابطه‏ای کلّی به دست می‏دهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق می‏کند نایب امام شناخته شود ودر جامعه، نماینده او گردد.
بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند وبا اسم ورسم معرفی شده بودند «نایب خاص» نامیده می‏شوند.
بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان: به ویژه حضرت حجت (ع) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از آن جمله می‏توان به این دو روایت اشاره کرد:
۱) عمر بن حنظله از امام صادق (ع) سؤال می‏کند که اگر در مشکلات ومنازعاتی که معمولاً برای آنها به حاکم یا به قضات منصوب از طرف حاکم مراجعه می‏کنند، بین دو نفر شیعه رخ داد چه کنند؟آیا می‏توانند به حاکم وقت ویا قضات منصوب از طرف آنان مراجعه نمایند ومشکلشان را حل نمایند.
حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به آنها حرام است، زیرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است وخدای سبحان مراجعه به طاغوت را نهی کرده است.
او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع می‏شود.
حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای آنها معرفی کرده، می‏فرماید: «ینظران (إلی) من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً، فإذا حکم بحکمنا فلم‏یقبله منه فإنّما استخفّ بحکم اللَّه وعلینا ردّ، والرآدّ علینا الرآدّ علی اللَّه وهو علی حدّ الشرک باللَّه...»؛ «در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احکام ما را شناخته است ومشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا آنان از طرف من منصوبند ومن نیز آنها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان وبیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کرده‏اند وحکم خدا را سبک شمرده‏اند، وردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست وچنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود.»( اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰)
۲) اسحاق بن یعقوب بعد از طرح مسائلی از حضرت مهدی (ع) جواب آنها را طلب می‏کند. امام در توقیعی که در ذیل آن نامه به وسیله نایب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْری می‏فرستد، از جمله مسائلی که در آن اشاره کرده اینکه: «...أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم...»؛ «امّا در حوادثی که پیش می‏آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند...».( کمال‏الدین، ص ۴۸۴ ؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۷)
● پرسش: چه کنیم تا مردم به سوی امام زمان‏علیه‏السلام جذب شوند؟
▪ پاسخ: جذب مردم ومیل آنها به امام زمان (ع) متوقّف بر معرفت آنها به آن حضرت است، زیرا هیچ کس به چیزی که برایش مجهول بوده وبه آن علم ندارد توجه پیدا نمی‏کند. ولذا بر ما لازم است که امام زمان (ع) را به عموم مردم بشناسانیم، که خصوصیات عصر ایشان چیست؟ وانسان در زمان ظهور آن حضرت به چه برکاتی نایل خواهد شد؟ وچگونه ظلم وبی‏عدالتی در تمام سطوح جامعه با ظهور ایشان رخت خواهد بست وچگونه با ظهورش بشر از ظلمات به نور خواهد رسید.
اگر چه در عصر غیبت نیز مانند خورشید در پشت ابرها از آن حضرت بهره می‏بریم ولی این کجا وآن کجا؟ مردم با شنیدن این مسائل متوجه امام زمان (ع) شده وبه حضرت میل پیدا می‏کنند.
● پرسش: راه رسیدن به لقای حضرت مهدی‏علیه‏السلام چیست؟
▪ پاسخ: انسان از دو طریق می‏تواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:
۱) از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجه‏ای می‏رسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر آن حضرت را پیدا می‏کند.
۲) از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به آن اشاره شده است. از آن جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات آن حضرت شرفیاب می‏شود.
● پرسش : چرا با شنیدن نام «قائم» از جا بر می‏خیزیم؟
▪ پاسخ : حاجی نوری می‏نویسد: در خبری از امام صادق (ع) نقل شده است: روزی در مجلس امام صادق (ع) نام مبارک حضرت مهدی (ع) برده شد، امام صادق (ع) به جهت تعظیم واحترام از جای برخاست.( نجم‏الثاقب، ص ۴۴۴)
ونیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی (ع) نزد امام رضا (ع) قرائت کرد، حضرت از جای برخاست....( منتخب الأثر، ص ۵۰۵)
میرزای نوری می‏گوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسن (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جای برخاست ودو دست مبارکش را روی سر گذاشت وفرمود: «اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه».( همان)
از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (ع) از جای خود برمی‏خیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. وامام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او می‏نماید وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام وتعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه می‏کند، پس از جای خود برخیزد واز خدای تبارک وتعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.( همان)
● پرسش : منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟
▪ پاسخ : گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی ونوعی استفاده می‏شود، مثلاً گفته می‏شود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند وشیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست.
شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (ع) شخصی است معیّن که متولد شده وتاکنون زنده است ودر آینده ظهور خواهد کرد، واو کسی جز فرزند امام حسن عسکری (ع) نیست.
ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخرالزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (ص) به نام مهدی متولد شده، وظهور خواهد کرد. واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.
تعبیر مهدی نوعی وشخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی وخواه از نسل عمر.
مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد.
● پرسش : آیا در عصر غیبت کبرا نیز نامه‏ای از ناحیه مقدّسه صادر شده است؟
▪ پاسخ : شیخ طبرسی؛ در کتاب «الاحتجاج» دو نامه‏ای را که از ناحیه مقدسه حضرت‏مهدی (ع) برای شیخ مفید؛ فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح وعالی شده ونیز از برخی مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.( احتجاج، ج ۲، ص ۶۰۲-۵۹۷)
نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفید؛ به دست او رسیده است. ونامه دوم در سال ۴۱۲ هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. واین در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغرا وشروع غیبت کبرا در سال ۳۲۹ هجری است.
فرستنده نامه اوّل می‏گوید: این نامه را از منطقه‏ای که متصل به حجاز است آورده است. واز این کلام استفاده می‏شود که امام در آن هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، واین نامه را به توسط برخی از خواص به شیخ مفید؛ فرستاده‏اند.
نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال ۴۱۲ از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه ۲۳ ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه وهفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.
هر دو خطاب به املای حضرت مهدی (ع) وخطّ برخی از ثقات ومعتمدین نزد امام زمان (ع) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولی ونصّ رساله دوم استفاده می‏شود. وآخر هر دو نامه مزیّن به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت وگواهی بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شیخ مفید؛ امر می‏کند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخه‏ای از آن را بردارد تا موثقین از اصحابش بر آن مطلّع شده یا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.( تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۴۱و۱۴۰)
● پرسش: سند دو توقیع صادر شده از امام مهدی‏علیه‏السلام بر شیخ مفیدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟
▪ پاسخ: سند این دو توقیع را از جهاتی می‏توان مورد توجه قرار داده وبرای اعتبار آن چاره‏ای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است آنها را مرسلاً وبدون سند نقل کرده است.
۱) طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب آورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممکن است که طبرسی به جهت شهرت ووضوح این دو توقیع، سند آنها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.
۲) مضامین عالی که در این دو روایت است ونیز خبرهای صادقی که در آن دو به آنها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع وانتساب به حضرت مهدی (ع) است.
وامری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمان (ع) در رثای شیخ مفید را نقل می‏کند که بر قبر او نوشته شده بود، می‏فرماید: «این اشعار از امام زمان (ع) نسبت به شیخ مفید بعید نیست، بعد از آنکه توقیعاتی از ناحیه حضرت (ع) برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم واجلال فراوانی بوده است...». آن گاه می‏گوید: «شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به «سؤال اهل حلب» دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:
الف) صحت نقل او از ائمه طاهرین: آن طوری که در تصانیف او از مقنعه ودیگر کتب ذکر شده است.
ب) آنچه را که عموم شیعه روایت کرده ومورد قبول قرار داده است که صاحب الامر -صلوات‏اللَّه وسلامه علیه وعلی آبائه- دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، وعنوان نامه «به سوی برادر سدید...» است، واین بالاترین تعبیر در مدح وتزکیه وثنای شیخ مفید در گفتار امام امت وجانشین ائمه است.
گفتار ابن‏بطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. ونیز از کلام طبرسی در مقدمه «احتجاج» استفاده می‏شود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده ولذا سند آن دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید می‏گوید: «صاحب‏الزمان (ع) او را شیخ مفید نامید...». ظاهراً مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود: «للأخ السدید والولیّ الرشید، الشیخ المفید...».( معالم العلماء، ص ۱۱۳، رقم ۷۶۵)
۳) طبرسی در مقدمه کتاب «احتجاج» می‏گوید: «بیشتر روایاتی را که نقل می‏کنیم سند آنها را نمی‏آوریم یا به جهت وجود اجماع بر آن روایت است، ویا به جهت موافقت آن با دلیل عقل ویا شهرت آن در سیره‏ها وکتاب‏ها بین مخالف وموافق...».( مقدمه احتجاج، ص ۱۴)
این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.
۴) مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامه‏ها وتوقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبرا داشته است.
یکی اینکه حضرت با این نامه‏ها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند.
ودیگر اینکه با فرستادن این نامه‏ها به دست علمای صالح امثال شیخ مفید؛ ریاست وزعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبرا تشویق کند. همان گونه که در نامه خود به ابن‏بابویه خطاب به او فرمود: «یا شیخی! یا اباالحسن».
● پرسش: آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟
▪ پاسخ: غیبت ودوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه وجدید نیست که در این امّت آن هم در آخرین وصیّ پیامبر خاتم (ص) تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) حضرت ادریس(ع)
مطابق برخی روایات، ادریس پیامبر به جهت مشاجره‏ای که بین او وجبّاران زمانش ایجاد شد، بیست سال از میان امتش غایب شد ودر کوه‏ها وغارها به سر می‏برد. خداوند ملکی را موکّل بر او نموده بود تا هنگام غروب آفتاب افطاری او را حاضر کند... .
( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۰، ح ۱ ؛ سعد السعود، ص ۱۲۵)
۲) حضرت صالح (ع)
صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا، وکان یوم غاب عنهم کهلا... فلمّا رجع إلی قومه لم یعرفوه بصورته...»؛ «همانا صالح مدتی از قومش غایب شد. هنگام غیبت پیرمردی بود... ووقتی که به قومش بازگشت کسی او را به چهره نمی‏شناخت...».( کمال الدین، ص ۱۳۷و۱۳۶)
۳) حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) نیز بنابر نقل روایات، مدّتی از ابتدای ولادت تا سال‏های زیادی مخفی بود وامر خود را کتمان می‏کرد تا آنکه خداوند او را مأمور به ابلاغ رسالتش نمود.( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۸)
۴) حضرت موسی (ع)
صدوق نقل می‏کند: «... حضرت موسی (ع) از شهر مصر به مدین فرار کرده، در آنجا مدّت زیادی نزد حضرت شعیب (ع) اقامت نمود...».( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۴۵)
۵) حضرت شعیب (ع)
مجلسی به سندش از امام علی (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ شعیبا النبی (ع) دعا قومه إلی اللَّه حتی کبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللَّه، ثمّ عاد إلیهم شابّا»؛ «شعیب پیغمبر قومش را به سوی خدا دعوت کرد تا پیر شد واستخوان‏هایش ضعیف شد. آن گاه تا مدّتی که خواستِ خدا بود از میان مردم غایب شد وسپس در حالی که جوان شده بود به سوی آنها بازگشت...».( بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۶) حضرت الیاس (ع)
قطب راوندی نقل می‏کند که حضرت الیاس (ع) از میان قومش هفت سال غایب شد، در آن مدّت در صحراها وبیابان‏ها متواری بود.( قصص راوندی، ص ۲۴۸)
۷) حضرت دانیال نبی (ع)
صدوق؛ می‏گوید: «دانیال نبی ۹۰ سال از میان قومش غایب واسیر دست بخت‏النصر بود وپیروانش همگی در این مدّت انتظارش را می‏کشیدند».( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۸) حضرت عیسی (ع)
حضرت عیسی (ع) دو نوع غیبت داشته است: یکی در مدّت ۱۲ سال در سرزمین‏های شام ومصر ودیگر از هنگامی که خواستند او را به دار آویزند، تا هم اکنون که بیش از دو هزار سال از عمر او می‏گذرد وهنوز زنده است. وی هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) برای تشکیل حکومت عدل جهانی ایشان را مساعدت خواهد نمود.
● پرسش: چه محذوری داشت اگر امام زمان‏علیه‏السلام در بین مردم ظاهر می‏بود؟
▪ پاسخ: برخی ممکن است بگویند: چه اشکالی داشت اگر حضرت در بین مردم بود واز وجودش استفاده می‏کردند واو نیز در موقع مناسب قیام می‏نمود.
پیامبر اکرم وائمه اطهار: کراراً به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدی (ع) برچیده خواهد شد. از این جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:
الف) مظلومین وستم‏دیدگان عالم که تعدادشان زیاد بود. آنان به قصد اظهار تظلّم وامید حمایت، به دور وجود امام اجتماع می‏کردند واز او تقاضای نهضت ودفاع می‏نمودند، ولذا همیشه در اطراف حضرت گروه کثیری احاطه شده بود. در حالی که هنوز شرایط اساسی فراهم نشده است.
ب) زورگویان وستمکاران خونخواری که بر ملّت‏های مظلوم تسلّط یافته ودر راه رسیدن به منافع شخصی خویش از هیچ عملی فروگذار نمی‏کردند وحاضر بودند که تمام مردم را فدای مطامع شخصی خود کنند. در نتیجه این گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود می‏دیدند درصدد نابودی حضرت بر می‏آمدند.
● پرسش: آیا خداوند نمی‏توانست حضرت‏مهدی‏علیه‏السلام را بدون غیبت حفظ نماید؟
▪ پاسخ :
ـ اولاً: اعجاز، در نظام طبیعت وتکوین خلاف اصل است، مگر آنکه ضرورتی اقتضا کند ودر مورد حضرت مهدی (ع) اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که محافظت حضرت از راه غیبت باشد.
ـ ثانیاً: مصالح ومفاسد وتقدیرات الهی به تبع واقعیت‏های الهی تغییر پیدا می‏کند. خداوند متعال برای امت اسلامی یازده امام معصوم به جهت هدایتشان فرستاد، ولی یکی پس از دیگری آنان را به شهادت رساندند وبا این عملکرد بد وکارنامه سوئی که از خود نشان دادند تقدیر خداوند بر این تعلّق گرفت که امام دوازدهم را تا مدّتی در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیّت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر او را بدانند.
ـ ثالثاً: مطابقآیات وروایات، یکی از سنّت‏های حتمی خداوند متعال مسأله امتحان امت‏هاست. امت اسلامی نیز از این قانون استثناپذیر نیست. وهر امّتی به نحوی امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامی در این عصر وزمان به غیبت امام زمان آنهاست، که آیا با این حالت بر دین ومذهب خود استقامت دارند یا خیر.
● پرسش: آیا با حضور امام زمان‏علیه‏السلام در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟
▪ پاسخ: می‏دانیم که همه افراد در مقابل حقّ وعدالت تسلیم نمی‏شوند، بلکه از آغاز عالم تاکنون همیشه گروهی در بین بشر وجود داشته‏اند که دشمن حقّ وحقیقت بوده وبرای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیده‏اند، ودر راه نابود کردن آن از هیچ عملی فروگذار نکرده‏اند. حضرت مهدی (ع) نیز اگر غایب نمی‏شد قطعاً درصدد نابودی ایشان برمی‏آمدند وآن غلبه حق بر باطل، چون شرایطش فراهم نشده بود انجام نمی‏گرفت.
● پرسش: اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرّض می‏بست، چه می‏شد؟
▪ پاسخ: کسانی که با مسأله مهدویت آشنایی دارند می‏دانند که برنامه حضرت با برنامه سایر امامان تفاوت اساسی دارد. امامان دیگر مأمور بودند که در ترویج دین تا سرحدّ امکان کوشش کنند، ولی مأمور به جنگ نبودند ولذا یک نوع بیعت ومتارکه جنگ وپیمان عدم تعرض وصلحی بین آنان با حاکمان عصر خود، بسته بودند. ولی سیره حضرت مهدی (ع) از ابتدا با روش دیگر امامان فرق می‏کند. قرار بر این است که حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبی‏عدالتی را از جامعه برکند وبه جای آن عدل وقسط را برپا نماید. لذا باید بیعت هیچ کسی بر ذمّه او نباشد، زیرا هر لحظه احتمال ظهور است.
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب هذا الأمر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج، ویصلح اللَّه عزّوجلّ أمره فی لیلة»؛ «ولادت صاحب‏الامر مخفی می‏شود تا وقتی که ظهور کند پیمان هیچ کس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در یک شب اصلاح می‏کند.»( بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۹۶)
علاوه بر این، ستمکاران چون در هر لحظه احتمال قیامش را می‏دادند لذا منافع خود را در خطر دیده، به پیمان خود با حضرت مطمئن نمی‏شدند وچاره‏ای جز قتل وکشتن او نمی‏دیدند.● پرسش: فلسفه غیبت امام زمان‏علیه‏السلام چیست؟
▪ پاسخ: یکی از سؤال‏هایی که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده وهست این است که چرا امام زمان (ع) غایب شد، وچرا ما با آن حضرت ارتباط نداریم.
سؤال مورد نظر را با بیان مقدماتی که خود آنها ما را به نتیجه قطعی می‏رساند جواب خواهیم داد:
۱) خداوند متعال در قرآن کریمش ونیز پیامبر اسلام (ص) خبر از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشریّت داده است.
خداوند می‏فرماید: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛ «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند.»( سوره توبه، آیه ۳۳ ؛ سوره صف، آیه ۹)
۲) مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیّر می‏شود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته است. عقلشان را کامل کرده وآنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند وبا اضافه کردن عنایت‏هایش بر بندگان، راه را بر آنها تسهیل وهموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر می‏کند، ودر نتیجه، موقعیّت ووضعیّت نیز تغییر خواهد کرد، خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، ودر این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش می‏شوند.
خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که آنان را نافرمانی کرده وبه طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام مردم، غایب ومستور گردد.
۳) بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. لذا باید برای قیامی جهانی وفراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد.
۴) بی‏تردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوق‏العاده، علم جامع وعصمت باشد.
۵) مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد.
( صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷)
۶) از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده می‏شود که بقای امام معصوم وحجّت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
مرحوم کلینی به سند صحیح از ابی‏حمزه نقل می‏کند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی می‏ماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت»؛ «اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.»( کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰)
۷) یکی از اسباب گوشه‏نشین شدن انبیا ورسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه امید نشر شرایعشان بوده است. امام مهدی (ع) نیز با نبود اسباب عادی برای نصرت ویاری‏اش وخوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت ودوری از مردم شدند.
امام صادق (ع) به زراره فرمود: «للقآئم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح»؛ «برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره می‏گوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل بر خود می‏ترسد.»( کمال‏الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۱۰)
۸) یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن آن حضرت با حاکمان عصر خود است.
شیخ صدوق به سندش از امام صادق (ع) نقل می‏کند که فرمود: «یقوم القائم (ع) ولیس لأحد فی عنقه بیعة»؛ «قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.»( کمال الدین، ص ۴۸۰)
۹) هدایت بر چند قسم است:
الف) هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است.
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ»؛ «پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان‏ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی‏دانند.»( سوره روم، آیه ۳۰)
ب) هدایت تشریعی: که متفرّع بر حضور امام در میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند.
«کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ...»؛ «مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‏کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...».( سوره بقره، آیه ۲۱۳)
ج) هدایت تکوینی: که همان تصرف وتدبیر در نظام آفرینش است.
«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...»؛ «[امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏آورم یا کفران می‏کنم؟!"...».( سوره نمل، آیه ۴۰)
د) هدایت باطنی: که شعبه‏ای است از ولایت تکوینی وبه معنای ایصال به مطلوب است.
«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِیتآءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ»؛ «وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به آنها وحی کردیم وآنها هم به عبادت ما پرداختند.»( سوره انبیاء، آیه ۷۳)
با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت بوده، تا در آن هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
● پرسش: نظر فرقه «شیخیّه» درباره امام زمان‏علیه‏السلام چیست؟
▪ پاسخ: یکی از مهمترین اندیشه‏های شیخیه به ریاست «شیخ احمد احسائی» اعتقاد به «بدن هورقلیایی» است که این بدن در شهر «جابلقا وجابرسا» قرار دارد. او به گمان خود، با این نظریه، سه مسئله مهم وعمیق فلسفی را تحلیل نموده است؛ یعنی معراج جسمانی رسول خدا (ص) ومعاد جسمانی وحیات امام زمان (ع) را در طول بیش از ده قرن.
او معتقد است که امام زمان (ع) با بدنی غیر عنصری وتنها هورقلیایی در شهر جابلقا وجابرسا زندگی می‏کند.
شیخ احمد احسائی، امام زمان (ع) را زنده ودر عالم «هورقلیا» می‏داند.( ارشاد العوام، ج ۲، ص ۱۵۱)
وی می‏گوید: «هورقلیا ملک آخر است که دارای دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد وجابلقا که در مشرق واقع است می‏باشد. پس حضرت قائم (ع) در دنیا در عالم مثال نیست، اما به گونه‏ای است که به صورت هیکل عنصری می‏باشد، با مثالش در مثال، وبا جسدش در اجساد وبا جسمش در اجسام وبا نفس خود در نفوس وبا روحش در ارواح است.( جوامع الکلم، رساله دمشقیه، قسمت دوم)
او همچنین می‏گوید: «امام زمان (ع) در هنگام غیبت در عالم هورقلیا است وهر گاه بخواهد به «اقالیم سبعه» تشریف بیاورد، صورتی از صورت‏های اهل این اقالیم را می‏پوشد وکسی او را نمی‏شناسد. جسم وزمان ومکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده واز عالم مثال است.( جوامع الکلم، رساله رشیته، قسمت سوم، ص ۱۰۰)
● پرسش: «جابُلقا وجابُرسا» چه شهرهایی است؟
▪ پاسخ: عبدالکریم صفی پور می‏گوید: «جابلص شهری است به مغرب که بعد از آن انسانی نیست، وجابلق شهری است به مشرق برادر جابلص».( منتهی الارب، ج ۱، ص ۱۵۶)
خلف تبریزی می‏گوید: «در عالم مثال گفته‏اند: جابلقا وجابرسا دو شهری است در عالم مُثُل. وبه اعتقاد محققان، منزل آخر سالک است در سعی وصول قید به اطلاق ومرکز به محیط. وسپس می‏گوید: جابلقا منزل اول سالک باشد.( برهان قاطع، ج ۲، ص ۵۵۲)
قطب الدین شیرازی، تفاوت جابلقا وجابرسا را چنین مطرح می‏کند: «جابرسا وجابلقا» نام دو شهر از شهرهای عالم «عناصر مثل» است.( شرح حکمة الاشراق، ص ۵۵۶و۵۱۷)
سید کاظم رشتی، مهم‏ترین شاگرد شیخ احمد احسائی گفته است: «جابلقا وجابرسا در سفر اول که سفر از خلق به حق است قرار دارد. این سفر (بلکه این شهر) دارای محله‏های متعددی است که محله نوزدهم آن «حظیره القدس» ومحل پرندگان سبز وصور مثالیه است. جابرسا وجابلقا دو محله از این شهر می‏باشند که هر کدام از آنها دارای هفتاد هزار درب است ودر کنار هر دربی، هفتاد هزار امت وجود دارد که به هفتاد هزار زبان با یکدیگر صحبت می‏کنند وهر زبانی با زبان دیگر هیچ مشابهتی ندارد».( شرح قصیده، ص ۵)
● پرسش: مقصود از بدن «هور قلیائی» چیست؟
▪ پاسخ: در پاورقی کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا»، ظاهراً از کلمه عبری «هبل» به معنای هوای گرم، تنفس وبخار و«قرنئیم» به معنای درخشش وشعاع است. وکلمه مرکب به معنای تشعشع بخار است.( برهان قاطع، ج ۴، ص ۲۳۹۱)
شیخ احمد احسائی معتقد است که «هورقلیایی» لغتی سریانی واز زبان صابئین گرفته شده است.( جوامع الکلم، قسمت سوم، رساله ۹، ص ۱)
قطب الدین شیرازی می‏گوید: «جابُلقا» و«جابُرسا» نام دو شهر از شهرهای عالم «عناصر مثُل» و«هورقلیا» از جنس «افلاک مُثُل» است. پس هورقلیا بالاتر است.( شرح حکمة الاشراق، ص ۵۵۶و۵۱۷)
با توجه به آنچه گذشت روشن می‏شود که مراد از عالم «هورقلیایی» همان عالم مثال است، وچون «عالم مثال» بر دو قسم است: اول وآخر، گفته‏اند: این عالم دارای دو شهر است: جابلقا وجابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول وعالم ماده، چیزی است که عارفان وفیلسوفان اشراق به آن معتقدند ولی فلاسفه مشّاء آن را نپذیرفته‏اند.
اشراقیان، عالم مثال را دو مرحله می‏دانند:
۱) مثال در قوس نزول، که بین غیب مطلق وشهادت مطلق قرار دارد. این عالم را برزخ قبل از دنیا می‏دانند که به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می‏کنند. این مثال را «جابلقا» می‏نامند.
۲) مثال در قوس صعود، که بین دنیا وآخرت قرار دارد، وپس از افول وغروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانی، وارد عالم برزخ شده واز آنجا به قیامت کبرا می‏رود. این مثال را «جابرسا» می‏نامند.
ولی شیخ احمد احسائی در جواب ملا محمدحسین اناری که از لفظ هورقلیا سؤال کرده بود، این چنین می‏گوید: «هورقلیا» به معنای ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا وملکوت بوده ودر اقلیم هشتم قرار دارد. ودارای افلاک وکواکبی مخصوص به خود است که به آنها جابرسا وجابلقا می‏گویند.( جوامع الکلم، رساله ۹، ص ۱)
● پرسش: چه اشکالاتی نسبت به اعتقاد شیخیه درباره کیفیت وجود امام زمان‏علیه‏السلام در عصر غیبت وجود دارد؟
▪ پاسخ: عقیده ونظر «شیخیه» به سرکردگی شیخ احمد احسائی درباره کیفیت وجود امام زمان (ع) در عصر غیبت وکیفیت بدن او ومکان او، از اشکالات بسیاری برخوردار است. اینک به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) تحلیل این بدن هورقلیایی واعتقاد به حیات امام زمان (ع) با بدن «هورقلیایی» در واقع به معنای انکار امام زمان (ع) در روی زمین است؛ زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدی (ع) در عالم مثال وبرزخ، چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگی می‏کند، یا آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقلیا می‏دانند، پس آن حضرت حیات با بدن عنصری ندارد وحیات او مثل حیات مردگان در عالم برزخ است. واین با احادیث متواتر «عدم خلوّ زمین از حجت» سازگاری ندارد.
۲) این اعتقاد با ادلّه عقلی که قبلاً اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمان (ع) در این عالم، مناسبت ندارد.
۳) «شیخ احمد احسائی»، عالم هورقلیا را حد وسط بین دنیا وملکوت معرفی می‏کند در حالی که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
۴) این سخن که حضرت مهدی (ع) با بدن هورقلیایی زندگی می‏کند، صرفاً یک ادعای بدون دلیل است وهیچ دلیل عقلی ونقلی بر آن اقامه نشده است.
۵) در قرن سیزدهم، گزاف گویی وبه کار بردن واژه‏های نامأنوس والفاظ مهمل، بسیار رایج شد وحتی عوام مردم اینها را نشانه علم ودانش می‏پنداشتند وبعید نیست که شیخ احمد احسائی ونیز سید کاظم رشتی به جهت خوشایند جاهلان وعوام به این واژه‏ها وکلمات روی آورده باشند.
نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضالّه بابیّت وبهائیّت وسرانجام بی‏دینی به اسم آیین پاک به وسیله کسروی بوده، واین میدان عمل ونتایج اسفبار سخنان شیخیه، خود محک وملاک خوبی بر ضعف وسستی این سخنان است.
● پرسش: اینکه حضرت زهراعلیهاالسلام الگوی حضرت مهدی‏علیه‏السلام است، یعنی چه؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در توقیعی به خط مبارک خود، بعد از دعا برای عافیت شیعیان از ضلالت وفتنه‏ها ودرخواست روح یقین وعاقبت به خیری آنها وتذکر به اموری چند می‏فرماید: «وفی ابنة رسول اللَّه (ص) لی أسوة حسنة»؛ «فاطمه دختر رسول خدا (ص) برای من اسوه والگویی نیکوست.»( الغیبة، طوسی، ص ۲۸۶، ح ۲۴۵)
در اینکه حضرت مهدی (ع)، کدام گفتار یا رفتار حضرت فاطمه (س) را سرمشق خویش قرار داده‏اند، احتمالات فراوانی بیان شده است که در این جا به سه مورد آن اشاره می‏کنیم:
۱) حضرت زهرا (ع) تا پایان عمر شریفش با هیچ حاکم ظالمی بیعت نکرد. حضرت مهدی (ع) هم بیعت هیچ سلطان ستمگری را بر گردن ندارد.
۲) شأن صدور این نامه این است که برخی از شیعیان، امامت ایشان را نپذیرفتند. حضرت در جواب عملکرد آنها فرمود: «اگر می‏توانستم ومجاز بودم آن چنان می‏کردم که حق بر شما آشکار گردد به گونه‏ای که هیچ شکی بر شما باقی نماند، ولی مقتدای من حضرت زهرا (ع) است. ایشان با اینکه حق حکومت از حضرت علی (ع) سلب شد، هیچ گاه برای باز گرداندن خلافت، از اسباب غیر عادی استفاده نکرد، من نیز از ایشان پیروی می‏کنم وبرای احقاق حقّم در این دوران، راه‏های غیر عادی را نمی‏پیمایم».
۳) حضرت در پاسخ نامه فرموده‏اند: «اگر علاقه واشتیاق ما به هدایت ودستگیری از شما نبود به سبب ظلم‏هایی که دیده‏ایم، از شما مردمان روی گردان می‏شدیم». امام، با اشاره به حضرت زهرا (ع) می‏خواهد بفرماید: همان طوری که دشمنان به حضرت زهرا (ع) آزار واذیت روا داشتند وسکوتی که مسلمانان پیشه کردند، هیچ کدام سبب نشد که ایشان از دعا برای مسلمانان دست بکشند، بلکه دیگران را بر خود مقدم می‏داشتند، من نیز این ظلم‏ها وانکارها را تحمل می‏کنم واز دل‏سوزی ودعا وراهنمایی و... برای شما چیزی فرونمی‏گذارم.
● پرسش: دعا برای تعجیل فرج چه تأثیری در فرج شیعیان دارد؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در جواب سؤال‏های اسحاق بن یعقوب می‏نویسد: «أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فإنّ ذلک فرجکم»؛ «برای شتاب در گشایش حقیقی وکامل، بسیار دعا کنید؛ همانا فرج شما در آن است.»( کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵، ح ۴)
می‏دانیم که فرج وگشایش شیعیان از تمام گرفتاری‏ها وفتنه‏ها در سایه ظهور حضرت مهدی (ع) محقق می‏گردد، وتا زمانی که حضرت در غیبت به سر می‏برد شیعه تحت فشار وظلم وتعدّی حاکمان ظلم وجور است.
از این حدیث استفاده می‏شود که زمان ظهور حضرت مهدی (ع) متعلق «بداء» واقع می‏شود یعنی قابل تقدیم وتأخیر است، ویکی از عوامل تعجیل در فرج آن حضرت (ع)، دعا است. می‏دانیم که دعا بدون درخواست قلبی وزمینه سازی برای تحقق آن، مؤثر نخواهد بود. انسان باید با زبان وقلب بطلبد، ودر عمل هم زمینه‏ساز خواسته خود باشد.
● پرسش: وجود امام زمان‏علیه‏السلام در رفع بلا چه تأثیری دارد؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در توقیع اول خود به شیخ مفید؛ می‏فرماید: «إنّا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم الأوآء واصطلمکم الأعدآء»؛ «ما در رسیدگی وسرپرستی شما کوتاهی واهمال نکرده ویاد شما را از خاطر نبرده‏ایم که اگر جز این بود، دشواری‏ها ومصیبت‏ها بر شما فرود می‏آمد ودشمنان، شما را ریشه‏کن می‏نمودند.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳)
شیعه به جهت پیروی از حق وحقیقت، دائماً مورد تعرّض حکّام جور ومعاندان ومخالفان بوده است، لذا به کسی نیاز دارد که در سختی‏ها وگرفتاری‏ها او را یاری کند واز نابودی نجاتش دهد. حضرت در این توقیع به شیعیانش این بشارت را می‏دهد که با وجود غیبتم، شما را حمایت می‏کنم وهرگز نمی‏گذارم نقشه‏های دشمنان حق وحقیقت به ثمر نشیند ومذهب شیعه نابود شود.
ودر حدیث دیگر حضرت می‏فرماید: «أنا خاتم الأوصیآء، وبی یدفع اللَّه عزّوجلّ البلآء عن أهلی وشیعتی»؛ «من خاتم اوصیایم. خداوند به سبب من بلا را از اهل وشیعیانم دفع می‏کند.»( کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲)
● پرسش: حکم کسی که منکر امام زمان‏علیه‏السلام است چیست؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در بخشی از جواب‏های خود به پرسش‏های اسحاق بن یعقوب می‏فرماید: «لیس بین اللَّه عزّوجلّ وبین أحد قرابة، ومن أنکرنی فلیس منّی وسبیله سبیل ابن نوح»؛ «بین خداوند عزّوجلّ وهیچ کس قرابت وخویشاوندی نیست، هر کس مرا انکار کند از من نیست، وراهِ او راه فرزند نوح است.»( کمال الدین، ص ۴۸۴، ح ۳)
این حدیث را روایتی که شیعه وسنی در کتب روایی خود آورده‏اند، تأیید می‏کند؛ وآن اینکه پیامبر (ص) فرمود: «مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است، هر کس سوار بر آن شود نجات می‏یابد وکسی که از آن تخلف کند غرق خواهد شد».( مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۵۱ ؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۷، ح ۴)
● پرسش: وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمان‏علیه‏السلام چیست؟
▪ پاسخ: امام زمان (ع) در بخشی از نامه‏ای که به شیخ مفید؛ ارسال داشته، نوشته‏اند: «فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا ویتجنّب ما یدنیه من کراهتنا وسخطنا»؛ «پس هریک از شما باید کاری کند که وی را به محبّت ودوستی ما نزدیک سازد واز آنچه خوشایند ما نیست وباعث خشم وکراهت ما می‏شود دوری کند.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۴و۳۲۳)
روشن است که محبّت اهل بیت: جنبه شخصی وفردی ندارد، بلکه به ملاک خدایی است؛ زیرا هر گاه اهل بیت: مشاهده کنند که شیعیان ومنتسبان به آنان کارهایی را انجام می‏دهند که مورد رضایت الهی است، ونیز از کارهایی که مورد سخط وغضب خداوند است اجتناب می‏کنند، خوشحال شده وبه آنان می‏بالند.
در نتیجه بر ما است که اگر به دنبال جلب محبّت آقا امام زمان (ع) ودوری از سخط وغضب آن حضرت هستیم، کاری نکنیم که از ایشان دور شده واز عنایاتش محروم گردیم. واز طرف دیگر، سعی ما بر این باشد که اعمال ورفتاری را انجام دهیم که هر چه بیشتر ما را به ایشان نزدیک گرداند.
● پرسش: چه تناسبی بین خورشید پشت ابر و غیبت امام زمان‏علیه‏السلام وجود دارد؟
▪ پاسخ: در روایتی از امام زمان (ع) در پاسخ به پرسش‏های اسحاق بن یعقوب چنین آمده است: «... وأمّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیّبها عن الأبصار السحاب»؛( بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰)
«...واما کیفیت نفع بردن به وسیله من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشید است هنگامی که ابرها او را از دیدگان مستور می‏نمایند.»
از این حدیث شریف وجوهی از شباهت‏ها بین خورشید در پشت ابر وامام زمان (ع) در عصر غیبت استفاده می‏شود که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) همان گونه که مردم، هر آن، انتظار خارج شدن خورشید از پس ابرها را دارند تا تمام وکامل از وجود وظهورش استفاده ببرند، در ایام غیبت آن حضرت نیز مردم منتظر ظهور وخروج اویند واز ظهورش مأیوس نمی‏گردند.
۲) منکر وجود حضرت (ع) در عصر غیبت، همانند منکر وجود خورشید است هنگامی که در پشت ابرها از دیده‏ها پنهان گردد.
۳) همان گونه که ابر کاملاً خورشید را نمی‏پوشاند ونور خورشید به زمین وزمانیان می‏رسد، غیبت هم مانع کامل وتمامی برای بهره‏دهی حضرت نیست، مردم در زمان غیبت، حضرت را نمی‏بینند امّا از وجود او بهره می‏برند. توّسل یکی از راه‏های بهره بردن از آن امام است.
۴) همان گونه که در مناطقی که هوا غالباً ابری است، گاهی خورشید ابرها را می‏شکافد وخود را از لابلای آنها بیرون می‏آورد وبه عدّه‏ای از مردم نشان می‏دهد، هر از چند گاهی نیز، عده‏ای به محضر امام زمان (ع) شرفیاب می‏شوند واز وجودش استفاده می‏برند واز این راه وجود آن حضرت برای مردم به اثبات می‏رسد.
۵) همان گونه که ابرها خورشید را نابود نمی‏کنند وتنها مانع رؤیت اویند، غیبت امام زمان (ع) هم تنها مانع رؤیت ایشان است.
● پرسش: آیا ما در عصر فترت قرار داریم؟
▪ پاسخ: احمد کاتب می‏گوید: «برخی از شیعیان قائل به توقّف وانقطاع امامت وقول به فترت، همانند فترت بین انبیا شده‏اند ودر ادعای خود به اخباری تمسّک کرده‏اند که دلالت بر امکان انقطاع امامت دارد، خصوصاً هنگامی که خداوند بر خلقش غضب کند. آنان می‏گویند: «نزد ما الآن همان وقت است».( تطور الفکر السیاسی، ص ۱۲۳)
ـ اولاً: شیخ مفید؛ در «الفصول المختاره» بعد از آنکه به گروه‏های مختلف بعد از امام حسن عسکری (ع) اشاره کرده، می‏فرماید: ولی در زمانی که الآن ما در آن قرار داریم به جز شیعه دوازده امامی همگی منقرض شده ویا به این‏دسته گرویده‏اند.( الفصول المختاره، ص ۲۵۹)
ـ ثانیاً: با مراجعه به روایاتی که مستمسک «احمد الکاتب» در انکار ولادت ووجود حضرت مهدی (ع) شده، پی می‏بریم که آن روایات نه تنها بر عدم ولادت دلالت ندارد بلکه بر وجود وولادت حضرت مهدی (ع) دلالتی صریح دارد. اینک نص روایت را مرور می‏کنیم:
محمد بن فرج می‏گوید: امام ابوجعفر (ع) در نامه‏ای بر من چنین نوشت: «إذا غضب اللَّه تبارک وتعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم»؛ «هر گاه خداوند تبارک وتعالی بر خلقش غضب کند ما را از همجواری آنها دور خواهد کرد.»( کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳۲)
این روایت به طور صریح دلالت بر ولادت ووجود حضرت مهدی (ع) دارد، لکن مستفاد آن این است که در عین وجود، از منظر شما غایب است.
ـ ثالثاً: روایت از حیث سند ضعیف است، همان گونه که مرحوم مجلسی نیز به آن اشاره کرده است.
ـ رابعاً: این روایت مخالف روایات دیگری است که متواتر بوده ودلالت بر خالی نبودن زمین از حجّت دارد.
● پرسش: حضرت مهدی‏علیه‏السلام در عصر غیبت چه کارهایی را انجام می‏دهند؟
▪ پاسخ: در عصر غیبت کبرا، کارها ومشاغل حضرت مهدی (ع) بسیار حسّاس ومهمّ است، واگر چه تصرف وبسط ید وحکومت ظاهری بر اوضاع ندارند، ولی مع ذلک ناظر بر اوضاع بوده وتصرفاتی می‏نمایند.
شؤون امامت ورهبری وزعامت را در حدّ امکان متصدی شده ووظایف خود را به نحو احسن انجام می‏دهند. عمر ایشان در راه اطاعت خدا می‏گذرد. تکالیف اجتماعی را، آنچه مقتضی ومصلحت باشد انجام می‏دهند؛ مانند هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین، حلّ مسائل مشکل، نصیحت وموعظه افراد، شفای امراض، هدایت گمشدگان ورساندن آنها به مقصد، تعلیم معارف، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و... .
در نتیجه می‏توان یکی از تصرّفات اساسی حضرت را همین نظام دادن به جامعه شیعی وحوزه‏های آن در طول تاریخ دانست که با عدم سازماندهی ظاهری، مشاهده می‏کنیم که دست غیبی حضرت حافظ آن بوده وآن را تحت کنترل خود دارد.
● پرسش: آیا موضوع غیبت با وظیفه هدایت‏گری امام‏علیه‏السلام سازگاری دارد؟
▪ پاسخ: با مراجعه به کتاب‏های کلامی وفلسفی وعرفانی به وجود دو تفسیر بر امامت پی می‏بریم:
۱) تعریف کلامی: مطابق این تعریف، امامت ریاستی است بر عموم توسط یکی از اشخاص در امور دین ودنیا.( نهج المسترشدین، ص ۶۲)
۲) تعریف فلسفی - عرفانی: مطابق این تعریف، امامت منصبی است الهی همانند نبوت، وبین این دو (امامت ونبوت) هیچ فرقی جز وحی نیست. امامت استمرار تمام وظایف نبوّت جز تحمّل وحی الهی است، ونیز نوعی تصرف است در باطن ونفوس افراد برای رساندن آنها به کمال مطلوب.
مطابق این تعریف، ریاست در امور دین ودنیا، شأنی از شؤون امامت به این معناست. واین همان معنایی است که شیعه دوازده امامی به آن ملتزم است، لذا امامت را به همین جهت جزء اصول دین به حساب آورده وآن را از نبوّت بالاتر می‏داند.
علامه طباطبایی؛ می‏فرماید: «امامت حقیقتی ورای مقام اطاعت یا ریاست دین ودنیا یا وصایت وخلافت وجانشینی در روی زمین به‏معنای حکومت بین مردم است».( المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱)
عمق معنای امامت نزد ایشان به این است که امامت، هدایت باطنی بوده که همان ولایت بر مردم وکردار آنان است واین هدایت باطنی جز ایصال به مطلوب نیست.
متکلمین بر ضرورت معنایی که برای امامت ذکر کرده‏اند به ادلّه‏ای از قبیل: قاعده لطف، لزوم حفظ شریعت وتبیین دین خداوند استدلال کرده‏اند، که عمدتاً با حضور امام در بین مردم تأمین می‏شود.
حال اگر اشکال شود که این لطف چگونه با غیبت حضرت سازگاری دارد؟ در جواب باید بگوییم:
ـ اولاً: امام زمان (ع) حافظ کلّی شریعت است واز اتّفاق بر باطل جلوگیری می‏کند.
ـ ثانیاً: الطاف خداوند درجات مختلفی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که لطف بیشتری دارد مقدّم می‏گردد. ولذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافی خواهند رسید واز حضور او بهره‏مند خواهند شد، ولی لطف غیبت او مهم‏تر است، همان گونه که در بحث فلسفه غیبت به آن اشاره کردیم.
در مورد تفسیر دوم برای امامت که همان تفسیر عرفا است، جای هیچ نوع اشکالی در مورد غیبت امام نیست؛ زیرا بنا بر آن تعریف، امامت حقیقتی است که امام به جهت قابلیّت‏هایی که پیدا کرده، می‏تواند در نفوس انسان‏ها تصرّف کرده وآنها را به سرمنزل مقصود برساند.
این معنا برای امامت، با غیبت او نیز سازگاری دارد، وامام در عصر غیبت نیز این تصرّفات را می‏تواند انجام دهد که در طول عصر غیبت چنین هدایت‏هایی را فراوان داشته است.( ر.ک: المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴)● پرسش: با غیبت امام‏زمان‏علیه‏السلام چگونه می‏توان امام‏زمان خودرا شناخت؟
▪ پاسخ: مطابق روایاتی که در کتب فریقین آمده، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «من مات ولم‏یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیّة»؛ «هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»( شرح مقاصد، ج ۲، ص ۲۷۵)
جای این سؤال باقی است که با وجود غیبت امام زمان (ع) چگونه می‏توان او را شناخت. در جواب می‏گوییم: مقصود از شناخت ومعرفت حضرت، شناخت جسم وشکل وشمایل او نیست، بلکه مقصود معرفت به مقام ومنزلت وجایگاهی است که حضرت مهدی (ع) نزد خداوند متعال در این عالم دارد. او کسی است که حافظ کلّی شریعت است. واسطه فیض تکوینی وتشریعی الهی است. او کسی است که به اذن واراده الهی در «نفوس قابل» تصرف کرده وبه حقّ وحقیقت رهنمون می‏کند. او کسی است که جامع جمیع علوم اولین وآخرین است. واو کسی است که... .
این معرفت نسبت به حضرت مهدی (ع) که امام زمان ما است بدون دیدن شکل وشمایل ایشان هم قابل تحصیل است.
● پرسش: به چه دلیل این زمان، آخرالزمان است؟
▪ پاسخ: در روایات اسلامی برای دوره آخرالزمان علایم ونشانه‏هایی ذکر شده که با تحقق این علایم ونشانه‏ها، پی می‏بریم که هم اکنون در دوره آخرالزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم ونشانه‏ها اشاره می‏کنیم:
۱) گسترش ترس وناامنی
امام باقر (ع) می‏فرماید: «لایقوم القائم الاّ علی خوف شدید...»؛ «حضرت قائم (ع) قیام نمی‏کند مگر در دورانی پر از بیم وهراس.»( الغیبة، نعمانی، ص ۲۳۵)
ونیز فرمود: «مهدی (ع) هنگامی قیام می‏کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد».( ملاحم، ابن طاووس، ص ۷۷)
۲) تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر (ص) درباره وضعیّت مساجد در آخرالزمان می‏فرماید: «مساجدهم عامرة وهی خراب من الهوی»؛ «مسجدهای آن زمان آباد وزیباست، ولی از هدایت وارشاد در آن خبری نیست.»( بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۹۰)
۳) سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (ص) در این باره می‏فرماید: «فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن اللَّه له بالخروج»؛ «در آن روزگار، بزرگترها به زیردستان وکوچکترها ترحّم نمی‏کنند وقوی بر ضعیف ترحّم نمی‏نماید. در آن هنگام خداوند به او [مهدی (ع)] اذن قیام وظهور می‏دهد.»( همان، ج ۵۲، ص ۳۸۰)
۴) گسترش فساد اخلاقی
رسول‏خدا (ص) می‏فرماید: «قیامت برپا نمی‏شود تا آنکه زنی را در روز روشن وبه طور آشکار گرفته، در وسط راه به او تعدی می‏کنند وهیچ کس این کار را نکوهش نمی‏کند».
محمد بن مسلم می‏گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «إذا تشبّه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء»؛ «هنگامی که مردها خود را شبیه زنان وزنان خود را شبیه مردان کنند. آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده وزنان به زنان اکتفا کنند.» ( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱)
۵) آرزوی کمی فرزند
پیامبر اسلام (ص) فرمود: «رستاخیز بر پا نمی‏شود تا آنکه که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند. وآنکه چهار فرزند دارد می‏گوید: کاش سه فرزند داشتم، وصاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد. وآنکه دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند بنماید. وکسی که یک فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت».
( فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۷)
۶) مرگ‏های ناگهانی
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قیامت برپا نمی‏گردد، تا اینکه مرگ سفید ظاهر شود. گفتند: ای رسول خدا! مرگ سفید چیست؟ فرمود: مرگ ناگهانی».( الفائق، ج ۱، ص ۱۴۱)
۷) جنگ وکشتار
امام رضا (ع) فرمود: «پیش از ظهور امام زمان (ع) کشتارهای پیاپی وبی‏وقفه رخ خواهد داد».( الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۱)
● پرسش: چگونه ممکن است که امام در میان ما باشد ولی او را نشناسیم؟
▪ پاسخ: درباره کیفیت خفای مهدی (ع) در عصر غیبت کبرا دو نظریه است:
یکی اینکه شخص حضرت مخفی است (خفای شخص)، به این معنا که حضرت مهدی (ع) از ما دور بوده ودر مکانی زندگی می‏کنند که هیچ کس به آن دسترسی ندارد.
دیگر اینکه شخص حضرت از ما مخفی نیست، بلکه او در میان ما به سر می‏برد ولی عنوان او برای ما مخفی است (خفای عنوان)، به این معنا که او را می‏بینیم ولی به جا نمی‏آوریم ونمی‏توانیم تطبیق کنیم که این شخصی که ما تاکنون او را دیده‏ایم همان امام زمان است. فعلاً بحث در این جهت نداریم که قول حقّ کدام است، ولی بنا بر نظر «خفای عنوان» ممکن است که انسان اوصاف کسی را شنیده باشد واو را مکرّر مشاهده کرده باشد، ولی به جا نیاورده وتطبیق نکرده باشد. موضوع غیبت امام زمان (ع) نیز از همین قبیل است.
● پرسش: چه کنیم که ایمانمان به وجود حضرت مهدی‏علیه‏السلام بیشتر شود؟
▪ پاسخ: برای تقویت ایمان به وجود حضرت مهدی (ع) از راه‏هایی می‏توان استفاده نمود:
۱) بررسی ادلّه عقلی که می‏تواند عقل وفکر انسان را نسبت به وجود حضرت مهدی (ع) تقویت نماید.
۲) بررسیآیات قرآنی وروایاتی که از آنها استفاده می‏شود که حضرت مهدی (ع) وجود دارد.
۳) مطالعه احوال کسانی که به محضر مقدّس حضرت بقیّةاللَّه الاعظم -ارواحنا له الفداء- مشرّف شده‏اند، که این می‏تواند نقش به سزایی در تقویت قلوب انسان نسبت به وجود حضرت (ع) داشته باشد.
۴) قرائت دعاهایی که در آن، خطاب به حضرت شده وبا او نجوا دارد که می‏تواند تأثیر به سزایی در اعتقاد انسان به وجود حضرت (ع) داشته باشد.
● پرسش: امام زمان‏علیه‏السلام چگونه در عصر غیبت، مردم را هدایت می‏کند؟
▪ پاسخ:
۱) هدایت تشریعی: که به بیان احکام شرع ومعارف الهی برای مردم است. این نوع هدایت غالباً با حضور امام در میان مردم تحصیل می‏گردد.
۲) هدایت باطنی: که همان دستگیری از راه باطن وهدایت انسان از راه درون است. این نوع هدایت از آن جهت که نوعی تکوینی است، احتیاج به حضور حضرت وملاقات مردم با او ندارد، بلکه با غیبت حضرت نیز امکان پذیر است، وتمام کسانی که در آنها تحوّل ودگرگونی پیدا می‏شود واز راه درون به حقّ وحقیقت رهنمون می‏شوند با تصرّفاتی است که از ناحیه امام زمان (ع) وبه اراده ومشیّت خداوند انجام می‏پذیرد.
۳) برخی از انواع هدایت‏ها نیز هست که حضرت مهدی (ع) در حقّ شیعیانش انجام می‏دهد که متوقّف بر حضور وملاقات‏های مقطعی است، مثل هدایت گمشدگان وشفای بیماران و... .
● پرسش: جشن‏های میلاد چه آثاری دارد؟
▪ پاسخ: برپایی مراسم ویادبود میلاد حضرت مهدی (ع) آثار وبرکاتی دارد که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱) هر ساله شیعیان در روزی خاص به یاد حضرت مهدی (ع) دور هم جمع شده با ابراز ارادتشان نسبت به حضرت یاد او را در دل‏ها زنده می‏کنند.
۲) برپایی جشن‏ها در روح وروان انسان اثر خاصی گذاشته واعتقاد به وجود وظهور حضرت را تثبیت خواهد کرد.
۳) در جشن‏هایی که برگزار می‏گردد کمالات وفضایل آن حضرت تشریح وتوضیح داده می‏شود ودر نتیجه مردم با تأسّی به حضرت به خدا نزدیک‏تر می‏شوند.
۴) در آن مجالس، با اطعام وپخش شیرینی دل مردم را خشنود کرده وبه ثواب اطعام می‏رسند وگروهی از این ضعفا از این مجالس بهره مادی نیز می‏برند.
۵) این مراسم فرصت مناسبی است که مردم را به خدا ودستورات او دعوت نماییم.
● پرسش: چگونه می‏توان دیدار صالحان با امام مهدی‏علیه‏السلام را اثبات نمود؟
▪ پاسخ: سؤال فوق در حقیقت از دو جزء تشکیل شده است:
۱) چگونه می‏توان ادعای کسانی که می‏گویند ما حضرت را ملاقات کرده‏ایم را به اثبات رساند.
۲) از کجا معلوم در ملاقاتی که با حضرت داشته‏اند خود ایشان را دیده‏اند.
در مورد سؤال اول می‏گوییم: هر کسی که مدّعی ملاقات است، ما حرف او را نمی‏پذیریم مگر آنکه برای ما قرائن معتبر بر صدق قول او وجود داشته باشد.
یکی اینکه او فردی صدّیق بوده وتاکنون هیچ گونه دروغ وعمل خلاف شرع وبی‏عدالتی از او دیده یا شنیده نشده است.
ودیگر اینکه: خبرهایی که می‏دهد همگی مطابق با واقع بوده وهمراه با اخبار غیبی است.
در مورد سؤال دوم می‏گوییم: مدّعیان راستین ملاقات با حضرت خود شواهد وقرائنی را ذکر کرده‏اند ومعجزه وخبرهای غیبی را شنیده‏اند که همراه با ادعای اثبات وجود حضرت بوده ولذا یقین به ملاقات با حضرت پیدا کرده، آن گاه خبر تشرّف خود را برای ما نقل کرده‏اند.
● پرسش: چگونه می‏توان عشق به امام زمان‏علیه‏السلام را در دل مردم زنده کرد؟
▪ پاسخ: جذب مردم، خصوصاً جوانان به امام زمان (ع) وزنده کردن عشق حضرت در دل آنها که در اقتدا وپیروی از او بسیار مؤثر است راه‏هایی دارد:
۱) آنهایی را که می‏خواهند دلشان ظرف محبت وعشق به ولیّ خدا شود از عقاید باطل پاک کنیم، ونیز نفس آنها را از صفات رذیله بزداییم، زیرا دل پاک می‏خواهد تا قابلیّت وظرفیّت عشق ومحبّت به ولیّ‏اللَّه الاعظم را داشته باشد.
لذا بزرگان اخلاق در بحث سلوک اخلاقی گفته‏اند که سالک در مرحله اول باید تخلیه نفس کند وسپس خود را به محاسن اخلاقی متخلّق سازد.
۲) سعی کنیم تا حدّ امکان وآن قدری که از عهده ما برمی‏آید وطرف مقابل ظرفیّت وکشش دارد مقامات وکمالات وفضایل آقا امام زمان (ع) را برای او بازگو کنیم، برای او بگوییم که حضرت چه جایگاهی در عالم وجود دارد. چگونه از حالات مردم به اذن خدا مطّلع است. چگونه مظهر رحمانیّت خداوند است. چگونه به فکر شیعیان خود می‏باشد.
انسان ذاتاً وفطرتاً کمال دوست است وگرایش ذاتی به کمال وانسان کامل دارد. از طرفی اگر در انسان این عشق نسبت به کسی پیدا شد مطیع او می‏گردد، واز آن جهت که امام زمان (ع) مردم را به خدا دعوت می‏کند، لذا با ایجاد عشق ومحبّت آن حضرت در قلوب مردم در حقیقت مردم به سوی خدا رهنمون می‏شوند.
می‏توان گفت که دعوت مردم به امام زمان (ع) وایجاد عشق آن حضرت در قلوب آنها در حقیقت دعوت به سوی خدا وایجاد عشق به خدا در قلوب مردم است.
● پرسش: آیا امام زمان‏علیه‏السلام به تمام نقاط جهان سر می‏زنند؟
▪ پاسخ: اصولاً امام زمان (ع) از آن جهت که مظهر علم غیب خداوند است از همه جا وهمه چیز اطّلاع دارد. وبه عبارت دیگر امام زمان (ع) هر گاه که بخواهد همه چیز نزد او حاضر است. وبه تمام موضوعات خارجی اطلاع داشته واز آنها آگاهی دارد.
از طرفی دیگر حضرت (ع) مطابق مصالح خاص وعامی که هست گاهی از طرف خداوند متعال مأمور به ملاقات ودستگیری از گرفتاری‏ها می‏شوند. گاهی احساس می‏کنند که باید به فلان مکان ونزد فلان شخص رفته وگرفتاری او را بر طرف سازند، وگاهی در فلان سرزمین حاضر شده تا از اهالی آن دفع بلا گردد، وگاهی شخص توجیه شده وهدایت گردد. لذا هر مکان وزمانی که مصلحت ببینند خود را در آنجا حاضر می‏کنند.
● پرسش: معنای «بقیة اللَّه» که از القاب حضرت است چیست؟
▪ پاسخ: «بقیه» از بقای ضد فنا ونیستی است ودر لغت به معنای ثبات ودوام آمده است. و«بقیة اللَّه» یعنی باقی مانده خدا که در روی زمین ثابت است.
در دعای ندبه می‏خوانیم: «أین بقیّة اللَّه التی لاتخلو من العترة الهادیة»؛ «کجاست باقی مانده خدا که از غیر عترت طاهره نیست.»
در مقصود از این کلمه دو احتمال است:
۱) اینکه مقصود از «بقیة اللَّه» عنوان کلّی بوده واشاره به حجت خدا در روی زمین است که هرگز زمین از آن خالی نبوده ونخواهد بود ودائماً باید در آن ثابت باشد. وانطباق آن بر امام زمان (ع) از باب انطباق کلّی بر یک فرد آن در این زمان است.
۲) اینکه مقصود از «بقیة اللَّه» لقبی برای امام زمان (ع) باشد به اعتبار اینکه در روی زمین ثابت بوده ودوام وجودی دارد.
«ابن سکیت» می‏گوید: «این جمله در جایی گفته می‏شود که انسان کسی را مراعات کرده وبه انتظار او نشسته است». با در نظر گرفتن این معنا حضرت مهدی (ع) را «بقیة اللَّه» می‏گویند از آن جهت که تحت رعایت خداوند بوده وبه او مقام وشأنی داده که مردم، انتظار فرج او را در کارهای خود داشته باشند.( معجم مقاییس اللغه، ص ۱۲۸)
● پرسش: چرا وقتی عدّه‏ای امام زمان‏علیه‏السلام را می‏بینند از ابتدا او را نمی‏شناسند؟
▪ پاسخ: در پاسخ این سؤال می‏گوییم:
ـ اولاً: این طور نیست که تمام کسانی که به ملاقات حضرت مشرّف شده‏اند در ابتدا حضرت را نشناخته‏اند، چه بسا افرادی که از همان ابتدا حضرت را شناخته وبا او انس داشته‏اند، همانند سید بحرالعلوم ومقدس اردبیلی و... .
ـ ثانیاً: هدف حضرت از ملاقات‏ها به طور عمده رفع گرفتاری از شیعیان است که این هدف با ملاقات ولو بدون شناخت، حاصل می‏شود.
ـ ثالثاً: شناخته نشدن حضرت (ع) به جهت عدم انس است ومعمولاً در ملاقات‏های اول بوده که حضرت را نمی‏شناختند، زیرا قبلاً او را ندیده بودند.
ـ رابعاً: گاهی انسان به جهت شوق زیاد ویا بی‏توجّهی ویا توجه زیاد به کار خود است که از مخاطب خود غافل می‏شود وبعد از برآورده شدن حاجتش به فکر می‏افتد که این شخص چه کسی بود.
خامساً: شناخته نشدن حضرت در عصر غیبت کبرا طبق مقتضای اصل اوّلی است، زیرا غیبت حضرت کلّی است، وقرار است که به جهت مصالحی حضرت ناشناخته بمانند.
● پرسش: چرا برای امامان دیگر، غیبت مقرّر نگردیده است؟
▪ پاسخ: برای امام زمان (ع) شرایط خاصی پیدا شد که هرگز برای امامان دیگر مقرّر نشده بود، این شرایط باعث شد که تنها امام زمان (ع) از دید مردم غایب باشند نه دیگر امامان. از جمله آن شرایط وظرفیّت‏ها عبارتند از:
الف) حضرت مهدی (ع) آخرین امام از دوازده امامی است که پیامبر (ص) از آمدن آنان خبر داده است. امامانی که هرگز نباید زمین از وجودشان خالی باشد.
ب) از آنجا که حضرت (ع) هر لحظه ممکن است به اذن خداوند مأمور به خروج وقیام شود لذا نمی‏تواند ظاهر باشد وتحت بیعت یکی از حاکمان ظلم وجور قرار گیرد.
ج) در صورت عدم غیبت امام زمان (ع) به طور حتم لازم می‏آمد که تنها باقی مانده از حجت‏های الهی تا روز قیامت، از طرف دشمنان کشته شود.
در نتیجه مصلحت الهی بر این تعلّق گرفت که حضرت در پشت پرده غیبت تا زمان معیّنی باقی بمانند.
● پرسش: چرا ما نمی‏توانیم خدمت امام خود برسیم؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: ما باید ملاحظه کنیم که وظیفه ما در این عصر وزمان چیست وبرای رسیدن به کمالی که هدف از خلقت ما قرار گرفته چه باید بکنیم.
وظیفه ما جز عمل به دستورات ووظایفی که از ناحیه امامان معصوم: به ما ابلاغ شده ورسیده چیز دیگری نیست. اگر چه مجرّد ملاقات حضوری خود نیز شرفی خاص است.
ـ ثانیاً: منشأ محرومیّت از ملاقات حضرت (ع) وغیبت ایشان خود ما بوده‏ایم. وخود ما نیز می‏توانیم با برداشتن موانع ظهور، در رفع این محرومیّت‏ها سهیم باشیم.
ـ ثالثاً: برای هر امّتی، در هر عصر وزمانی یک نوع امتحان است، ومسأله غیبت امام زمان (ع) در این دوره برای جامعه شیعی یک نوع امتحان بزرگ محسوب می‏شود.
ـ رابعاً: کسی نگفته ما نمی‏توانیم خدمت آقا امام زمان (ع) مشرّف شویم. این امر برای هر کس مقدور است، ولی مقداری سنخیّت لازم دارد، باید غبار وزنگار را از چشم ودل زدود تا قابلیّت لقای حضرت را پیدا کرد. وبه طور کلّی احتیاج به دویدن نیست بلکه اگر خود را اصلاح کنیم آن حضرت خود به دیدارمان خواهد آمد.
● پرسش: با چه شرایطی می‏توان عاشق واقعی امام زمان‏علیه‏السلام بود؟
▪ پاسخ: انسان که عاشق کسی می‏شود جهتی دارد، وما که می‏خواهیم عاشق حضرت مهدی (ع) باشیم به طور حتم جهتی دارد. او را دوست داریم وبه او عشق می‏ورزیم؛ زیرا او مظهر همه خوبی‏هاست او مظهر عدالت است. او مظهر عبودیّت برای خداوند است و... .
ما از آن جهت که خوبی‏ها را دوست داریم وعمل به آنها را نیز می‏پسندیم وامام مهدی (ع) را فردی کامل در عمل به خوبی‏ها می‏بینیم لذا او را دوست داریم. پس عاشق واقعی امام زمان (ع) در حقیقت عاشق واقعی تمام خوبی‏هاست. عاشق واقعی امام زمان (ع) در حقیقت عاشق عمل به خوبی‏هاست.
حال اگر در خودمان عشق به خوبی‏ها وعمل به آنها را می‏بینیم واین عشق ما را به انجام عمل به خوبی‏ها وا می‏دارد در حقیقت ما عاشق امام زمان (ع) هستیم وگرنه... .
● پرسش: علت تأخیر فرج حضرت مهدی‏علیه‏السلام چیست؟
▪ پاسخ: علت تأخیر فرج آقا ومولای ما امام زمان (ع) به خود انسان‏ها باز می‏گردد، زیرا تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح جهان، عمدتاً احتیاج به شرایط وآمادگی‏های لازم از طرف خود مردم دارد، از قبیل اینکه:
۱) مردم مفهوم عدل را بدانند.
۲) به حدّی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.
۳) با عمل به دستورات شرع به حدّ بالای شعور فکری وفرهنگی برسند، گر چه در محدوده بخشی از مردم باشد. ولذا مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در «شرح تجرید» غیبت حضرت را از ناحیه خود مردم می‏داند.
۴) پیشرفت بشر از ناحیه صنعت وتکنیک.
ودر مجموع فراهم نشدن مجموع شرایط لازم برای ظهور، علت تأخیر ظهور حضرت است.
امام زمان (ع) در توقیعی که به شیخ مفید؛ می‏فرستد می‏فرماید: «ولو أنّ أشیاعنا -وفّقهم اللَّه لطاعته- علی اجتماع من القلوب فی الوفآء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیُمن بلقآئنا، ولتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه ولانؤثره منهم»؛ «اگر شیعیان ما -که خداوند توفیق طاعتشان دهد- در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می‏شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‏افتاد، وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها می‏گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از آنان نسبت به ما. علت مخفی شدن ما از آنها چیزی نیست جز آنچه که از کردار آنها به ما می‏رسد وما توقّع انجام این کارها را از آنها نداریم.»( احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۵)
● پرسش: آیا حدیث «لو أدرکته لخدمته ایام حیاتی» دلیل برتری امام زمان‏علیه‏السلام بر سایر ائمه است؟
▪ پاسخ: از امام صادق (ع) نقل است که در ضمن سخنانی فرمود: «...اگر من زمان او -مهدی (ع)- را درک می‏کردم در طول زندگانی‏ام به او خدمت می‏کردم».
● پرسش: آیا این جمله دلالت بر برتری امام زمان (ع) بر دیگر امامان دارد؟
▪ پاسخ: در پاسخ می‏گوییم: هرگز، زیرا از آنجا که در عصر ظهور، رهبر بالفعل وفعال مایشاء امام مهدی (ع) است وهمگی وظیفه دارند که در راستای اهداف آن حضرت او را یاری دهند، لذا امام صادق (ع) چنین تعبیری را فرموده‏اند.
● پرسش: چرا اگر امام زمان خود را نشناسیم، به مرگ جاهلی از دنیا رفته‏ایم؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: شکی نیست که معرفت، تأثیر به سزایی در عملکرد انسان دارد، وهر چه معرفت انسان به کسی یا عقیده‏ای بیشتر وراسخ‏تر باشد، تأثیر آن در ناحیه عمل بیشتر خواهد بود. وبه طور کلّی انسان بدون معرفت نمی‏تواند در ناحیه عمل، حق مطلب را ادا کند. لذا علمای کلام از همین طریق وبه ملاک لزوم شکر منعم قائل به وجوب معرفت خداوند شده‏اند. امام زمان (ع) حجت خدا بر روی زمین است ومطابق نصوصات، اطاعت او واجب است، لذا باید به او در حدّ امکان معرفت حاصل کنیم، وگرنه با مرگ جاهلی از دنیا رفته‏ایم.
ـ ثانیاً: ما وظیفه داریم امام زمان خود را بشناسیم تا دنباله‏رو هر کسی نباشیم. چه کسی را الگوی خود قرار دهیم ودین را از چه کسی اخذ کنیم؟ پرسش : آیا می‏توان از هر کسی که متاعی از دین را عرضه کرد به سراغش رفته، او را الگو وامام خود قرار دهیم.
باید در مرحله اول خصوصیات امام را شناخته ومصداق آن را مشخص کنیم، آن‏گاه به دنبال ایشان رفته وآن حضرت را رهبر خود قرار دهیم. قطعاً باید چنین باشد وگرنه در هنگام مرگ، مرگی با جهالت خواهیم داشت.
● پرسش: وظیفه ما برای نزدیک شدن ظهور چیست؟
▪ پاسخ: ظهور امام زمان (ع) وابسته به شرایط ومصالح خاصی است، ولی آنچه که مربوط به شیعیان حضرت می‏شود این است که؛
ـ اولاً: خود را اصلاح نموده وبا شرایط حکومت وعصر ظهور حضرت وفق دهیم.
ـ ثانیاً: در جامعه، برای ظهور حضرت زمینه‏سازی کنیم ودرصدد اصلاح مردم در حدّ توان خود برآییم تا شرایط فراهم شود وبه دست توانای حضرت موانع کلّی برطرف شده وشرایط اساسی برای حکومت عدل جهانی ایجاد گردد. لذا فرموده‏اند: «منتظران مصلح خود افرادی صالحند».
ـ ثالثاً: هرگز دعا واستغاثه به درگاه الهی را فراموش نکنیم که در ظهور حضرت -مطابق روایات- تأثیر به سزایی دارد.
● پرسش: آیا گناهان شیعیان، سبب تأخیر در ظهور می‏شود؟
▪ پاسخ: از آن جهت که حضرت (ع) در هنگام ظهورش احتیاج به افرادی پاک وخالص از هر جهت دارد تا بتواند حکومت عدل توحیدی خود را پیاده کند، طبیعتاً گناهان می‏تواند سبب تأخیر در ظهور حضرت وفراهم نشدن یکی از شرایط اساسی ظهور باشد.
واز طرفی دیگر حضرت مهدی (ع) در عصری ظهور خواهد کرد که در سطح کلّی ونوعی، مردم از مستوای عالی فرهنگی برخوردار باشند که با ظهورش عقل‏ها کامل گردد، واین هدف در سایه عمل به دستورات شرع تحقق می‏یابد.
● پرسش: صدقه دادن به جهت سلامتی امام زمان‏علیه‏السلام چه حکمی دارد؟
▪ پاسخ: اصل صدقه دادن دارای ارزش وثواب بسیاری است ومی‏تواند بلاها را از انسان دور کند. و اگر انسان از طرف امام زمان (ع) وبه وکالت از آن حضرت (ع) صدقه دهد، هم برای انسان مؤثر است وهم برای حضرت.
برای انسان تأثیر دارد؛ زیرا هدیه به مؤمن، آن هم بالاترین مؤمن روی زمین ثواب دارد.
برای حضرت نیز تأثیر دارد؛ زیرا موجب می‏شود که خداوند به او برکات بیشتری دهد وبر عنایاتش بیفزاید، زیرا عنایات خداوند حدّ وحصری ندارد. ونیز موجب دفع بلا از وجود حضرت می‏گردد، زیرا خداوند متعال حضرت را از راه‏هایی که از آن جمله صدقه دادن است حفظ می‏نماید.
در مورد دعا برای سلامتی امام زمان (ع) نیز همین جواب را خواهیم داد.
● پرسش: چرا با وجود فساد در جهان حضرت ظهور نمی‏کنند؟
▪ پاسخ: وجود فساد ویا گسترش آن در سطح کلّ جامعه بشری علت تامّه برای ظهور حضرت نیست. یکی از اهداف حضرت گسترش عدل وداد است، ولی برای ظهور حضرت احتیاج به فراهم شدن شرایط ومقدّماتی است که در جای خود به طور اجمال به آن اشاره کرده‏ایم که از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره کرد:
الف) بالا رفتن سطح فکری جامعه.
ب) گسترش وسایل وامکانات ارتباط جمعی وتکنیک.
ج) فراهم شدن افرادی خاص وانسان‏هایی کامل برای همکاری با حضرت در گسترش عدل وتوحید در جامعه.
● پرسش: آیا از وقت ظهور اطّلاع دادن صحیح است؟
▪ پاسخ: به جهاتی نباید خبر از وقت ظهور داد:
۱) در هیچ روایتی به وقت دقیق وحتی غیر دقیق ظهور اشاره نشده است.
۲) از آنجا که زمان ظهور ممکن است به جهت شرایطی تغییر پیدا کند وبه تعبیری متعلق «بداء» واقع شود وما از آن اطلاعی نداشته باشیم، لذا نباید از زمان ظهور خبر دهیم، گر چه انسان ممکن است از راه‏های غیر عادی به یک پرده از قضایا علم حاصل نماید.
۳) گاهی با برخی از خبرها نسبت به ظهور که در خارج هم تحقق نیافته است مردم به اصل ظهور بدبین می‏شوند واصل واقعه از دید آنان بی اعتبار می‏گردد.
۴) برخی از روایات، از توقیت و معین کردن وقت ظهور نهی نموده‏اند.
● پرسش: آیا عریضه نویسی به امام زمان‏علیه‏السلام مدرک معتبری دارد؟
▪ پاسخ: در مورد جواز بلکه رجحان عریضه نویسی به امام زمان (ع) می‏توان به ادلّه‏ای تمسک کرد:
۱) عریضه‏نویسی از انواع توسّلات واستغاثه‏های به امام عصر (ع) به شمار می‏آید، توسلی که اصل آن از مستحبات مسلّم در مصادر دینی به حساب می‏آید.
۲) عریضه‏نویسی از کارهای مسلّمی است که عمل وسیره بزرگان بر آن بوده وآثار وبرکات شگفت‏انگیزی از آن برده شده است. محدّث نوری در کتاب «نجم‏الثاقب» قضایای عجیبی را در این رابطه نقل می‏کند.( نجم‏الثاقب، ص ۴۲۱ ؛ جنّة المأوی، ص ۲۴۸ ؛ دارالسلام، ج ۲، ص ۲۶۴)
۳) کفعمی در «المصباح» و«البلدالأمین» کیفیّت وچگونگی عریضه‏نویسی را نقل کرده واین خود دلیل بر آن است که عریضه‏نویسی از مشروعیت برخوردار است.( المصباح، ص ۵۳۱ ؛ البلد الأمین، ص ۲۲۷)
مرحوم مجلسی نیز فرموده است: «هنگام انداختن عریضه چنین خیال کند که نامه را به نایب خاص تسلیم می‏کند».( بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۰)
شیخ‏الطائفه ابوجعفر طوسی؛ در کتاب «مصباح المتهجّد» می‏گوید: «عریضه‏ای به سوی خداوند متعال می‏نویسی وآن را می‏پیچی، سپس عریضه دیگری به محضر والای حضرت بقیة اللَّه اروحنا فداه می‏نویسی...»، آن گاه کیفیّت نوشتن هر یک از عریضه‏ها را بیان می‏دارد.( همان، ص ۲۷)
● پرسش: آیا قیام قبل از ظهور حجّت صحیح است؟
▪ پاسخ: برخی معتقدند که قیام وانقلاب بر ضدّ هر حاکم ظالم وبی‏دین قبل از ظهور امام زمان (ع) حرام است. آنان به روایاتی در این باره استناد می‏کنند از قبیل آنکه امام صادق (ع) فرمود: «کلّ رایة ترفع قبل قیام القآئم فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه عزّوجلّ»؛ «هر پرچمی که قبل از قیام قائم بالا رود صاحب آن طاغوت بوده وغیر خداوند عزوجل را عبادت می‏کند.»( کافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۲)
در توجیه این روایات می‏گوییم:
۱) این روایات با اصول کلّی شریعت ومبانی قطعی آن، که از جمله ادله امر به معروف ونهی از منکر وجهاد است منافات دارد، زیرا این سه، مراتبی دارد که یکی از آنها قیام است.
۲) غالب روایات، مشکل سندی از قبیل ارسال وضعف راوی دارد. که در جای خود مورد بحث سندی وتضعیف قرار گرفته است.
۳) از برخی روایات نیز استفاده می‏شود که امام درصدد خبر از غیب است به این معنا که امام می‏فرماید: این گونه انقلاب‏ها به پیروزی نهایی نمی‏رسد گر چه ممکن است آثار مثبتی بر آن مترتب شود، نه آنکه امام درصدد تخطئه اصل انقلاب باشد، آن گونه که در مورد قیام زید شهید ومختار فرمودند.
۴) دعوت انقلابی وانقلاب کننده بر دو گونه است: یکی دعوت به حق که به هدف برپا داشتن حقّ وبازگرداندن زمام امور حکومت به دست اهل بیت: است که البته چنین حکومتی مورد تأیید امامان معصوم: است.
دیگری دعوت به باطل که به جهت مطرح کردن خود است. ومقصود از «کل‏رایة» گویا همین معنا است. بنابراین قیام‏هایی که درصدد دفاع از حریم شریعت وامامت اهل بیت: است تخصصاً از این روایات خارج می‏باشد. ولذا هنگامی که درباره وظیفه شیعیان در مقابل قیام مختار از امام زین‏العابدین (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «لو أنّ عبداً زنجیّاً تعصّب لنا أهل البیت، لوجب علی الناس مؤازرته»؛ «هرگاه برده‏ای زنگی برای یاری ما، پیشانی‏بند به به پیشانی بست -کنایه از اینکه قیام کرد- بر مردم کمک ویاری او واجب است.»( بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۳۶۵)
امام صادق (ع) فرمود: «یخرج القائم حتی یخرج اثنا عشر من بنی هاشم کلهم یدعو إلی نفسه»؛ «قائم خروج نخواهد کرد تا آنکه قبل از آن دوازده نفر از بنی‏هاشم خروج کنند وهمه آنها مردم را به خود دعوت می‏کنند.»( الغیبة، طوسی، ص ۴۳۷)
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی