یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


آرامگاه صائب تبریزی ، اصفهان


صائب تبریزی، شاعر بلندپایه سبك هندی، در سال 1016 متولد و در سال 1081 هـ.ق در اصفهان درگذشت و در باغ شخصی خود، به نام باغ تكیه مشرف به شهر نیاسر، به خاك سپرده شد. بعد از وی، فرزند و نواده او نیز در كنارش مدفون شدند. آرامگاه،‌ با توجه به زمان حیات او و شهری كه در آن زیسته و درگذشته، از معماری دوران صفویه الهام گرفته است. بنای مزبور، ایوان زیبایی به طول 14/20، عرض 6 و ارتفاع 8 متر دارد كه حدود 2 متر از سطح باغ بلندتر ساخته شده است و ده پله ‌سنگی سراسری دارد. بر روی سرستون‌ها، قوس‌های جناغی قرار گرفته و زیر سقف، با طرح شطرنجی آیینه كاری شده است. جبهه شرقی و غربی ایوان دارای دو دهنه، یك ستون و دو قوس است. سنگ مزار صائب عبارت است از یك قطعه سنگ مرمر یكپارچه یزدی كه سنگ مزار قدیمی را در وسط آن جاسازی كرده‌اند. سنگ اصلی مزار كه به دو نیم شده است، دارای كتیبه‌ای شامل یك مطلع و یك غزل از صائب به خط محمدصالح، خویش‌نویس مشهور دوره صفوی است.
یك بیت شعر و تاریخ كتابت سنگ قبر چنین آمده است :
«محوكی از صفحه دل‌ها شود آثار من
من همان ذوقم كه می‌یابند از گفتار من»
تاریخ سنگ قبر چنین است : «تحریراً فی شهر جمادی الاول سنه 1087 فقیر محمدصالح».
در مقابل ایوان آرامگاه، حوض و آبنمای بزرگی نظیر حوض عمارت چهل ستون ایجاد شده است. در بالای قبر صائب، دو قبر دیگر نیز هست : یكی متعلق به فرزند صائب است؛ با این كتیبه : «وفات مرحمت و غفران پناه میرزا محمد محسناء بن میرزا محمد علی صائب فی 7 شهر محرم‌الحرام سنه 1149». و قبر دیگری با كتیبه : «وفات مرحمت و غفران‌پناه میرزا محمدعلی ولد میرزا رحیم صائب بتاریخ یوم یكشنبه ششم شهر جمادی‌الثانیه سنه 1141».
غزل زیر یكی از سروده‌های دلنشین صائب تبریزی است :
صد گل به بــاد رفــت و گلابــی ندیــد كــس
صد تاك خشك گشت و شرابی ندیـد كــس
با تشنگــی بســاز كــه در ساغـــرِ سپهـــــر
غیـــر از دلِ گداختــه، آبــی نــدیــد كـــس
طی شد جهان و اهل دلی از جهان نخاســت
دریا به تـه رسیــد و سحابــی ندیــد كــس
این ماتم دگــر، كــه دریــن دشــتِ آتشیـــن
دل آب گشت و چشــمِ پرآبــی ندیــد كــس
حرفی است این كه خضر به آب بقا رسیـــد
زیــن چــرخِ دل‌سیــه دَمِ آبــی ندیـد كـس
از گـــردش فلــك، شـــب كوتـــاهِ زندگــــی
زان‌سان به سر رسید كه خوابی ندید كس
از دانـــش آنچـــه داد، كــمِ رزق می‌نهـــــد
چون آسمان، درستْ حسابی ندیــد كــس
صائب به هر كه می‌نگرم مست و بیخودست
هـرچنــد ساقیــّی و شرابــی ندیــد كــس