جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


جوامع‌ عشایری‌ و مشکلات و برنامه های آن ها


جوامع‌ عشایری‌ و مشکلات و برنامه های آن ها
جامعه‌ عشایری‌ در بخشی‌ طولانی‌ از تاریخ‌ گذشتهء‌ منتهی‌ به‌ قرن‌ اخیر، دارای‌ جایگاه ‌سیاسی‌ و نظامی‌ ویژه‌ و برتر بود. اما به‌ دنبال‌ تحولات‌ گسترده‌ جهانی‌ در همه‌ زمینه‌ها در نیم‌ قرن‌ اخیر جایگاه‌ پیشین‌ خود را از دست‌ داده‌ و از اهمیت‌ و نقش‌ آفرینی‌هایش‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ کاسته‌ شده‌ است‌. این‌ پدیده‌ از عوامل‌ متعددی‌ برخوردار است‌ که‌ اگر بخواهیم علاوه‌ بر عوامل‌ فوق،‌ از عللی‌ نام‌ ببریم‌ که‌ بیشتر به‌ ابعاد اجتماعی‌ آن‌ مرتبط باشد، باید عوامل‌ زیست‌بوم‌ و مسائل‌ و مشکلات‌ امنیتی‌ برای‌ تمامی‌ سرزمین‌ ایران ‌را که‌ تجارب‌ گذشته‌ آن‌ هنوز در حافظه‌ جمعی‌ جامعه‌ موجود بود، برشماریم.
بر اساس‌ سرشماری‌ ۱۳۷۷ جمعیت‌ عشایری‌ کل‌ کشور حدود ۱۳۰۴۰۸۹ نفر شامل‌۶۷۴۲۳۸ نفر مرد و ۶۲۹۸۵۱ نفر زن‌ بوده‌ است‌. این‌ جمعیت‌ در ۱۹۸۶۲۹ خانوار با بعد متوسط ۶/۵۷ نفر در هر خانوار تشکل‌ یافته‌ است‌.
● پاره‌ای‌ از مشکلات‌ ساختاری‌ در جوامع‌ عشایری‌
عشایر کوچنده‌ در ظرف‌ نیم‌ قرن‌ گذشته،‌ نه‌ تنها در درون‌ خود حرکتی‌ تکاملی‌ نداشته‌اند، بلکه‌ در کوران‌ حرکت‌ و گسترش‌ جوامع‌ یکجانشین‌، نظم‌ و نسق‌ عرصه‌های‌ زیستی‌ گذشته ‌را هم‌ از دست‌ داده‌اند. آن هایی‌ که‌ به‌ کوچ‌ ادامه‌ می‌دهند، از حیث ‌بهرمندی‌ از خدمات‌ بهداشتی‌ و اجتماعی‌ محروم‌ شده‌ و برخی‌ دیگر به‌ ناچار حاشیه‌نشینی‌ روستاها و شهرها را برگزیده‌اند (اگر بتوان‌ بر آن‌ نام‌ گزینش‌ گذاشت‌). آن ها که ‌در گذشته‌ از استقلال‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ بهره‌ می‌بردند، اکنون‌ به‌ سبب‌ تحولات‌ پدید آمده‌ در ساختار سلسله‌ مراتب‌ ایلی‌ شان‌ از هم‌ پاشیده‌ اند و در نتیجه‌ برخی‌ از خدماتی‌ که‌ کارکرد این‌ نظام‌ بود، از دست‌ رفته‌ است ‌که نابسامانی ها و آشفتگی های‌ اجتماعی‌ زیادی‌ به بار آورده‌ است‌. از این‌ روی‌ ضروری‌ است‌ تا دولت‌ با برنامه‌ریزی هایی‌ مناسب‌ امکان‌ بهره‌مندی ‌از خدمات‌ مختلف‌ اجتماعی‌ را برای‌ عشایر فراهم‌ آورد.
● رویکردهای‌ موجود درباره‌ جوامع‌ عشایری‌
با یک بررسی اجمالی می توان دریافت که دو رویکرد در خصوص‌ تأمین‌ اهداف‌ فوق‌ و برای‌ سازگاری‌ عشایر ایران‌ با توجه‌ به ‌معیارهای‌ مهم‌ خدمات‌ اجتماعی‌، همچون‌ بهداشت‌، سوادآموزی‌ و... نسبت به شرایط کنونی‌ جهانی‌ وجود دارد. رویکرد نخست‌ بر احیاء و تقویت‌ کوچندگی‌ و حفظ مناسبات‌ سنتی ‌عشایری‌ و ارائه‌ خدمات‌ حین‌ کوچ‌ و مخالفت‌ جدی‌ با اسکان‌ نظر دارد. در حالی‌ که ‌رویکرد دوم‌ بر ضرورت‌ خدمات‌ اجتماعی‌ با توجه‌ به‌ واقعیات‌ عینی‌، از رویکرد تقویت ‌کوچ‌ و پذیرش‌ اسکان‌ داوطلبانه‌ تأکید دارد.
با توجه‌ به ‌آن که‌ کوچندگان‌ و آرای‌ آن هاست‌ که‌ باید تصمیم‌گیری‌ در مورد وضعیت‌ واقعی‌ آتی‌ آنان‌ را تحقق‌ بخشد، به‌ نظر می‌رسد رویکرد دوم‌ به‌ این‌ امر توجه‌ کرده‌ است‌. مهمتر از آن‌، آمار سرشماری‌ ۱۳۷۷ نیز نشان‌ می‌دهد که‌ حدود ۷۸/۴ درصد عشایر کوچنده‌ تمایل‌ به ‌اسکان‌ داشته‌اند. ۵۸/۲ درصد در شهرک های‌ عشایری‌، ۳۹ درصد در آبادی های‌ موجود و۲/۵ درصد شهرها را برای‌ اسکان‌ برگزیده‌اند. این‌ سرشماری‌ بر انتخابی‌ که‌ عشایر و به‌ خصوص‌ جوانان‌ آن ها بر نحوه‌ زندگی‌ خود دارند، صحه‌ می‌گذارد، در عین حالی که‌ امکان‌ آن‌ را نیز فراهم‌ می‌آورد که‌ اقلیتی‌ که‌ به‌ زندگی‌ کوچ نشینی‌ نیز تمایل‌ دارند، به‌ همان‌ نحوه‌ زندگی‌ ادامه‌ داده‌ ومی بایست که از خدمات‌ دولتی‌ طی‌ کوچ‌ استفاده‌ کنند.
توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ هر گونه‌ برنامه‌ریزی‌ برای‌ اسکان‌ یا تقویت‌ کوچ‌ عشایر می‌بایست‌ با درک‌ شرایط زیست‌ بومی‌ آنان‌ باشد و برنامه‌ ریزی‌ و سیاستگذاری‌ که‌ در شهرها پشت‌ میز خود نشسته‌ است‌، بدون‌ در نظر گرفتن‌ شرایط زیست‌ بومی‌ جوامع ‌عشایری‌ نمی‌تواند نسخه‌ای‌ معجزه‌ آسا برای‌ برطرف‌ ساختن‌ مشکلات‌ زندگی‌ و رهایی‌ عملی‌ آن‌ بنویسد، مگر این‌ که‌ شرایط جامعه‌ آن ها را در ارتباط تنگاتنگی‌ که‌ با محیط طبیعی‌ و زیست‌ بوم‌ شان دارد، بشناسد. در خصوص ترک یا تداوم زندگی شان، این عشایر هستند که باید حق انتخاب داشته و تصمیم بگیرند و هر طرح و برنامه پیشنهادی نیز تنها با در نظر گرفتن آن حق انتخاب درست و عملی خواهد بود. از این‌ روی‌ موضوع‌ زیست‌بوم‌ از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ در این‌ زمینه‌ برخوردار است‌ و شناخت‌ و در نظر گرفتن ‌زیست‌بوم‌ جوامع‌، در جامعه‌ عشایری‌ از سایر جوامع‌ کلیدی‌تر و اساسی‌تر است که برنامه ریزی های منطقه ای و آمایش سرزمین در کشورمان را طلب می کند.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای(phd) فلسفه و مطالعات ادیان و
دکترای(phd) جامعه شناسی از تگزاس آمریکا
منبع : آرش رضائی